معروف قیام
به جرم داشتن سواد در امور فکاهی دستگیر شد !
ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
چند ماه از دور دوم حاکمیت طالبان در افغانستان نگذشته بود که جنگ و نا آرامی در گوشه و کنار کشور شروع شد. گفته میشد جناب ملا هیبت الله اخوند, رهبر تحریک طالبان که به خاطر تنظیم گزارشات امور قول اردوی انتحاریون, پیش از وقت موقوته, داوطلبانه فوت کرده و در همان لحظات اول, به جرم کله کشک از دروازۀ بهشت به باغ انار حوریان, توسط پولیس برزخ دستگیر و در یک اتاق کرایی تحت نظارت قرار گرفته بود, مخفیانه به سران امارت طالبان پیام فرستاده تا همه طلبه ها را به جبهات جنگ بفرستند و به جای آنان برای امور چوکی داری, پاسبانی اماکن دولتی و خصوصی و مامورین چک آپ وضو, از آدمهای بیطرفی که به صورت قطع سواد نداشته باشند کار گرفته شود, تا دوسیه ها و رازهای سر به مُهر ادارات امارت مصوون بمانند.
درس خوانده های که از بیکاری و گرسنه گی رنج میبردند, با شنیدن فرمان ملا هیبت الله اخوند, خواندن ونوشتن را شدیدن تحریم کردند زیرا تازه پی بردند که ریشۀ اصلی فقر و بیچاره گی و روزگار تلخ آنان در زمین طلسم همین الفبا رشد یافته است, لذا وقتی از پیش دوکان یا دفتری که دارای لوحه میبود, میگذشتند, چشمان شان را پت میکردند و یا سرهای شان را پایین می انداختند تا چشم شان به الفبای بی پدر و مادر تصادم نکند, اگر گاهی هم تصادفن چشم شان به نوشته یی می افتاد, به خاطر انتقام از سواد, تا توان داشتند متن را غلط, سرچپه و حتا یک بغله میخواندند و یکی از انگشتان پنج گانۀ دست را که برای دشنام دادن آفریده شده است, سوی نوشته تکان میدادند.
عده یی از با سوادان کشور که دیپلوم و ماستری در رشته های گونه گون هم داشتند, به خاطر پیدا کردن کار و یک لقمه نان, خویشرا در اداره جذب مسلک پهره داری بی سواد معرفی کردند تا اگر استخدام شوند. کمیسیون که از این موضوع آگاه شده بود, هنگام مصاحبه, چند متن تحریک کنندۀ عصب, اتهام های جنسی و یا فکاهی خنده دار را روی کاغذ نوشتند تا باسواد را از بی سواد تفکیک دهند. روز نخست چند شهروند با سواد از سوی کمیسیون استخدام امارت طالبان, شناسایی, دستگیر و به جرم دروغگویی زندانی شدند. کمیسیون گزارش یک ماهه اش را چنین به نشر رساند :
یک تعداد از متقلبین بیگانه پرست را که میخواستند دروغ گفتن و نیرنگ را در کشور نهادینه سازند, از سوی کمیسیون استخدام, شناسایی, دستگیر و بازداشت شدند :
1 - اسامی نورمحمد ولد گل محمد که خود را بیسواد جا زده بود, متن فکاهی را در ظرف بیست و چهار ثانیه خواند و ناگهان چنان قهقه خندید که آب دهنش در در روی بنده اصابت کرد ولی نامبرده نه تنها که نشرمید, بلکه خرگوش وار لوتک زد. شخص مذکور از سوی هیات رییسه به جرم با سواد بودن و لذت بردن از فکاهی سکسی و تخطی از نورم خنده های دینی دستگیر و به محکمه معرفی شد.
2 - اسامی حبیب الله ولد نصرالله یک حقه باز خطرناک میباشد که نه تنها بی سواد نیست بلکه نویسنده نیز میباشد. او متنی را که قبلن نوشته بودیم و برایش دادیم مشاهده فرمودیم که سواد دارد و در دل خود میخواند, بعد از خواندن, ابتدا بینی اش شور شور خورد بعد لبهایش و در نهایت چهره اش دگرگون شد. نامبرده پس از یک دقیقه خشم, فریاد زد که بی وجدان و جاسوس شما استین یا من؟ همه اعضای کمیسیون سویش بد بد دیدند و او را یک مشت و دو دو پس گردنی نیز زدند و با یک عملیات ویژه دستگیر و به عنوان مفسد فی الارض به محکمه معرفی گردید.
3 - نادر ولد باقر که یک شخص به شدت دروغگوی حرفه یی است, یک دقیقه متن را بسیار خونسرد خواند و در دقیقۀ دوم ناگهان عصبی شد و با صدای بلند فریاد زد که هر کی مرا بی پدر خطاب کرده, خودش بی پدر است. این شخص مستند گیر آمد که بی سواد نیست لذا توسط سربازان امارت, موی کنک شد و یک لگد در جانش اصابت کرد و لگد دومی ما به هدر رفت.
4 - کاظم ولد نادم که شخص مافیایی به نظر میرسید, زود شناسایی شد و اعتراف کرد با سواد بوده و اسناد تحصیلی اش را شب گذشته به خاطر پیدا کردن کار سوختانده است تا ثابت کند که بی سواد است.
5 - مرید ولد نوید جوان گستاخ و بی دینی که فکاهی خارج از دین را خواند, بالای خود فشار آورد که نخندد ولی در دقیقۀ اخیر چنان خنده سر داد که بلکل از خود بی خود شد. وی توسط سربار متدین ما یک سیلی و دو مشت خورد که سیلی ما الحمدالله نتیجۀ خوب داشت. وی به جرم خواندن فکاهی خارج از دین و قواره کردن سوی من زولانه شد.
خدا را سپاس اضطرابی که هموطنان درس خواندۀ ما از کمیسیون استخدام داشتند, چندی پیش رفع گردید چون دانشمندان علم طب, شربتی را به بازار عرضه کرده اند که با خوردن سی گرام آن, علاوه بر سلول سواد, سلول زنده گی را هم کاملن فلج و پاک میکند, یک تن طالبان امارت اسلامی افغانستان این دست آورد علم طب را یگانه و بی نظیر توصیف کرد !
اااااااااااااااااا