اســتاد پرويز « نيك آيـين »
قــــــــضـــــا و ت و انــتقــــــــاد
قضاوت به معني حكم كردن و داوري كردن ، در پديده هاي واحد و يا در مجموع پديده هايي ميباشد كه شناخت شان براي انسان ، جنبهء حياتي دارد . قضاوت سالم انسانرا در شناخت يك شي ، يك تخيل ، يك تحرك ، يك تحول ، يك تركيب ، يك تجزيه و همچو پديده ها ، ياري ميرساند تا بر خورد انسان با چنان مسايل ، از خطا هاي ذهني بدور بماند .
اگر قضاوت برشناسايي يك شئ واحد ، در حال انجام باشد ، آنچه حواس انسان در شناخت آن تحريك ميگردد ، شناسايي شئ مورد نظر ، بر استدلالهاي ذهني قضاوت كننده استوار و جايي را براي آن در تفكر خود تعيين مينمايد . مانند اشيا و لوازم ضروري حيات انسان ودر مجموع تمام اشياء و مواديكه اطراف و نواحيء مربوط به انسان را مرئي يا نامرئي احاطه نموده است . به همين شكل ، تمام مواد محيطي را انسانها ، پس از قضاوتهاي ذهني ، به هر يك شان نامي داده اند و به وسيلهء همان نامها شناخته ميشوند .
اما بر يك موضوع خا ص اجتماعي ، مثل يك روش ، يك متن ، يك نظريه . . . ، قضاوت يا بصورت منفردانه ويا به طور مقايسوي انجام ميگيرد . مثلاً فلان متن خوب يا بد تدوين شده . روش سالم جان پسنديده و يا نا پسند است . نظر بزرگان ما در موضوع وارد ويا نا وارد است و همچو مثالها .
اما قضاوت مقايسوي ايجاب مينمايد كه دوقطب مخالف در نظر گرفته شده ، ضد و مضاد ، مثبت و منفي ، خوب و بد . . . باهم مقايسه گردد . قضاوت مقايسوي بر گرميء هوا ، الزاماً ايجاب مينمايد تا سرديء هوا در نظر گرفته شده ، قضاوت كننده به نتيجهء نهايي خود را برساند .
انتقاد هم يكي از روشهاي اصلاح كننده اي به شمار ميرود كه منتقد ، پس از غور و بررسي و قضاوت سالم ، ارائه داده باشد . نقد بر روش ، نقد بر مضمون ، نقد بر فلم ، نقد بر شعر ، همه و همه جنبهء اصلاح كننده ، بهتر سازنده و پر توان سازنده به حساب مي آيد . در صورتيكه انتقاد ، پس از قضاوت سالم و عاري از منفي بافي ها عرضه شده باشد .
انتقاد در لغت نامه ها به معني هاي ، نقد گرفتن پول ، جدا كردن پول خوب از بد ، سَرَه كرفتن ، سَرَه كردن و آشكار كردن عيب شعر ، بحث كردن در بارهء مقاله يا كتاب بطوريكه خوبيها و بديهايش آشكار شود ، داده شده است . به اساس معنا هاي فوق ، نقد پس از قضاوت سالم ، مؤثريت بيشتر ميداشته باشد.
آنچه گفته آمديم قضاوت ، حكم كردن و داوري نمودن را گويند كه بين دو موضوع متضاد و مختلف ، از لحاظ كيفيت و كميت مقايسه شده بتواند . قضاوت كننده ويا قاضي حكم برتر بودن يك را بر ديگري به اساس اصولهاي انتقادي صادر نمايد .
قضاوت در مورد پديده هاي كه حواس انسانها را در همه جا هاي دنيا تقريباً يكسان تحريك مينمايد و برداشت از آنها بر تمام انسانها مشابه باشد ، كار دشواري را پيشرو نخواهد گذا شت . مانند سياه و سفيد ، گرم و سرد ، شب و روز ، پايين و بالا وغيره كه در همه جا هاي دنيا يكسان مفهوم ميداشته باشد . با وصف اينكه قضاوتهاي فردي در زمينهء پديده هاي بالا ، حاوي اختلاف نظر هايي ميباشد ، اما با آنهم حكم اقليت تابع اكثريت شمرده ميشود .
شناخت جزئياتيكه در طرز تشكل اوصاف پديده ها وجود دارد ، نماينده گي از طرز ديد و روش بر خورد با پديده ، در انسانها فرق مينمايد . طرز ديد و مقام قضاوت يك فزيكدان يا كيميا دان ويا ساينس دان ، مثلاً در مورد صفات سياهي و سفيدي ، تاريكي و روشني ، حرارت و برودت وغيره ، بهتر و علمي تر از مردم عوام و يا با داشتن تحصيلات كم و يا اختلاف رشتهء تحصيل ميباشد . يعني قضاوت ساينس دانان ، در برخي از مسايل ساينسي ، فزيكي . كيمياوي ... موازي باتجارب عملي و لابراتواري شان، پخته تر و عميق تر و با اساسات علمي عيارتر ميباشد .
با ارئهء دلايل فوق ، كار كرد ها و تجارب عملي يك ساينتست و يا تجربه كار، وي را قادر ميسازد تا از تركيبات كيمياوي ، ماليكولها و اتمهاييكه در رنگ ها بكار رفته ، از زواياي مختلف علمي بررسي نموده ، انعكاسات نوريء كه از رنگها متصاعد ميگردد ، تجزيه و مشاهده طيف نوري ، تغييرات حجم در تحولات حرارتي وبرودتي ، معلومات عميق تر ودرست تر تهييه و عرضه بدارد . لذا قضاوت آنها ضم با انتقاد هاي شان در موارد ساينسي ، اًصلاح كننده و توفيق دهنده خواهد بود .
به همين ترتيب در هر رشته و بخش ، اشخاص پُر معلومات ، قضاوتهاي مستند تري در درك پديده ها ميداشته باشند . ولي در مسايليكه بصورت ساينتيفيك از طريق لابراتوار ها تحقيق شده نمي توانند ، كار قضاوت را به مشكل مواجه ساخته و انتقاد در آن موارد ، سبب بر خورد فكري بين انتقاد شونده و ناقد رو نما ميگردد . به خصوص قضاوت و انتقاد در بخش مسايل اجتماعي ، از همه مشكلتر و پيچيده تر است .
روش و شيوه هاي بر خورد ها ، در حلقه هاي مختلف اجتماعي ، محدود ميشود بر روش و اخلاق ( خُلق و خوي ) هر محيط و اجتماع . اين محدوديتها ناشي از علاقه و پسند مردمان مقيم در ساحهء محدود جغرافيايي شان ميباشد . روش و عادتهاي يك جامعه بطور اغلب مورد پسند و قبول اكثريت آن جامعه بوده ولو مخالف روشهاي جوامع ديگر جغرافيايي واقع گردد .
اگر در مسير روحيهء بالا مثالي ارائه داده شود ، ميتوان گفت كه : اخلاق مردم كشور عزيز ما نمي پذيرد تا دو جوان دختر و پسر ، قبل از مراسم نامزدي شان ، آزادانه با هم گشت و گذار نمايند . مردم كشور ما عمل فوق را مخالف اساسات فرهنگ و كلتور افغاني شمرده ، بر چسپ غيرت و ناموس داري ، به حيث لكهء بد نامي دانسته و انجام آنرا قبول ندارند . ولي اخلاق محيط هاي ديگر ، چون كانادا ، امريكا ، اروپا و در مجموع كشور هاي غربي ، عمل ياد شدهء فوق را ، با وصف اينكه زشت و نا سالم نمي دانند ، وارد و معقول هم ميپندارند .
حال اگر يك فرد افغان ، در مجلس خا ص افغانها انگشت انتقاد بر چنان روش بگذارد ، قضاوتش از ديد گاه اجتماعيء خودش بوده و اهل مجلس ، چون با همان فرهنگ و كلتور خو گرفته اند ، از ناقد پذيرايي خوبي خواهند كرد . در حاليكه همچو يك نقد ، در مجلس غربيها ، در برابر عكس ا لعملهاي شديد و منفي مواجه گرديده و رد خواهد شد . چه اخلاق اجتماعيء غربيها ، همچو يك حركت را به مفهوم آزادي و ديموكراسي شمرده ، در شكل دهيء زنده گي آيندهء دو جوان ، مؤثر و مفيد ميشمارند .
در مثال فوق دو نوع قضاوت متضاد را در برابرانتقاد فرد افغان مي يابيم كه از دو فرهنگ مختلف نشأ ت كرده است . يكي آنرا تأ ييد و ديگري آنرا مردود ميشمارد . پس قبول و رد يك موضوع و يا يك پديدهء طبيعي مربوط به توانايي تحليل ذهني افراد يك جامعه كه تحت الشعاع جامعهء خودش قرار دارد ، ميباشد .
در شناخت پديده هاي علمي ، عمق نظر ساينس دانان موجب هاي ا يجاد خطا هاي ذهني را ميتواند مردود بسازد . در اين رابطه مثالي پيشكش ميشود : تعريف اشخاص عادي براي آب ، همان مايع بيرنگ و بي بو و بي مزه بوده ، نوشيدن آن براي تمام زنده جانها ، حيات و زنده گي ميبخشد . يعني اگر انسان و حيوانات آب ننوشند ، آنها را جل ميزند و ميميرند . شناخت يك كيميا دان با قبول تعريف بالا براي آب ، جزئيات اتومي و ماليكولي ، خواص فزيكي و خواص كيمياوي آن را نيز ميتواند تفسير و تعريف نمايد .
در هر دو نظر فوق تعاريف براي شناخت آب درست و قابل قبول بوده ولي عمق نظر هردو با هم متفاوت است . يعني اشخاص عادي ضرورت شناخت آب را در چوكات همان تعريف ساده اش قبول دارد . اما كيميا دان با عمق نظر ، آب را مي شناسد و راه هاي بكار بردن آنرا در زنده گيء روز مره بيشتر و بهتر از افراد عادي بلديت ميداشته باشد . لذا گفته ميتوانيم ، قدرت تحليل ذهنيتها ، در شناخت پديده ها ، مربوط به سطح دانش و اندوخته هاي فرد بوده كه عمق نگرش شان را نشان ميدهد .
به اساس گفته هاي بالا و قضاوت در يك موضوع ، مربوط به تعقل ، فهم و درايت فردي و پيشداوريهاي منطقي فرد شمرده ميشود . لذا فرديكه انتقادش را در موضوعي پيشكش مينمايد ، نبايد بدون تعمق وغور ، كوركورانه و به منظور شخصيت منشي خود ابراز نمايد وفضاي خورده گيريهاي شديدي را بر خود هموار سازد . چه عدم معلومات وسيع ، در موضوع انتقاد ، نا تواني دفاع از خود را در برابر انتقاد ها و خورده گيريهاي عميق بار مي آورد .
منظور از آنچه كه در بالا كفته ايم ، انتقادي بر انتقاد كننده گان نبوده ، بلكه هدف ، تحليلي برقضاوت و انتقاد كه هردو لازم و ملزوم يكديگر شمرده ميشوند و با همديگر روابط نا گسستني دارند ، تحت مطالعه و غور قرار بدهيم . روي اين ملحوظ ، مختصر صحبتي را در مورد روش ، مفهوم ، تأثير پذيري و تأثير گذاري انتقاد ها و لزوم قضاوتهاي قبلي و بعدي را لازم دانسته ، پيشكش مينماييم .
انتقاد وقتي موجه و دلپذير ميگردد كه داوري و قضاوت قبلي در آن صورت گرفته باشد . كلمهء يوناني كريتيكوس كه به معناي توانايي تشخيص يا داوري است ، در يونان از انتقاد كننده انتظار ميبردند ، همانطوري كه معايب و كمبوديهاي چيزي را بيان ميكند ، خوبيها و محاسن آنرا نيز باز گو نمايد . همچنان تقاضا ميرفت كه با تذكر معايب و محاسن وسنجش هر دو جنبه ، قضاوت يا داوري نمايد . هدف از انتقاد ، بر قراري ارتباط ، تحت تأثير قرار دادن و به تحرك وا داشتن انتقاد شونده بود ، نه به خاطر از هم كسيخته گيء وابسته گيها .
در يونان قديم با استدلال گفته هاي بالا ، انتقاد نقش مهم و مثبتي در پيشبرد ارزيابي داشت . انتقاد به شخص كمك ميكرد تا به اهداف و اعمال خود ، واقعگرايانه بنگرد . همچنان اين نوع انتقاد ها ، راهگشاي بروز استعدادها و مهارتهاي جديدي شمرده ميشد كه تحمل شخص را در برابر عقايد گوناگون افزايش ميداد . اين روند انتقاد تا زماني توفيق آميز بود كه مفهوم واقعيء انتقاد از هدف اصلي خود منحرف نگرديده بود .
اما بعد ها مفهوم و هدف واقعي انتقاد ، بطور عملي از هدف اصلي اش منحرف گرديده ، فقط جنبهء منفيء آن باقي ماند . اگر قرار باشد از تعداد زياد مردم پرسيده شود كه معناي انتقاد چه خواهد بود ، به احتمال قوي اكثريت خواهند گفت : « انتقاد ، اظهار نظري است مخرب ، تحقير كننده توأم با خصومتها كه هدف اصليء آن عيبجويي ميباشد » . همچنان مفهوم و معناي لغوي انتقاد دربرخي از لغت نامه ها وانمود ميسازد : « انگشت نهادن بر خطا ها و خرده گيري كردن » انتقاد است .
كلمه هاي ديگري هم وجود دارند كه مترادف با انتقاد بكار برده ميشوند . كلمه ها از قبيل : سرزنش ، خرده گيري ، شما تت ، عيبجويي و توبيخ ميباشند . بنا بر آن تعجبي نخواهد داشت كه اگر انتقاد به مفهوم رايج و متداول خود ، نوعي اهانت تلقي گردد . زيرا بيشتر مردم انتقاد را مترادف عيبجويي ميپندارند . در حاليكه اگر انتقاد توأم با راه حل پيشكش گردد ، از قضاوت و داوري قضاوت كننده قبلاً بر خوردار باشد ، در راه اصلاح و بهبوديء مطلب و زود رسيدن به هدف عيار باشد ، مؤثريت و سلامت بيشتر را نصيب ميگردد .
در اين اواخر انتقاد ها به طور معمول از دو هدفمندي مترشح ميگردد . يكي آنست كه انتقاد كننده بنا بر خصومتي كه بر انتقاد شونده ميداشته باشد ، انتقادش را مطرح نموده ، شدت تخريبيء آن قويتر و فشار و تأكيد آن اغلباً بر كمبوديها ، از ديد گاه ضد يت و بد بيني ميباشد . اين نوع انتقاد معمولاً با عجله و شتاب تهيه و پيشكش ميگردد كه خود نمايانگر خصومتها و عقده هاي قبلي با انتقاد شونده ميباشد . همچنان جنبه هاي منفي انتقاد نشاندهندهء آن است كه قبلاً قضاوتي در مورد صورت نگرفته ، عجولانه ، يك جانبه و منفي طرح ريزي گرديده است .
داكتر هندري وايزنگر روانشناس معروف ميگويد : « انتقاد منفي كه بيشتر بصورت نا خود آگاه مطرح ميشود ، عملاً رايج تر و زيانبار تر از انتقاد سنجيده و و آگاهانه است . » همچنان مي افزايد : « كسانيكه دوست شان داريم يا با آنها زنده گي ميكنيم ، به ندرت متوجه ميشوند كه حرفهاي انتقاد آميزي كه گاه به طور اتفاقي به زبان مي آورند ، چه اثر نا خوش آيندي بر ما ميگذارد . »
پس بايد به خاطر حفظ دوستي و ارزشهاي آن كه روابط ذاتي و يا كسبي بين دو موجود انساني بر قرار ميباشد ، دوستان اين نزاكتهاي با ارزش را در جريان صحبتها و متن نوشته هايشان رعايت نموده ، قبل از طرح انتقاد ، قضاوت و داوري بر آن حكمفرما باشد .
برداشت سالم و غير سالم از انتقاد ، متعلق به انتقاد شونده بوده ، مفهوم و هدف انتقاد را قبل از بروز عكس العمل ، تحليل و بررسي نمايد ، تا بر خوردش در برابر انتقاد ، آني و نا جايزنباشد . اظهار نظر انتقاد شونده بر انتقاد نبايد به تأخير بافتد و به شكل يك عقده نزد انتقاد شونده باقي مانده و مبادا منحيث عقدهء محرك انتقام جويي تحول نكند .
بعضي كلمه ها ، كنايه ها ، مثالها ، فقره ها ، جمله ها ، اشاره ها . تعجب كردنها ، گلون صاف كردنها ... درجريان انتقاد هاي تحريري و شفاهي ، كه گاهي اتفاقي ، مصادف ميگردد ، خيلي زننده و تحريك كننده بوده ، طرف را بر آشفته خواهد ساخت . با وصف اينكه همچو كلمه ها و يا محركين ياد شده ، در موقف حقانيت هم استعمال گرديده باشد .
آقاي (؟) و خانمش قرار بود به دعوتي بروند . قبل از رفتن ، آقا از خانمش تقاضا نمود و گفت : « لطفاً زود آماده شو و در لباس پوشيدن و آرايشت مانند هميشه تأخير نكني » . فقرهء ( مانند هميشه ) با وصف اينكه در حق خانم صادق بود ، حواس خانم را پريشان ساخت وتقاضاي شوهر را نا ديده گرفته ، قصداً نيم ساعت نا وقت تر آماده شد . خانم براي اينكه كلمهء هميشه را در برابر شوهر انتقادانه استعمال كند ، منتظر يك اشتباه سادهء شوهر بود . روي تصادف وبراي بار اول شوهر راه را غلط كرد و پانزده دقيقه از وقت موعود نا وقت تربه آنجا ميرسيدند . در همينجا خانم از موقع استفاده نموده ، انتقاد آميز به شوهر گفت : « تو هميشه راه را گم ميكني » . باشنيدن چنين يك انتقاد منفي و نا وارد خانمش ، جلو موتر از كنترول خارج شد و واقعهء دلخراشي رخ داد . در جملهء خانم كلمهء هميشه خيلي زننده و تكان دهنده بود .
در مثال بالا تقاضاي شوهر يك انتقاد نبوده بلكه با قضاوت قبلي يك پيشنهاد و يا ياد آوري بود . اما انتقاد خانم از يك جانب عاري از قضاوت و داوري قبلي بود و از جانب ديگر ، يك عيبجويي و انتقام جويانه شمرده ميشد . روي اين ملحوظ تصادم موتر شان موجب جراحت برداشتن زن و شوهر شده و مانع رفتن به سر منزل مقصود شان گرديد .
ما قبلاً گفتيم كه انتقاد سالم و سازنده ، از قضاوت قبلي ناقد برخوردار ميباشد . در اين رابط هم يك مثالي پيشكش ميگردد : خانمي كه از خراجي شوهرش دلتنگ شده بود ، تصميم گرفت تا مطلب را به شوهرش طوري بفهماند كه آزرده گي اي در ميان نيايد . ا و ميدانست كه شوهرش با خرچهاي بيجايش عادت نموده وچون شخص عصباني مزاج هم بود ، خانم انتقادش را به شيوهء پيشنهاد و مشوره به شوهر رسانيده به شوهر گفت : « تو از يك جانب آدم خراجي هستي و از جانب ديگر بسيار مصروف . زمانيكه مواد مورد ضرورت خانه و مرا از بازار ميخري بنا بر وقت ذ يقي كه داري مجبور ميشوي پول گزافي به دكاندار بدهي . به خاطريكه تو به كارت رسيده بتواني و احساس خسته گي هم نكني و از جانبي يك ذخيرهء پولي هم داشته باشيم ، من حاضرم منبعد سوداي بازار را خودم به خاطر آرام و وقت بيشتر ، با كيفيت خوبتر و ارزان بخرم . »
در اين مثال خانم بالاي گزاف خرچيء شوهر انتقاد داشت . او راه مثبت انتقاد را از طريق قضاوت قبلي دريافته بود و توانست با دستيابي به رضاييت شوهر ، جلو گزاف خرچيء او را بگيرد . اگر خانم به عوض خراج بودن شوهر كلمهء گزاف خرچ و يا ايلا خرچ را بكار ميبرد ، يا به عوض ( تو وقت كافي نداري ، تو در بارهء قيمتها معلومات كافي نداري ) استعمال ميكرد ، شوهر عصباني مزاج هر گز پيشنهاد خانم را نمي پذيرفت و ممكن جنجالي هم رو نما ميگرديد .
برخي از انتقاد ها كه از علاقه مندي ، صميميت و دوستي شر چشمه ميگيرند ، اثر خيلي نا گوار در آينده سازيء شخصيت به خصوص شخصيت اطفال ميگذارد. گر چه بسياري از همچو انتقاد ها با شيوه هاي خوش طبعي و تفنن همراه ميباشند ، اما با آ نهم خالي از اثرات نا ميمون ، در روحيهء اطفال نخواهد بود .
يگانه دخترك يك خانواده ا ز قضا لاغر اندام و قد بلندي داشت . پدر طفل كه دختركش را خيلي دوست داشت ، بدون توجه به آيندهء طفلش ، ا و را از ناز گزلنگ صدا ميكرد . ذهنيت دخترك نظر به پا ها واندامش حتا در مراحل نو جواني مغشوش بود . ا و ساختمان فزيكي و ظاهري بد نش را به خاطر پاهاي لاغرش ، نا متوازن ميدانست و از اين رهگذر خيلي رنج ميبرد . او در ابتداي نو جواني تصور ميكرد ، با ايچنين ساختمان ظاهري بدنش توجه هيچ مردي را براي تشكيل زنده گيء خانواده گي جلب نخواهد توانست . روي اين منظور د خترك ، اعتماد به نفسش را در رابطه با ا نتقاد پد رش از دست داده بود .
گاهي ا تفاق مي افتد كه انتقاد بدون تعمق و غور و قضاوت قبلي ، غير مستقيم كساني را كه در حلقه وجود داشته باشند و يا به نوشتهء انتقادي بر بخورند ، آزرده خاطربسازد .
در حلقهء دوستان ايستاده بوديم و از هر جانب صحبتها جريان داشت . يكنفر ا ز ما از يك آ شنا يش نا راضي بود . ا و ضمن بد گويي ها در حق آن شخص گفت : « اين شخص پِست (كوتا قد ) ، فكر ميكند كدام شخصيتي در اجتماع ميباشد . واقعاً اشخاص كوتا قد بسيار فتنه ميباشند . »
با اظهار چنين جمله ها ، متوجه نبود كه در حلقهء ما شخص معزز كوتا قد هم حضور داشت و با شنيدن جمله هاي ناقد ، رنگش تغيير نمود وا ز وي آزرده شد . آن شخص محترم همان لحظه چيزي نگفت ولي فرداي آن نزد استادان شكايت نموده ، اظهار داشت كه ناقد نبايد در مقابلش ا ينطور صفت بد را به قد هاي كوتا نسبت بدهد و بي جهت كسي را آزرده خاطر بسازد .
انتقاد وقتي دلپذير و وارد خواهد بود كه موارد ذيل در آ ن در نظر بوده باشد :
ــ انتقاد از قضاوت قبلي برخوردار باشد .
ــ مؤثريت آن حاوي يك ارزيابي پيشتر باشد .
ــ ناقد انتظار پذيرش را از انتقاد شونده پيشبيني نموده باشد .
ــ در پهلوي خوبيها ، كمبودي ها را پيشنهاد كرده باشد .
ــ وقت ، جاه و فضاي ارائهء انتقادش را با غور وتعمق مطالعه كرده باشد .
ــ منتقد بايد بداند ، انتقادش متوجه چه كسي ميشود . آيا طرف استعداد و حوصلهء پذيرش انتقاد را دارد؟ يا خير. با چه لحني ، با چه نوشته اي به مقابل ارائه داد و بالمقابل با چه لحني و يا با چه نوشته اي ، رو برو خواهد شد .
با تقديم حرمت و ارادت به خواننده گان ارجمند