وطنداران محترم مها جر یو تيبوری السلام وعلیکم

 

       من جوان کم سن وسا لی هستم که مدت ها  در کمپ باقی ماندم وتجربه زیاد در زندگی ندارم . درد ومشکلات زیاد دیدم تا جواب قبولیم امد وکمی ارام شدم .  ولی تاحالی فامیلم قبول نشده است . بسیار پریشان وسرگردان هستم . هنوز در کمپ بودم بعضی افغانها بمن میگفتند که چرا ازانجمن های افغانها در این شهر استفاده نمیکنی زيرا انها امکانات زیاد دارند ، میتوانند دربسیاری کارها تو را کمک کنند. چند دفعه پیش ادمهای کلان هم مراجعه کردم واز انها کمک خواستم ولی کسی بدادم نرسید.  من سابق شنیده بودم که انجمنهای افغانها بخاطر کمک بمهاجرین ساخته شده ولی وقتی ازکمپ امدم داخل شهر ودربعضی ازمحافل وجلسه های یگان انجمن شراکت کردم بچشم سردیدم که هر کس در قصه خودو طرفدارانشان هستند وبس.  درهمان جلسه ها جز غیبت و  بدگوی کاردیگری ندارند.  یکی دودفعه ستوکهولم رفتم تاکارپیداکنم .  در انجا وطنداران ماوشما زیادتر هستند ولی همه یک انجمن دارند با اینکه بچندین گروپ ارتباط دارند.   شما همهً  تان نسبت بمن فهمیده ودانسته هستید.  من بخودم حق نميدهم که کسی رانصیحت ویا خدا ناخاسته بد گویی کنم . بسیاربرادرانه میگوم که اتحاد خوب چیز است وکل ما بیوطن وجگرخون هستیم چرا یکی دیگر ما را بنامهای بد وونادرست یادکنیم. پدر من هم در وطن کارمهم وکلانی داشت  آن وقت و آن زمانه گذشت و رفت.  من  دل خود را  بان چیزهای گذشته خوش نمیکنم.  بخدا چقدر خوب میشد که کل وطنداران مادرین مسافری وجگرخونی یکی میشدند یک انجمن کلان میساختند یک رادیو میداشتیم وکمر خوده بسته میکردیم و یک مسجد یالوکال دایمی  پیدا میکردیم که بدرد مرده وزنده  ما میخورد.  جنجال وبدگویی برای چی وتابکی.  منکه پدرم را در جنگ ازدست دادم  وکل فامیل  بی سر پرست شدیم.   اینجا دلم خوش بود که رفیقای پدرم زیاد هستند ولی انها هم بحدی بی اتفاق استند که دلم نخواست حتا خودرا برایشان معرفی کنم که پدرم کی بود وچه کاره بود.  اینجاهمه بسروکله یک دیگر زده روان استیم بخاطرچی؟  آخر به لحاظ خدا در مراسم فاتحه خانی جنپه بازی ،  در مهمانیها جنپه وپره ، درشب شش وختنه سوری وسالگره غیبت وبد گویی و رقابت وبد بیینی . بخدا که از اين اوضاع بسیار دلم تنگ شده است.  بزرگان بما خوردها اهمیت هم نميدهند. حال تصمیم دارم که باتمام این انجمنها که نتوانستند بوعده وقول شان دربارهً بوجودآوردن اتحاد وبرادری بین کل هموطنان مهاجرعمل کنند قطع ر ابطه  کنم زیرا گوشهایم از شنیدن قصه وغیبت  قریب است کر شود . اگر گپ مرا میشنوید ديگر باید به کسانيکه تخم اختلاف میپاشند بیشتر ازين وقت وفرصت داده نشود . همهً ما باید اتحاد کنیم. کسانيکه مخالف وحدت اند بايد تجريد شوند. دشمنی بدرد نمیخورد.  بايد در خانه و محافل مان اسپند دود کنيم تا دفع اين بلاها شود .

دلم بسیار درد دارد افسوس که نمیتوانم بروی کاغذ بیارم.  از نوشتن خرابم معذرت میخواهم زیرا دیر شده از زبان اصلی خود دور شدیم واز بابت نیز خجالت میکشم واز کل تان خواهش میکنم که اولاد های تان رازیر تعلیم زبان و سواد بگیرید .

 

با احترام 

مهاجر تنهاو تنها

 


بالا
 
بازگشت