عبدالقیوم میرزاده
وظایف ما در وضع کنونی کشور
در این روز ها عدهٔ از خبره گان، نویسندگان و تبصره نگاران پیرامون اوضاع اجتماعی - سیاسی کشور و چگونگی همسویی و یا مخالفت با حاکمیت طالبان نظریات بسا ارزشمند در پرتوفرهنگ گفتمان در وبسایت های افغانی و صفحات رسانه های اجتماعی مطرح کرده اند.
همانطوریکه هر دورهٔ تاریخی مستلزم کاوش کارشناسانه میباشد تا زوایا و اکناف معلوم و مستورآن روشن گردد. این امربرای آگاهی مردم و سمت یابی اهداف نیرو های ملی و طندوست بسیار ضروری و لازمی است. اما بسیار لازمی هم پنداشته میشود تا جامعه شناسان، کار شناسان امور اداره، تحلیل گران امور سیاسی – اجتماعی، نخبه گان با تجربه و منورین بدون حب و بغض، تعلقات و علاقمندی های سیاسی و اجتماعی بصورت کاملاً غیر جانبدار همه مراحل تاریخ و رویداد های تاریخی و هم این مرحلهٔ تاریخ کشور عزیز ما افغانستان ودر آن میان طالبان را منحیث کتله گروهی وانفرادی و تأثیرات تصامیم و فرامین آنها رابرای امروز و فردای جامعه همچنان با دید کارشناسانه نیز مورد کاوش وتحقیق علمی قرار داده استنتاجات و اسنباطات خویش را با مردم شریک سازند. این امر راه را برای نسل های آینده غرض رهایی از قید سیطرهٔ خارجیان و تصمیم گیری های کلان ملی برای رفاهیت وآبادانی برای آیندهٔ درخشان کشور راهگشا خواهد بود و همچنان برای تضعیف بحران اعتماد در رده های مختلف جامعه ما کار ساز است.
از نظر این قلم در بیش از چهار دههٔ اخیربنابرموجودیت رهبران خود فروخته و نوکر منش دروازهٔ کشور ما بروی استخبارات خارجی تا سرحد تجاوز عریان قوای خارجی بازبودکه نه تنها همسایگان طماع بلکه بسیاری از کشورهای جهان درمیان (رهبران) سیاسی و اجتماعی، گروه های سیاسی و جنگی، متخصیین امور فرهنگی و اجتماعی وخلاصه در وجب وجب موقعیت های قابل توجه کشورما سرمایه گذاری های استخباراتی کردند. با اطمینان میتوان اذعان داشت که هیچ بخشی از زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی از تیررس استخبارات خارجی بدور نمانده است و کوتاه سخن طالبان همچنان در این میان نتیجهٔ مستقیم این سرمایه گذاری های استخباراتی میباشند.
هرگروه سیاسی وجنگی در مشوره با تمویل کنندگان مادی و ایدیالوژیک شان بمنظورحمایت مردمی وتصاحب پایگاه اجتماعی ازآنطریق اکمال و توسعهٔ پرسونل نیازمند پشتوانهٔ اجتماعی در میان مردم میباشند. که طالبان درمیان تمام احزاب، گروه های سیاسی و جنگی تا کنون در این عرصه بسیار مؤفقانه عمل کرده اند. آنها ملا و مسجد را همراه با باور های اکثریت مردم کشوردر گرو گرفته وبا همین وسیله به پیش میتازند. آنچه تا کنون از نظرطالبان بدور مانده خواسته ها، آزادی ها، نیازمندی های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کتلهٔ محدود شهرنشین کشور میباشد، که سروصدا هایی را در رسانه های افغانی وبین المللی باعث گردیده است که کشور های غربی بیشترینه برآن تَمَسُک میورزند.
درحالیکه همین قشر شهرنشین ( منهای اقلیت ملی اندیش)همراه با درس خواندگان، سخنگویان، نخبگان، رهبر نما ها، حزب داران و حزب سازان، تیکه داران سیاسی و حکومتی همه فرصت های فراوان داشتند تا با درنظرداشت باور های مردم، مردم خویش را در راه استحکام و وحدت ملی، اتحاد، اتفاق، تعاون، همکاری، اعتماد، همدلی، همبستگی، یگانگی همیاری، تساند و مشارکت ملی با درک سالم از منافع ملی فرا میخواندند، آگاه میساختند و ترغیب میکردند که متأسفانه نه تنها نکردند بلکه برعکس بر طبق نسخه های سازمان های استخبارات خارجی با همه ذرایع و وسایل که در اختیار داشتند بر علیه منافع ملی کشور قرار گرفته تمام سمبول های وحدت ملی مارا به سُخره گرفتند و تخریب کردند، مردم را بنام قوم، زبان و سمت به پارچه ها تقسیم کردند و با ذرایع مختلف همه را بجان هم انداختند، از نام افغان و افغانیت که هویت با اعتبارملی ما است شرم داشتند ودرعوض حتی بدنام ترین چهرهٔ منفورتاریخ کشور رابنام قهرمان بازنویسی کردند و آلوده ترین عناصر فساد پیشه، جنایت پیشه، قاچاقبران بین المللی، دزدان و خاینین بوطن معلوم الحال را رهبرخطاب کردند. با وصف سیلی از کمکهای خارجی و امکانات بزرگ تکنالوژیک از تحقق پروژه های بنیادی در عرصه های تعلیم و تربیه، تحصیلات عالی، صحت عامه، زراعت، آبیاری، صنعت، تجارت، فرهنگ و دولت سازی جلوگیری بعمل آوردند. سرتا پای حاکمیت وتمام رسانه های چاپی، شنیداری و تصویری دربست زیر سیطره چند تن پنجشیری، بدخشی، هزاره و ازبک قرار داده و این ها حتی تا رده های مدیریت و آمریت های اداری را قبضه کرده بودنداما بلند گویان و فرمان برداران خود فروختهٔ شان زیر نام های سخنگو، آگاه سیاسی، آگاه نظامی، کارشناس و غیره دیدگاه ضد ملی و تجزیه طلبانهٔ را زیر عنوان پشتون ستیزی در جامعه طوری افترأ پراگنی میکردند که گویا پشتون ها از قرن ها به این طرف بر سایر باشنده گان این کشور حاکمیت دارند!!! این گروه مافیایی با وقاحت تمام زیر حمایت مستقیم و تحت امرباداران خارجی شان شعار های خراسان طلبی سرداده ودر این همهمه استخوان های منفور ترین فرد تاریخ کشور ما (بچهٔ سقو) را چون رهبر تاجدار خویش همچوافتخار بزرگ بر سر شانه حمل کرده و بعد از قریب یک قرن از اعدامش دو باره مراسم تدفین برایش برپا کردند و به این ترتیب به همهٔ مردم کشورتثبیت کردند که این دزدان و غارتگران پیروان همان ابلیس نوکر انگلیس میباشند که در برابر نهضت امانی قرار گرفته و او را از کشور مجبور به فرار کردند. این ددمنشان هر شخصیت مخالف این دیدگاه ضد ملی را بنام پشتون، طالب و یا حامی طالب تا سرحد کنار رفتن وانزوا تخریب شخصیت و ترور شخصیت میکردند.
در همین گیرو دار که تمامیت ارضی کشور ما در مخاطرهٔ جدی قرار داشت وامریکا، روسیه، پاکستان، ایران و سایر کشور های طماع به این آتش افتراق و تجزیه طلبی روغن میرختند و مقدمات یک جنگ تمام عیار داخلی را ریخته بودند طالبان با یک یورش و مانوربرکشور حاکم گردیدند.
همانطوریکه در بالا متذکر شدم طالبان نیز همچنان سایر گروه های سیاسی – جنگی نتیجهٔ مستقیم سرمایه گذاری های استخباراتی میباشند، که تا قبل از حاکمیت سراسر درگرو سازمان استخبارات نظامی پاکستان ISI قرار داشته وتمام پلان ها و نقشه های آنان را زیر نظر مستقیم نظامیان پاکستانی بر علیهٔ کشور ما اجرا میکردند. امادر دقایق آخر، بلااثر مانور هایی عناصر ملی اندیش که تاریخ کشور ما در آینده در قبال شان بازگویی خواهد داشت نحوه بقدرت رسیدن طالبان کاملاً در مغایرت با توافقات دوحه دور از تصور امریکایان صورت پذیرفت وحتی مایهٔ تعجب پاکستانی ها نیزگردید. یعنی غلامان حلقه بگوش امریکایی چون عبدالله عبدالله، شورای نظاریان، قانونی، دوستم، تورن اسمعیل، خلیلی، محقق وکرزی در آن شمولیت نیافت و آنچنانیکه امریکایان پیشبینی کرده بودند که با حاکمیت طالبان حمام خون در کشور ما جاری گشته و جنگ داخلی اجتناب ناپذیر میگرددجامهٔ عمل نپوشیده و این امرخشم امریکایان راموجب گردید. چون بطور مستقیم از تربیون بین المللی نمی توانستندبا طالبان مخالفت ورزند، زیرا تا هنوز هم باور دارند که به نحوی گروه وابستهٔ خویش را در حاکیت طالبان دراکثریت قرار داده ویا حاکم سازند. بناً به ذرایع مختلف دست داشته آنها را تحت فشار قرار داده اند.
حاکمیت طالبان، در شرایط حاضر حداقل تمامیت ارضی کشور ما را از خطر تجزیه نجات داده کشور و مردم ما را از شر زورگویان تنظیمی، دزدان، غاصبین، قاچاقبران و گروه های مافیایی حاکم نجات داد. بناً اکثریت مردم افغانستان هزاران مرتبه طالب متحجر دست نشاندهٔ پاکستان (که اکنون نشانه هایی از سرکشی از اوامر پاکستان و مستقل اندیشی در عملکرد شان هویدا است)را بر وطن فروشان، قاچاقبران، دزدان، لندغران و زور گویان تنظیمی، غاصبین دارایی های عامه و مفسدین که در بیست سال اخیر همه هستی کشور ما را چاپیدند و کشور ما را به پرتگاه نیستی سوق دادند وتجزیه کشور را محتمل گردانیدند ترجیح میدهند و هرگز به بازگشت این خاینین بوطن بنام حکومت وسیع البنیاد، دولت مشارکتی و یا هرنام دیگرتن نخواهند داد.
پس تحلیل گران، نویسندگان و خبره گان گرانقدرما نباید از روی احساسات و تعصب درقبال مسایل اجتماعی خاصتاً مسایلی که از حوادث ذوجوانب متأثراند وهمچنان تأثیرات ذو جوانب اجتماعی دارند حکم قطعی صادر کنند. علم اجتماع و اداره و خطوط زرین منافع ملی به صراحت بما می آموزاند که اعطای تمام آزادی های اجتماعی و سیاسی به شهروندان، تأمین زمینه ها و ضرفیت های اعطای حقوق اتباع، تأمین مطالبات، خواسته ها و نیازمندی های مردم از طریق مبارزات مدنی در شرایط ثبات سیاسی و اجتماعی و حاکمیت قانون در کشور میسر و ممکن است و حاکمیت قانون و تأمین ثبات را یک حکومت مقتدرکه شعاع اقتدار آن در سراسر قلمروش بصورت مادی و معنوی محسوس باشد، وسیله شده میتواند. در شرایط حاضرافغانستان هرنوع حرکت قهر آمیز، ماجراجویانه و اقدامات مسلحانه علیهٔ حاکمیت، کشور را بصوب بی ثباتی و جنگ داخلی رهنمون میگردد و این امر خواست دشمنان افغانستان را برآورده میسازد.
آنچه در این میان از اهمیت بسیار زیاد برخوردار است همانا آگاهی مردم ما است نه تنها مردم شهر نشین و مکتب رفته بلکه همهٔ مردم تا باشندگان دور ترین قریه ها و روستا ها. یعنی کشور ما به یک انقلاب فرهنگی نیز نیازمند است. با همه ذرایع و وسایل باید در روشنگری و آگاهی دهی مردم پرداخت. این امربوسیلهٔ تحلیل گران و آگاهان اموربا همکاری بیدریغ نخبه گان برومند این مرز و بوم که وسیعاً در کار روشنگری مشغول اند، ازمسجد، مدرسه، تکیه خانه ومکتب شروع تا پوهنتون ومراجع تحصیلات عالی و دامان خانواده میسر است. همچنان هزاران فرزند با درک وبا احساس افغان از طریق صفحات رسانه های اجتماعی چون فیسبوک، تویتر، انستاگرام ، تیلگرام و سایر رسانه ها شباروزی به آگاهی دهی و اطلاع رسانی برای مردم مشغول گردیده اند. آنچه تاکنون وجود داردبرای آغاز انقلاب فرهنگی برای کشور ما مثبت است اما بسنده نیست. خبره گان، اهل قلم، نویسنده گان، شاعران، هنرمندان و همه درس خواند ه گان مسایل حیاتی ملی را بصورت دوامدار زیر تدقیق و پژوهش قرار داده و آنرا به بحث همگانی قرار دهند. این مسایل با روش های کارشناسانه و در فضای اخوت و برادری بدون برچسپ های اهانت بار و شخصیت کُشی مورد بحث قرار گیرند و نظریات مغایر منافع ملی در فضای دوستی و هموطنی با شیوه های مدنی ودلایل مستند، علمی و تجربی در فضای همیاری و همکاری بدون تشنج افزایی مورد نقد و بازنگری قرار داده شود. درتمام دیدگاه هاعناصرنقش و مشارکت مردم در حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، آگاهی آنها از منافع ملی، باورهایشان به وحدت ملی ویا اعتقاد به ملت اسلامی بیشترمورد کنکاش قرارگیرد. در اجمال ترین نگاه برچگونگی عملکرد طالبان بخوبی میابیم که اگراستخبارات خارجی درعرصه طالب و طالب سازی سرمیه گذاری کرده دقیقاً مردم و آنهم اکثریت روستا نشین، معتقد به باور های امت اسلامی را که پیوسته درفعل و انفعالات سیاسی حلقهٔ مفقود بودوسیعاً درنظرگرفته اند.
بناًاگرازطالبان ما تعامل بین المللی و رعایت نورم های حقوق بشری و آزادی انسان را مطالبه داریم. لازم است تااین مطالبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی با فشار از پاهین از جانب مردم آگاه و باورمند به منافع ملی از راه اعتراضات سرتاسری، نافرمانی های مدنی و انواع مبارزات مسالمت آمیز اجتماعی مطرح و تأمین گردد.
از نظر این قلم همانطوریکه سیستم امارت مردود است، زیرا در تاریخ یکهزارو چهارصدسالهٔ اسلام و مسلمین در روی زمین چه در زمان حضرت پیغمبر(ص)، خلفای رشدین و چه در زمان های مابعد حاکمیت های اسلامی چنین سیستمی وجود نداشته است و طالبان بلأخره به این خطای خویش پی خواهند برد، مخالفت قهر آمیزومسلحانه علیه طالبان، ترغیب مردم زیرعنوان آزادی خواهی و آزاد سازی از طریق مبارزات مسلحانه، زمینه سازی هر نوع فشار از بیرون به همکاری خارجی ها حتی مؤسسات (حقوق بشری) و دق الباب کردن دروازه های خارجیان و چشمداشت به معاونت خارجیان نیز مردود بوده و مخالف منافع علیای کشورما تلقی میگردد.
هلند، فبروری ۲۰۲۳