ياد مهاتما گاندهی زنده باد

 

خان آقا سرور

تورانتو ـ کانادا

 

پس از يک پس منظر کوتاه

نام اين رهبر بزرگ مردم هند که کشور بهارت را ازسلطه دوصد ساله استعمار نجات داداست ، در سرتاسر اين دهکده جهانی ورد زبانهاست . کمتر کسی سراغ شده ميتواند که با نام اين شخص  که با کلهً تاس ، يک جفت عينک ذره بينی و يک لنگ کرباس ، که اکثرا در کنار چرخه تار بافی نمايش داده ميشود ، نا آشنا باشد.

اين رهبر مبتکر و آزادی بخش که توانست بدون خونريزی شديأ و فقط ار طريق مسالمت آميز ، کشور پرقدرت آنزمان  يعنی انگلستان را که گفته می شد حتی آفتاب در قلمروش غروب نميکرد ، بزانو بنشاند و مجبور سازد تا آزادی کشور هندوستان را برسميت بشناسد. جای دارد که الگوی رهبران جهان ناميده شود.

ولی اينکه پس از آزادی هند ، پلان های شوم بريتانيا که قصدا در سرحدات آنمناطق دست زده و گويا مسدله پشتونستان را ميان افغانستان و پاکستان و مسئله کشمير را ميان پاکستان و هند ، قسمتی از سرزمينهای سرحدی ميان افغانستان و ايران و همانگونه جاهای ديگر را طور حل ناشده بالای آن ملت ها قبولاند. با انجام اين کارها ، انگليس های کار کشته ف خواستند تا کشورهای منطقه همواره در جدال ، نا ارامی و نا امنی بسربرند و کشورهای قوی هرزمانيکه بخواهند ، بميل خود و در اوقات مناسب دراين مناطق لشکر کشی و فتنه انگيزی کنند و از تخم پاشی های شان حاصل درو نمايند ، چنانچه که کردند و ميکنند.

گرچه برويت تاريخ ، محمد علی جناح اولين کسی بود که برخلاف تعهدات قبلی حزبی پيرامون يکپارچگی هندوستان ، گويا گاندهی فقيد را از پشت خنجر زد و پاکستان را تولد کرد تا قائد اعظم باشد ، مگر در حقيقت ميتواند درشمار آنای بحساب آيد که خود برای تبر استعمار دست درست کرد و مورد استفاده قرار گرفت. چنانکه ديديدم چنان کشتار های بيرحانه براه افتاد که لکه های سياه آن ثبت تاريخ شده است.

گرچه در گذشته ها در هند نيز بازار تفرقه اندازی های استعمار گرم بوده است ، چنانکه خوک ها را در مساجد رها ميکردند و يا گاوی را کشته در درمسال می انداختند ، رواج داشت و بدينوسيله توانستند شعله های جنگ را ميان هندوها و مسلمانان مشتعل سازند تا پس از آن بتوانند برای چند سالی براحتی نفس بکشند ولی در حقيقت ميان مسلمانان و هندوان ، هندوستانی چنان رسمی نبود که از کشتن همديگر لذت ببرند. همين حالا می بينيم که در سرتاسر هند بين هند ، مسلمان ، سيک ، عيسايی و پيروان اديان ديگر کدام تفاوتی نبوده و می بينيم که درصنايع فلم سازی هند يا « باليود » چگونه هندو و مسلمان و پيروان ديگر اديان در کنار هم قرار دارند و هر کس مانند يک فرد ، ارزش انسان و انسانيت را ميداند و با اصطلاح آب از آب تکان نمی خورد. زيرا با زيور دانش آراسته هستند.

بهمه حال اصل هدف ما از کشور خود مان  و رهبران يا « رابران » خود ما بود. چون درد داريم ، يک اندازه از اصل موضوع طفره ميرويم ، زيرا از دانش محروم هستيم. ماهم رهبر نی بلکه رهبرانی داشتيم!!!   سخنان آتشين اين رهبران صرف در گفتار خلاصه می شد . مردم را به گريه واميداشتند ، صدا های « يا چاريار »  گفتن های شان گوش فلک را کر می ساخت ، ولی ديديم که چگونه از طرف « سيا» مهار شدند. برعلاوهً اينکه بسيارکارهای ناشايسته ديگر ، آتش زير خاکستر تبعيض و تفرقه چون فورمول بريتانيای کبير « تفرقه انداز و حکومت کن »  چنان مورد استفاده قرار دادند که تحسين انگليس ها را نصيب شدند. اين رهبران با استفاده از اين سلاح کهنه استعمار ، اختلافات قومی و زبانی خود و ملت را ريشه کن ساختند. چنانچه نتيجهً آنرا امروز می بينيم.

آغاز صحبت ما حرفهايی بود يادی از گاندی فقيد که حتی امروز هم مجسمه هايش را بعنوان تحفه بزرگ و رسمی هند به شاهان و روسای جمهور و اشخاص بزرگی که از هند ديدن ميکنند تقديم می نمايند. چنانکه يکی از مجسمه های گاندی برای پالمارتين صدراعظم کانادا ، حين ديدارش از هند ، تحفه گويان تقديم شد.

گاندی فقيد ، يا ناجی هندوستان ، برای اينکه کشور هندوستان را زير بار کشورهای خارجی نبرده باشد ، از همان آوان يا آغازين درجملهً کارهای عمده اش يکی هم آن بود که دروازه های هندوستان را بروی اموال صادراتی خارجی بکلی بسته کرده و مردم را به توليد و خريد انواع و اقسام محصولات داخلی تشويق کرد. تا کشور را صنعتی سازد و از محصولات کشور خود همه يکسان استتفاده کنند. چنانچه خودش در اوقات فراغت ، تار ريسی ميکرد و زندگی خيلی فقيرانه ی داشت  تا سرمشق بقيه مردم کشور گردد و چنان شد که هندوستان در شاهراه شگوفايی قرار گرفت.

هندوستان امروزه ، ديگر آن هندوستان گذشته نيست. امروز محصولات تخنيکی و دستی هندوستان نه تنها بازار جهانی را تسخير نموده ، بلکه بعنوان يک قدرت در جهان تبارز کرده است و به جهانيان فخر می فروشد. زيرا رهبری درستی داشت و خودش باعث رونق بازار خودش گرديد.

ولی در افغانستان !

کشورما که از ابتدا ديواره هايش روی سنگ کج نهاده شدهً بنا يافته و به گفته معروف ريچار نکسن که در بازگشت از کابل در کنگرهً امريکا همه ی دوازده مليون نفوس اين کشور را دزد خوانده تا حدودی هم بجا گفته بود!!!  اين کشور ، از آغاز که روی سازش کاری ها ، افتخارات تاريخی آريانا و خراسانش از نزدش گرفته شده ، امروز ايران با تغيير نام « فارس » به « ايران » خود را وارث بلامنازعه آريانا ميداند ، و همه افتخارات فرهنگی مان را از آن خود ساخته است و اخيرا آب هلمند را هم فروختند ، آيا غير ازهمين اسم و رسم چگونه می توانستند از مولانا گرفته تا البيرونی و حتی سيد جمال الدين را هم از خود قلمداد ميکنند.

ماديديم که شاهان ما همه جيره خواران انگليس و ديگر کشورها بودند و هر کسيکه ميتوانست بهر اسم و رسمی از آن انکشور پول اندوزی کردند و بهمان پيمانه در خونريزی ، چور و چپال و هتک ناموس  پيشتاز گرديدند که اين عمليه تا امروز به اشکال مختلف ادامه دارد. و صرف چهره و مقام تعويض مينمايند.

سال گذشته صنف بوت دوزان و يا کفش دوزان هراتی مان در سرکهای هرات دست به تظاهرات زدند و از دولت خواستند تا جلو توريد بوتهای خارجی را بگيرند تا آنها بتوانند از پيشه خود لقمه نانی کمايی کنند ، ولی دولت در زمينه اقدامی بعمل نياورد. بلی ! شرايط امروزه کشور را همه ميدانيم ، و اينرا هم ميدانيم که هر کس برای مطلب خود دلبری کند. ما برای دوستان و هموطنان کفش دوز خود ميگوئيم که ديگر نه تنها صنف شما ، بلکه هرگونه محصولات ديگر از قبيل نساجی ، قالين بافی ، قره قل و ميوه خشک وغيره از برکت پاکستان و طالبان نابود ميگردد. خلاصه همه و همه کار و بار غريبی که ملت ما بتواند نان حلال از آن بدست آورد ، در دهان آژدهای ده سره فر رفته است. زيرا همين حالا«  اژدهای خودی سرمايه » برای بلعيدن هر جنبنده و محصول دهنده مان دهن باز کرده است. امريکا بجان تيل ما و بازار کالاهايش چشم دوخته است ، پاکستان فن قالين بافی ما را گرفته است و اکنون به هموطنان مهاجر ترکمن ما تابعيت پاکستانی ميدهد تا ازجمله کشورهای صادرکندگان قالين و گليم بشمار آيد وصادرات فرش بابش در شگوفانی بماند . همچنان نه تنها صنعت چرمگری و بوت دوزی را ورشکست خواهد ساخت بلکه به صنايع نساجی ، چينی سازی ، کيمياوی وغيره اجازه رشد نخواهد داد. سال گذشته صادرات پاکستان به افغانستان  بيشتر از يک مليارد دالر بود. پاکستان مواد سوخت قوای انتلاف را تهيه ميدارد و کمپنی های پاکستانی در قرداد های ساختمانی ، باز سازی و سرکسازی سهم ميگيرند و کارگران پاکستانی کار را از کارگران افغانی در کشور خود شان می ربايند.

خوب زمانی را بياد دارم که يک عده مردمان در کار جولايی اشتغال داشتند. محصولات اين گروه سطرنجی ، کرباس ، ململ ، شال يا کيش ، ، لنگی ، دست پاک و ايزار بند بود. ميديديم که اين مردم نه تنها مصروف بودند بلکه نان شب و روز خود را پيدا ميکردند. بوت دوز ها در پهلوی توليدات فابريکه بوت آهو زندگی ارام داشتند. حتی پينه دوز ها و بوت پالش کاران ، حتی در شرايط اختناق سياسی و بحران اقتصادی می توانستند لقمه نانی بدست آورند.

اکنون که صنايع بوت دوزی و چرم گری کشور مورد تهديد قرار گرفته است ، به يقين که فردا  صنايع خورد و کوچک ديگر ما مورد تهديد قرار ميگيرد و به صف بيکاران خواهند پيوست و به ناچار در خدمت اژدهای سرمايه قرار خواهند گرفت و مانند کارگران بنگله ديش ، مکسيکو و تا حدودی چين در بدل معاش بخور و نمير در خدمت اژدهای جهانخوار خواهند بود و همه مزدور مزدوران خواهند شد.

اگر ما از آغاز عقب مانده ، بی سواد ، پيرو ملايان کم سواد و بی سواد که اکثرا در خدمت ارباب قدرت بوده اند ، نگه نمی داشتند ، و مردم می توانست دست جباران را از گلوی ملت دور نگه دارند ، امروز ملت بيچارهً ما نيز چه در داخل و چه در خارج حيثيت توپ فوتبال را نمی داشتند. زيرا  از همان آغاز تاسيس افغانستان فيصدی بيشترشاهان و بزرگان ما نوکر خارج بودند.

اميد است تا دير نشده ، زمامداران کنونی ما که دم از وطن دوستی و ملت پرستی ميزنند ، متوجه تقويت صنايع کشور شده و چنان راهی را پيش نگيرند که سردمداران گذشته گرفته بودند. و هرگاه آرزو دارند تا کشور به پای خود ايستاده شود و ملت رنج کشيده مان از استثمار رهايی يابد ، بهتر است کاری کنند که بازو و سرمايه افغانان برای افغانان و افغانستان به خدمت گرفته شود. نه اينکه همه جيره خوار اجنبی  و چشم براه لقمه نان آنان باشند.

 


بالا
 
بازگشت