نجيب الله ضيارحمان

بي مهري سردار چپن پوش بر چپن سازان حرمان به دوش

افغانستان طی دوو نيم دهه اخير دستخوش بسا نا به سامانی ها، بدبختی ها، مشکلات، بی ثباتی وتغييرات عمده ای در ساحات سياسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و...، گرديد. هرگاه افتخارات دوران جهاد و مقاومت به يکسو نهاده شود، وبه روی عملکرد های گروهاي متعصب، تنگ نظر و برتری خواه وانحصار طلب مکث شود، به وضوح مشاهده ميگردد که مصالح عليای کشور با کمال تاسف همواره تحت شعاع رقابت های تنگ نظرانه و قوم گرايانه وصف بندی های قومی و غيرملی و سياست های نا بجا قرار داشته، که دست اندر کاران آن جز تحقير و تضعيف ساير اقوام و مليت ها و حذف آنان از صحنه سياسی و اجتماعی و... ، انديشه ديگری به سر نمی پرورند. اين گروه هاي متعصب هرگز به فکر آن نيستند، کشور جنگ زده، مظلوم و ويران ما که طی بيشتر از دو و نيم دهه در چنگ مصائب ونا به سامانی های گوناگون، دست گريبان بوده است، نياز جدی به برادری، صداقت، مردانگی، تساند، مشارکت ملی وتامين عدالت اجتماعی وعطف توجه به عمران وآبادانی دارد. اما، با دريغ ودرد بايد متذکر شد که، اوضاع و احوال کنونی گويای آنست که نه تنها پرتو اميدی در برابر چشم های مردم نمی تابد، بلکه با گذشت هر روز بر ميزان بدبختی ها و مشکلات ونابه سامانی ها افزوده ميشود و فضای آبی ونيلگون برادری وهمدلی و صميميت وحق گستری را ابر ياس وظلم وحق تلفی فرا ميگيرد. متاسفانه اين وضعيت همگون با اراده دشمنان بيرونی افغانستان از جمله پاکستان است کشوری که هرگز نميخواهد، افغانستان مصيبت ديده روی آرامی، صلح و رفاه را ببيند و مردم در روشنی چراغ اخوت، عدالت و برادری وهمدلی زندگی به سر برد . ما از توطئه ها ودسايس بيرونی به ويژه پاکستان خاطرات تلخی داريم . يکی از اين دسيسه ها همانا تشديد قوم گرايی در ارتباط با مسايل کشور ما وحمايت بيدريغ آن از قوم و مليت خاص درافغانستان، خصوصا در زمان جهاد و مقاومت بود، تا از اين طريق توانسته باشد به اهداف واغراض شوم خود آسانتر نايل آيد .

هيچ کسی انکار نخواهد ورزيد که روی کار آورده شدن گروه متحجّر و متعصب طالبان و پشتيبانی همه جانبه از لحاظ مالی، لوژستيکی، نظامی و تدارک وسايل و افزار جنگی و فرستادن نيروی انسانی ( فوج ومليشه ) توسط پاکستان برای چه منظوری انجام می پذيرفت؟ پاسخ کاملا" واضح وروشن است. امروز که صفحه جديدی از تحولات سياسی به روی ما کشوده شده و دوران جنگ ومقاومت پايان يافته است، باز هم می بينيم که تلاش ها همه و همه در محو ر محروم ساختن همان اقوام و مليت هايی ميچرخد که در تمامی حيات اين کشور در حق آنها جفا روا داشته شده و به محروم ومنزوی ساختن آنها تلاش وسعی صورت گرفته است .

مليت های محروم خصوصا ترک تباران مظلوم سرزمين ما، چشم اميد وتوقع آن داشتند که با تحقق حاکميت مردم سالاری تمام تبعيض های آزموده شده ء طالبی و برتری جويی های قومی و زبانی، جای خود را به برادر ی، تساوی حقوق و مشارکت ملی، توازن وهمبستگی کليه اقوام ساکن دراين زادبوم قرار خواهد داد . اما با تاسف درنخستين ايام شکست طالبان ديديم که، بعضی ازسران جبهه متحد، نه تنها از ضرورت همکاری ميان دو قوم پشتون وتا جيک دم زدند، بلکه باکمال بی اعتنايی اقوام ومليت ها ی ديگر را به دست فراموشی سپردند وبا اين برخورد ساده لوحانه، به تخيل خام پشتون ها - که گويا حاکميت سنت اجتماعی وسياسی آنها می باشد !!! مهر تائيد نهادند?

بعضی هاهم بدون در نظر داشت خون بهای هزاران انسان به خاطر ايجاد مساوات ملی و احيای حقوق اقليت ها، از مردانگی حرف زدند ! وبا تمام توان از نامزدی کرزی ( درلويه جرگه اضطراری و بعضی هم در انتخابات رياست جمهوری) حمايت نمودند و بابی اعتنايی تمام به خواست و انتظار و اراده مليت های ديگر پا گذاشتند واز قول و قرار با کرزی دم زدند تا به زعم شان هميشه يکه تاز ميدان باشند و يادست يابی به آرمان شخصی وگروهی شان سهل تر ميسر گردد .

آنچه در پرده اين پندار پنهان بود، تطبيق پلان ها و بر نامه هاي از قبل طرح شده سران فاشيست و عناصر متاثر از انگيزه های قومی و تعلقات زبانی بود که با آوردن تغيير د ر سيستم مناصب وموقعيت ها و جايگاه های بلند نظامی و سياسی و تغييرات اداری، متحقق گرديد . چنانچه شاهد بوديم نخستين هدف در پروژه ايجاد ريفورم ويا همان سيستم پلان شده ، فرماندهان ازبيک تبار شمال شرق کشور نظير پيرمقل، پير محمد، قاضی عبدالکبير مرزبان ، مطلب بيک، مامور حسن وو... ، قرار گرفتند که با تعيين جوانکی به اسم داوود فرخاری از سوی فهيم خان به حيث قوماندان قول اردو ی شمال شرق، به چشم انتظا ر و توقع آنها خاکستر زهر آلود نا اميدی پاشيدند.

فهيم خان درآن زمان مست از باده قدرت، اين واقعيت را به طاق نسيان گذاشت که کرزی همخون و هم قبيله آنهايی است که به سر عهد و پيمان خود استوار نيستند . با فريب حاضر به امضا بالای قرآن اند، فقط برای اينکه ساده لوحان و آنانی را که با اينها طرف می باشند، بفريبند تا بعد ا ايشان را از زير تيغ عقده وکينه خود بکشند!  در حاليکه همه می دانند همين فرماندهان ازبيک برای احمد شاه مسعود شهيد در دوران جهاد و مقاومت بهترين يارو ياور بودند وبه مراتب ازقومندان داوود، درجهاد ومقاومت از خود شهامت ودلاوری نشان دادند وشهدای زيادی را در راه خدا و وطن تقديم کردند .

در دوره مقاومت عليه تهاجم طالبان و پاکستان، مناطق تحت تسلط همين ازبيک ها بود که به آخرين پايگاه مسعود شهيد تبديل شد وبه اثر مقاومت همين مردم بيچاره در کنار سايرمدافعان سرسخت ناموس و آبرو ومادر وطن بود که طالب ها وحاميان تروريستي شان از پای در آمدند . چهره نظام تغيير خورد وسر انجام آقای کرزی با چپن و کلاه قره قولی از بيک ها به کرسی رياست جمهوری تکيه زد .  شايد ادعا شود، کر زی در تامين حقوق ازبيک ها فرو گذاشت نکرده و از آنها( در حکومت انتقالی)  يکنفر را به عنوان معاون خود داشته !

پاسخ ميدهيم که، اين گفته ظاهراً پذيرفتنی است . اما واقعيت امر اينست که معاون محافظه کار انتصاب شده از سوی حامد کرزی ، تنها و تنها حيثيت سمبوليک را داشت. زيرا رئيس کرزی به خوبی ميدانست که معاون انتصابی ا و بر علاوه نداشتن پايگاه مردمی، به هيچ وجه قادر به حمايت و دفاع از مظلوميت مردم بيچاره ازبک نيست، بلکه او بر عکس حاضر است به خاطر رعايت خاطر کرزی، هزاران ازبيک را فدای يک تار موی وی بسازد !

چه کسی انکار می کند؛ تمامی تلاش و دست آورد ها ی مشار اليه از زمان معاونت رياست دولت انتقالی اش تا همين حالا که به حيث وزير ايفای وظيفه ميکند، جز محافظه کاری و بی اعتنايی د ر برابر خواست و مشکلات ازبيک ها ، چيز ديگری نبوده است! نکته اساسی اينست اگر کرزی واقعا پاس دوستی را رعايت ميکرد و به حق مسلم مردم ازبيک تن درميداد ، حتما" يکی از معاونين خود را از ميان اين مردم تعيين می کرد . اما کرزی به مبنای داشتن نيت سوء ودشمنی آشکارش با ترک تباران افغانستان نه تنها وی را به حيث يکی از معاونينش بر نگزيد .

درعين حال اگر کرزی وياران همفکر و اراده اش به ملت ترک تبار كشور احترام قايل می بود، منصفانه می پذيرفت که در ترکيب و تشکيلات رياست جمهوری اش خصوصا هنگاميکه سطر سطر وکلمه کلمه ء قانون اساسی افغانستان، زير نظراو و با خواست و ايماء و اشاره و دستور وی ساخته می شد، جای آن داشت که آقای کرزی ( نه به منظور خوش ساختن ترکهای سرزمين آلوده به اشک و خونی که زير نگين آن جناب قرار داشت، بلکه به خاطر صحه و مهر تائيد گذاشتن بر يک واقعيت مسلم، آشکارا و انکار ناپذير ) يک نفر از شخصيت های ازبيک را به حيث معاون برمی گزيد ودر تامين عدالت و توازن ملی و تحقّق بخشيدن برواقعيت اجتماعی افغانستان نقش دلسوزانه می گرفت . يک واقعيت ديگر را نبايد از نظر دور داشت وآن اينکه کرزی از شخصيت های دانشمند و دارای وجهه ملی سخت می ترسد . خصوصا اگر همچو شخصيت ها از ميان توده های مظلوم بالاخص ازبيک ها، يا ترکهای کشور برخاسته باشند . اينطور نيست که ازبيک ها يا ترکهای افغانستان به قحط الرجالی مواجه باشند. ترک تباران افغانستان صد ها عالم و دانشمند وکار فهم دررشته های مختلف دارند که متاسفانه هميشه از رنج محروميت سوخته اند .

به گونه مثال می توان گفت که : دکتر نظيف الله شهرانی، پروفيسور دکتر قيام الدين راعی برلاس ، دکتر عنايت الله شهرانی ؛ استاد محمد يعقوب واحدی ، استاد عزت الله حامد، استاد محمد امين متين اندخويی ، دکتر عبدالسلام آثم ؛ پروفسور داکتر عبدالستار سيرت ؛ مولوی عبدالعزيز عزيزی؛ مولوی احمد نظر بلخی ، استاد عزيزالله سرپلی ، سناتور خضرقل طغرا، عبدالمجيد خان بدری ؛ محمد ايوب ساعی ؛ استاد محمد امين تخاری ؛ استاد قاضی عبدالباری تخاری ، استاد بسم الله خان انجلادی، ميرزا محمدالله ضيا سلطانی ، قاضی عبدالعزيز ضيا سلطانی , استاد محمد امين اوچقون، قاضی عبدالمنان مزاری، قاضی محمد نظيف مستضعف، قاضی عبدالقدوس اکبری؛ دا کتربرنا آصفی؛ سخا آصفی ، اسدالله ولوالجی؛ استاد رحيم بيک , عبدالرحيم کريمی، مخدوم احمد مولوی، استاد نامق شهرانی؛ استاد محمد الياس ذره؛ استاد لبيب اندخويی؛ استاد نظر محمّد فاريابی، سارنوال فضل الرحمن وثيق ، فضل احمد خان بورگيت ، مولو ی قاضی بدخشی ، محمد ابراهيم غفوری ، انجنير محمد نسيم مهدی ؛ امان الله استوار ؛ عنایت الله کمال تينمس ، استاد آی سلطان خيری ، دکتور همت فاريابی ، سردار رحمن اوغلو و..ده ها وصد ها دکتر وانجنير واستاد ازبيک تبار ديگر، هر کدام می توانند از عهده هر گونه مسووليت ( وزارت ورياست وسفارت ورهبری ) کشور برآيند .

آنچه در رابطه با برنامه نظام کنونی افغانستان مشهود ومسلم است، اينست که آقای کرزی واطرافيان هم تبار وهم نظر وهم عقيده عقده مند او جدا" وبه صورت قطعی به ازبيک ستيزی رو آورده اند . به عنوان مثال شما ببينيد، در راس حدود بيشتر از80 نمايندگی سياسی افغانستان درخارج ( سفارت خانه ها و جنرال قو نسلگری ها ) يک نفر ازبيک قرار ندارد . تا يک ماه قبل حد اقل می شد دکتر راعی را درچين به عنون سفير افغانستان ، نمونه آورد وياموجوديت پويا فاريابی را درکشور ترکيه . اما اکنون همه شاهد آن هستند که ازبيک ها در ادارات دولتی داخل کشور وچه در نمايندگی های سياسی مقيم در خارج، جزای سنگين وسخت ازبيک بودن وزهر کشنده وابسته بودن به آن قوم مظلوم ومحروم را ميکشند وميچشند .

ازبيک ها توقع جدی داشتند ودارند علاوه برجا يگزينی يکی از شخصيت ها ی شان به حيث معاون رياست جمهوری ، به خاطر تطبيق و رعايت توازن ملی و عدالت اجتماعی ، از سهم مناسب برخوردار و در راس چند وزارت( بعد از دری تباران )از شخصيت های دانشور آنها مطابق به رشته وتخصص شان گماشته شوند وهمين طور درپست معاونين وزارت خانه ها به طور متناسب ودر راس چند سفارت، خصوصا سفارت های افغانستان مقيم در کشور هايی چون ازبکستان، قرغيزستان، قزاقستان، ترکيه، و..، که ريشه زبانی با ازبيک ها وترکهای افغانستان دارند وميتوانند به وسيله افهام وتفهيم خوبتر مصدر خدمات بهتر به کشور ومردم خود شان واقع شوند . سوال اينجاست ازبيک ها، اين چپن پوشان اصيل و سازندگان اصلی چپن در کشور ما اکنون چه گناه و تقصيری جز وطن دوستی و اطاعت و آمادگی همه جانبه برای خدمت به مردم و کشور دارند که اين قدر مورد بی مهری زمامدار ميهن شان يعنی جناب کرزی قرارگرفته اند ؟

عجيب است کرزی صاحب حاضر نيستند حتی برای يک ساعت لباس ويکی از پيداوار معروف ملی ( چپن وقره قولی ) ازبيک ها را از سر وشانه شان به دور اندازند و به جز از آثار صنعتی آن ها به حيث يک رمز ونشان ملی افتخار نفرمايند ، اما درمقابل در صدد آن اند ، در برابر هر پلک زدن چشم خويش دوصد تير غضب وجفارا به قلب ازبيک ها نشانه بروند !

اکنون که شورای ملی افغانستان روی صحنه آمده ، يگانه تريبون ومنبر اعتراض و حق خواهی اين مردم مظلوم، پارلمان است که نماينده های شان را با هزار اميد و توقع وانتظار به آنجا فرستاده اند. ديده شود که صدای مظلوميت ايشان چه قدر رسا ميافتد و گوش شنوا پيدا ميکند و انتظارات آنها بعد ساليان دراز فراهم ميگردد؟ خصوصا با توجه به اينکه ديده شد در انتخابات رياست پارلمانی ( متاسفانه با زيرپا قرار گرفتن تمامی معيار ها ، خصوصا معيار عقيده وايمان داری با وصف شعار های گوش کرکنی که هميشه از حنجره ها ی ناپاک بيرون می پريدند و...) صف ها ، به د و دسته مشخص تقسيم شد. پشتونها بدون ملاحظه فکر و عمل وعقيده به يک جبهه ويرانگر ومصبت آفرين وکينه پرور قرارگرفتند ومليت های غير پشتون اعم از تاجيک ها وازبيک ها و هزاره ها ( به هدف دفاع از خود ومردم شان ) در مقابل آن . به نحو يکه هيچ کس باور نمی کرد برای حمايت ا ز يک وهابی متعصب و تند رو برای رسيدن به رياست پارلمان از طرفداران طالب گرفته تا حاميان و وابستگان تره کی و امين و افغان ملتی و.. دست وحدت و همدلی باهم دهند و تمام موازين اخلاقی، دينی وشيوه مردانگی ورسم افغانی را زير پا بگذارند و برعليه هر که غير از قوم پشتون است جبهه و صف گيری علنی بکنند.

مسلما، هرگاه درکانديداتوری آقای قانونی، ازبيک ها درکنار تاجيک ها قرار نمی داشتند، موفقيت وی در برابر جبهه متحد پشتون تباران به رهبری کرزی و سياف محال و غير ممکن بود حالا سوال در اينجا ست که در راه بر آورده شدن خواسته های برحق ازبيک ها ، جبهه متحد سابق به طو رعموم ، و آقای محمد يونس قانونی - به حيث رئيس پارلمان - به طور خصوص تا چه ميزان وفادار ومتعهد خواهند بود؟ آيا در جهت تحقق انتظارات بر حق ازبيک های محروم و مظلوم حاضر به از خود گذری و جان فشانی خواهند گرديد يااينكه شيشه های آرزو واميدآنان را به سنگ مصلحت خواهد شکست ؟ آيا اين قوم محروم ومظلوم يعنی ازبيک ها ، با همدلی و اتحاد تاجيک ها و هزاره ها از اسارت دردبار حرمان خواهند رهيد و برای نيل به حقوق شان توفيق خواهند يافت ويا اينکه وحدت و هماهنگی آنان با بروز عواملی و يا تکوين دسايس ديگر رنگ خواهد باخت و بدينوسيله آن ملت محروم و مظلوم برای يک مدت طولانی و ساليان دراز ديگر از صحنه سياسی زده خواهند شد ؟ ديده شود كه آقاي قانوني تا چه حد سعی به خرچ خواهند داد تا در مسير مردانگی وحمايت ازمليت هاي محروم گام فرا پيش مي نهند؟

در اخير بااطمينان بايد ياد آور شد : ازبيك ها در حاليکه به هيچ صورت خواهان غصب حق مسلم ديگران نيستند بلکه خواهان وحدت ملی وهمزيستی برادر وار بين تمام اقوام ساکن در سرزمين خود ميباشند ، اما تحمل غصب شدن حقوق شان را هم به هيچ وجهی ندارند . همين طور باور شان اينست که در برابر جبهه گيری های ظالمانه و غاصبانه، چاره ای جز تقويت صفوف بين مليت های مظلوم و محروم نمی بينند.

اول جنوري 2006 كانادا

 


بالا
 
بازگشت