مهرالدین مشید
پرداخت بزرگ ترین حق سکوت به مثابهء خیانت بار ترین معاملهء قرن
خیانتی بزرگ و معامله ای ننگین؛ اما جنایت خریدار بزرگتر از فروشنده
افشای معاملهء ننگین غنی، عطا و دوستم با شبکه های استخباراتی جهان در راس قطر مبنی بر پرداخت پول برای این مثلث خبیثه، آنهم به بهای بازی با سرنوشت یک کشور و مردم و به حراج گذاشتن هر فرد آن در بدل کمتر از سه دالر، بازهم از عمق و گسترده گی توطیه تحویلی ارگ بوسیلهء غنی در تبانی با آی اس آی بیشتر پرده برداشت و به این حقیقت مهر تایید گذاشت که سقوط کابل و واگذاری آن به طالبان به مثابه فاجعه بارترین و غم انگیز ترین حادثه در تاریخ معاصر، چنان هنوز مبهم و مرموز مانده و راز های پنهان دارد که با باز شدن گوشه ای از ناگفته ها و افشا شدن شمه آی از پهلو های مخفی و رازآلود آن ابعادش بیشتر پیچیده می گردد. در عین زمان حدس و گمان ها در مورد چگونگی این تسلیمی ذلت بار و ننگین را افزونتر و پرسش برانگیزتر می نماید.
هرچند فروشنده گان با این معامله جرم بزرگ و فراتر از جنایت بشری را مرتکب شده اند؛ اما این به معنای برائت دادن خریداران در این معاملهء سیاه و ننگین از دوحه تا اسلام آباد و واشنگتن نیست؛ جرم فروشنده گان مرگ و نابودی انسانیت فراتر از آن است. این جنایت خاطرههای آن روزگاران را در خاطرهها تداعی میکند که چگونه غربی ها با وحشت آفرینی ها هزاران انسان آفریقایی را شکار می کردند و به اروپا و آمریکا بحیث برده گان انتقال می دادند. با تاسف که این حادثه برمردم افغانستان در قرن بیست به گونهء ناجوانمردانه تحمیل گردید. اگر دادگاهء عادلانه آی در جهان موجود برای راست سنجی موجود باشد. بدون تردید جرم خریدار حتا بزرگ تر از فروشنده است.
افشای اسناد یادشده این گمانه زنی ها را به حقیقت نزدیک ساخت که سقوط کابل یک توطیهء سازمان یافته در سطح ملی و بین المللی بود که در این سناریو نقش مرکز ی و به تعبیری تعیین کننده را غنی و گروپ فضلی و افرادی چون عطا و دوستم بودند که در ظاهر مخالف با نظام غنی و اما در اصل حامی او در بزرگ ترین توطیهء خیانت به مام میهن بودند. این موضوع زمانی آفتابی شد که گزارش تحقیقی فلیپو روسی، خبرنگار مشهور ایتالیایی بر بنیاد صحبت با منابع و مرور اسناد بوسیلهء شبکه تیجی۱ ایتالیا افشا گردید. این گزارش تحقیقی افشا کرده است که قطر به اشرف غنی بیش از ۱۱۰ میلیون دالر پول پرداخت کرده بود تا در برابر طالبان مقاومت نکند. آرشیف وزارت خارجه قطر نشان میدهد که آقای القحطانی در آن تاریخ در کابل بوده و با اشرف غنی هم در ارگ ریاستجمهوری دیدار داشته است.
این شبکه همچنین سند دریافت این پول توسط اجمل احمدی، نماینده خاص اشرف غنی و رئیس وقت بانک مرکزی افغانستان از نماینده قطر را نشر کرده است. در نامه توضیح داده نشده است که این پول به چه علت به اشرف غنی پرداخت شده است. اما، ۵ هفته بعد از دریافت این «هدیه» در سفارت قطر در کابل، اشرف غنی از کابل فرار کرد و طالبان وارد پایتخت شدند.
در سند دیگری دیده میشود که مبلغ
۵۰
میلیون و
۹۰۰
هزار دالر به مارشال عبدالرشید دوستم داده شده و
در یک نامهء دیگر که تاریخ آن
۱۶
جولای
۲۰۲۱
است، دولت قطر مبلغ
۶۰
میلیون و
۹۰۰
هزار دالر به عطامحمد نور، رئیس حزب جمعیت اسلامی افغانستان هدیه داده
است. هرچند این گزارش از چون و چند ماجرای معامله زیاد پرده برداری نکرده است و
اما اشاره کرده که عطامحمد نور و عبدالرشید دوستم به شمال افغانستان رفته بودند
تا
۶
دلاوتی اختیار کردند؛ بلکه از آن به بعد هم جز یک سلسله واکنش های تاکتیکی و
تبلیغاتی محض هرگز حرفی نگفته اند که حتا سبب شکررنجی طالبان شود. این آقایان
چنان به عهد خود مبنی بر خیانت به مردم افغانستان چنان پای بند اند که برای پیش
برد ماموریت خویش برای تخریب جبههء مقاومت ملی تا کنون کار مهمی را انجام داده
اند. از جمله نصیحت های تخریب آمیز و دشمنانهء عطا برای احمد مسعود گواهء آشکار
همسویی او با طالبان است که بدین وسیله تعهد خود را در برابر گرفتن دالر های
قطری به حاميان پیدا و پنهان طالبان به گونهء زیرکانه تر به اثبات می رساند.
هرچند عطا نور دیگر آن جنگ سالار سال های پیش نیست و به اندازه کافی نفوذ ومحبوبیت خود را از دست داده است؛ زیرا فساد شبکه ای و معامله های پشت پرده او با کرزی و بعد غنی به اندازه کافی از وجاهت او کاسته است. شبکه های استخباراتی می دانند که عطادیگر مرد جنگ ومفاومت نیست؛ بلکه مرد معامله و سازش است و پول های زیادی دارد. انتخاب او بخاطر روابط پیشینه او سیا و ای اسای است که به زمان تهاجم شوروی و آغاز حمله امریکا به افغانستان پیوند دارد. روابط او با استخباذات پاکستان از زمان جهاد و روابطاو با سیا به زمان بازگشت گیری شرون مسوول گروپ سیا پس از شهادت مسعود می رسد. در آغاز حمله های هوایی و زمینی امریکا بهافغانستان دو گروپ از سوی سیا یکی به پنجشیر به رهبری گیری شرون ودیگری هم به رهبری یک امریکایی در شمال افغانستان بود کهبا عطا و دوستم رابطه داشتند و در قسمت هماهنگی عملیات ها با آنان کار می کرد. بعید نیست که این رابطه به نحوی حفظ شده باشد. انچه مسلم است، اینکه سر نخ معامله با قطر نیز با همان رابطه های پیشین گره خورده است.
ممکن افشای این سند نتواند، بسیار چیز های ناگفته را بیان کند و مثل بسیاری از حوادث دیگر ناگفته های توطیهء واگذاری ارگ به طالبان با پا در میانی شبکه های استخباراتی ناگفته و نانوشته باقی بماند؛ اما هیچ گاهی این حقیقت پنهان نخواهد ماند که غنی در معامله با طالبان و آی اس آی و سیا تنها نبود و عطا و دوستم دو بازوی استوار او در وطن فروشی و خیانت به مردم افغانستان بودند و هستند و خواهند بود.
دلایل زیادی وجود دارد که شبکه های استخباراتی در پیوند به سرمایه گذاری خود
بالای دوستم و عطا اشتباه نکرده اند.دوستم طی سه قرن به مثابهء مهره ای انعطاف
پذیر و ساده لوح با موضعگیری های مقطعی خود نقش ویرانگری در تحولات افغانستان
داشته است. زنده گی نظامی و سیاسی دوستم از یک "گلیم جمع" تمام عیار تا رهبر
حزب جنبش ر از فرود و فراز ها است که در هر مرحله ای از دوستم استفادهء ابزاری
شده است. دوستم همان جنرال دوران نجيب است که افرادش با حمله های وحشیانه تیغ
از دمار اعضای خانوادهها بیرون می کردند و تمامی اموال خانوادهها را تا آخرین
گلیم می دزدیدند. زمانیکه این گلیم جمع تمام عیار زیر چتر جنبش ملی به دستور
استخبارات منطقه به شورای جبل سراج پیوست و با ورود نیرو های چند هزار نفری او
به کابل نه تنها پروسهء سازمان ملل را بهم زد؛ بلکه تاراج و کشتار افراد آن در
جنگ های کابل هنوز هم زبان زد عام و خاص است. این کارنامه های دوستم سبب شد تا
طرف علاقمندی آی اس آی پاکستان قرار بگیرد و از آن طریق دست اش به سوی سیا هم
کشیده شود.
چنانکه در
بین اسنادی که در سال
۱۹۹۵
از طرف سی آی ای ، وزارت خارجه و اداره امنیت ملی امریکا به دسترس عامه قرار
گرفته است، یکی هم سند (1 ) ارتباط آقای دوستم با ای اس ای پاکستان است که حاوی
اطلاعات جالب از تماس های دوستم با پاکستان و طالبان میباشد. این سند همچنان
نشان میدهد که آقای دوستم بر علاوه کشور های ترکیه، اوزبکستان، ایران و روسیه،
از کشور پاکستان نیز کمک های مالی دریافت میکرده است. بربنیاد این سند دوستم
روابط پیشینه ای با آی اس آی داشته و سرنخ موافقت برای انتقال چندین هزار
تروریست از شمال افغانستان به پاکستان پس از شکست طالبان نیز با آن گره خورده
است.
در دورههای اخیر ائتلاف ناپایدار و شکننده و افتضاح بار او با غنی به همگان
آشکار است که غنی چگونه او را به بازی گرفت و در سناریوی ایشچی شخصیت او را به
زمین زد. بالاخره اختلاف ظاهری و زد و بندهای پنهان دوستم با غنی راه را برای
معاملهء دیگر با او باز کرد و این مهره را از بهترین گزینه های قومی برای شبکه
های استخباراتی زیر چتر قطر نمود.
استخبارات جهان علاقه دارند تا آنانی را به آزمون بگیرند که از در آزمون های
خیانت و وطن فروشی بار بار کاراتر و مطیع تر بیرون شده باشند. از دیدار های
رئیس استخبارات پاکستان با دوستم، عطا و محقق در ترکیه؛ البته پس از معامله با
قطر و طالبان هم می توان به این رابطهء تنگاتنگ پی برد.
به نقل از اندیا نریتف، جنرال ندیم احمد انجم رییس سازمان اطلاعاتی پاکستان
(آیاسآی) در
۱۴
دلو
۱۴۰۰در
ترکیه با محمد محقق، عبدالرشید دوستم و عطامحمد نور دیدار و در مورد وضعیت فعلی
افغانستان و عدم تمایل طا لبان برای تشکیل ساختار فراگیر گفتوگو کرد. انجم در
این دیدار به گونهء غير مستقيم از بسر نرسیدن وعدههای طالبان برای این معامله
گران ابراز تاسف کرده و در ضمن شکایت کرده که طالبان تا کنون نتوانسته اند تا
به نگرانی های امنیتی پاکستان رسیده گی کنند.
اما در این میان پرسش بزرگتر این است که چگونه شد تا معامله گرانی از غرب تا
شرق و از شمال تا جنوب در تبانی باهم دست بدست هم دادند و در یک معاملهء ضد
انسانی سرنوشت مردم افغانستان را به بیرحمانه ترین حالت به حراج بگذارند و
بهای هر انسانی را در بدل کمتر از سه دالر در ترازوی ننگین معاملهء نظامی و
سیاسی بگذارند. معامله ایکه آخرین امیدها را برای ساختن یک نظام سیاسی کارا از
میان برد و شیرازهء زنده گی سیاسی و آموزشی و اجتماعی و اقتصادی آن را فرو
ریخت؛ نه تنها یک معامله؛ بل انفجاری که عزت و سربلندی یک کشور را در پای یاس
افگند و میلیونها انسان اش را آواره و در بدر و غریب ساخت و بن مایه های زنده
گی را در نهاد آنان خشک گردانید.
بدون تردید چنین جنایتی نابخشودنی است، اینکه خارجی ها هر آنچه می خواستند و
برای منافع خود انجام دادند؛ این برخاسته از طینت استعماری و استکباری آنان است
که به فطرت آنان بدل شده است؛ اما برمصداق این شعر زیبا و پرمعنا" من از
بیگانگان هرگز ننالم- به من هرآنچه کرد آن آشنا کرد" حرف بر سر این است، اگر
غنی معامله کرد و هر انسان این کشور در خون تپیده را
۳
دالر فروخت. وی برای بدست آوردن پول و دزدیدن دارایی ها و حیثیت مردم افغانستان
آمده بود و در کنار آن ماموریت استخباراتی خود را انجام داد؛ هرچند او در
نخستین دور قدرتش در وزارت مالیه با دزدیدن
۳۰۰
میلیون چهرهء خود را عریان ساخت؛ اما با تاسف که کرزی با وجود این فساد بزرگ او
را با تقلب آشکار رئیس جمهور ساخت که با این حال او در تمام جنایات غنی شریک
است؛ اما پرسش این است که چگونه عطا و دوستم با وجود ادعا های اسلامی و قومی
به حلقهء خبیثه ارگ پیوستند و در گودال گروپ فضلی سقوط کردند. ممکن شماری
بگویند که عطا و دوستم یکی با غارت های شاخدار و دیگری با ناروایی های آفتابی
در موجی از سازش های پیدا و پنهان ضد ملی و ضد اسلامی پیش از این حادثه سقوط
کرده بودند، منفور مردم قرار گرفته و جایگاهء قومی خود را هم از دست داده
بودند. آنان به این آگاه بودند و با استفاده از آخرین فرصت سرنوشت مردم خود را
یکی در بدل
۶۰
میلیون و دیگری هم در برابر
۵۰
میلیون دالر با شبکه های استخباراتی زیر چتر قطر در ترازوی معامله نهادند. شگفت
آور این است که این آقایان هنوز هم بالای خر خود سوار اند و با دروغ پراکنی ها
از این جنایت طفره می روند. شاید هم این آقایان دلیل همکاری با شبکه های
استخباراتی را برای سرنگونی غنی مخالفت با حکومت او انتفام جویی از او عنوان
کنند؛ اما تلاش های آنان نه در راستای سرنگونی غنی؛ بلکه در راستای سرنگونی
نظام بود که کرزی و غنی با فساد و خیانت پایه های آن را متزلزل کرده بودند؛ اما
زد و بند های پنهان و معامله های پشت پرده و سنگ اندازی های آنان در راهء
مقاومت و سقوط دادن شورای نام نهاد مقاومت ترکیه به یک شورای تشریفاتی گواهء
آشکار بر همدستی و معاملهء این خاینان در حق مردم افغانستان و همسویی با طالبان
است.
هرچه باشد این سقوط گواه بر یک توطیهء بزرگتر از آن است که تا کنون ابعاد
گوناگون آن ناگفته مانده است. این افشا گری ها گوشه ای از ماجرای خونین
افغانستان است که امروز چکمه های آهنین طالبان بر گلوهای آنان سنگینی میکند.
ماجرایی که خواب آرام و رویا های خوشبختی مردم افغانستان را گرفت و با محروم
ساختن زنان و دختران آن از کار و آموزش سیه ترین روزگار را بر آنان تحمیل نمود.
دیروز دست غنی و شرکایش در این خیانت و جنایت دخیل شمرده می شد. این افشاگری
ثابت ساخت که در این وطن فروشی شرکای دیگری مانند عطا و دوستم دارد و بعید نیست
که فردا پرده از راز های مرموز این جنایت به زیر خواهد افتاد. در این صورت این
شعر " گر حکم شود که مست گیرند - در شهر هر آنچه است گیرند"
از آنچه گفته آمد، خیانت و جفا و جنایت زیر سناریوی سقوط کابل آنقدر بزرگ و گسترده و عمیق بوده و دستان گوناگونی از زاویه های پیدا و پنهان در آن دخیل بوده که افشاگری های تازه به تازه هر روز بیشتر از روز دیگر روی دست اندرکاران این توطیهء جنایت بار خیانت آلود را سیاه تر می نماید. حال مردم افغانستان از غنی و عطا و دوستم و سایر شرکای داخلی و خارجی آنان دخیل در این توطیه می پرسند که تا چه زمانی در برابر نداهای وجدان های هرچند خفتهء تان بی پاسخ باقی می مانید و از دیدن و شنیدن رنج بیکران زنان و دختران محروم از کار و آموزش و درد های تاقت فرسای گرسنگی و بیکاری میلیون ها مردم افغانستان و غم گرانسنگ و میلیونها آواره و غربت زدهء این کشور تجاهل آگاهانه می نمایید یا اینکه تا چه زمانی در برابر اشک های هزاران زن بیوه و اشک های کودکان آنان در زیر سیطرهء آهنین طالبان احساس آرامش می کنید.
دراین تردیدی نیست که وجدان های شما از سال ها پیش بدین سو مسخ شده و به خواب غفلت فرو رفته است و آگاهی درونی و عقل بیدار وفعال انسانی که دلالت به آگاهی درونی هر انسان دارد؛ سال ها قبل در ما در ضمیر شما مرده است. هرگاه چنین نمی بود، مردم افغانستان این چنین در آتش غفلت های جانکاۀ وجدانی شما نمی سوخت؛ زیرا بیداری این عقل سبب می شود که هرکس از درون خود آگاه تر باشد و با کلید زدن آن وجدان از خواب سنگین بیدار گردد. زیرا این آگاهی میزان عدالت محوری را در محکمۀ وجدان با سنگ صداقت سبک و سنگین می نماید. با تاسف که شما با ذبح وجدان های تان نه تنها بر ترازوی عدالت پشت نهاده اید؛ بلکه هرنوع برائت خواهی درونی بار وجدانی شما را چنان سنگین نموده است که در نهاد شما به وحشت وجدانی بدل شده است. این فاجعه امروز به بارزترین مصیبت در جامعۀ ما بدل شده است و دلیل آن معتاد شدن وجدان های شما به آلوده گی است. که با تاسف امروز به بیماری مزمن در جامعۀ ما بدل شده است. این زمانی به دانۀ سرطانی بدل می شود که گروهی بخواهد بر وجدان های مردم به گونۀ شیطانی و استکباری حاکمیت جور را برقرار نماید. بدون تردید عامل این جنایت وجدان های خفته ای چون شما آقایان است که هرگز حاضر به نقد آگاهی های درونی وجدانی تان نیستید. به گواهی تاریخ در هر برهه ای از تاریخ زر و زور و تزویر زیر ردای باور های خرافی و اعتقاد های کزایی عامل به انحراف کشاندن وجدان های پاک انسانی بوده است. با تاسف که سه اقنوم خبیثۀ زر و زور و تزویر از سال ها پیش وجدان های آقایان غنی و عطا و دوستم را آلوده و آنان را به کلی از خود بیگانه کرده است. هزاران دریغ و درد که بحران کنونی در جامعۀ ما از این وجدان کشی ها و خود بیگانگی ها هولناک ناگزیرانه آب آتشین می نوشد. نشانۀ آشکار آن یک و نیم سال سکوت شما در برابر چگونگی حادثهء سقوط کابل و سازش مرموز شما با طالبان و سنگ اندازی ها در راهء مقاومت مشروع مردم افغانستان و تخریب زیرکانه و محیلانهء آن بوسیلهء شما ها گواهء روشن بر معامله های پنهان تان با شبکه های استخباراتی است که آرزو ها و امید های مردم افغانستان را با پول به فروش رساندید. یاهو