مهرالدین مشید
بلند گو های مزدور از نفرت پراگنی و نفاق افگنی دوری کنید
بیش از این زهرپاشی و ویرانگری نکنید
در این روز ها شماری افراد مزدور و وابسته به شبکه های استخباراتی کشور های منطقه و جهان در صفحه های اجتماعی با عنوان کردن حوادث گذشته مصروف نفاق افگنی و نفرت پراگنی های قومی اند و فضای یاس آلود و غم انگیز افغانستان تحت حاکمیت استبدادی زن ستیز و وحشت زای طالبان را با دامن زدن به تنش های قومی تیره تر و اندوهبارتر کرده اند. این افراد خود فروخته به مثابۀ بلندگو های احیر با عنوان کردن حوادث تلخ گذشته بر کوس اختلاف محکمتر از هر زمانی می کوبند و به بهانه های گوناگون نفاق قومی و مذهبی را در افغانستان دامن می زنند. این افراد خودفروخته و بیمار در حالی دست به این توطیه خطرناک و ویرانگرانه زده اند که افغانستان در چنگال تروریستان افتاده و تیغ های زهرآلود طالبان برگلو های هزاران انسان مظلوم این کشور سنگینی می کنند.
مردم افغانستان می دانند که در پشت این توطیه دست هایی قرار دارند که کشتی توفان زدۀ افغانستان را هرچه بیشتر در گل بنشانند تا آخرین فرصت های رفتن به ساحل نجات را از این کشور بگیرند. همه می دانند که در پشت این توطیه دستان شریری یدک می کشتد که با جاری ساختن آب در آسیاب دشمن، افغانستان و مردمش را به پرتگاۀ نابودی کامل بکشانند. این حادثه آفرینان در حالی دست به این توطیۀ بی شرمانه زده اند و با مشت های گره خورده بر کوس اختلاف می کوبند که افغانستان روزگار دشواری را سپری می کند و مردم آن ناگزیرانه به استقبال مصایب بی شماری می شتابند؛ فقر و بیکاری در افغانستان بیداد می کنند؛ میلیون ها زن از حق کار کردن و میلیون ها دختر از حق آموزش محروم شده اند. افغانستان به زندانی بدل شده است که هر لحظه زنان و مردان رویای فرار از این کشور را در سر می پرورند. هیچ زمانی مردم افغانستان با این شدت نفرت بار وادار به خارج شدن از این کشور نشده بودند. پس با این حال آنانیکه کوس و کرنای توطیۀ نفاق افگنی را از بام تا شام در صفحه های اجتماعی و رسانه ها به صدا درآورده اند. جز هدفی ضد انسانی و ضد ملی و ضد اسلامی آرزوی دیگری ندارند. آنانی که کم ترین رنج و درد استخوان سوز مردم افغانستان را با جان حس می کنند و در این رابطه وسوسه ای در سر دارند. آیا از خود پرسیده اند که این نفرت افگنی های قومی و توطیه گری های تباری و زبانی چه دردی را دوا می کند؟ در حالیکه این رویکرد نه تنها اندکی از رنج مردم افغانستان چیزی نمی کاهد و برعکس بر زخم های آنان بیشتر نمک پاشی می کند.
این نفت پاشی ها برای حادثه آفرینی های تازه را به بهانۀ جنگ های وحشتناک تنظیمی در کابل کسانی دامن می زنند که در اصل اندکترین پریشان خاطری قومی و مذهبی ندارند؛ بلکه این افراد اجیر و دست نشاندههای بیگانه ها اند که خود را زیر پوشش های تباری و مذهبی پنهان کرده و زیر نام دفاع از قومی، بر اقوام دیگر می تازند تا از این طریق وظیفه استخباراتی خود را به پایان برسانند. مردم افغانستان بدون استثنا جنگ های تنظیمی بعد از سرنگونی رژیم نجيب را محکوم و عاملان آن را دشمنان مردم افغانستان و وابسته به شبکه های استخباراتی کشور های منطقه و جهان می دانند. این جنگ ها به هر عنوانی که مورد بحث قرار بگیرند؛ عاملان آن ملامت و سلامت ندارند؛ بلکه همه مسؤول اند؛ البته با تفاوت اینکه مسؤولیت گروهی بیشتر و گروهی کمتر است و این به معنای برائت یافتن هیج گروهی در جنگ های تنظیمی کابل نیست. ستمگری های گروهها در جنگ های یادشده در حافظۀ تاریخ ثبت است و جنایت ها و قصاوت های ضد انسانی گروههای درگیر تا اکنون هم زبان زد عام و خاص مردم است. شهروندان کابل صحنه های دلخراش تن درگیری های خودخواهانه و استخباراتی و انتقام جویانه را بخاطر دارند که تفنگداران گروهها بدون استثنا خانه های مردم را ویران و دروازه و کلکین و چوب و اموال آن را به حراج گذاشتند یا اینکه تفنگداران گروهی با باجگیری ها حتا از یک قوطی روغن و یک بوجی آرد تیغ از دمار مردم بیرون کردند یا گروهی با میخ کوبیدن ها بر سر مردم و شبش فروشی ها از یک بوجی آرد و آدم ربایی ها و کشتار های بیرحمانه از مردم انتقام گرفتند. امروز دهها انسانی در افغانستان وجود دارند که به مثابۀ شاهدان زندۀ آن جنایت ها اند و خود به گونۀ تصادفی از مرگ رهایی یافته اند. این به معنای آن نیست که این جنایت های گروهی را در یک استقرای ذهنی قومی عنوان کرد و یک قوم را مسؤول جنایت یک تفنگدار جاهل و دزد رهگیر حساب کرد. این به معنای بری ذمه خواندن رهبران گروههای درگیر نیز نیست و بلکه بیشترین مسؤولیت متوجه آنان و فرماندهان آنان است که چگونه برای تفنگداران خود چنین فرصت دادند تا هر کدام تیغ ستم را بر گلو های مردم بیگناۀ افغانستان بگذارند و آنان را قربانی اهداف شخصی و بالاخره گروهی خود نمودند.
آنانی که امروز حافظۀ تاریخ و خاطرهها و چشم دید های مردم افغانستان و بویژه شهروندان کابل را دست کم گرفته و فکر کرده اند که مردم تمامی آن جنایت ها را فراموش کرده و با این خیال واهی به بهانۀ این حادثه و آن حادثه می خواهند. مظلوم نمایی کنند تا غسل تعمید شوند. آنان راۀ خطا را پیموده اند و با این صفایی دادن ها ممکن نیست تا با عنوان کردن رخداد هایی به گونۀ درشت تفنگداران جنایتکار آن زمان را برائت داد و مهر بیگناهی و معصومیت را به پیشانی رهبران آن حک کرد. زیرا جنگ های گروهی دهۀ هشتاد خورشیدی به گونۀ بی پیشینه ای از جنایت ها و ستمگری های ناجوانمردانۀ تفنگداران گروهها پرده برداشت و چهرههای اصلی آنان را عریان و مشت های آنان را باز کرد. اینکه تفنگداران کمتر و تفنگدار دیگری بیشتر مرتکب جنایت شده، این نشانۀ رادمردی ها و جوانمردی های یک گروه نیست؛ بلکه این نشانۀ شکست افتضاح بار آن حزب در جنگ های گروهی کابل بود که نتوانسته بر حریف خود غالب شود تا از ریختن آخرین قطره خون حتا هم تباران آن گروه هم دریغ نکند. اینجا است که پای آنانی در جنگ های تنظیمی بیشتر می لنگد که ادعای مظلومیت می کنند و دست شان به " آلوی" ستم نرسیده و می گویند که "آلو" ترش است. این در حالی است که مردم افغانستان اگر از جزئیات جنایت های آن دوران آگاهی کامل ندارند؛ اما از اندکی آگاه اند و بخشی را هم در گزارش های تحقیقی خوانده اند و بالاخره به نحوی از عمق فاجعۀ آن جنگ های بیرحمانه و غیر عادلانه و ضد مردمی آگاهی دارند. با این حال ممکن نیست تا با سفید نشان دادن روی سیاۀ حوادث، مهر سفید نمایی را بر آن کوبید و از جنایت های کاست. بویژه اکنون که کیبل و شلاق و ستمروایی طالبان برپشت و پهلوی مردم بیشتر سنگینی می کند و این ماجراجویی ها اسپ ستمگری آنان را بیشتر مهمیز می نماید. پس آنانی که می خواهند حوادث بد گذشته را دوباره در افکار مردم بدهند، چه هدفی دارند. به یقین که در پشت این حادثه آفرینی ها دست مزدوران شبکه های استخباراتی است که با به اغوا کشاندن افکار شماری خوش باوران و کوتاه اندیشان شتابزده؛ می خواهند مردم را به جان هم اندازند و از آن به سود خود بهره بگیرند تا بدین وسیله ماموریت خود را بحیث بلند گویان بیگانه بسر برسانند. تاسف بحال آنانی که هنوز نمیدانند، صدها و هزاران آدرس فیسبوک و تویتر و غیره به نام دختر و پسر به گونۀ جعلی ساخته شده و از سوی طالبان و آی اس آی هدایت می شوند و به گونه سيستماتيک و منظم زهرپاشی می کنند تا شماری افراد ساده لوح را به دام خود افگنند.
حال بر مردم افغانستان است تا در دام تبلیغات فریب آلود دشمنان مردم افغانستان اسیر نشوند و با دامن زدن به اختلاف های قومی به گونۀ ناآگاهانه چوب سوخت شبکه های استخباراتی به سود تروریستان نگردند. در هر حالی جنایت جنایت است، در هر زمانی و در هر مکانی که صورت گرفته باشد. هرگز ممکن نیست تا بر روی جنایت پردۀ ابهام کشید و از آن قباحت زدایی نمود. حال پرسش این است که چگونه در شرایط حساس کنونی جنایت های آن زمانی دامن زده می شود. در حاليکه دامن زدن آن جز افگندن پردۀ افتضاح از روی سیاه ترین رخداد های افغانستان معنای دیگری ندارد. پس جز اینکه گفت در پشت این حادثه آفرینی ها دستان تروریستان و شرکای خارجی آنان است. پس مردم افغانستان بجای داغ ساختن و نفرت پراگنی های بیشتر، برعکس برای خنثا کردن آن دست به کار شوند تا تیر دشمنان مردم افغانستان به هدف اصابت نکند. این در صورتی ممکن است که بجای موضعگیری های خصمانه دراین موارد؛ برعکس موضع ملی و اسلامی به سود افغانستان اتخاذ کرد و تا با درک مسؤولیت خطیر تاریخی و رسالت انسانی و اجتماعی و جغرافیایی و رسیدن به یک افغانستان مستقل و آزاد و مردم سالار از هیچ گونه تلاشی خودداری نکرد یاهو