آريوش

فرانکفورت آلمان

 

به بهانه کنسرت فرهاد دريا در شهر فرانکفورت

 

هموطنان مقيم آلمان اطلاع دارند که فرهاد دريا هنرمند محبوب کشور کنسرت هايی را در شهر های مختلف آلمان منجمله شهر فرانکفورت اجرا نمود که خوشبختانه من هم تماشاگر اين کنسرت بگفته گرداننده پروگرام يکی از درخشنده ترين ستاره آسمان موسيقی کشور مان بودم.

جريان کنسرت اثرات خاصی را بالايم گذاشت و با خود در جدال شدم که آيا مقدور است تمامی جنبه های مثبت و منفی کنسرت را انعکاس داد يا خير؟ مصلحتا قسمی که ميگويند « سنگ در جايش سنگين است » قرار به اين شد که بايد آرام نشست.  اما دراين اواخريک سلسله خبر ها و مصاحبه هايی در زمينه در سايت های مختلف انترنتی منجمله سايت وزين آريايی توجه مرا جلب نمود که همه و همه از يک تغيير اساسی کار های هنری اين هنرمند صحبت هايی بعمل آوردند.

تمام اين ديدگاه ها و حرف های غيرمتجانس مردم مرا واداشت تا همان برداشت ها و خاطرات کنسرت را به صورت موجر در قالب آنچه که خود هنرمند ما ترسيم نموده است بيان نمايم.

لازم به تذکار است که هنرمند محبوب کشورمان در مصاحبه های خود در زمينه برگزاری يک کنسرت خوب و موفق به سه اصل ، سه ضلع يا به عباره ديگر به مثلثی اشاره بعمل آورده است که عبارت اند از 1 ـ کنسرت گذار. 2 ـ مردم ( کسانيکه در کنسرت حضور به هم ميرسانند.) 3 ـ هنرمند.

کنسرت گذار :

آنچه مربوط به کنسرت گذار ميگردد بايد گفت که امور سازماندهی کنسرت را در سطح عالی آن به دلايل زيرين انجام داده است :

ـ تبليغات گسترده در زمينه اجرای کنسرت از قبل بعمل آمده و به اندازهً کافی پوسترهای مصور درزمينه به چاپ رسيده و از طريق سوپرمارکيت های افغانی در اختيار هم وطنان مان قرار گرفته بود.

ـ برای اولين بار سهولت های لازم جهت دريافت تکت و ساير معلومات لازم ديگر از طريق انترنت از قبل راه اندازی شده بود.

ـ انتخاب جای برگزاری کنسرت ، موجوديت پارکنگ وسايل نقليه و حضور تمام پرسونل خدماتی اين تياتر بزرگ در خدمت مردم را نمی توان کم ارزيابی کرد.

بايد اضافه کرد که درسابق کنسرت ها در جاه های نا مناسب ، شکسته و ريخته برگزار ميگرديد که اين خود نوع کم بها دادن بمردم ( تماشا چی ) در وحله اول و حرمت نگذاشتن به هنرمند از طرف مردم در قدم بعدی تلقی ميگردد وبدين ترتيب کنسرت گزار منفعت بيشتری دريافت ميداشت و اين نظريه را فرهاد دريا نيز تاييد نموده است.

گرچه فرهاد دريا هنرمند پرآوازه کشور مان در هرجايی که بخواند ،دوستانش با تمام علاقمندی به آوازش گوش فراميدهند و حرمت ميگذارند ، چه اين محفل در آسمانخراش های نيويارک باشد يا در فرانکفورت ، يا هم در دشت و ده و ديار وطن مان  ويا در استديوم ورزشی کابل.

به بينيد ديروز طالبان ظلمت به عناوين مختلف وطنداران ما را اعم از زن و مرد در اين يگانه ساحه بزرگ ورزشی کشورمان منظورم استديوم ورزشی کابل است اعدام مينمودند. مردم را بزور به تماشا دعوت می نمودند و با کام های تلخ و يک دنيا ناراحتی روانی بطرف منازل شان دوباره رخصت می نمودند. اما مردم مان هنگام کنسرت فرهاد دريا در همچو يک محل داوطلبانه ، مستانه ، جوقه جوقه بطرف دريا می رفتند تا ديدار تازه نمايند و فرهاد دريا هم تا توان داشت از ته دل برای شان خواند. حرف های عاطفی حب وطن ، محيط وطن ووطندار اندکی ما را طرف ديگری کشانيد. به هرحال می آييم به اصل مطلب. بلی در پرنسيب بخصوص در اين غربت سرا با حرف های فرهاد دريا در زمينه خط فاصل بين محل مناسب و غير مناسب  و پيامد های آن موافق هستم. اما کنسرت گذار بهای تکت را قبل از اجرای کنسرت 31 ايرو يعنی تقريبا 60 مارک تعيين نموده بود که فکر ميکنم اندکی بيش از حد معمول و انصاف بوده باشد. چه تدوير همچو محافل هنری و اشتراک نسل جوان حتی به گفته خود دريای عزيز دانشکده است ، مکتب است و من اضافه ميکنم که دنيای معنويت است و شرکت جوانان عين ادب است.

بيم دارم تا هنرمندان ما درآينده بنام کنسرت خوب بهای تکت ها را ديگر هم بلند برده و به اين ترتيب مانعی را برای اشتراک جوانان ايجاد نمايند. بناء پيشنهاد ميگردد تا هنرمندان در تفاهم با کنسرت گذار ، تخفيفی را به نسل جوان بخصوص افراد پانين تر از سن 18 مدنظر گيرند.

بخاطر مصداق گفته های خود ، اجازه بدهيد گرايش منفی عدم علاقمندی فرزندانم را در قبال موسيقی اصيل وطن مان و در عين زمان ثمره شرکت شانرا در همچو محافل بصورت موجز بيان دارم.

فرزندانم در کشور آلمان قد برافراشته و بزرگ شده اند. موسيقی افغانی اصلا در قاموس زندگی شان ديگرجايی نداشت. درقسمت شنيدن آهنگ های افغانی پرابلم های خود را با ايشان چه در منزل و چه درموتر داشتم. اکثرا با اجازه و يا بدون اجازه کست مورد علاقه من را خاموش ميکردند و آهنگ های غربی خود را می شنيدند. تلاش می ورزيدم تا با خون سردی در باره موسيقی اصيل کشور ، هنرمندان وطن حرف هايی با ايشان داشته باشم ، اما آنها با بی علاقگی هميشگی حرف هايم را می شنيدند و کار خود را ميکردند. تکرار چنين حرکات بعضا باعث رنجش من ميگرديد. بعدا تصميم گرفتم تا درهمه کنسرت ها و محافل هنری بايد ايشان شرکت نمايند. اين روش چنان کاری افتاد که تصورش را هم نداشتم. خوشبختانه فعلا در حافظه کمپيوتر شان بيشتر از صدها پارچه آهنگ های افغانی ثبت است.

بدين ملحوظ از همه اضلاع مثلث احترامانه تقاضا بعمل می  آيد تا جمعا از هر طريق ممکنه سعی بخرچ دهند تا جوانان ما در همچو محافل در صف اول قرار داشته باشند. ورنه والدين گرامی خطاب به فرزندان شان به منظور صرفه جويی خواهند گفت : اولاد های نازنين نان تيار است. ما امروز به کنسرت می رويم ، آرام در خانه باشيد ، اگر کدام ضرورتی پيش آمد تيلفونی با ما تماس بگيريد.

2 ـ تماشا چی

تماشاگر خوب واقعا تاثيرات معين خود را در اجرای کنسرت بصورت اعم و در روح هنرمند بصورت اخص وارد می کند. قاعدتا کسانی در همچو محافل اشتراک می ورزند که انسانهای مدنی هستند ، با ذوق و سليقه هستند ، هنر دوست و هنرپرور هستند. اما تجربه تلخ نشان داد که بعضا شاخدارها و دم دار های آدم مانند نيز خود را درهمچو محافل می رسانند و فضای تالار را با حرکات ناموزون و حرف های نا مناسب اخلال نموده باعث جار و جنجال ها و حتی جنگ ها ميگردند. که همچو افراد واشخاص را می توان شرم افعانان ناميد و بدترين نوع آن را می توان در قتل هنرمند جوان کشور نصرت پارسا مشاهده کرد. روانش شاد باد.

آنچه مربوط به چگونگی طرز رفتار مردم در کنسرت فرهاد دريا ميگردد می توان گفت که مردم با همه صميميت از هنرمند خود پذيرايی بعمل آوردند و هنرمند ما با تمام توانش کوشيد تا اشتراک کنندگان راضی باشند. اما يک آدم مريض ، با ذهنيت قبيلوی وقتا فوقتا آمرانه صدا می زد: پشتو بخوان! پشتو بخوان!

حرف های اين آدم مرا بفکر نوشتهً هموطن اهل هنود ما محترم ايشرداس که در سايت « کابل ناتهـ » تحت عنوان ( بخوان کلمه ات را ) به نشر رسيده است ، انداخت. حالانکه فرهاد دريا در آغاز، هنگام ورود بروی ستيژ با خواندن پشتوی « گل صنمی گل صنمی» ظاهرگرديد که همه برايش کف ميزدند. اما هيچ صدايی بلند نشد که فارسی بخوان. هنگاميکه هزارگی خواند بازهم از خود شور و شعف بيشتری نشان داديم و خوش شديم که نام و نشان اين مردم ما مجال تبارز پيدا کرد. قرصک پنجشيری را مانند مردم اصيل و هنر پرورپجشير اجرا نمود ، جانانه کف زديم. فرهاد دريا صدا زد سلام! همه با يک آواز گفتيم سلام! دوباره صدا بلند کرد « ستری مشی !» . همهً ما بلند تر جواب داديم : ژوند ، ژوند، ژوند! آهنگ اتن ملی را خواند ، چون جای برای اتن در تالار نبود ، همه به هوای اتن با شور دادن سرو گردن درجاه های خود هنرمند خود را تشويق نموديم.

خلاصه هنرمند مان با رعايت احترام به زبان ، کلتور و عنعنات مردم مان آهنگ های لازم را اجرا نمود. صرفا می خواهم اضافه کنم که همه مليت ها ، اقوام و قبايل کشور با هم برادر اند و برابر. به گفتهً آهنگ معروف فرهاد دريا « همگی يک برار اند».  خوشی ها ، دردها و افتخارات ما مشترک اند. همچو سخن های تفرقه آميز تنظيم های بيگانه را مردم مان امتحان کرده اند که سخت از آن نفرت دارند و ماهم ديديم که چگونه منتج به تنش های قومی در کشورعزيز مان گرديد. برای همچو اشخاص و افراد بصيرت آروز ميکنم.

3 ـ هنرمند

گرچه اين بخش قاعده اساسی مثلث را تشکيل ميدهد اما آرزومندم تا هنرمندان خوب مان حرف هايم را از زاويه نوع احساسات ، رقابت هنری که من هنرمند هم نيستم ، با بدبينی مورد ارزيابی قرار ندهند.

فرهاددريا در مصاحبه های خود فرمودند : « همانطوريکه هنرمند لستی را برای اجرای آهنگ های خود دارد ، مردم لست طويلی را در جيب دارند که بايد مدنظرگرفته شود..» بلی اين يک واقعيت است اما من يک موضوع ديگر را در آن اضافه ميکنم که مردم ما در مقابل هنرمندان مختلف ، لست های متفاوت دارند. يعنی هر هنرمند جای خود را دارد که متناسب به آن توقعات آنها نيز متفاوت است. بناء مردم توقعات بلند بالايی از فرهاد دريا دارند.

دراخير سعی بعمل می آيد تا نظريات و پيشنهادات خود را به آدرس هنرمندان بدون مرض و غرض بصورت مختصر  بيان نمايم:

ـ درقسمت نور ، صدا ، سوند ، نوازندگان و آلات موسيقی متنوع اصلا حرفی برای گفتن ندارم. به همه نوازندگان صحت و سلامتی هميشگی آرزو ميبرم. صرفا ميخواهم اشاره کنم که خيلی ها خوب می بود اگر در انتخاب جازبند نواز به عوض پيتر ميشايل بلغاريايی از عبدالله اعتمادی جازبند نواز مشهور کشور که به گمان اغلب در جرمنی هم زندگی مينمايد دعوت بعمل می آمد.

ـ  مردم در قسمت لباس هنرمندان نظريات متفاوت دارند. کسانيکه به کنسرت می روند ، در همان لحظات چنين تصور می نمايند که به افغانستان کوچک ميروند و ميخواهند به بينند که همه چيز افغانی باشد.

ـ به نظرم  خوش منظر ميبود که هنرمندان با همان لباس های تيپ شرقی که در کنسرت های قبلی به تن داشتند روی ستيژ می آمدند.

ـ در اجرای کنسرت از عجله کار گرفته شده بود ورنه زيبا می بود ورنه چه زيبا می بود که فرهاد دريا در هنگام ورود به ستيژ صحبت های شيرين و کوتاه  بزبان می آورد چه فرهاد دريا سخن سنج و سخندان زبردست هستند.

ـ مردم توقع داشتند تا فرهاد دريا آهنگ های جديدی را به دوستداران عرضه ميکرد که نکرد. اميد درکنسرت های بعدی آهنگ های جديدی را با خود به ارمغان داشته باشد.

به اميد موفقيت های هر چه بيشتر شان

با عرض حرمت

 


بالا
 
بازگشت