اندیشکده تحقیقات سیاست خارجی و افغانستان
کلکین : موسسه تحقیقات سیاست خارجی یک اندیشکده غیرحزبی مستقر در فیلادلفیا ایالات متحده است که به دو مسئله اساسی تقویت امنیت ملی ایالات متحده و بهبود سیاست خارجی این کشور اختصاص دارد. این اندیشکده که در سال ۱۹۵۵ توسط استراتژیست برجسته ژئوپلتیک قرن بیستم، روبرت اشتراوس هوپ تاسیس شد، با این فرض آغاز به کار کرد که یک شهروند تحصیلکرده و آگاه برای ایالات متحده برای درک مسائل پیچیده بین المللی و تدوین سیاست خارجی ضروری است. چنانچه که دو سال پس از تاسیس اولین شماره فصلنامه خود به نام اوربیس
را منتشر کرد که در آن آورده شده بود که « برای رویارویی با تهدیدها و در اختیار گرفتن فرصت ها ضروری است که ذهن، بهترین آموزش را ببیند و از تجربه برای تسلط بر مسائل بین المللی استفاده کند». در نتیجه این اندیشکده متعهد به این اصل است که سیاست گذاران و عموم مردم را از طریق برنامه های تحقیقاتی و آموزشی خود به آگاهی برساند. در همین راستا موسسه تحقیقات سیاست خارجی شش برنامه اصلی تحقیقاتی را در دستور کار خود دارد که شامل، برنامه امنیت ملی ایالات متحده، برنامه خاورمیانه،برنامه اوراسیا، اروپا،آسیا و آفریقا است که در هر برنامه گزارش ها، مقالات، رویدادهای عمومی و جلسات توجیهی خصوصی برای سیاست گذاران، اعضای اندیشکده تولید می شود. از طرف دیگر، این اندیشکده حوزه های موضوعی مختلفی براساس مناطق را نیز در دستورکار خود قرار داده است که شامل، سوریه، اوکراین، چین و تایوان، ناتو، روسیه، دریای بالتیک، دریای سیاه و مرکز آسیا می باشد. مسائل دیگری مانند جنگ با تروریسم، تحولات خاورمیانه، روابط امریکا با چین و روسیه و ژاپن نیز جزو حوزه کاری این اندیشکده است.
همچنین، اندیشکده به تولید گزارش های تحقیقاتی، مقالات را متناسب با نیازها تولید می کنند که این یافته ها نقش مهمی در سیاست گذاری در ایالات متحده ایفا می کنند. این اندیشکده همچنین، یک فصلنامه به نام اوربیس و یک بولتن دارد که به طور منظم به کار انتشار مقالات و گزارش ها می پردازد.
باتوجه به آنچه در بالا آمد مسائل و تحولات افغانستان نیز در دستور کار این اندیشکده قرار دارد. باتوجه به خروج شتاب زده ایالات متحده از افغانستان تحولات این کشور برروی امنیت ملی وسیاست خارجی ایالات متحده تاثیرگذار خواهد بود.دو مولفه ای که محورهای اصلی اندیشکده تحقیقات سیاست خارجی را پوشش می دهد. در نتیحه، این اندیشکده با رصد تحولات افغانستان با تولید مقالات مختلف در حوزه امنیتی و تروریسم به ارائه راهکارهایی برای سیاست خارجی ایالات متحده در قبال افغانستان می پردازد. به طوری که اخیراً در آگوست و نوامبر۲۰۲۲ مقالاتی در مورد افغانستان و سیاست خارجی ایالات متحده از این اندیشکده تولید شد که در ادامه به یکی از آنها پرداخته شده است. نوشته زیر به قلم فیلیپ واسیلوسکی عضو موسسه تحقیقات سیاست خارجی است.
علیرغم توجه واشنگتن به تحولات اوکراین و تنگه تایوان، تروریسم همچنان تهدیدی برای امنیت ملی ایالات متحده است. حمله ضد تروریسم علیه ایمن الظواهری در کابل نشان می دهد که افغانستان همچنان یک پناهگاه امن برای بسیاری از سازمان های تروریستی جهان یا گروه های وابسته به آنها است. به همین دلیل، در آینده ایالات متحده باید به تخصیص منابع برای شناسایی و مختل کردن تهدیدات تروریستی ناشی از افغانستان ادامه دهد. برای انجام این کار، واشنگتن نیاز به بازسازی ائتلافی از متحدان مخالف افراط گرایی خشونت آمیز اسلام گرا-چه در سراسر افغانستان و چه در داخل کشور- دارد که بتوانند در صورت نیاز، پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی را برای کمک به این کار ارائه دهند.
مقدمه
افق امنیت ملی کنونی ایالات متحده تحت سایه ابرطوفانی جنگ روسیه و اوکراین قرار گرفته است. در کنار آن، سایه های تاریک دیگری از تهاجم احتمالی چین به تایوان، تهدیدات هسته ای ایران و کره شمالی و مشکلات اقتصادی در سراسر جهان وجود دارد. با این حال، تهدید تروریسم-یا به طور دقیق تر، تهدید حملات خشونت آمیز اسلامگرایان افراطی علیه ایالات متحده و منافع آمریکا- همچنان باقی است. درحالی که گروه های تروریستی پس از دو دهه تلاش ایالات متحده و شرکای ضدتروریسم آن کاهش یافته اند، بسیاری از خطرناک ترین سازمان ها هنوز وجود و در افغانستان حضور دارند.درواقع، یک سال پس از خروج سریع و فاجعه آمیز آمریکا از افغانستان، تهدید تروریسم که در وهله اول ایالات متحده را به آنجا کشانده بود، هنوز وجود دارد. درحالی که ایالات متحده و رژیم طالبان منافع مشترکی در شکست دولت اسلامی در افغانستان دارند، هیچ همگرایی دیگری از منافع(یا ارزش ها) بین واشنگتن و کابل وجود ندارد. درواقع، طالبان فعالانه به دشمنان آمریکا کمک می کند. چنانچه که افغانستان خانه بسیاری از گروه های تروریستی است که توسط طالبان پناه گرفته و یا حمایت می شوند. برخی از این گروه ها(مانند القاعده) جاه طلبی های جهانی دارند، درحالی که برخی دیگر بر اهداف منطقه ای در هند، پاکستان و آسیای مرکزی متمرکز هستند که جلوگیری از حملات تروریستی توسط هریک از این گروه ها در افغانستان همچنان یک کار بزرگ است. این درحالی است که، برخلاف دهه ۱۹۹۰، تنها یک کشور آسیای مرکزی، تاجیکستان در مخالفت با طالبان وجود دارد و برخی دیگر موضعی بی طرف یا «منتظر» نسبت به رژیم اتخاذ کرده اند و در حمایت از عملیات ضدتروریسم مردد هستند. پس اتخاذ هر راهبردی باید این حمایت درحال تحول(یا فقدان آن) ازسوی کشورهای آسیای مرکزی را درنظر بگیرد.
حمله موفقیت آمیز اخیر هواپیماهای بدون سرنشین در کابل علیه ظواهری نشان می دهد که زیرساخت های مبارزه با تروریسم لازم برای نفوذ به القاعده و متحدانش دست نخورده و توانمند باقی مانده است. با این حال، نباید از یک عملیات موفق و منفرد نتیجه گیری زیادی کرد. چراکه ایالات متحده در شرایط فعلی تمام منابع، اطلاعات، دسترسی و شرکای لازم برای اجرای یک کمپین ضدتروریسم پایدار در برابر تهدیدات متعدد در افغانستان را ندارد. از طرف دیگر، ایالات متحده همچنین باید دست نگه دارد و باید این مسئله را درنظر بگیرد که ظواهری نه در برخی مناطق دورافتاده از مناطق قبایلی پاکستان، بلکه در وسط کابل مشاهده و مورد هدف قرار گرفت و این اتفاق بعداز آن رخ داد که طالبان به جهان اطمینان داده بودند که دیگر هرگز تروریست ها را پناه نخواهند داد.پس باید همچنان متعجب بود که باوجود این موفقیت بزرگ، طالبان و شرکای آنها چه چیز دیگری را از جهان پنهان می کنند.درنتیجه، ارزیابی واقع بینانه از نیات، قابلیت ها و قابلیت طالبان به نیاز به داشتن زیرساخت های قوی ضدتروریسم در منطقه متناسب با همه تهدیدات تاکید می کند.
تهدید فعلی تروریست از افغانستان
فعالیت گروه های تروریستی بزرگ در افغانستان ادامه دارد. علاوه بر القاعده و دولت اسلامی، تحریک طالبان پاکستان(یا طالبان پاکستانی)، جنبش اسلامی ترکستان شرقی، جنبش اسلامی ازبکستان، لشکر طیبه، حرکت المجاهدین، حزب المجاهدین، جیش محمد، کتیبه امام محمد بخاری و جماعت انصارالله از گروه های عمده در افغانستان بودند. سازمان ملل متحد در سال ۲۰۲۰ تخمین زد که القاعده بین ۴۰۰ تا ۶۰۰ جنگجو در افغانستان دارد. با این حال، همانطور که بیل روجیو، کارشناس مبارزه با تروریسم در همان سال اشاره کرد که به راحتی می توان قدرت جنگی القاعده در افغانستان را نادیده گرفت. علاوه بر این، جنبش اسلامی ترکستان شرقی، حزب مجاهدین، حرکت المجاهدین، جنبش اسلامی ازبکستان، جماعت انصارالله و تحریک طالبان پاکستان همگی دارای پیوندهای قوی باالقاعده هستند. این گروه ها در گذشته با هم جنگیده اند و یا هم درصورت نیاز پرسنل مشترک داشته اند که می توانند به سرعت قدرت القاعده را براساس الزامات افزایش دهند.
در این بین، القاعده و دولت اسلامی در جاه طلبی های خود تفکر جهانی دارند اما گروه های دیگر در افغانستان اهداف جهادی منطقه ای دارند. جنبش اسلامی ترکستان شرقی مستقر در اویغور، حکومت چین را در سین کیانگ هدف قرار می دهد: حزب مجاهدین، حرکت المجاهدین، جیش محمد و لشکر طیبه به عنوان جانشین دولت پاکستان در جنگ چریکی خود علیه هند و به ویژه در کشمیر فعالیت می کنند: نهضت اسلامی ازبکستان و گروه انشعابی آن یعنی کتیبه امام بخاری گروه های جهادی ازبکستانی هستند: و جماعت انصارالله یک جنبش اسلامی است که به سرنگونی دولت در دوشنبه اختصاص دارد. گروه های وابسته به القاعده که در منطقه متمرکز شده اند، از طریق تلاش های خود برای بی ثبات کردن کشورهای مسلح هسته ای هند و پاکستان و کشورهای غنی از نفت و گاز آسیای مرکزی، منافع ایالات متحده را تهدید می کنند.
القاعده و دولت اسلامی در حال حاضر رقیب یکدیگر هستند
درگیری بین طالبان و دولت اسلامی غیرقابل تغییر نیست. چراکه رقبای ایدئولوژیک می توانند نفرت ها را کنار بگذارند و متحد شوند، در صورتی که شرایط برای بقا یا منافع متقابل این امر را ضروری کند. اما مناقشه بین دو طرف در افغانستان نشان دهنده بخشی از درگیری بزرگتر بین دولت اسلامی-القاعده سابق در عراق- و شاخه اصلی القاعده و پویایی جهادی در داخل افغانستان است. این انشقاق دارای پشتوانه های عمیقی است اما شرایط می تواند منجر به حل و فصل یا حداقل تنش زدایی بین دو گروه شود.
درواقع، این رقابت از سال ۲۰۰۵ در جریان شورش عراق آغاز شد.چراکه ظواهری علناً فعالیت های خشونت آمیز ابومصعب الزرقاوی، رهبر القاعده در عراق را مورد انتقاد قرار داده بود.سپس در سال ۲۰۱۳ زمانی که جانشین زرقاوی، ابوبکر البغدادی، القاعده در عراق را به دولت اسلامی تغییر نام داد، تشدید شد. در زمان بغدادی، دولت اسلامی در جنگ داخلی سوریه مداخله کرد و این امر باعث وحشت جبهه النصره، وابسته به القاعده در سوریه شد. این مسئله موجب سرزنش ظواهری شد که در این مرحله القاعده را پس از مرگ اسامه بن لادن رهبری می کرد. پس از موفقیت های سریع دولت اسلامی در ژوئن ۲۰۱۴ در غرب عراق و شرق سوریه، بغدادی این سرزمین فتح شده را «خلافت» اعلام کرد و بدین ترتیب ادعای قدرت معنوی و دنیوی برهمه مسلمانان جهان کرد.در نتیجه، در سال ۲۰۱۵، ظواهری که قبلاً روابط القاعده را با دولت اسلامی به دلیل درگیری با جبهه النصره قطع کرده بود، از تایید یا تابعیت خود به خلافت خودخوانده خودداری کرد. اما شکاف بین القاعده و دولت اسلامی در فوریه ۲۰۱۴ در افغانستان ظاهر شد. این امر هنگامی شروع شد که ۹ عضو القاعده به دولت اسلامی پیوستند و به زودی افراد دیگری از القاعده، تحریک طالبان پاکستان و طالبان به آنها ملحق شدند. در ژانویه ۲۰۱۵، این گروه به رهبری حافظ سعید خان، فرمانده سابق تحریک طالبان پاکستان، با بغدادی سوگند یاد کردند و رسماً دولت اسلامی استان خراسان را پایه گذاری کرد که به معنای منطقه عملیاتی در ایران، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان و پاکستان است. در این میان، یکی از علت های جذابیت دولت اسلامی برای جهادی های افغانستان و پاکستان این بود که بخشی از خلافت جدید جهانی باشند.
در این بین در رابطه با طالبان و داعش در افغانستان باید گفت که آموزه های نظام دینی تا حدی به شکاف امروز بین طالبان در حاکمیت و جنبش شورشی دولت اسلامی در شرق و شمال افغانستان کمک می کند. با این حال، ملاحظات قدرت بسیار مهم است. دولت اسلامی در افغانستان، به عنوان بخشی از خلافت، بر این باور است که حق حاکمیت بر کشور را دارد. طالبان بیست سال را در تلاش برای به دست آوردن قدرت در افغانستان گذرانده است و قرار نیست بدون جنگ از آن دست بکشد. با این وجود، نیاز متقابل برای بقا می تواند به هر دو انگیزه دهد. علی رغم، برخی تفاوت های دینی، طالبان و دولت اسلامی در افغانستان دیدگاه های جهادی مشابهی نسبت به اسلام دارند. علاوه بر این، داعش در افغانستان با این واقعیت روبرو است که از آنجایی که دولت اسلامی دیگر مقدار زیادی از قلمرو یا جمعیت را در اختیار ندارد، خلافت آنها اکنون فقط به نام وجود دارد. از سوی دیگر، طالبان تنها گروه اسلامگرای سنی هستند که کنترل یک کشور مستقل را در دست دارند. در مقابل، طالبان با این واقعیت روبرو هستند که تسلط آنها بر قدرت توسط گروه های مختلف مقاومت و اقتصاد رو به زوال به چالش کشیده شده است.پس بقا، به همکاری یا غلبه بر مقاومت و رساندن کالاهای عمومی به مردم افغانستان بستگی دارد. نوعی سازش بین طالبان و داعش در افغانستان می تواند به بقای هردو حزب اسلامگرا کمک کند. همچنین با ازبین رفتن ظواهری، یک رهبر جدید القاعده با مهارت های رهبری بهتر ممکن است اختلافات گذشته را با دولت اسلامی را برطرف کند تا آشتی بین القاعده و طالبان از یک طرف و دولت اسلامی از سوی دیگر را تسهیل کند. این امر شانس بقا را برای پناهگاه امن تروریستی آنها افزایش می دهد و جنبش جهادی را دوباره متحد می کند. از این گذشته، طالبان اکنون در شرایط سخت با جامعه بین المللی قرار دارد که نمی توان ارتباط آن با القاعده را انکار کرد و باید تا آنجا که ممکن است در داخل قوی باشد تا با فشارهای خارجی آتی بر سر این مسئله مقابله کند. اگر طالبان و القاعده با دولت اسلامی آشتی کنند، ایالات متحده با یک جبهه تروریستی متحد و خانه بزرگترین مجموعه گروه های تروریستی اسلام گرا در جهان در افغانستان رو به رو خواهد شد. در این میان، شناسایی و مختل کردن حملات تروریستی احتمالی آینده که از افغانستان سرچشمه می گیرد به متحدان بیشتری نیاز دارد.
اما مقاومت در برابر حکومت طالبان در افغانستان به دولت اسلامی محدود نمی شود. جنبش های مقاومت دیگری نیز عمدتاً متشکل از تاجیک های قومی هستند که می خواهند مناطق بومی خود را از کنترل طالبان آزاد کنند و همچنین برخی از عناصر هزاره و ازبک نیز مایلند همین کار را انجام دهند. مقاومت های با بسترهای قومی تاجیک متشکل از چندین گروه است و در مناطق عمدتاً تاجیک نشین دره پنجشیر، بدخشان، بادغیس، بغلان، کاپیسا، کندز، پروان و تخار متمرکز است. همچنین عناصری از مردم هزاره با حمایت برخی از جوامع ازبک در ولایت های همسایه مانند بلخاب در شمال استان سرپل به شدت در برابر طالبان مقاومت می کنند. همچنین، یک مقاومت نوپای ازبک در ولایت فاریاب وجود دارد. این حرکات درحال حاضر کوچک و از نظر تعداد ضعیف هستند. با این حال، آنها از شرایط سخت زمستان گذشته جان سالم به دربرده اند، به جنگ ادامه می دهند و بهترین گزینه را برای ایالات متحده ارائه می دهند که ایالات متحده می تواند با آن عملیات ضدتروریسم را در افغانستان را انجام دهد.
مقاومت تاجیک ها در برابر طالبان
تاجیک های افغانستان به طور سنتی و طبیعی دشمنان طالبان و متحدان تروریست آنها بوده اند. هنگامی که طالبان در سال ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶ افغانستان را در نوردید، آنها گروه اصلی مقاومت بودند که در مناطق تحت محاصره خود در دره پنجشیر و سایر مناطق شمال افغانستان همراه با گروه های کوچک ازبک و هزاره بودند. این نیروها به رهبری رهبر چریکی افسانه ای احمدشاه مسعود که در دهه ۱۹۸۰ با ارتش شوروی در دره پنجشیر مقاومت کرده بودند، جبهه متحد ملی اسلامی برای نجات افغانستان را تشکیل دادند که بیشتر به عنوان اتحاد شمال شناخته می شد. القاعده احمدشاه مسعود را در ۹ سپتامبر ۲۰۰۱ ترور کرد اما سازمان او حمایت اولیه را از نیروهای آمریکایی که پس از ۱۱ سپتامبر وارد افغانستان شدند، دریافت کردند. نیروهای آمریکایی و متحدان نیز بعداً توسط نیروهای ازبک و هزاره و قبایل مختلف پشتون طالبان را از قدرت بیرون رانده و دولت جدیدی در دسامبر ۲۰۰۱ ایجاد کردند. میراث این مقاومت، اساس گروه اصلی تاجیک فعلی مخالف طالبان یعنی جبهه مقاومت ملی افغانستان را تشکیل می دهد. در سپتامبر ۲۰۱۹ احمد مسعود، پسر ارشد احمد شاه مسعود، یک جنبش سیاسی ضد طالبان را راه اندازی کرد که آن را جبهه متحد ملی برای مقاومت با الگوبرداری از سازمان پدرش نامید. او با مذاکرات صلح ایالات متحده با طالبان مخالف بود.
حالا بیش از یک سال از سقوط کابل، تقریباً دو تا سه هزار جنگجوی جبهه مقاومت ملی در دره پنجشیر و ولایت همجوار یعنی بغلان تحت فرماندهی افسر سابق نیروهای ویژه افغان، خالد امیری در حال یک جنگ چریکی هستند. در پاسخ، طالبان سرکوب شدیدی را علیه مردم محلی انجام داده اند.از طرف دیگر، در ۱۶ژوئن ۲۰۲۲، نیروهای جبهه مقاومت ملی یک هلیکوپتر طالبان را که درحال انجام ماموریت های تدارکاتی در دره بودند را از بین بردند. در ولایت بغلان، قوی ترین حضور نیروهای جبهه مقاومت ملی در ولسوالی/شهرستان اندراب است. همچنین، گروه کوچک دیگری از جبهه مقاومت ملی در بدخشان و تخار نیز حضور دارند.درواقع، هدف اصلی جبهه مقاومت ملی این است که مناطق تاجیک نشین در شمال افغانستان را از دست طالبان دورنگه دارند همانطور که در زمان احمدشاه مسعود این اتفاق رخ داده بود.
همچنین، یک جنبش مقاومت مستقل دیگری از تاجیک ها، به نام جبهه آزادی افغانستان در ولایت پروان در شمال کابل مستقر است که توسط ژنرال محمد یاسین ضیا، رئیس سابق ستاد ارتش افغانستان و سرپرست وزارت دفاع، رهبری می شود که عملیات های آنان بر پایگاه هوایی بگرام که اکنون تحت کنترل طالبان است متمرکز است که یک حمله راکتی در ماه اوایل ماه جولای داشته اند. بنابر گزارش ها، جبهه آزادی در ولایات بغلان، کاپیسا، کندز و تخار نیز حضور داند. به گفته منابع، جبهه آزادی و جبهه مقاومت ملی در ارتباط هستند اما به طور کلی از نظر سیاسی و نظامی جدا هستند. علاوه بر این، گروه های مقاومت دیگری نیز وجود دارد که اطلاعات دقیقی از آنها در دست نیست اما به طور کلی هیچ یک از این ها سازماندهی جبهه مقاومت ملی را ندارد. با این وجود، حضور این گروه ها نشان می دهد که در میان تاجیک های افغانستان تمایل به مقاومت وجود دارد اما این مقاومت هنوز متحد نشده است.
سایر مقاومت های ضدطالبان
بزرگترین جنبش مقاومت دیگر ضدطالبان در خارج از ولایت بغلان، پنجشیر و پروان در ولسوالی بلخاب در ولایت سرپل متمرکز شده بود که افراد آن متشکل از قوم هزاره، تاجیک و ازبک بود.در سال ۲۰۰۱، بلخاب آخرین پایگاه مقاومت ازبک ها در برابر طالبان بود. اما اکنون مقاومت در ولسوالی بلخاب از مولوی مهدی مجاهد هزاره ای آغاز شد که در سال ۲۰۱۹ به طالبان پیوست. یکی دیگر از منابع گزارش شده درگیری بین هزاره های محلی و طالبان پشتون، اختلاف برسر کنترل منابع غنی زغال سنگ و مس این منطقه است. اما درگیری جدی و شدید میان هوادارن مهدی در بلخاب و سربازان طالبان در اوایل ژوئن ۲۰۲۲ آغاز شد. براساس گزارش ها حدود ۷۰ جنگجوی ازبک نیز به همسایگان هزاره خود پیوستند. در این میان، مهدی با رهبری جبهه مقاومت ملی در دوشنبه در ارتباط بود اما به طور رسمی به آنها نپیوست. با این حال، شورش او به نفع عملیات جبهه مقاومت ملی بود.زیرا طالبان مجبور شد هزاران جنگجو را از پنجشیر به بلخاب منتقل کند. در نهایت، طالبان بلخاب را از مهدی پس گرفت و مهدی را درحالی که قصد فرار به ایران را داشت، کشت. اما منابع جبهه مقاومت ملی به نویسنده گفته اند که مهدی اسیر شده و در سلول انفرادی در زندان هرات افغانستان زنده است.
در ولایت فاریاب، گروه دیگری از طالبان ازبک با نیروهای طالبان پشتون در ژانویه ۲۰۲۲ درگیر شدند. زیرا طالبان قصد داشتند که کنترل این ولایت را به رهبری غیرمحلی بدهد.وضعیت این ولایت همچنان برای طالبان پشتون ناامن است. در ولایت بدخشان قاری وقاص از رهبران طالبان نیز علیه طالبان می جنگد. سرانجام، حضرت علی، از افراد بانفوذ قوم پشه یی است. او از مجاهدین جنگ دوران شوروی و از شخصیت های مهم آزادسازی جلال آباد از دست طالبان در سال ۲۰۰۱ بود که درحال حاضر در دبی است که گزارش شده در گفتگو با احمدمسعود است. به طور کلی، اطلاعات بسیار محدودی در مورد هرگونه مقاومت ضدطالبان در جنوب افغانستان وجود دارد. همچنین، گزارش شده است که یک نیروی مقاومت پشتون به نام جنبش ملی و آزادیبخش اسلامی افغانستان به رهبری افسر سابق نیروهای ارتش افغانستان به نام عبدالمتین سلیمان خیل وجود دارد که اطلاعات اندکی در مورد آن وجود دارد.
جدا از تلاش های نظامی یک سازمان سیاسی که بسیاری از رهبران سابق افغانستان که در خارج از کشور هستند نیز تشکیل شده است. این سازمان سیاسی در ۱۷ می در آنکارا در اقامتگاه عبدالرشید دوستم با حضور چهل نفر، شورای عالی مقاومت ملی برای نجات افغانستان را تشکیل دادند که هدف آنها مقاومت در برابر طالبان و مذاکره با آنها برای تغییرات سیاسی است.
دولت ایالات متحده چه اقداماتی بایستی انجام دهد؟
برای دولت ایالات متحده مقاومت در برابر طالبانِ عمدتاً پشتون، با کمک از گروه های اقلیت قومی منطقه مرزی شمال افغانستان و چندین کشور آسیای مرکزی است که می تواند به عنوان پناهگاه یا مجرای حمایت خارجی باشد، امکان پذیر خواهد بود.اگرچه این کشورها در ارائه چنین حمایتی مردد هستند اما آنها می دانند که منافع خاصی برای ایجاد یک سد بین دولت های سکولار خود و یک دولت اسلام گرای رادیکال و گروه های تروریستی مختلف در کابل دارند. در این میان از طریق تعامل پایدار دیپلماتیک در سطح بالا و کمک های امنیتی به کشورهای آسیای مرکزی برای حفاظت از مرزهای خود در برابر افغانستان، امیدواریم که ایالات متحده بتواند این کشورها را تحت تاثیر قرار بدهد تا به طور مجزا به عنوان پناهگاه و مجرای حمایت از گروه های مقاومت ضدطالبان عمل کنند که موفقیت آنها به نفع آسیای میانه خواهد بود.
در داخل افغانستان، ایالات متحده به یک جنبش مقاومت غیررادیکال نیاز دارد تا درجایی که میتواند به واشنگتن این توانایی را بدهد که نه تنها ماموریت های بزرگ را علیه اهداف مهم انجام دهد بلکه بسترهای گسترده تری برای جمع آوری اطلاعات را نیز در اختیار داشته باشد. متاسفانه به دلیل خروج آشفته ایالات متحده از افغانستان در سال ۲۰۲۱، اراده سیاسی کمی در ایالات متحده برای حمایت مادی عمده از گروه های مقاومت ضدطالبان وجود دارد. با این حال، حتی اندکی از مشارکت سیاسی و کمک های آمریکا می تواند تفاوت بین زنده ماندن و غرق شدن برای این گروه های نوپای ضدطالبان باشد.
در نتیجه، برای شروع وزارت امور خارجه می تواند با جناح های مختلف مقاومت افغانستان وارد مذاکره شود و برروی تماس های بین جبهه مقاومت ملی و شورای عالی مقاومت ملی برای نجات افغانستان برای کمک به متحد کردن همه گروه های مقاومت افغانستان در برابر هدف مشترکشان کمک کند. این شبیه تلاش های مقاومت افغانستان در سال ۱۹۸۱ است که توافقنامه ای سیاسی برای ده ها گروه ناهمگون ایجاد کرد تا در یک اتحاد هفت حزبی گردهم آیند، به جنگ های داخلی پایان دهند و بر اخراج شوروی از کشورشان تمرکز کنند. کمک های بیشتر ایالات متحده به تشکیل گروه های مقاومت ضدطالبان در جبهه های پایدار منجر می شود که این مقاومت ها را به گزینه ای جذاب تر برای سربازان و پلیس های آموزش دیده افغان که توسط آمریکایی ها آموزش دیده بودند به جای پیوستن دولت اسلامی تبدیل می کند. در مقابل، در ازای کمک به مقاومت، ایالات متحده حمایت متقابل را برای تقویت و گسترش زیرساخت های ضدترویسم برای جلوگیری از حملات تروریستی آینده از افغانستان دریافت خواهد کرد.