افغانستان در کام انفجار جمعيت
سيد محمّد فطرت(کارشناس علوم اجتماعی)
ابوالعلاء معري انديشمند و اديب اسلامي که تا هنگام مرگش مجرد زيست، وصيت کرد بر قبرش بنويسند: اولين کسي که به من ستم کرد پدرم بود که باعث به دنيا آمدنم شد. من هم نخواستم به فرزندم ستم کنم و او را به دنيا بياورم.
امروزه دغدغه اساسي کشورهاي جهان سوم بحث توسعه است و با آغاز تحولات جديد و آزادي افغانستان از چنگ طالبان و القاعده، توسعه و ترقي کشور افغانستان به يکي از شعارها تبديل شد، اين شعار تا حدودي نور و نويدي در دل مردم جنگ زده اين خطه آفريد. اما از آنجا که توسعه هر کشور با بحث «برنامه ريزي جمعيت» وابسته است، لذا صحبت از مباني فکري و لزوم فرهنگ سازي آن يک اولويت محسوب مي شود. مقاله ذيل اشاره اجمالي به پيشينه تاريخي بحث برنامهريزي و مهار جمعيت و بيان نظر اسلام و لزوم آن در افغانستان است.
توجه به مسايل جمعيت و اظهار نظر در خصوص مباحث جمعيتي از ديرباز وجود داشته است. ما به بيان مواردي از آن مي پردازيم.
افلاطون يکي حكماي بنام تاريخ بشري که ملقب به «پدر فلسفه» يا « افلاطون الهي» است هرگز ازدواج نکرد و تمام عمر خود را صرف تعليم و تعلم حکمت کرد. او داشتن جمعيت متوقف را توصيه مي کرد. او درباره «مدينه فاضله» (شهر شايگان) اظهار مي دارد که مناسبترين رقم براي چنين شهري 5040 نفر است و معتقد بودکه جمعيت شهر شايگان بايد بوسيله قضات تعيين شود و رقمش بايد طوري باشد که با پيش بيني جنگها و بيماريها و ساير عوامل، در همان حد تعيين شده باقي بماند و دولتها تا حد مقدور نه بزرگتر شوند و نه کوچکتر[i].
ارسطو سقط جنين را وسيله مناسبي براي جلوگيري از ازدياد فرزندان مي دانست. اپيکوريان نيز در زمينه مسئله جمعيت نظريه هايي مطرح کردند. به عقيده آنها، مردم عاقل بايد از زناشويي و توليد مثل پرهيز کنند تا با دشواري مواجه نشوند[ii].
لائوتسه که يکي از بزرگترين حکماي شرق است مي گويد: «کشور آرماني کشوري است کوچک با جمعيت کم. چنان خرمندانه اداره مي شود که مردمانش راضي هستند»[iii]. «کنفوسيوس» در چين باستان که در آن زمان نيز در معرض اضافه جمعيت قرار داشت، انديشه بر قراري تعادل ميان جمعيت و محيط زيست را در سر مي پروراند[iv].
يکي ازمهمترين افرادي که در بنيانگذاري دانش جمعيت شناسي شناخته شده، «توماس مالتوس» (T.Malthus) انگليسي بود که نظريه مشهور خود را با انتشار کتاب «تحقيق درباره اساس جمعيت و تأثير آن در پيشرفت و آينده جامعه» به سال 1798 م ابراز کرد. مالتوس عقيده داشت که جمعيت با «تصاعد هندسي» رشد مي کند در حالي که غذا با «تصاعد حسابي» و عدم هماهنگي رشد جمعيت با رشد غذا باعث مي شود که گرسنگي بر جهان مستولي شود[v].
از ميان فلاسفه سفر جديد جهان غرب «نيچه» سخت طرفدار بهينه سازي جمعيت و خواهان ارجمندي نوع بشر و نه رشد توده اي و کمي است. او ميگويد:
«جواني و آرزوي همسر و فرزند داري، اما از تو مي پرسم: آيا چنان مردي هستي که آرزوي فرزند را سزاوار باشد؟
ميبايد برتر و فراتر از خويش بنا کني. اما نخست خود مي بايد بنا کرده شوي.
نه تنها چون خودي را که برتر از خودي را مي بايد فرا آوري. آفريننده اي مي بايد بيافريني[vi].»
از نظر او، اکثريت عظيمي از انسانها هيچ حقي بر عهده وجود ندارند، بلکه مايه بدبختي مردان بزرگ هستند[vii]. لذا او خود هرگز ازدواج نکرد.
يکي ديگر از متفکرين و عارفان معاصر به نام « اوشو» پيرامون کنترل مواليد مي گويد:
«در چهل کشور از فقيرترين کشورهاي دنياي امروز، يک پنجم از کل کودکان تا قبل از پنج سالگي مي ميرند. سياست مداران از اين که به نفع کنترل مواليد و . . . به مردم چيزي بگويند هراس دارند. مردم تعصباتي دارند ولي سياست مداران دوست ندارند احساسات آنها را جريحه دار کنند. چرا که به رأي آنها احتياج دارند. اين اديان به ما مي آموزند که «به داد فقرا برس» اما هيچکدام حاضر نيستند که بگويند «کنترل مواليد را بپذير تا جمعيت کاهش يابد» پاپ مداخله مي کند. او کنترل مواليد را جايز نمي داند- اين گناه است، گناهي در مخالفت با خدا و اين چه جور خدايي است که که نمي تواند درک کند که زمين از فرط رشد جمعيت ديگر مجال نفس کشيدن ندارد؟! چنانچه روزي سراسر سياره خاکي به خاطر انفجار جمعيت به مرگ برود اينها که مخالف کنترل باروري هستند، مسئول خواهند بود. در حال حاضر بدون کنترل باروري هيچ امکاني براي غني شدن زمين و زمينيان نخواهند بود . در گذشته سراسر زندگي زن چيزي جز کارخانه بچه سازي نبود. او مدام حامله بود. زندگي او دست کمي از زندگي يک ماده گاو نداشت . اگر قرار است انسان زنده باشد و در اين حال از کرامت و عزت و حق زيستن برخوردار باشد، بايد جمعيت را کنترل کرد .عمر انسان بايد طولاني تر و کنترل مواليد بايد سفت و سخت تر از اين ها شود.[viii]»
او که خود هرگز ازدواج نکرد تولد فرزندان رنجور و معيوب را مردود ميداند:
«تو به زنت عشق مي ورزي و زنت عاشق توست ولي معنايش اين نيست که کره زمين را از کودکان فلج و کور و کچل و . . . پر کنيد. عالم هستي چنين مجوزي در اختيار تو قرار نداده.اگر اجازه دهي که کودکي افليج و عقب مانده ذهني از تو متولد شود او نيز به نوبه خود کودکاني از اين دست به اجتماع تحويل خواهد داد به همين دليل اکثريت مردم دنيا را افراد کودن تشکيل مي دهند.اين کودک بايد براي هفتاد سال، هشتاد سال آزگار رنج، زندگي توأم با معلوليت را تحمل کند، رنج بيهوده چرا؟[ix]»
شخصيتها و مشاهير جهان امروزه کنترل جمعيت را تأييد کرده اند و سالهاست که اين مسأله در کشورهاي توسعه يافته پذيرفته شده و در کشورهاي مترقي براي هر فردي که به جمعيت افزوده ميشود، پيشاپيش برنامه ريزي صورت مي گيرد.
در اسلام، برخي از آيات و روايات، مردم را به ازدواج و توليد مثل تشويق ميکند و برخي ديگر، آنان را از افزايش بي رويه و بدون برنامه برحذر مي دارد. آنچه که از ديدگاه اسلامي، با توجه به احکام کلي آن نظير قواعد «لا ضرر و لا ضرار، ما عليکم في الدين من حرج» استنباط مي شود، اين است که اسلام جمعيت متناسب با شرايط را نه صرف افزايش يا کاهش را ميخواهد[x].
در اسلام کيفيت و بهپروري فرزند ارزش است و اگر چنانچه فرزند و نسل آينده خوب تربيت نشود نه تنها براي خود وي بلکه براي والدين و اجتماع نيز آفت محسوب مي شود. به همين مناسبت، جنبه آسيب شناسي جمعيت را از منظر اسلام و بزرگان اسلامي مورد اشاره قرار مي دهيم.
قرآن کريم ، اموال و اولاد را «فتنه» معرفي مي کند:
«انما اموالکم و اولادکم فتنه11».
حضرت علي (ع) کمبود جمعيت را در خانواده يکي از دو دست و توانايي مي خواند و در نهج البلاغه مي فرمايد: « قلة العيال احدي اليسارين» (کمي نان خوار يکي از دو آساني است12.)
پيامدهاي رشد بي رويه جمعيت مثل فقر و بيکاري و . . . را اسلام نميپسندد. پيامبر اکرم مي فرمايد: کاد الفقر ان يکون کفراً (فقر نزديک است که انسان را به کفر بکشاند)
علي (ع) مي فرمايد: الفقر موت الاکبر. (فقر بزرگترين مرگ است14).
انديشمندان اسلامي «انسان کامل» را مقصود خلقت ميدانند.
و به کمال رسيدن انسان را هدف زيستن دانستهاند نه زندگي توأم با بدبختي و بهيمي را.
حکيم ابوالمجد سنايي غزنوي زناشويي و فرزند آوري را نشانه پايبندي به دنيا و مانعي براي خود شناسي و تزکيه نفس تلقي کرده است15.
ابوالعلا معري عزوبت و جلوگيري از زاد و ولد را توصيه مي کرد. او مي گويد:
«اگر ميخواهيد به فرزندان خويش در عمل ثابت کنيد که چقدر دوستشان داريد، خرد حکم مي کند که آنها را به دنيا نياوريد16.»
حضرت مولانا فرزند را دامنگير انسان معرفي مي کند:
فعل تو زايد از جان و تنت همچو فرزند بگيرد دامنت17
ابوالمعاني بيدل دهلوي به دنيا آمدن انسان را هبوط از عالم ملکوت به صحراي حماقت و جنون مي خواند:
علوياني که به اين عالم دون مي آيند عقل کم کرده به صحراي جنون ميآيند
خواجه نصيرالدين طوسي رشد جمعيت را با خانه هاي شطرنج مقايسه مي کند و انديشه رشد جمعيت به شيوه تصاعد هندسي را ( که مالتوس مورد بحث قرار داده بود) براي بار نخست مطرح کرده و مانند ابن مسکويه معتقد است که مرگ نعمت بزرگي است18.
اقبال لاهوري جامعه و جمعيتي را مطلوبي مي داند که فقير و ژنده پوش و بار دوش نباشد:
مسلمان فاقه مست و ژنده پوش است ز کارش جبرئيل انـدر خروش است
زخــاک مـا دگر امـت بـر انـگيـز که اين امت جهان را بار دوش است19
فقهاي اسلامي نيز امروزه صلاح امت را ملاک قرار داده و کنترل جمعيت را تأييد ميکنند:
«اگر زماني فرا رسيد که فزوني مواليد در ناحيه اقتصادي مايه فقر شد و منابع موجود جوابگوي نيازهاي اقتصادي نبود و يا مايه فزوني جهل شد و يا باعث افزايش بيماران شد به طوري که امکانات درماني جوابگوي نياز نبود در چنين شرايطي کسي ازدياد نسل را اجازه نمي دهد و کثرت بايد به کثرت کيفي تبديل شود چرا که زماني کثرت کمي باعث پيشرفت مي شد ولي امروزه کثرت کيفي باعث پيشرفت است21.»
اسلام براي فرزندي که قرار است به دنيا بيايد برنامه ريزي را چه قبل از انعقاد نطفه و چه بعد از آن تا بعد از تولد و سن بلوغ سفارش نموده است. اين تمهيدات نشان دهنده اين است که صرف تولد هدف نيست بلکه کمال و نقش آينده او هدف ميباشد و والدين و معلم و حکومت اسلامي در اين باره مسؤليت دارند. حضرت علي ابن الحسين7 مي فرمايد: حق فرزند اين است که بداني بد باشد يا خوب با تو نسبت دارد. در قبال پرورش او مسؤليت داري22.»
در اسلام مطلوب است که فرزندان روشني چشم و رهبر باشند: «ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قره اعين23»
مسلم است که اگر شرايط اجتماعي يا فقر بيکاري و بيماري و بي برنامگي سد راه کمال او شود و جز بدبختي چيزي نصيب فرزند نشود، تولدش مطلوب نيست. رسيدن به چنين آرماني بدون جمع شدن شرايط محيطي و فرهنگي و بهداشتي و اجتماعي به بار نمي رسد.
نظريه پردازان جمعيت بر اين عقيده اند که: حداقلي از جمعيت براي توسعه ضروري است و تعداد بيش حد آن مي تواند مانع بر سر راه پيشرفت قرار گيرد و باعث عقب افتادگي و فقر و بيکاري و در نهايت کم توسعگي جامعه شود24.
در جهان امروز حجم و ترکيب جمعيت و نيز نرخ افزايش آن، مهمترين عواملي هستند که در طرح برنامه هاي اقتصادي مورد توجه قرار مي گيرند. در کشورهاي جهان سوم که جمعيت و توزيع آن در رشد و تحول سريع دارد، اهميت اين امر بيشتر آشکار مي شود. کارشناسان مي گويند:
«تا سال 2025 بيشتر کشورهاي خاور نزديک بزرگ ]از آن جمله افغانستان[ شاهد رشد سريع جميعت خواهند بود. اين رشته جمعيت، جوامع بسياري را دچار چالشهاي جدي خواهد کرد. اين جمعيت به علت نياز به آب آشاميدني، خانه، آموزش و پرورش، خدمات پزشکي و… محيط اجتماعي و طبيعي را نيز زير فشار مي برد. بيکاري و اختلاف در آمد و تنشها پيامد اين معضلات نيز موجب مهاجرت هاي داخلي مهم، عمدتاً از مناطق روستايي به شهرکها و شهرها و حتي مهاجرت فرامرزي از جمله به اروپا خواهد شد.»
پيش بيني هاي جمعيتي براي افغانستان بيانگر اين است که جمعيت افغانستان تاسال 2050 سه برابر اکنون مي شود يعني تا وقتي که فرزندان ما به سن 40 سالگي مي رسند جمعيت فعلي کشورمان نزديک به 80 ميليون مي شود و اين درحالي است که افغانستان پنجمين کشور فقير دنياست!
براساس محاسبة فوق حتي اگر مسئله نان را حل شده فرض کنيم و بگوييم «آن که دندان دهد، نان دهد»، باز هم مسايل و نيازهاي ديگر در آينده سيل سهمناكي از تقاضاها را مي آفريند که هيچ دولتي نمي تواند به آن نيازها پاسخگو باشد، لذا انفجار جمعيت همچون آتشي زير خاکستر طوفان فقر و عقب ماندگي و بيکاري و بيماري و بدبختي را در پي داشته و به صورت تهديد جدي در کمين کشور ماست. امروزه پيش بيني هاي جمعيتي چنان اهميتي در برنامه ريزي داردکه نمي توان از محاسبه آن به صورت تخمين و تقريب چشم پوشي کرد. نيازهاي اوليه يک جامعه را اجمالاً چنين مي توان برشمرد.
1- پيش بيني مسکن و امکانات آن از قبيل آب، برق، سوخت و … .
2- پيش بيني تعداد کساني که در سالهاي آينده به مدرسه خواهند رفت و اصولاً مقدمات رفتن آنها به مدارس ابتدايي، متوسطه و عالي فراهم آيد. تأمين معلم، تهيه کتاب و ساختن مدارس و … .
3- برنامه هاي بهداشتي از قبيل مبارزه با بيماريها، گسترش خدمات درماني در سطح کافي براي همه افراد کشور.
4- برنامه ريزي براي اشتغال، توليد کار براي کارگران و … .
باگذشت حدود چهار سال از روي کار آمدن دولت مرکزي و تدوين قوانين نسبتاً مدرن در افغانستان، يکي از عمده ترين مشکلات كشور، بحران بيکاري است، سيل عظيم مهاجران وقتي به وطن برميگردند، متوجه ميشوند که در داخل کشور کار و درآمد نيست لذا به صورتهاي مختلف مي کوشند دوباره از کشور خارج شده و به سخت ترين کارها در ايران و پاکستان تن در داده و يا به شغلهاي کاذب روي آورند.
امروزه اگر اين وضع را به هر دليلي قابل تحمل و موجه بدانيم اما پيش بيني نهادهاي بين المللي گواهي مي دهد که 44 سال بعد جمعيت کشور ما به 3 برابر اکنون مي رسد. آيا براي اين افزايش بي رويه و جمعيت حدود 80 ميليوني کار مناسب در داخل کشور وجود خواهد داشت؟ مسلماً خير.
آيا کشورهاي همسايه ما که خودشان مشکل بيکاري دارند مي توانند ميليونها نفر کارگر از افغانستان را تحمل کنند؟ خير. پس با توجه به اين که در جهان امروز ماشين جاي کارگر و انسان را گرفته، ميتوان تصور کرد که چه بلاي خانمان سوزي در کمين کشورما خواهد بود.
کشور ما با توجه به اينکه جنگ زده نيز هست و زير بناهاي اقتصادي آن تخريب شده، شديداً آسيب پذير مي باشد و از همه اَسف بارتر اينکه سالهاست که در کشور ما سرشماري دقيق از جمعيت، ميزان مرگ و مير، مهاجرت، مسکن و . . . صورت نگرفته است. برخلاف ساير کشورها که هر 5 سال يا 10 سال در همه ساحات زندگي شهروندان سرشماري دقيق صورت مي گيرد و بر اساس آن سرشماري در همه ساحات برنامه ريزي مي شود، در کشور ما آمار معتبر از ميزان مرگ و ميرها، قتل ها، جنايات، معتادين، بيماران مزمن، معلولين، بيسوادان، زندانيان و . . . وجود ندارد، لذا هيچ برنامه ريزي مشخص براي نابسامانيها و تهديدهاي آينده جامعه صورت نگرفته است و اين بي برنامگي و بي بودجگي آينده سرنوشت کشور ما را در ابهام فرو خواهد برد.
با مرور بر مطالب فوق مي توان نتيجه گرفت که بحث جمعيت از دير باز در نزد انديشمندان مسلمان و غير مسلمان اهميت داشته و نيز روشن شد که اسلام، نظريه جمعيت متناسب با شرايط و مصالح را مي پسندد.
اسلام، انسانها را جانشين خداوند در کره زمين و فاعل انديشمند در کار و برنامه ريزي براي آينده اش مي شناسد، همچنين هر جامعه اي را مسئول سرنوشت خويش معرفي مي کند: «ان الله لايغير ما بقوم حتي يغير ما بانفسهم26». بر اين اساس هر جامعه که ترقي و توسعه را بخواهد بايد لوازم و اسبابش را نيز پذيرفته و فراهم نمايد.
در شرايط فعلي که بحث توسعه افغانستان بر زبانها افتاده است و صحبت از ورود آن به جهان مدرن ميباشد، براي رسيدن به اين هدف بايد يکي از مهمترين فاکتورهاي آن يعني «برنامه ريزي جمعيت» را جدي گرفت و گرنه تمام شعارها بينتيجه خواهد ماند. زيرا کيست که نداند در آينده نزديک با رشد كنوني جمعيت، طوفاني از فقر، بيکاري، بيماري، نياز به مسکن، تعليم، بهداشت، برق، آب، سوخت و . . . به پا خواهد شد؟
و اين طوفان نيازها، از هر دولتي قدرت مقابله را سلب خواهد کرد. با توجه به اين که کشور افغانستان با در آمد سالانه بسيار پايين در بين فقيرترين کشورهاي جهان رتبه پنجم را دارد چشم انداز اميدوار کنندهاي براي جمعيت رو به رشد آن ديده نمي شود. بنابراين سيل احتياجات به صورت ناخواسته کشور را به منجلاب گدايي، بردگي غير رسمي، فقر، فحشاء و . . . سوق خواهد داد و همچون آتشي زير خاکستر روزي دودش سراسر ميهن را خواهد گرفت.
در آخر بايد گفت که بر عموم سياستمداران، فرهنگيان و آگاهان لازم است که بحث جمعيت را جدي بگيرند و بدانند که اين موضوع فرهنگ سازي وسيع، صحيح و سريع را مي طلبد و اگر نه بعد از جنگ هاي طولاني، ميليونها تن گرسنه و بيکار نه تنها مانعي بزرگ براي توسعه، بلکه تهديد جدي براي آينده افغانستان خواهد بود.
نويسنده براي سياستگذاري و فرهنگ سازي بهتر در اين مقوله اجمالاً چند پيشنهاد را ضروري و قابل ذكر ميداند:
1- دولت خود را ملزم بداند آموزشهاي همگاني و اطلاع دهي صحيح را پيرامون مقوله جمعيت و عواقب آن در کشور بگستراند.
2- در پارلمان ملي کميسيون جداگانهاي در جهت مقوله جمعيت و مهار آن شکل گيرد.
3- بايد عالمان ديني و ذي نفوذ را از خطرات انفجار جمعيت براي آينده کشور آگاه نمود و از آنان خواست در جهت فرهنگ سازي اين موضوع گامهاي اساسي و ارشادي بردارند.
4- نهادهاي ذي ربط دولتي و مؤسسه هاي خيريه داخلي و خارجي در اين راستا هزينه کرده و کارهاي عملي را روي دست گيرند.
5- وزارت تعليم و تربيه و تحصيلات عاليه و عنوانهاي درسي مستقل و عمومي براي محصلين در مورد تنظيم جمعيت و نظاير آن، تهيه و جزء سرفصلهاي درسي قرار دهد.
1. تقوي، نعمت الله، مباني جمعيت شناسي، تبريز، نشر دانيال، 1381، ص26، 1374.
2. نيک خلق، علي اکبر؛ مباني جمعيت شناسي، مشهد، انتشارات محقق، ص 13.
3. لائوتوتزو؛ استاد پير، مترجم: سيد مهدي ثريا، تهران، جوانه رشد، 1382، ص 115.
4. زنجاني، حبيب الله؛ جنگ و جمعيت در قرن بيستم، مجله دانشکده تهران، انتشارات دانشگاه تهران، سال 3، شماره 1356.
5. سووي، آلفرد؛ مالتوس و دومارکس، ابراهيم صدقياني، تهران، انتشارات اميرکبير، ص50.
6. نيچه، فردريد ويلهلم، چنين گفت زرتشت، تهران، نشر اگه، ص 81.
7. نيچه، اراده معطوف به قدرت، ترجمه مجيد شريف، تهران، انتشارات جام، 1378، چاپ دوم، ص 673
8. اوشو باگوان؛ آينده طلايي، ترجمه: مرجان فرجي، تهران، انتشارات فردوسي، ص44- 84.
9. همان، ص86.
10. تقوي، نعمت الله، همان، ص29.
11.
12. نهج البلاغه، حکمت 135.
13. همان، حکمت 127،
14. همان، حکمت 154.
15. تقوي، همان، ص 29.
16. رک، انديشه و سلوک، به کوشش بهروز صفاجو، تهران، نشر گفتار، ص 351.
17. همان ص232.
18. تقوي، همان ص 29.
19. ديوان اقبال لاهوري.
20. مكارم شيرازي، آيت الله ناصر؛ تقريرات درس خارج فقه، انتشارات نسل جوان، سال 82، درس 44.
21. اميني، ابراهيم؛ آيين همسر داري، چاپ چهل و دوم، نشر پاييز، ص188.
22. قرآن کريم، سوره فرقان، آيه74.
23. (پروردگارا زنان و فرزندان ما را چشم روشني ما قرار بده.) تقوي، همان، ص 161.
24. استراتژي امنيت ملي آمريکا در قرن 21، موسسه فرهنگ مطالعات و تحقيقات ابرار معاصر تهران، چاپ سوم، 1382، ص164.
25. قرآن کريم، سوره رعد، آيه 11.