اســتاد پرويز « نيك آيـين »

 

گرايش ، اعتقاد ، عقيده و تعصب

 

تا جاييكه از وراي رسانه هاي خبري ، تبصره ها ، گفت و شنود ها ، نظريه ها ، پيشنهاد ها ، طرح سؤالها ، تهيهء جوابها ، تماسهاي مستقيم انفرادي و  جمعيتي ، آگاهيها ييكه به دسترس قرارميگيرد ، انسانرا به نتيجه اي ميرساند كه نتيجه ندارد وبه همين منوا ل ،  جوامع انساني بدون دسترسي به نتيجهء مطلوب  در حا ل سر در گمي ، جدا ل و كشمكش هاي فكري و ذهني و حتا دشمنيها باقي ميمانند .

كساني را مي يا بيم كه ا ز هواي خوش ، محيط خوب و مردم پسنديده صحبت دارد و كساني را هم سراغ مينماييم كه همان هواي خوش را نا خوش ، محيط خوب را بد و مردم پسنديده را نا پسند قلمداد ميكنند . نشرا ت داخلي كشور ما و نشرات خارج از كشور ما ، هر كدام شان به نوبهء خود مدعيء حقگويي ها ميباشند و براي مردم بيچارهء ما معلوم نشده كه كي را ست و حق ميگويد و مينويسد و كي دروغ و نا حق ميگويد و مينويسد .

بياد دارم كه در دوران اميرمداريء طالبان دركشور عزيز ما ، در همين سر زمين غربت سراي ما ، اخبار و راديو هايي ، از طالبان جانبداري مينمودند كه گويي آ ب ا ز آ ب تكان نخورده ، كشور ما گل و گلزار گرديده است . ولي در مقابل راديو ها و اخبار هايي بودند كه هر آنچه بد گويي ها بود ، در حق ملا طالبان روا ميداشتند. جاي تحير آن بود كه هر كدام شان مدعي حق و حقا نيت گويي بودند .

حالا هم ميبينيم و ميشنويم كه برخي از وطنداران عزيز ما ، دولت محترم كرزي را با موجوديت قواي خارجي ، با دلايل چند تأ ييد ميكنند و عده اي همچو يك دولت را با استدلالهاي شان مردود ميشمارند . با وصف ا ينكه هر كدام شان دلايل مقنع براي خود تهييه داشته اند ،  نه براي اقناع جانب مقابل ، يكديگر را به باد ملامت ميسپارند .   

در بحث و مباحث دوستانيكه بنا بر ضرورتي گرد هم جمع ميباشند ، جانبداريها از زبانها موج ميزند وگلو ها مي پْندد وآوا ز ها جَر ميشود و هركدام ، گويي از بحر حقگويي سر بلند نموده ، طرف و جانب مقابلش را ملامت قرار ميدهد و آرزو دارد تا آنچه كه خودش ميگويد ، ولو عاري از هر نوع استدلال ومنطق هم باشد ، بايد و شايد پذيرفته شود وكسي دهن باز نكند .

در بحث ها و مذاكره ها ، ديده ميشود بعضيها بنا بر معلومات جامعي كه دارند ، موضوع بحث را همراه با استدلال هاي منطقي ، تحليل مينمايندو تحويل مجلس ميكنند . ولي جانب مقابل ، بدون گوش دادن به استدلالهاي طرف ، بر گفته هاي خود تأكيد ميورزد واسرارحق بطرفي ميكند . اگرادعاي نا حق بي پايهء جناب شان پذيرفتهء مجلس نگردد ، آزرده خاطر هم ميشود .

از دورانهايي بياد دارم كه دسته دسته جوانان ما ، گرد هم آيي هايي داشتند ، فرياد ميزدند كه ديموكراسي و عدالت ، در كشور مستقر نيست و رژيم نا مطلوب مردم عامل همه بد بختيهاي ملت افغانستان ميباشد . اين دسته ها هر كدام شان ، دست حقگويي را به سينه ميكوبيدند وديگر دسته ها را به خاطر روشهاي شان ، بد ميگفتند وملامت ميكردند . چند گروهي از آ ن دسته ها كه به قدرت رسيدند ، هيچ معالج و شفا بخش روان ملت درد رسيدهء افغان نشدند ، بلكه به بد بختيهاي شان افزودند .   

همچو جانبداريهاي ضد و مضاد ، ناشي از گرايشهاي فردي و توده اي بود كه هر كدام نظر به ارتباطات خاص شان با هدف و در نظر داشت منافع شان عرض اندام مينمايد . اخذ چنان حالتهاي دفاعي از يك موقف ، يك پديده ، يك شئ ، يك آرمان ... يا بصورت خود آگاه و يا نا خود آگاه اتفاق مي افتد.  اگر چنين حالتها خود آگاه باشد ، منافع مادي و يا سياسي در آ ن دخيل است . و اگر نا خود آگاه اتفاق بيافتد ، اكثراً مسايل ذهني ، عاطفي و معنوي در آن ذيدخل شمرده ميشود .

در همين رابطه ميبينيم كه از زماني به اينطرف ، خدا جويان و نو جوانان نا آگاه كه ذهنيت شانرا مولوي صاحبان مدرس در حلقهء محدود نگهداشته و به خاطر تشريف بردن شان به جنت از طريق فعاليتهاي انتحاري ، زنده گيء خود وچند بيگناه ديگر را ، با انفجار بمي از بين ميبرند . ا لبته در جمع ا ين فعالين در ظاهر خدا پرست كسي پيدا نمي شود تا ازآن مولوي صاحبان مدرس بپرسد كه چرا اولتر از همه جناب خود شان ، از همين راه هاي ا نتحاري  تشريف فرماي جنت نمي شوند وبا تشويقهاي بي بنياد شان ، جوانان بيگناه را ، در كام مرگ ميفرستند .

اگر لزوماً در مسأله اي ، نقدي براه  بافتد و نقادي ، انتقادي بنويسد ، طبق اصول و روشهاي نقدي ، مزايا و كمبوديهاي مسأله ، طور شايد و بايد بيان گردد . همچنان اگر پيشنهاد هاي سالم و بر حق ، متن نقد را احتوا نمايد و به خاطر بهبود بخشيدن محتواي نقد شده ارائه گردد، بايد محترمانه و با حفظ حقوق مدني و اجتماعي اشخاص مورد نظر مطرح گردد ، نتيجه بهتر و شايسته تر خواهد بود . اما اينكه اغلب اوقات با متونهاي نقدي زننده بر ميخوريم ، تأسف ما را بار مي آورد . زيرا نقد شونده و نقد كننده هر دوي شان در سلامت مطلب تهيه شده مسئوليت هايي دارند تا خدمتي را از اين طريق به جامعهء شان انجام بدهند .

همچو حالت هاي ياد شده ، حس تجسس مرا تحريك نمود تا به منابع معتبري مراجعه نمايم وآنچه را كه در دل هم دارم با تأييد و قول مأخذ به شيوهء علمي تر، خدمت علاقه مندان معزز تقديم نمايم .

گرايش كه در زبان خارجي  ATTITUD  ناميده ميشود در لغت نامه ها به معنا هاي وضع رفتار ، طرز تلقي ، نگرش ، تمايل فكري . . . وگاهي اعتقاد هم تعبير شده است .

گرايش چنين وا نمود ميسازد كه شخص نسبت به اشيا ، اشخاص و اوضاع معين ، پاسخ مثبت و يا مساعد خود را نشان بدهد . مثلاً نظر و تمايل  مثبت ما نسبت به غذا ، اشيا ، اوضاع جوي و يا شخص معيني كه آنها را دوست داشته باشيم و يا برعكس نظر منفي كه از آنها نفرت داشته باشيم ، عرضه نمائيم گرايش ناميده ميشود .

به نظر كرانباخ ، CHRANBACH  « گرايش عبارت از معنا هاي است كه شخص به چيز معيني نسبت ميدهد ودر قبول آن شي يا فكر اثر ميگذارد »

الپورت  ( G.ALLPORT ) نيز گرايش را چنين تعريف ميكند : « گرا يش يك وضع وحا لت آماده گي ذهني و عصبي است كه از راه تجربه ظهور ميكند ، سازمان پيدا ميكند وموج خود را بر عكس العملهاي فرد در همه موضوعات و موقعيت ها پخش ميكند و آنها را تحت تأ ثيرقرار ميدهد .

به اساس نظر دانشمندان ياد شده ، ميتوان گرايش را يك عكس العمل و يا واكنشي تعبير كرد كه متعلق به فرد بوده و از وراي بيان و حركتهاي فزيكيء جسمي شخص متبارز ميگردد . اگر در بارهء كسي يا چيزي اظهار نظر مينماييم ، كسي يا چيزي را خوب ويا بد معرفي ميداريم ، نسبت به امري ، پديده اي ، متني ... تحليل و تفسير مينماييم ، در حقيقت از گرايش ما منبع ميگيرد .

گرايش معمولاً دو نوع پذيرفته شده است :

ــ گرايش مادي آنست كه موضوع وجود خارجي داشته ، قابل لمس باشد . به طور مثال گرايش مثبت و يا منفيء ما ، در برابر خوراك ، پوشاك ، مسكن و غيره ، از حالتهاي ثابت تري بر خوردار بوده ، در زمينه اگر گفت و گو و بحثي بكار باشد  زياد  طولاني جنجال بر انگيز نخواهد بود .

ــ گرايش معنوي بيشتر شيوه ئي عاطفي دارد مانند دوست داشتن و نفرت داشتن كه همراه با مهرباني و ترحم ، نفرت و انزجار ، توصيف و بد گويي ، تظاهر مينمايد .

مولود گرايش و موضوع گرايش همواره به دو مرجع وابسته ميباشد . فردي كسي يا چيزي را مي پسندد . فرد مولود گرايش و كسي يا چيزي موضوع گرايش است . ولي گاهي خود فرد هم مولود گرايش و هم مرجع گرايش بوده ميتواند . يعني فرد يا خود را دوست دارد ويا از خود نفرت دارد . آنهاييكه از خود نفرت ميداشته باشند ، نمي توانند د يگران را دوست بدارند . كسيكه بخود سوء ظن دارد ، به ديگران هم سوء ظن ميداشته باشد . كسيكه به خود اعتماد ندارد ، نمستواند به ديگران اعتماد نمايد . كسيكه خود را خورد و نا چيز پندارد ، توانمنديء ديگران را نمي تواند تحمل نمايد .

بر عكس كسيكه خود را دوست دارد ،ديگران را دوست ميداشته باشد . كسيگه به خود اعتماد دارد به ديگران نيز اعتماد كرده ميتواند . . .  .

گرايش  در اثر بر خورد فرد با موضوع و نتيجه گيري وي از موضوع ( مثبت يا منفي ) پيدا ميشود .   گرايش به مادر بطور اغلب مثبت ميباشد و دليل آن را ميتوان واكنش هاي مستحصل عواطف و محبت هاي مادري دانست كه همواره موجب ارضاي خواسته هاي فرزند ميگردد . گرايش مثبت حب وطن يا ميهن دوستي را نيز ميتوان بر آورده شدن اكثر خواهشات در آن محيط با خاطر آسوده و عاري از هر تشويش تصور نمود . فرد در وطن آبايي خود با موانع كمتر در رابطهء افهام و تفهيم ، حل مشكلات و معضلات زنده گي ، زمينهء كارو عوايد و مصارف ، فضاي ترقي و پيشرفت و غيره امتيازات كمتر رو برو گرديده و اغلب خواهشا تش ارضاء ميگردد . گرايش  حب وطن زماني به ا وج خود در فرد ميرسد كه فرد در كشورهاي  بيگانه مهاجرت نموده و با مشكلات و سختي هاي طبيعي و تحميلي مواجه گردد .

عناصر گرايش را ارزيابي Appraisal ، اعتقاد Belief و عمل Action تشكيل ميدهند :

ارزيابي يا ارزشيابي وابسته به آ ن است كه شخص يا فرد موضوع گرايش را چطور ( مثبت يا منفي ) تشخيص مينمايد . آندسته كسانيكه ا ز رژيم طا لبان پشتيباني مينمودند ، در ا رزيابي شان گرايش شان مساعد و مثبت تشخيص گرديده بود . در حاليكه اكثريت مردم با رژيم طالبان گرايش منفي نشان ميدادند .

اعتقاد  كه به آن باور هم گفته ميشود ، عبارت از بياني است كه كيفيت رابطه اي را بين اجزاي حوادث يا پديده ها بيان ميدارد . به طور اغلب مردم اعتقاد را با عقيده يكي دانسته وگاهي هردو را مترادف با گرايش ميپندارند . گرچه اين سه اصطلاح ( اعتقاد ،عقيده و گرايش ) از نظر معنا خيلي بهم نزديك اند ، اما يكي نيستند .

اعتقاد پذيرش يا باوري است كه شخص پس از مطالعه ، بررسي و غور عميق و بدست آوردن استنتاج نهايي در موضوع حاصل مينمايد . انبساط حجم فلزات در برابر حرا رت يك اعتقاد است كه در تابستانها سيمهاي برق انهنا ميكنند و در زمستانها راست و مستقيم ميشوند . طبيبي كه نظر به ساير ا طبا بيمارش را معالجه كرده ميتواند ، اعتقاد بيمار را جلب ميكند و يا بيمار به معالجش اعتقاد پيدا مينمايد . در اينصورت اعتقاد از ثباط بيشتر بر خودار بوده و به آساني تغيير نمي كند .

عقيده يك باور مندي است كه به شيوهء كسبي و تحت تاثير قرار گرفتن در شخص پيدا ميشود . در اثر تبليغات يك مؤسسهء توليدي فرد يا شخص عقيده مند به جنسيت هاي توليدي آنمؤسسه ميشود . اگر تبليغات و اشتهارات  مؤسسهء ديگر مؤسر تر و بيشتر گردد ، شخص عقيده اش تغيير نموده ،عقيده مند جنسيت هاي مؤسسهء دومي خواهد شد . بناءً اعتقاد از ثباط بيشتر نسبت به عقيده بر خوردار ميبلشد . زيرا اعتقاد به مشكل تغيير ميكند در حاليكه عقيده به آساني متغيراست ( عقيده در مورد دين و سياست يك بخش استثنايي باور مندي بوده كه به آساني تغيير نمي كند . )

عمل Action    كه عنصر سومي گرايش است ، با بروز عكس ا لعملها ، تصوير گرايش را ميسازد . پشتيبانيها ، مصارف مادي ، فعاليتهاي فزيكي و حتا ازخود گذريها همه و همه ، عمل گرايش را ميسازند . عمل گرايش اگر منشهء عقيده وي ( مثبت يا منفي ) داشته باشد ، زود تر قابل تغيير است . پشتيباني و مخالفت از اعمال طالبان ا ز خارج كشورو بيرون از سلطهء طالبان ، منشهء عقيده وي داشت . در حاليكه پشتيبلني و مخالفت از اعمال طالبان مردم داخل كشور و تحت سلطهء آنها منشاء اعتقادي داشته ، برويت احساس مستقيم و چشمديد ها استوا ر بوده ا ست .

چند عامل ذيدخل كه گرايش مردم را بيك صوب ميكشاند ، روا بط عاطفي بشري است كه از ا رتباط هاي نژادي ، قومي قبيلوي و زباني سر چشمه ميگيرد . فردي كه به طرفداري دوستش زبان ميگشايد ، نا گزير است تا ا ز اكثر اظهارات كه به ضرر دوستش تمام گردد، چشم پوشي نمايد ، با وصف آنكه حقايق مسلم در آن نهفته باشد . دليل همچو يك روش را ميتوا ن كسب افتخارات در بهتر بودن دوستش سراغ نمود . ا ز اينرو گرايشش در نزد خودش مساعد ( مثبت ) تلقي ميگردد .

تعصب  Prejudice گرا يش مطلوب و نا مطلوبي كه ا ز سرحد اعتدا ل بر آمده و بصورت افراطي عرض وجود نمايد ، تعصب ناميده ميشود . تعصب يك نوع رفتارآموخته شده و كسبي آدمي است كه از محيط اجتماعي و تربيتي خويش كسب مي نمايد .   كساني از تعصب مذهبي ، قومي ، نژادي ، قبيلوي و غيره بر خوردار اند كه گرايش افراطي همراه ميداشته باشند . اي نوع گرا يش همواره در ذهنيت متعصبين پا بر جا مانده و هيچگونه تحقق و تفكر را در گرا يش شان راه نمي دهند .

در مسايل تحقيقي علمي نبايد تعصب راه داشته باشد . علما و دانشمندا نيكه همواره در كشف اسرار طبيعت سر وكار داشته اند ، با اينكه محدوديتهاي مذهبي . قومي ، نژادي ، لساني و غيره موانعي برايشان ايجاد ميكرده ، با آنهم اختراعات و اكتشافات شان ( عاري از تعصب ) در رفاء بشريت مصدر خدمات ارزنده اي شده اند .

عمق تعصب با گذشت زمان وپخته شدن سن اشخاص به خصوص كه انكشافات ذهني همراه با پيشرفت ها و تحولات مدني اجتماعي نباشد ، بيشتر ميگردد . به همين رابطه تغيير در روش تعصبي اشخاص بزرگسال ، كاريست بس دشوار و حتا نا ممكن .

 


بالا
 
بازگشت