دکتور روستار تره کی وطالبان

                                                     

جمشید وطنیار

 

داکتر عثمان روستار تره کی، داکتر علوم سیاسی مقیم فرانسه یکی از صاحب نظران مورد نظر رادیو های بی بی سی، فرانسه وصدای امریکا دربرنامه های پشتوو فارسی دری این رادیو ها است. هموطنان ما ابرازنظر وتحلیل های نامبرده رادرمورد اوضاع سیاسی افغانستان چه درزمان حکومت جهل وظلمت ملاعمررهبر طالبان وچه دردوران فعلی حکومت حامدکرزی به کثرت شنیده اند. برای این رادیو هابا توجه به مقاصد واهدافی که حکومت های شان درافغانستان دارند، روستار تره کی از تحلیلگران ونظریه پردازان خوب ومطلوب به شمار می آید.

روستارتره کی روزدهم اکتوبرسالجاری 2005 میلادی برابر با هژدهم میزان سال 1384 خورشیدی درمصاحبه بابخش فارسی رادیو فرانسه طالبان را نیروی های مقاومت ملی علیه قوای خارجی خواند. او دربرابر پرسشهای ابوتراب مستوفی گوینده وپرسشگر بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه پاسخ های متناقضی رادرمورد طالبان ووضع افغانستان ارائه کرد. خواندن پاسخ های روستار تره کی به عنوان داکترعلوم سیاسی ویک بررسی کوتاه به این پاسخ ها شاید برای خوانندگان سایت آریایی جالب ودلچسپ باشد. نخست پرسشها وپاسخ ها را میخوانیم:

پرسش:( ابوتراب مستوفی) روزنامه های کابل نوشته اند که افغانستان خواستار داشتن روابط با سازمان پیمان اتلانتیک شمالی یا ناتو است؛ نخستین پرسشم آقای روستار تره کی این است که درشرایط کنونی ودررابطه با ایالات متحده چه گزینه هایی دربرابر دولت افغانستان وجوددارد؟

پاسخ:(روستارتره کی) گزینش اولی که برای افغانستان وجوددارد اصولاً تائید حضور قوای خارجی درداخل افغانستان است؛  به شرطی که عملیات نظامی امریکا درجنوب افغانستان دفع شود. گزینش دوم این است که دراین مقطع زمانی کوشش شود ازطرف حکومت کابل تا ازکمک های کشورهای خارجی یا لااقل همین تجهیزات نظامی که 37 کشورخارجی دردرون افغانستان دارد ازاین به عنوان یک وسیلۀ تجهیز وتسلیح اردوی ملی افغانستان استفاده شود.

پرسش: اگرامروز نیروهای خارجی ازافغانستان بیرون بروند آنطوریکه شما ذکرمی کنید فکر نمی کنید که کشور دستخوش هرج ومرج بشد وتنظیم های جهادی دوباره جنگ داخلی را ازسربگیرند؟

پاسخ: عرض کردم که ما امروز درشرایط موجود به حضور قوای خارجی ضرورت داریم به شرطی که حضور این ها توأم با درگیری ها با افغانها درمناطق مختلف افغانستان مخصوصاً درجنوب نباشد.

پرسش: دراین صورت طالبان دوباره وارد می شوند. اصلاً ماموریت اینها این است که ازورود حاکمیت دوبارۀ طالبان جلوگیری کنند.

پاسخ: طالب ها راه حل سیاسی دارد. طالب ازطرف پاکستان حمایت می شود. پاکستان حکومت موجود کابل را یک چوکات عادی وطبیعی تأمین تعادل استراتژیک درمنطقه نمیدانند.

پرسش: نباید فراموش کرد که سرنگونی طالبان مدیون دخالت امریکا است. وگرنه امروز افغانستان عملاً جزئی ازپاکستان نمی بود؟

پاسخ: طالب ها افغان هستند. افغانهای که دراین منطقۀ که امروزامریکا درگیرجنگ است گهوارۀ طبیعی تاریخی مقاومت علیه قوای خارجی را میسازد. امریکا به خصوص به دستیاری یکی دو کشوردیگر اروپایی کوشش دراین جهت دارند که آشیانۀ مقاومت منطقه را درهم بکوبند.

پرسش: یعنی منظورتان الآن اقداماتی که طالبان دارند انجام میدهند مقاومت منطقه است؟

پاسخ: دراین اقدامات مقاومت قومی، مقاومت ملی، مقاومت آزادیخواهانه، مقاومت بنیاد گرایی وهرچیزدیگری را که تعبیر می کنید دخیل است.

پرسش: ولی خوب شما چند لحظه پیش گفتید که این ها را پاکستان تحریک می کند؟

پاسخ: این هارا پاکستان تحریک می کند. گهوارۀ اصلی اش پاکستان است. پاکستان درتحریک طالبان ذینفع است. برای اینکه حکومت موجود کابل تغیربخورد.

پرسش: اجازه بدهید سوال را به یک شکل کلی تر مطرح کنیم. متحد استراتژیکی امریکا درمنطقه بودن امروز به سود افغانستان است یا نیست؟

پاسخ: متحد استراتژیک امریکا درمنطقه به نفع افغانستان درشرایط موجود به خاطر این نیست که امریکا با خود دردرون افغانستان بذر تمام منازعاتی را که درسطح جهان دارد می آورد وافغانستان را درگیر منازعات بی حد وحصر با کشورهای همسایه به خصوص میسازد.

پرسش: الآن روابط افغانستان با کشورهای همسایه تا آنجای که می بینیم دوستانه است، این طور نیست؟

پاسخ: با پاکستان خراب است. با ایران مناسبات چندان دوستانه نیست. ایران ازدوام حضورایالات متحدۀ امریکا درافغانستان ناراض است. کنفرانس شانکهای که چند وقت پیش که دایرشده بود، چین ، اتحاد شوروی امریکا را بصورت غیرمستقیم التیماتوم دادند که باید قوای خودرا ازافغانستان بیرون بکشند. بناً افغانستان درگیر منازعات با کشورهای همسایه وهم منطقه است ازطرف دیگر. افغانستان وضع خوب ندارد. طالب تنها ازطرف پاکستان هم حمایت نمی شود. طالب بسیار احتمال دارد که ازطرف ایران مورد حمایت بصورت غیرمستقیم قراربگیرد. ایران اگردرعراق به ضد امریکا مداخله می کند هیچ دلیلی وجود ندارد که ایران درافغانستان به حمایت طالب ضد امریکا مداخله نکند. احتمال این هم است که چینایی ها بصورت غیرمستقیم حتی طالب هارا کمک کنند.

بررسی پاسخ های روستار تره کی:                                              داکتر علوم سیاسی ازیکطرف طالب ها را نیروهای مقاومت ملی ومناطق شان را گهوارۀ طبیعی تاریخی مقاومت علیه قوای خارجی میداند وامریکا را با یکی دوکشور دیگر اروپایی متهم میکند که کوشش دارند تا آشیانۀ مقاومت منطقه( طالبان ومحل سکونت شانرا) درهم بکوبد، ازطرف دیگر به حکومت افغانستان گزینش تائید حضور قوای خارجی را توصیه می کند. البته این توصیه را هم با این پیش شرط ارائه مینماید که عملیات نظامی افغانستان درجنوب افغانستان یعنی علیه طالب ها دفع وقطع شود. داکتر علوم سیاسی متوجه این تناقض گویی خود نمی شود که اگر طالب ها نیروهای مقاومت ملی هستند واگر مناطق شان گهوارۀ این مقاومت علیه قوای خارجی، پس با توافق حکومت افغانستان به حضور قوای خارجی، تکلیف وماهیت این نیروها واین گهواره چه می شود؟ وهرگاه توافق حکومت افغانستان با حضور قوای خارجی مشروط به توقف وقطع عملیات علیه طالب ها وآشیان آنها باشد پس حضور قوای خارجی درافغانستان مجاز است ودیگر نه مقاومت ملی می تواند وجودداشته باشد ونه گهواره وآشیان چنین مقاومتی. درنتیجه،  ادعای مقاومت ملی طالب ها علیه قوای خارجی ومناطق آنها به عنوان گهواره وآشیان این مقاومت یک ادعای غلط وباطل است.

روستار تره کی ازیکطرف طالبان را نیروهای مقاومت ملی میخواند ومناطق آنها را آشیانه وگهوارۀ این مقاومت میداند  وازطرف دیگر میگوید که :" طالبان را پاکستان تحریک می کند. گهوارۀ اصلی شان پاکستان است . . " اگر محرک طالبان درجنگ پاکستان باشد واگر گهوارۀ اصلی طالبان نیز پاکستان باشد، تکلیف ادعای دیگر روستار تره کی درمورد طالبان بمثابۀ نیروی مقاومت ملی ومناطق آنه به عنوان گهوارۀ طبعی تاریخی مقاومت علیه قوای خارجی چه می شود؟ کدام یک ازاین دوگفتار متناقض ومتضاد دکتور علوم سیاسی را باورکنیم؟

دکتور علوم سیاسی دراین گفتگو با رادیوی فرانسه به حدی متناقض، عصبانی،بی ربط ومخالف با دانش وتخصص خود درعلوم سیاسی گپ میزند که روسیه را اتحاد شوروی میخواند. بدون آنکه متوجه شود دیگر شوروی وجودندارد. داکتر علوم سیاسی ادعا میکند که ایران درعراق برضد امریکا مداخله میکند درحالیکه برعکس این ادعا امروز همه می بینیم که جمهوری اسلامی ایران نه تنها درعراق بر ضد امریکا مداخله نمی کند که برعکس ازحکومت دست نشاندۀ امریکا درعراق حمایت میدارد وتمام تلاش خودرا درجهت استحکام پایه های آن حکومت بکار میبرد.   

البته روستار تره کی با وجود اخذ دکتورا درعلوم سیاسی، تحصیل درجامعۀ مدرن غربی آنهم دررشتۀ سیاست وبا وجود تکنوکرات بودن خود درزمان حکومت طالبان از آن جاهلان چرکین وبدوی حمایت میکرد. ازهمین جهت است که امروز روستار تره کی درمصاحبه با رادیو فرانسه با تناقض سخن میگوید وواز نبود طالبان درحکومت وشکست آنها چنان سرخورده وعصبانی است که وقتی درمورد طالبان سخن میگوید نمیداند که چه بگوید وچگونه مصیبت عظیم نبود ملاعمر را درامارت اسلامی تحمل کند؟

داکتر علوم سیاسی آقای روستار تره کی درسال 1377در اوج قدرت طالبان که درشمالی تاکستان هار را میسوختاندند، دریکاو لنگ خانه هارا ویران میکردند ودرمزار شریف آدم هارا قتل عام می نمودند کتابی را بنام" ساختار های قدرت ازنظر جامعه شناسی درافغانستان" نوشت واین کتاب را به طالبان هدیه کرد. روستارتره کی در نخستین صفحه، کتاب را این گونه اهداء کرد:

                            اهدا:

       به افغانهائیکه درراه استقرار حکومت مرکزی وملی بمثابۀ اساسی ترین ضمانت تأمین صلح، دموکراسی وآزادی می رزمند.

 

روستارتره کی درصفحۀ 66 کتاب مذکور افغان های را که در راه استقرار حکومت مرکزی میرزمند اینگونه معرفی میکند: " طالبان با قراردادن رسالت بزرگ استقرار حکومت مرکزی ودفاع ازتمامیت ارضی درصدروظایف خود، کجروی های خودرا جانب راست برای کسانیکه درمسیر مبارزه به نجات افغانستان ازتجزیه ونابودی اهمیت درجه اول قایل اند، قابل تحمل ساخته اند."

دراین کتاب روستار تره کی به حیث داکتر ومتخصص علوم سیاسی، تکنوکرات و هواه خواه دموکراسی، جنگ وحاکمیت طالبان را ازلحاظ شکل ومحتوا انقلاب اجتماعی اعلان می کند. درصفحۀ 64 کتاب داکترعلوم سیاسی می خوانیم:              " قیام طالبان ازلحاظ شکل ومحتوا یک انقلاب اجتماعی است:

- ازلحاظ شکل به این معنی که گروهی ازافراد مصمم درهمنوایی عام وتام توده های ملیونی یررشتۀ قیام علیه قدرت حاکمۀ فاسد را بدست می گیرند. دراین قیام کارگران، دهقانان، پیشه وران، روشنفکران، روحانیون، مشران قوم وخلاصه کلیه اقشار اجتماعی اشتراک کرده اند.

- ازلحاظ محتوا به این مفهوم که درشرایط که حاکمیت ملی، قانون، امنیت، مصئونیت، آزادی، حقوق مدنی وبالآخره نظم اجتماعی موجودنباشد، قیام برای دستیابی به این ارزش ها یک حرکت کاملاً مترقی وانقلابی است."

عثمان روستار تره کی جنگ طالبان یا به گفتۀ او قیام آنها را که توسط جنگجویان ده ها کشور عرب وعجم برهبری وفرماندهی اسامه بن لادن وسازمان القاعدۀ او وبه کمک مستقیم پاکستان ونیروهای پاکستانی به حکومت وحشی، بدوی، زن ستیز، ومخالف حقوق وکرامت انسانی طالبان انجامید، ازلحاظ شکل ومحتوا انقلاب اجتماعی می خواند. برای روستار تره کی حضور وموجودیت هزاران تروریست عربی وعجمی القاعده، متجاوزین پاکستانی وملاهای آدم کش ووحشی فضل الرحمن وسمیع الحق پاکستان درکنار طالبان هیچ مسئلۀ نیست. همانگونه که درمصاحبه با رادیو فرانسه میگوید اگر امریکایی ها عملیات را علیه طالبان درجنوب قطع کنند ومشکل با طالبان راه حل سیاسی پیدا نماید، گزینۀ اول برای دولت افغانستان این است که حضورقوای خارجی را تأئید کند. ازنظر روستار تره کی اگر خارجی ها وقوای خارجی اعم از نیروی تروریستی اسامه بن لادن، آی.اس.آی وملاهای پاکستانی ویا نیروهای امریکایی واروپایی تحت نام ائتلاف علیه تروریزم ویا ایساف، وسیله وابزاری بود برای رسیدن به حکومت ونظام بدوی وقبیلوی که او میخواهد دیگر حضور آن خارجی ها ونیروهایشان مانعی ندارد وقیام ومقاومتی علیه آنها درکار نیست. ودیگر هیچ منطقه ومحلی هم گهوارۀ تاریخی وطبیعی مقاومت محسوب نمی شود.

عثمان روستار تره کی دموکراسی، ثبات سیاسی واجتماعی مورد نظر خود درافغانستان را  در آن کتابی که به نیروهای وحشی وزمین سوز طالبی اهدا کرده است به صراحت ووضاحت تشریح میکند. درصفحات 4، 5 و7 می نویسد:" درافغانستان اقوام وقبایل مختلفی زندگانی می نمایند. پشتون، تاجک، هزاره، ازبک وترکمن عمده ترین آنها است. پشتونها عنصر مسلط را درترکیب جامعۀ افغانی تشکیل کرده وازقرن 18 تا زمان تهاجم شوروی به افغانستان قدرت دولتی وسیاسی را به همکاری نزدیک، صمیمانه وصادقانۀ سایر اقوام بدست داشتند ومؤسس دولت معاصر افغانستان بحساب می آیند.

درتاریخ گذشتۀ افغانستان اقوام غیرپشتون هیچگاهی بااین عنصر مسلط ازموضع رقابت مسلحانۀ جدی برای حصول قدرت سیاسی برخورد نکرده وهمیشه به نقش ثانوی درعرصۀ ادارۀ کشور قانع بوده اند. این وضع ثبات سیاسی واجتماعی کشوررا تضمین کرده است. این فقط بدنبال تجاوز شوروی درافغانستان دردسامبر1979 بود که اقلیت های قومی درکشور علیه پشتونها به صفت متصدی تاریخی قدرت سیاسی شوریدند. . .    .

. . . . گروه های منسوب به اقلیت های قومی ومذهبی بدلیل ترکیب بخش عمدۀ لویه جرگه ازقبایل پشتون(اکثریت) ونقش آن درتأسیس دولت معاصر افغانستان که توأم با نفوذ قبایل متذکره دررهبری ملت بود لویه جرگه را حربه توجیه حقوقی حاکمیت اکثریت تلقی کردند که درنهایت منجربه اعطای نقش ثانوی درادارۀ دولت به اقلیت های می شد که که عصیانگری دوران جهاد وبحران توقعات بیرون ازموازین دمو- کراسی برای شان خلق کرده بودوآنها به نقش فرعی درادارۀ دولت قانع نبودند.. ."

من نمیدانم که روستار تره کی که تا سطح دکتورا درشتۀ علوم سیاسی آنهم درغرب ، مهد وپرورشگاه دموکراسی تحصیل کرده است چگونه برای افغانستان نسخۀ دموکراسی قومی  می نویسد؟ آیا درغرب دموکراسی ها دموکراسی قومی است؟ آیا درهمان فرانسۀ که روستار تره کی زندگی می کند دموکراسی قومی وجوددارد وحکومت فرانسه براساس قوم وقبیلۀ اکثریت واقلیت ایجاد شده است؟ وازطرف دیگر این اقلیت واکثریت قومی را روستار تره کی ازکدام سرشماری نفوس افغانستان بدست آورده است؟ من نمیدانم که روستار تره کی درکدام بخش علوم سیاسی خوانده است که افغانستان درقرن 21 به جای حرکت بسوی پیشرفت وانکشاف درعرصۀ اجتماعی وسیاسی بمنظورتشکیل جامعۀ شهروندی وایجاد ملت ودولت ملی مبتنی بردموکراسی عقب گرد داشته باشد وهمچنان درنظام قومی وقبیلوی وجامعۀ قومی دست وپا بزند؟

 


بالا
 
بازگشت