دل در گرو عاطفه ، خرافه وانحراف.

 

آسیا یک پیکر آب وگل است    ملت افغان دران پیکر دل است.

 

                     در زمرۀ کشور های جهان افغانستان کشور است که بیشترین  نشیب ها وکمترین فرازهارا را دردل تاریخ  به خون  خویش رقم زده است{ شاید عدۀ در مخالفت بامن فتح مکرر هند وفارس را به دست شاهان افغانی از فراز های تاریخ افغانستان به حساب آورند اما درپاسخ به سوال که نتیجه ودست آورد ان به افغانستان چه بوده؟ باز با من هم عقیده خواهند شد.}ساکنان عاطفی وخوش باور این خطۀ پر آشوب همیشه به القاب وعناوین این کشور بنام قلب آسیا ،مهد شیران ، آشیانۀ عقابان بلند پرواز به خود بالیده   گاهی هم به جایگاهی این قلب در بدنه و پیکرۀ آسیا التفات نکرده اند که در چه حالت قرار دارد.این قلب شاه رگ حیات آسیا بوده همه أعضائی این بدنه در گروی تپش وتحرک آن میباشند . قلب یعنی سالم ترین، پر تحرک ترین وحیات بخش ترین عضو در یک بدن  اما این قلب خیلی معلول واز کار افتاده است . ؟.ای کاش افغانستان به جائی قلب مانند جاپان گوش آسیا می بود ویا مانند مالیزی گردن ومانند اندونیزی روده واشکمبه میبود تا بدون مسئولیت رساندن خون به سائر أعضائی بدن صرف مسئولیت خود را انجام میداد ودر برابر سائر أعضا ادای تکلیف نمیکرد واینقدر از کار نمی افتاد وزار وذلیل نمی شد..ویا اینکه به جای ما شیران خونخوار سلول ها وحجرات دیگری در سرزمین این قلب جا میگرفت تا حرکت دیگر موجودات را درین بیشۀ پهناور تحمل میکرد وشاهرگ هارا به کمبود خون مواجه نمی ساخت. ای کاش به جائی نهیب هولناک عقابان صدائی چهچه دلپذیر کبکان زری دردل کهساران ما طنین می انداخت .  چون پرواز ما به بلند نائی پرواز عقاب نمی رسد عقاب موجود نیست که تمام وحوش دنیا را به کمک به طلبد تا آشیانه اش را ضد عفونی کنندوجوجه هایش را پرورش دهند.

خوب است از کاش ها وهیهات ها بگذریم وبه اصل مطلب که دلایل دوام بحران درافغانستان است بر گردیم.......

برای  بر شماری انگیزه های بحران در یک کشوریکه همیشه در آشوب ونفاق به سر میبرد و تاریخ آن با خون رقم زده می شود علل وانگیزه های زیاد وجود دارد.ومن درین فرصت صرف به چند مورد یکه به دست وپای ملت ما زنجیر گونه پیچیده است  اشاره مینمایم امید مورد توجۀ خوانندگان محترم قرار گیرد.

الف: خوش باوری  وخشکه مقدسی

ب: بد فهمی ازدین ومذهب.

ج:  بی کیفیتی وبی مسئولیتی نیرو های امنیتی.

                    اول- خوش باوری نسبت به بیگانگان در افغانستان پیشینۀ بیسیار تاریخی دارد.ازان جایئکه افغانستان از لحاظ جیو پولیتیکی حیثیت یک مآمن مطمئن وپناه گاه مستحکم را دارد در طول تاریخ افراد وحتی جماعت های از کشور های دورخصوصا عرب تبارها بعد از اینکه در کشور های شان درمسیر زنده گی شکست خورده اند ویا جنایت را مر تکب شده اند به خاطر فرار از عدالت در کشور متبوع شان روسوی کوه پایه های تسخیر نا پذیر افغانستان نهاده اند در افغانستان با استفاده از زبان عربی وخرقه پوشی  من حیث چهرۀ معنوی وروحانی در نقش خلیفه، شیخ ،خواجۀ خضر، اولیاءالله ظهور کرده.آهسته آهسته خودرا من حیث چهرۀ مقدس در جامعۀ بومی افغانستان جا زدند.وجود خودرا جزءاز اعتقادات مردم ساختند

توضیح

                  { این طیف از انسانها چون به عادات ورسوم مردم کمتر آشناستند ویا به خاطر اینکه زود إفشا نشوند با مردم کمتر تماس میگیرند وبیشتر سبحان الله میگویند ویا سکوت میکنند تا به گذشته خود بیاندیشند اما مردم خوش باور افغانستان که به خشکه مقدسی وخرافه پرستی در جهان نظیر ندارند این سکوت را نمود از خدا پرستی میدانند که گویا فنا فی الله شده آنچه در خانه دارند  نثار مقدم مهمان مینمایند تا رحمت خدا شامل حال شان شود بی خبر ازینکه این شخص مظهر از غظب الهی است واز محکمۀ عدل  خداوندی فرار کرده است.}

                 این شیخ ها وپیران با استفاده از خوش باوری افغانها در طول تاریخ به امور سیاسی واجتماعی افغانها نیز مداخله کرده اند.وخود را من حیث فرشته های عالم قدس جا زده اند از مهمان نوازی وخوش باوری افغانها استفادۀ سوء نموده خودرا منبع فیوضات وبرکات لایتناهی خداوند معرفی و احترام خودرا در حیات وممات بر مردم واجب ساختند.  خوانندگان محترم اطلاع دارند چندی قبل ریاست پاسپورت وزارت داخلۀ افغانستان اعلان نمود که حدود هفتصد تن خارجی دردوران طالبان از افغانستان پاسپورت گرفته اند .این أفراد بعد ازینکه به زبان وعادات مردم افغانستان آشنا شدند خودر بنام قوم سادات در بین مردم معرفی واز خوش باوری وإعتقادات مردم استفادۀ سوء مینمایند.

                   در افغانستان هزاران زیارت بنام أنبیا ،شاه أولیا ، اصحاب کرام ،شیخ،ابدال،واماکن مقدسه بنام مسجد غیبی ، پنجۀ مبارک، موی مبارک ، سم دلدل وغیره وجود دارد در حالیکه هیچ نبی وپیامبر مربوط به افغانستان نبوده انسان بخاطر یافتن واقعیت مجبور است به افسانه های محیطی گوش دهد وبس. وجالبتر اینکه اکثر زیارتگاه ها در بلند ترین قله ها جا داده شده اند تا مردم افغانستان را بعد از مرگ هم تکلیف دهند. مانند پیر بلند در کابل، حسن ابدال دراتک، چهل ابدال زیارت های فاسک،سبز زیارت درغور وبه همین ترتیب ده ها ابوالخیرها در همه ولایات کشور. هزاران افغان به نام خادم زیارت دامن کار وبار را ترک گفته که دوستان خدا به ایشان نان میدهند.از کوچکترین فرد شروع تا رئیس جمهور دست وپایش به این جال پیچیده است هرکس به آندیار برود باید سر به آستان قدس بساید والا تکفیر میشود..این بحران از بد ترین بحرانهای است که نجات ملت ومردم از پنجۀ آن آسان نیست.دیری نخواهد گذشت که عدۀ دربدل پول خواب های ببینند که اجساد اولیاء الله در قله های بلند کوه های توره بوره افتیده است باید دفن شود وتعداد بر شعلۀ شمع های افروخته شده درین کوه ها شهادت دهند. وبعد اجساد را نشان دهد که زیارت گاه عام وخاص گردد.وآن در حقیقت قبر کشته شدگان القاعده ویا شخص اسامه بن لادن باشد.ومردم ما با گرفتن زاد وراحله ازدور ترین نقاط کشور جهت شفاءمریض ورسیدن به مراد به آنجا بیایند.چون اکثر زیارت های افغانستان از ین نوع قماش اند که امروز دست به حریم مقدس شان زده نمیشود.

2- بد فهمی از دین ومذهب  بحران دیگری است که کشور را به ورطه ئی نابودی کشانیده است.میگویند بد فهمی به مراتب مضر تر از نا فهمی است.

.مردم افغانستان دین ومذهب را بد آموخته اند علوم دینی در مساجد، تکایا وحجره ها به سلیقۀ تدریس شده که به هیچصورت هم خوانی با شرائط عصر وزمان ومطابقت به اقضأ نصوص پاک قرآن ندارد. سلیقۀ آخند وملا بدون کنترول ونظارت مراجع ومقامات چیز فهم آموختنی هارا با تاریکی حجره آمیخته است . این علم فاقد معیارو نصاب است  شکل وچهرۀ ویژۀ را از علاقمندان وصاحبان علم وفرهنگ میخواهد که بحق هیچ مدل وفورم در جهان ندارد مثلا. کسیکه میخواهد از علوم دینی ومذهبی صحبت کند باید ریش ،لنگی، چپن وعمامه ودر بعضی موارد عصا  هم داشته باشد مهم نیست که در کدام سطح و بکدام درجۀ علمی قرار دارد.اما کسیکه لباس آنچنینی ندارد پروفسور دین هم باشد حق صحبت کردن از دین را ندارد.مثل که این قشر وطبقۀ خاص تیکه دار دین ومذهب باشند تا از ورود عام خلق الله به حریم دین جلوگیری نمایند.

                       اگر کلیمات کفر آمیز به زبان عربی در یک کتاب  رقم رفته  باشد به مراتب مقبول تر است از متن کامل دینی ومذهبی که به زبانهای دیگر حتی زبان های پشتو ودری تحریر یافته است.

                اطفال افغانستان دردهات بجای اصول زبان پشتو ودری مصروف فراگیری صرف ونحو وقواعد زبان عربی اند وبرای هر طفل مبتدی درس داده شده که{ الصرف ام العلوم والنحو ابوها}یعنی پدر ومادرعلم  صرف ونحو ودانستن پایه های زبان عربی است. در حالیکه از قواعد زبان مادری هیچ بهرۀ ندارند..از سالها افغانستان بهترین مارکیت برای فروش کتاب های بزبان عربی بوده است اطفال افغانستان در مساجد طی دوسال صرف احکام نماز را در چند ین کتاب مانند شروط الصلوت،قدوری، مختصر ،فخر کیدانی ،نور الایضاح وغیره می آموزند در حالیکه بزبان پشتو ودری صرف دوساعت وقت را دربر میگیرد.پس به استثنائی تلاوت قرآن کریم باید دیگر مسائل مربوط به دین ومذهب بزبان مادری مردم تدریس شود ودرین مورد ریفورم جدی صورت گیرد تا اینکه مساجد ،مدارس یکطه به مرکز آموزش زبان عربی تیدیل نگردد.

                 هر گاه احکام دین با ادبیات ساده وکلیمات جامع بزبان مادری ما تحریر گردد وبمراتب بیشتر از کتب عربی مفاهیم را افاده نماید .باز هم از طرف قشریکه روحانیت را در انحصار خود دارند مردود دانسته میشود.که این خود یک فاجعه وبحران فرهنگی است.که نباید از حل آن فرار کرد باید به سراغ چاره رفت.

3- نیرو های امنیتی که امنیت را به لجن کشانیده اند.بحران دیگری است که دل را از گل بدتر کرده اند.

.نیرو های امنیتی در تمام کشور های جهان وظیفۀ شان طور خلاصه{ جلب منفعت ودفع ضرر  است}یعنی تأمین امنیت وحفظ ثبات وهموار ساختن مسیر زنده گی مطمئن وخالی از دغدغۀ هجوم اخلا ل گران وشر پرستان زمان.

                 اما در افغانستان این کتله در حالیکه  خود عامل بی إعتمادی، شرارت ، بی امنی، جعل وخیانت اند . در بیسیاری از موارد برعلیۀ آنچه خود سازمان داده اندعملیات اپراتیفی انجام میدهند وبر چشم دولت وملت خاک می پاشند تا مورد تقدیر اولیائی نعمت وقدرت قرار گیرند پول تشویقی ورتبۀ فوقالعاده را از آن خود نمایند .ده مرتبه بم ومواد منفجره  را در زیر پل ها جا سازی مینمایند ودوباره کشف وخنثی میسازند.صد مرتبه مواد مخدر را کشف وضط مینمایند در حالیکه عاملین شان فرار کرده ویا بعدا از توقیف  برائت حاصل مینمایند. با استفاده از لباس پولیس شب ها خانه های مردم را تلاشی ودارائی مردم را به یغما می برند. ودر روزروشن دربیابا نهای چهاراهی شیرپور ودشت های مهیب قلعۀ فتح الله از دستگیری دزدان اظهار عجز وناتوانی میکنند.. ازنمود های بارز بی کیفیتی نیرو های امینیتی کشور این است که در هر هفته چندین تن ایشان از طرف ترورست های مسلح به قتل می رسند اینها خودرا اداره کرده نمی توانند کجا باشد که درد ملت را دوا کنند.با دریشی وفشن دلخوش کرده اند.

                    از زمانیکه همکاری مشترک اردوی ملی وپولیس ملی در مبارزه با مواد مخدر اعلان شده تا هنوز ده ها مرتبه این دو مرجع إعتماد مردم صد ها تن مواد مخدر را از نزد یکدیگر دزدیده اند وبا هم در گیر شده اند.اردوی ملی مرز هارا بروی ترورست ها باز گذاشته مصروف دستگیری نیرو های پولیس ملی با مواد مخدر واموال سرقت شده در شهر ها هستند....از کسی پرسیدم تعداد گدا های مرد در شهر کابل کم شده ؟ در جواب گفت این گدا های معتاد همگی به اردوی ملی وپولیس ملی پیوسته اند بعد از دو ما خدمت در شاه راه ثروتمند میشوند دیگر نیاز به گدائی ندارند.واکثر بخاطر ده روز نان خوردن به کمیساری ها طور داوطلب میروند بعدا فرار مینمایند......

من طور نمونه چند سر خط خبری رادیو بی ب ی سی را درین ارتباط نقل مینمایم.

درگيری نيروهای ارتش و پليس ملی افغانستان در هرات، يک کشته و دو زخمی برجای گذاشت. جمعه 29 اپریل 2005

مقامات امنيتی دليل اين درگيری را، مشاجره لفظی ميان سربازان عنوان کرده اند.

نثار احمد پيکار، مدير مبارزه با جرايم جنايی ولايت هرات به بی بی سی گفت که اين درگيری، زمانی آغاز شد که سربازان در تفريحگاه تخت صفر در شمال هرات به مشاجره پرداختند و سپس به سوی هم آتش گشودند.

'پليس و ارتش درگير شدند، متهم گريخت'یکشنیه 7 اگست2005

فردی که متهم به ربودن يک امدادگر ايتاليايی در افغانستان بود، از چنگ پليس اين کشور گريخته است.

وزارت دفاع افغانستان می گويد که اين متهم، در جريان درگيری نيروهای پليس و ارتش ملی افغانستان در شاهراه سالنگ در شمال کابل از دست نيروهای امنيتی فرار کرده است.

ماموران پليس آن کشور درگيری روی داده که در جريان آن، چندين نفر کشته و زخمی شده اند. اول نومبر2003

به گفته حاجی پير محمد، معاون والی هلمند، گروهی از سربازان ارتش افغانستان و نفرات پليس در ناحيه گرشک ولايت هلمند، در جنوب افغانستان، با استفاده از اسلحه سنگين به زدوخورد پرداختند که حدود پنج ساعت به طول انجاميد.

اين درگيری به کشته شدن دست کم پنج نفر منجر شد و تنها پس از مداخله نيروهای آمريکايی، که در پاسخ به درخواست مقامات محلی به منطقه اعزام شدند، پايان گرفت.

حمله شماری از مردم خشمگين به دفتر والی (استاندار) هرات در غرب افغانستان، دست کم يک کشته و شمار بيشتری زخمی برجای گذاشت.سوم اپریل 2005

تظاهرکنندگان که از درگيری خونين جمعه شب (۲۹ آوريل) ميان سربازان ارتش و پليس ملی افغانستان به خشم آمده بودند، با سردادن شعارهايی عليه مقامات محلی هرات، تلاش کردند وارد دفتر کار استاندار شوند.

دستگیری پولیس شاهراه کابل قندهار حین انتقال بیش از دوصد کیلوگرام هیروئیین در قندهار افتضاح دیگری از شهکاری های پولیس ملی است که روز پنجشنبه23 فبروری 2006 اتفاق افتاد. >>>>>>>>>> این گذارش ها مشت نمونۀ خروار یاد آوری گردید..

عبدالقدیر علم

 24  فبروری2006

 


بالا
 
بازگشت