یاسین بیدار
نگاهی به
بسته ماندن دانشگاه ها بر روی دختران .
از نیم رخ دیگر
انسداد مکاتب و دانشگاه ها برروی دختران ،منع زنان از کار درموسسات غیر دولتی از بیش از ۶ ماه به اینطرف، چه در رسانه های اجتماعی وچه دیگر رسانه های جمعی غوغایی عظیم بر پا کرده است. مردم در سراسر جهان از این اقدام یک جانبه و خیلی افراطی، قرون وسطی ای، بهت زده شده اند و هر کسی در هر کجایی که است، قطع نظر از آنکه به چه دین و چه آئینی منسوب است، این اقدام را نکوهش نموده است.مراکز عمده و شناخته شده جهان اسلام مانند الازهر در مصر این اقدام را نکوهش نموده و کسب علم و دانش را حق طبیعی و اسلامی هر زن و مرد دانسته اند. بهمین ترتیب کنفرانس اسلامی نیز طی نشستی از این تصمیم طالب ها انتقاد جدی به عمل آورد. ما همچنان شاهد استعفای دسته جمعی تعداد زیاد استادان دانشگاه ها بودیم که دراعتراض به این اقدام صورت گرفت.حتی متعلمین پسران میز امتحان را ترک نموده و در حمایت از دخترها موضع گرفتند.
اقدام طالب ها همچنان با واکنش یکعده کشور های غربی مواجه گردید. وزرای خارجه کشور های آسترالیا، کانادا، جاپان، فرانسه، جرمنی، ایتالیا، هالند، ناروی، هسپانیه، سویزلند، انگلستان و ایالات متحده امریکا در یک اعلامیه مشترک که بتاریخ ۲۱ دیسامبر ۲۰۲۲ صادر گردید این اقدام طالب ها را نکوهش نموده اند.
تاثیر جانبی بسیاردرد آور بسته ماندن دانشگاه ها بر روی دختران ، افزون بر سر نوشت تاریک ونا به هنجار دختران، صدمه ای است که به این دانشگاه ها می رسد. این دانشگاه ها که به اساس گزارش تلویزیون طلوع تعداد شان به ۱۴۰ می رسد مربوط به بخش خصوصی است که با از دست دادن تقریبا ۵۰ در صد شاگردان، سطح عواید شان پائین آمده مالکین آن به دشواری میتوانند این مراکز تعلیمی را باز و فعال نگهدارند. بنابران خطر بسته شدن آنها و انتقال سر مایه های شان به خارج کشورصدمه دیگری است که متوجه اقتصاد کشور می نماید. به اساس گزارش تلویزیون طلوع مجموع کارمندان این موسسات به ۲۵ هزار نفر می رسد.
مقامات مسئول و سخنگویان طالب ها در دفاع از تصمیم شان دلایل معینی را مطرح نموده اند که چنگی به دل نمی زند و قانع کننده نیست. منجمله بود و باش دختر ها در خوابگاه ها، مسافرت دختر ها بدون محرم شرعی وطرز لباس دخترها و در مجموع ماحول زیستی دختران را مورد انتقاد قرار میدهند. اگر طالب ها واقعا بخاطرهمین کمبود ها و دلسوزی برای دختر ها خواسته اند دانشگاه ها را ببندند میتوانستند برای این کمبود ها راه های حل پیدا کنند.
در ۱۸ ماه گذشته طالب ها فرمان های متعدد صادر نموده اند که به اساس آنها زنان را از تحرک باز میدارد. زنان را از محلات کار دور میکند، زنان را از فرق سر تا به شصت پا با حجاب می پیچاند، زنان را از رفتن در محلات ورزش، پارک ها و حمام های زنانه منع می نماید، خلاصه زنان را عملا از زندگی اجتماعی حذف می نماید. سوال اساسی این است که هدف طالب ها از این همه لجاجت در برابر خواست مردم افغانستان و جهان چیست.؟
حقیقت این است که طالب ها در یکنیم سال گذشته با عده ای کثیری از دختران و زنان ساکن در شهر ها مواجه بوده اند که برای دفاع از حقوق شهر وندی شان، تحصیل، کار و آزادی به مبارزه پرداخته اند، که طالب و نظام طالبی، را به چالش کشیده اند و مردم افغانستان و جهان متوجه شده اند که در جامعه افغانی هستند کسانی که طالب ها را با شیوه تفکرش نمی پذیرند و این یکی از سنگ پایه های عدم مشروعیت طالب ها در جامعه بین المللی شده است. طالب ها نیک میدانند که اصلا ساکنین شهر ها بخصوص شهر های بزرگ مانند شهر کابل، هرات، مزار شریف با افراطیت مذهبی سر سازش ندارند. این مردم که خیلی ها شیفته تحصیل اولاد های شان، دختر و پسر، میباشند خانه نشین شدن دختران شان را تحمل کرده نمی توانند.
اقدامات سرکوبگرانه بر ضد زنان و دختران معترض ، حتی مردان ، عمر حاکمیت طالب را کوتاه تر می سازد بنابران طالب ها دست به ترفند جدی زده اند و این ترفند بستن دانشگاه ها و منع زنان از کار در موسسات غیر دولتی است تا بدینگونه این خانواده ها را مجبور به ترک افغانستان نمایند و بدینگونه خود را از ناحیه مقاومت مردم شهر ها بی غم بسازند.
در چهار دهه گذشته جنگ در افغانستان، این تجربه به شکل دیگری آمده بود. در دهه ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰، تحت شعاراسلام در خطر است، مانند امروز، روزانه شهر کابل را راکت باران می کردند.شهری که در آن وقت ۲.۵ ملیون نفوس داشت. محمد یوسف و مارک ادکن در کتاب مشترک شان « پرتگاه خرس» می نویسند « در جریان جنگ ده ها هزار راکت بالای شهر کابل و حومه آن پرتاب شد. به استثنای فاصله کوتاه زمانی در زمستان ها، روزی سپری نشده است که چنین حمله ای صورت نگرفته باشد. اساسا شهر کابل خیلی ها بزرگ است. انداخت نکردن بالای آن نا ممکن بود»
با این وسیله که ظاهرا بنام اسلام و آزادی صورت میگرفت مردم کابل را از کابل کشیدند. مردم کابل مسلمان بودند اما افراطیت مذهبی را نمی پذیرفتند. افزون بر آن کابل مرکز سیاسی و فرهنگی کشور بود. در واقع در کابل بود که نشنلزم افغانی مفهوم پیدا میکرد . در کابل مردم افغانستان با آغوش باز و با گرمی پذیرفته می شدند. مردم کابل سیاست های دولت های افغانستان در قبال منطقه را مورد تائید قرار میدا دند و این طرف پسند لیدران پاکستانی و«جهادی» افغانها نبود. به گفته حسین حقانی در کتاب « پاکستان میان مسجد و ارتش» ، لیدران پاکستان تنها از آن عده افغانها التماس همکاری دارند که پاکستان را بحیث احیا گر شکوه اسلام می پذیرند و کشور خود را با آن متحد می سازند. یعنی مجاهدین و طالب ها.
با این تاکتیک آنها مردم کابل را به ترک شهر و ترک کشور مجبور ساختند. امروز صد ها هزار خانواده افغان درهفتاد کشور جهان آواره شده اند و این نتیجه مستقیم انداخت راکت بالای شهر بود. ترفند جدید طالب ها یعنی بستن موسسات تعلیمی بر روی دختران و منع زنان از کار در موسسات خصوصی که خطر ناک تر از انداخت راکت است، اقدامی است در جهت مجبور سازی مردم شهر ها برای ترک افغانستان.
طالب ها نیک میدانند که در بسا موارد زن ها نان آوران خانواده های شان هستند. منع کردن شان از کاردر واقع خانواده های شان از بین می رود. طبق ارقام رسمی ، همین اکنون در افغانستان یک ملیون زن بیوه وجود دارد. اکثریت این بیوه ها نه محرم شرعی دارند و نه نان آور. اقدام طالب ها چه عواقبی را در پی خواهد داشت؟ واکنش جدی تر از جانب مردم و مجبور شدن به ترک کشور.
در قرنی که گذشت،حکومات افغانستان مساعی بخرج دادند تا زندگی روستا ها (قبایلی) رابه زندگی شهری مبدل نمایند که در آن توفیق چندانی حاصل شده نتوانست. با تاسف در اخیر قرن برای بار اول(۱۹۹۶) شهر به دست قبیله افتاد و همه شاهد بودیم که چه ها که از دست زمامداران قبیله ای سر نزد. در فاصله زمانی پس از۹/۱۱ که بیست سال را در بر گرفت، هرچند رشد و انکشاف چشم گیر در زندگی شهری و روستایی صورت پذیرفت، در نتیجه توطئه های داخلی و خارجی برای بار دوم قبیله را بر شهر حاکم ساختند و حالا ما همه یکبار دیگر شاهد تبدیل شدن شهر به قبیله هستیم.
عده ای از «روشنفکران»، منادیان دفاع از طالب، در تبصره ها و مناظره های تلویزیونی، پیوسته به دو مساله اشاره می نمایند: اول اینکه جنگ راه حل نیست باید با طالب مذاکره نمود.در این که شاید جنگ راه حل نباشد حرفی وجود ندارد اما طالب حاضر به مذاکره و تشکیل حکومت همه شمول نیست. طالب حزب سیاسی نیست که ظرفیت تشکیل ائتلاف با دیگر نیرو ها را داشته باشد و واقعا حکومتی تشکیل بدهد که از تمام اقوام با هم برادر افغانستان نمایندگی نماید.
دوم همین که از حکومت همه شمول نام گرفته می شود، هر طرح وپیشنهادی در این مورد را در یک لفافه ناپاک و کثیف بنام فسادمی پیچانند و حواله میکنند برروی اقوام و احزاب غیر از خود شان. اینکه دامن حکومت جمهوری اسلامی را فساد گسترده ملوث نموده بود حرفی وجود ندارد اما حرف بر سر جا بجایی اقوام با هم برادر افغانستان در ساختار سیاسی کشور است. این مساله با فساد ربطی ندارد.نهاد های سیاسی و دولتی باید برای این سوال پاسخ منطقی ارائه نمایند.
سخنگویان طالب فراموش میکنند که با تاسیس جمهوری اسلامی همه نیرو ها و حلقاتی که قانون اساسی جدید را تائید نمودند سلاح به زمین گذاشتند به اصطلاح دی دی آر شدند. مشکلاتی که در جریان دو دور انتخابات بروز نمود بشمول فساد کاملا طبیعی بود و بمرور زمان رفع میگردید. اما از بین بردن نظام و به تعلیق انداختن قانون اساسی که مردم افغانستان در یک ریفراندوم آنرا تاييد نموده بودند ، می رساند که هدف جنگ طالب ها ، مبارزه برای بهبودی و رفع فساد نبود، بلکه هدف زنده به گور کردن افغانستان مدرن و دست آورد های یک قرنه آن بود.