انتقام استاد ربانی از فهیم خان
آنچی در باره استاد ربانی ونظام جمهوری واقعیت ست در گزر سال ها از سوی وابستگان وحامیان او غلاف شده وازو چهره ی دیگری به اصطلاح :«مخالف کرزی وجمهوری »بوده ،به میدان کشیده اند. در حالی چنین نبوده ونیست. حقیقت این ست که ربانی از طرفداران حکومت کرزی بود وبرای بقا وقوت آن تلاش های شیمه داری نموده است.
پس از شهادت احمدشاه مسعود وتعین شدن فهیم خان در رأس مجاهدین ، به گونه عجول ویکباره گی قصه ی ربانی ختم شد ؛ فهیم دیگر اورا تکریم نمی کرد وعملن به کودتا علیه او اقدام نمود ، درنهایت دست ربانی از قدرت دور شد ودیگر ربانی ،ربانی سابق نبود: ربانی یی که باوجود مسعود ودر کنار مسعود قابل حرمت وعزت بود. درسنه های نخست حکومت کشور خدا حامد کرزی ، ربانی توسط فهیم خان خانه نشین شد و اصلن نمی توانست نقش یک مربی یا یک رهبر را بازی کند. ولی ربانی آرام ودست به کام ننشست ، او در مرحله دوم کاندیدی کرزی اقدام به کنش واعمال خلاف ایده وایمان فهیم خان نمود. دیگر خموشی نگزید بلکه بیشت تر وباقدرت تر ثابت ساخت که رقیب ویڙه فهیم خان است . به اساس روایت خلیل زاد، سفیر امریکا در افغانستان، در کتابش« فرستاده»کرزی در دور دوم کاندیدی ریاست جمهوری اش دوباره تمایل داشت تا فهیم خان را معاون نخست ش اعلان نماید واما پا در میانی ومشوره های امریکایی ها وسفیر جاپان به او، او را قانع ساخت تا احمد ضیا مسعود ،برادر احمد شاه مسعود را معاون اعلان نماید ،وفهیم خان که مورد سوئ ظن امریکا وجاپان بود خلع قدرت گردد. کرزی در روز اعلان نمودن معاون هایش ، احمد ضیا مسعود را معاون نخست اش اعلان نمود که احمد ضیا مسعود با سیمای شاد ورنگ سرشار از خوشی ومستی پزیرفت ولی بعدا در اثر قیل وقال فهیم خان واتلاف شمال از معاونیت دست کشید واین خبر را به کرزی رساند ؛ کرزی سراسیمه بود که چه کند ودارد معاون انتخاب کرده اش را از دست می دهد وگاهی هم بالای نماینده جاپان وامریکا عبوس وترش می شد ،زیرا به اثر مشوره آنها احمد ضیا را در عوض فهیم خان ،معاون گردانیده بود.خبر عدم پزیرفتن احمد ضیا معانیت را داشت کم کم شایع می شد داکتر عبدالله عبدالله ،از اتلاف شمال، به کرزی مشوره داد تا به ربانی خلع قدرت شده تماس بگیرد وازو استفاده برد تا احمدضیا« معاونیت »را پسند نماید . او می دانست ربانی با سیمای گشاده این کار را می کند ،اورا فهیم از قدرت واز زد وخورهای قدرتی دور نگهداشته بود وپس برای انتقامش ،هر کنشی را مرتکب می شود. اتفاقا پس از تماس به او ،وعده همکاری میدهد و دامادش (احمد ضیا مسعود )را قانع می سازد واو هم میاید وبا لب ولعاب پر از لذت خود را معاون کرزی اعلان می کند. ربانی قصد داشت با استفاده از احمد ضیا ،فهیم خان را خلع قدرت نماید وحسادت وانتقام دیرینه اش را بگیرد ولی سخت فریفته شد ؛ احمد ضیا آنکسی نشد که او میخواست بلکه احمد ضیا کم کار، ترسو وضعیف بود ونمی توانست در مقابل کرزی قامتش را راست نگهدارد. در ضمن فهیم نسبت به احمد ضیا باشان وبا جرأت در مقابل کرزی می ایستاد ،گرچند بقول حفیظ منصور، از اتلاف شمال،«شانه هایش می لرزید »ربانی بخاطر قدرت و انتقامش از فهیم خان ،سال ها از جمهوریت دفاع نمود ولی کارش بجایی نرسید ،سرانجام خود در منجلاب کشیده اش ذوب شد.
کسایی مایل به شناختن درست ربانی هستند به کتاب« پرڙه طالب سازی در افغانستان به روایت کرنیل امام »مراجعه نمایند ؛ دران کتاب از نقش ربانی در ایجاد گروه تالبان پرده برداشته واز چگونگی سپردن قندهار را ملا نقیب الله،والی ربانی، به دستور ربانی به تالبان سخن گفته ست .آنجا بخوانید که ربانی چقدر شور منش بوده ،منشی که در اندرونش فربه شده بود ونماینده هویت واقعی اش بود. او به کوچک ترین گپ می رنجید وبرای انتقام ازان کوچک ترین گاهی شده یک ولایت را رهاکرده ،او بخاطر رنجشش از مسعود، قندهار را به تالبان سپرد. وبخاطر رنجیدن اش از فهیم خان به جای گاه کرزی تحکیم بخشید .
حقیقت این ست ،ربانی ،ربانی دیگری ست که هویت اش در غلاف پاییده ؛ربانی مرد نرمخو ومهربان بود ودر ضمن نمک شوری هایش هم برای سال ها تلاشش کافی بود.
شیون شرق