افغانستان ۲۰۲۳؛ شبه نظامیگری و جنگهای داخلی طالبان بر سر قدرت
ایراس : بحث تغییر قدرت در درون طالبان یکی از مباحثی است که هر از گاهی به خصوص در این اواخر مطرح شده است که در نتیجه این تغییر، قدرت رهبر طالبان محدود یا حتی وی برکنار شود. سازماندهی کودتای داخلی، بسیار پر خطر است و این اقدام ممکن است اعدام سازمان دهندگان کودتا و انشعاب طالبان را به همراه داشته باشد. انجام یک کودتا مستلزم وحدت عمل بین ملا برادر، سراج الدین حقانی و ملا یعقوب است که هیچ یک از آنان به دیگری اعتماد ندارد و همچنین مستلزم همکاری چند فرمانده نظامی مهم طالبان با طرح کودتا است. در حال حاضر، احتمال وقوع چنین سناریویی اندک است. یک الگوی تغییر قدرت کم خطر که در حال حاضر توسط برخی از رهبران ناراضی طالبان دنبال میشود اما تحقق آن دشوار است، احیای دوباره «شورای رهبری» است؛ به نحوی که تصمیمها از طریق اجماع در درون شورا اتخاذ شده و سپس به تأیید رهبر طالبان برسد.
وضعیت افغانستان در سال ۲۰۲۳، بستگی به آن خواهد داشت که «هبتالله آخوندزاده» رهبر طالبان همچنان اعمال نفوذ شدید خود را بر همه تصمیمگیریها حفظ خواهد کرد یا خیر. دومین دینامیک مهم نیز بحث تروریسم و شبهنظامیگری است. بعید است که طالبان بتواند تسلط بیشتری بر داعش خراسان پیدا کند. در همین حال، گروه ضعیف «جبهه مقاومت ملی» و سایر گروههایی که به دنبال احیای جمهوری افغانستان هستند نیز تهدیدی جدی برای حکومت طالبان به شمار نمیروند. در این حال، دو سئوال همچنان باقی میماند: آیا طالبان میتواند تا حد زیادی مانع جدا شدن نیروهای خود را از این گروه شود؟ و اینکه آیا طالبان میتواند تروریسم نشأت گرفته از افغانستان را مهار کرده و بدین ترتیب، قدرتهای خارجی را از حمایت از گروههای ضد طالبانی برحذر دارد یا خیر؟
تحولات مهم سال
۲۰۲۰
در سال گذشته، حکومت طالبان به تدریج سختگیرتر و اقتداگراتر شده و به شکل جزمی
شبیه به حکومت دهه
۱۹۹۰
شده است. حکومت پشتون محور طالبان، نسبت به همه شکلهای مخالفت، رفتاری به شدت
سرکوبگرانه از خود نشان داده است. در سطح ملی، حکومت طالبان فرصتهای شغلی
اندکی ایجاد کرده است، تا چه رسد به اعطای نقش به اقلیتها و گروههای مرتبط با
دولت ساقط شده افغانستان در روندهای تصمیم سازی. حقوق فردی از بین رفته و
دسترسی زنان به تحصیل و اشتغال و حتی تردد و مراقبتهای بهداشتی آنان کاهش
یافته است. «اداره کل اطلاعات» که تحت نظر وزارت کشور طالبان به سرپرستی
«سراجالدین حقانی» فعالیت دارد و همچنین وزارت امر به معروف و نهی از منکر،
تبدیل به ابزارهای اصلی سرکوب شدهاند.
طالبان با تکرار اشتباههای دولت جمهوری و همچنین معکوس کردن فرآیندهای غیرمتمرکزتر اولیه، روندهای تصمیم سازی خود را در دستان عده معدودی (امیر هبتالله و حلقه قندهاری وی) متمرکز کرده است. هبتالله که تقریبا قدرت مطلق را در اختیار دارد، به طور مکرر نظرات سایر جناحهای طالبان را، به خصوص رهبران عملگراتری که جهتگیریهای بینالمللی دارند، رد کرده است. به گفته برخی منابع در افغانستان، هر چه انتقادها و درخواستهای غرب درباره رعایت حقوق زنان و دختران و یا تشکیل دولت فراگیر بیشتر شده است، هبتالله و یاران قندهای وی بیشتر احساس حقانیت کردهاند. این در حالی است که انتقادهای سایر سازمانها و کشورهای اسلامی و حتی علمای محافظهکار نیز روی هبتالله بیاثر بوده است. او تفسیر خود از شریعت را تنها نسخه صحیح اسلام حنفی میداند.
پس از صدور حکم هبتالله درباره ممنوعیت اشتغال زنان در سمنهای فعال در
افغانستان، بیشتر سازمانهای مردم نهاد بینالمللی، فعالیتهای خود را به حال
تعلیق درآوردند. در نهایت نیز طرفین مجبور شدند تا حدودی از موضع خود عقب نشینی
کنند؛ به نحوی که طالبان اعلام کرد این ممنوعیت شامل حال زنان فعال در حوزههای
بهداشتی و آموزشی نمیشود و سمنها نیز برخی خدمات خود را از سر گرفتند.
با این وجود، وضعیت انسانی افغانستان همچنان مشقت بار است: پیشبینی شده است که
تقریبا نیمی از مردم افغانستان، از نوامبر
۲۰۲۲
تا مارس
۲۰۲۳،
دچار ناامنی غذایی شده و
۶
میلیون نفر در آستانه قحطی قرار گیرند. بیش از یک چهارم از جمعیت
۴۰
میلیونی افغانستان، دریافت کننده بستههای غذایی و کمکهای نقدی از «برنامه
جهانی غذا» بودهاند. البته طالبان تاکنون توانسته است اقتصاد افغانستان را تا
حدودی ثبات بخشد. با این حال، به گفته «ویلیام بیرد» کارشناس مسایل اقتصادی،
این ثبات نوعی «توازن قحطی» است.
افزایش سرکوب زنان، اقلیتها و منتقدان سیاسی میتواند حتی کمکهای بشردوستانه
اساسی غرب را به مخاطره اندازد. امید چندانی هم وجود ندارد که اقدامهای
اقتصادی چین در افغانستان (که تاکنون هم بسیار محدود بوده است) بتواند کاهش
کمکهای غرب را جبران کند. اما هبتالله و حلقه قندهاری وی، زندگی دنیوی را
صرفا گامی به سوی زندگی اخروی میدانند و بر همین اساس، اصول اعتقادی متعصبانه
خود را بدون توجه به پیامدهای انسانی و اقتصادی آن توجیه میکنند.
سناریوهای تغییر قدرت
اما سایر رهبران طالبان، براساس این محاسبات عمل نمیکنند. آنها میخواهند برای
مدت طولانی کنترل افغانستان را در دست داشته باشند و میدانند که در صورت از پا
درآمدن اقتصاد، افزایش انزوای بینالمللی و قطع منابع خارجی، انجام این کار
میسر نیست. این رهبران شامل بخشهایی از طالبان هستند که جهتگیریهای
بینالمللیتری دارند ـ چهرههای طالبان در عرصه دیپلماسی، مثل ملا برادر؛ و
برخی فرماندهان بسیار قدرتمند نظامی که دارای شبکههای توانمند و با نفوذ بالا
هستند، مثل ملا یعقوب و سراجالدین حقانی.
برخی مقامهای غربی و منابع افغانستانی، در محافل خصوصی به من گفتهاند که این
رهبران و سایر مقامهای طالبان به طور مکرر از هبتالله خواستهاند تا فرمان
ممنوعیت تحصیل دختران و اشتغال زنان و سایر سیاستهای بحث برانگیز را لغو کند.
اما خواسته آنها پذیرفته نشده است. هر چند شورای رهبری، در سال
۲۰۱۶،
هبتالله را به خاطر ضعف در تصمیمگیری و همچنین اعتبار مذهبی او انتخاب کرد
اما او تاکنون با مشت آهنین حکومت کرده است. بنابراین، اجرا یا لغو دستورات نیز
نوعی جنگ قدرت داخلی به حساب میآید.
آیا ممکن است تغییر قدرتی در درون طالبان رخ دهد که بتواند سبب محدود شدن قدرت
یا برکناری هبتالله از قدرت در سال
۲۰۲۳
شود؟
سازماندهی یک کودتای داخلی آشکار، بسیار پر خطر است (اقدامی که ممکن است اعدام
سازمان دهندگان آن و انشعاب طالبان را به همراه داشته باشد). انجام یک کودتا
مستلزم وحدت عمل بین ملا برادر، سراج الدین حقانی و ملا یعقوب (که هیچ کدام از
آنها به دیگری اعتماد ندارد) و همکاری چندین فرمانده نظامی مهم دیگر طالبان
است. در حال حاضر، احتمال وقوع این سناریو اندک است.
یک تغییر قدرت کم خطرتر که در حال حاضر ظاهرا توسط رهبران ناراضی طالبان دنبال
میشود اما تحقق آن دشوار است، احیای دوباره «شورای رهبری» (ترتیب قبلی شورای
رهبری) است؛ به نحوی که تصمیمهای آن از طریق اجماع در درون شورا اتخاذ شده و
سپس به تأیید امیر هبتالله برسد. اما هبتالله هیچ تمایلی برای خلع قدرت از
خود نشان نداده است.
موافقت آمریکا برای تبادل یک قاچاقچی سرشناس افغانستانی به نام «بشیر نورزی» با
یک گروگان آمریکایی، احتمال وقوع یک تغییر قدرت داخلی را تقویت میکند. بشیر به
اندازه هبتالله، در همان شبکههای قبیلهای مهم رهبر طالبان، نفوذ داشته و در
درون طالبان دارای جایگاه و قدرت اثرگذاری است. لذا حمایت وی از تغییر رهبری،
به مشروعیت و وزن این حرکت خواهد افزود.
ترور خارجی هبتالله ممکن است سبب حمایت از سیاستهای سختگیرانه، حتی از سوی
آن دسته از فرماندهان طالبانی شود که واقعا حامی این گونه سیاستها نیستند؛ چون
آنها به اجبار باید وفاداری خود را به نمایش گذارند. ترور «ملا منصور» رهبر
سابق طالبان در سال
۲۰۱۶
توسط آمریکاییها، یک خطای راهبردی بود.
علاوه بر اینها، تردیدهایی نیز درباره جانشین هبتالله وجود دارد. ملا برادر اعتبار و قابلیتهای داخلی زیادی دارد اما فاقد یک پایگاه قدرت نظامی بوده و پاکستانیها هم به شدت با او مخالف هستند. به رغم دلخوری پاکستانیها از عدم توانایی و تمایل سراجالدین برای مهار «تحریک طالبان پاکستان» و جلوگیری از تشدید حملات این گروه در خاک پاکستان (از جمله علیه اهداف اطلاعاتی پاکستان)، سراجالدین همچنان دارایی اصلی پاکستان در افغانستان محسوب میشود. اما طالبان قندهاری، از جمله یعقوب و برادر، وی را به عنوان امیر جدید نمیپذیرند. به قدرت رسیدن ملا یعقوب شاید انتخاب سخت و ناگواری برای غربیها باشد اما احتمالا از همزیستی با هبتالله آسانتر است.
شبهنظامیگری داخلی، تروریسم خارجی
از زمان به قدرت رسیدن طالبان، تروریستها از نقاط مختلف خاورمیانه، آسیای
مرکزی و پاکستان به سمت افغانستان هجوم آوردهاند که حتی برخی از آنها نیز
ظاهرا تحت حمایت دولتهای منطقه بودهاند. شاید طالبان هم به دلایل مختلف، از
جمله وجهه جهادی، دیون سیاسی و نیاز به جذب کمکهای خارجی، هرگز رابطه خود را
با سایر گروههای تروریستی قطع نکند. در تمام این مدت، مسئله مورد بحث این بوده
است که آیا طالبان میتواند مانع از انجام حملات خارجی توسط گروههای تروریستی
مستقر در افغانستان شود یا خیر. در واقع، به غیر از مورد تحریک طالبان پاکستان،
چنین حملاتی تاکنون رخ نداده و طالبان تلاشهای اندکی را برای راضی نگه داشتن
بازیگران بینالمللی انجام داده است؛ مثلا با دور کردن شبه نظامیان اویغور از
مرز چین ـ افغانستان.
با این حال، طالبان به شدت تلاش کرده است تا عملیاتهای تروریستی شهری داعش
خراسان را (که رقیب اصلی آن به شمار میرود) مهار کند. داعش خراسان قصد دارد
جنگ فرقهای در افغانستان به راه بیاندازد، طالبان را چند دسته کرده و منابع
اقتصادی خارجی آن را قطع کند. به همین خاطر، این گروه داراییهای روسیه و چین
را در کابل هدف قرار داده است.
حال سئوال اینجا است: اگر در سال
۲۰۲۳
حملاتی در خارج از این کشور توسط داعش خراسان یا سایر گروههای مرتبط با
افغانستان انجام شود، آیا بازیگران داخلی شروع به افزایش حمایتهای مادی خود از
سایر بازیگران مسلح ضدطالبان خواهند کرد؟
مشهودترین این گروهها، «جبهه مقاومت ملی» است که همچنان ضعیف و فاقد حمایت
قبایلی بوده و حملات ضدطالبانی آن تا به حال دردسر اندکی برای طالبان ایجاد
کرده است. چالش واقعی برای قدرت طالبان، زمانی است که شکافهای زیادی بین
جناحهای طالبان به وجود آید ـ در نتیجه یک کودتا یا ناامیدی از اقتصاد
فروپاشیده و کاهش چشمگیر درآمد برخی جناحهای خاص که در عین حال، با اجرای
سختگیرانه حکم ممنوعیت تولید مواد مخدر از سوی امیر نیز همراه باشد.
با این حال، در هر جنگ داخلی که دوباره به پا شود، جبهه مقاومت شانس کمی برای
پیروزی دارد. در عوض، این جناحهای مختلف طالبان و داعش خراسان هستند که
افغانستان را قطعه قطعه خواهند کرد.