اسلام آباد در بحران
دیپلماسی ایرانی: شمار قربانیان حمله انتحاری دوشنبه حین اقامه نماز ظهر در مسجدی در شهر پیشاور، مرکز ایالت خیبر پختونخوای پاکستان به حدود 100 نفر رسید و تعداد 225 تن دیگر مجروح شدند. در کنار آن افزایش درگیری های مرزی بین طالبان افغانستان و پاکستان هم شرایط جدیدی را برای اسلام آباد شکل داده است. چرا که به نظر می رسد هم تحریک طالبان پاکستان و هم امارت اسلامی افغانستان در یک هماهنگی به دنبال تقابل با ISI (اطلاعات ارتش پاکستان) هستند. در حالی پیش تر تصور این بود که ISI طالبان را به وجود اورده است. از این رو بررسی بیشتر این مسئله را در گفت و گویی با دکترعبدالمحمد طاهری، اولین مستشار و رایزن فرهنگی وزارت امور خارجه ایران در وزارت معارف افغانستان، مشاور سیاسی برخی چهرهای افغانستان نظیر محمد حنیف اتمر، وزیر امور خارجه سابق و تحلیلگر ارشد مسائل افغانستان و پاکستان پی گرفته شده است.
با توجه به انفجار اخیر در پاکستان و نیز با در نظر گرفتن شکاف بین اسلام آباد و حکومت طالبان در افغانستان طی ماه های گذشته که در قالب تنش های مرزی برزو و ظهور پیدا کرده است شواهد حکایت از آن دارد که طالبان اکنون به شکل جدی در برابر ISI قرار گرفته است. این در حالی است که بیشتر تحلیلگران و ناظران معتقد بودند که اطلاعات ارتش پاکستان مادر طالبان به شمار می رود. پس باید پرسید چرا اکنون طالبان در برابر ISI قرار گرفته است؟
ابتدا به ساکن باید این نکته را یادآوری کرد که میان طالبان پاکستان و افغانستان قدری تفاوت وجود دارد و در تحلیل ها باید این تفاوت را قائل بود. دوم آنکه هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد که ISI (اطلاعات ارتش پاکستان)، طراح و به وجود آورنده طالبان بوده است. با در نظر گرفتن این دونکته و در پاسخ به سوال مهم شما باید گفت که تاریخ همیشه نشان داده است که برخی افراد، گروه ها و جریانها که توسط کشورها که با اهداف مشخص شکل می گیرند بعد از مدتی در مقابل همان کشورها می ایستد. کما اینکه ما در عراق شاهد بودیم غرب حامی جدی صدام حسین بود و بعد از مدتی آمریکا با حمله به عراق و او را از حکومت ساقط و بعد اعدام کرد. در مثال دیگر آمریکا، القاعده را به وجود آورد. اما بعد از مدتی همین گروه به شکل مستقیم علیه منافع و امنیت ایالات متحده در خود خاک آمریکا وارد عمل شد و کاخ سفید هم به بهانه نابودی القاعده به افغانستان حمله کرد. در مثال جدیدتر می توان به داعش اشاره کرد که توسط آمریکا به وجود آمد و بعد از مدتی به شکل مستقیم امنیت غرب را تهدید کرد تا جایی که شاهد سلسله عملیات های تروریستی در خاک اروپا بودیم که دامنه آن امکان داشت به خود ایالات متحده هم کشیده شود. پس یقین بدانید هر کشوری بخواهد گروهی را بر خلاف جریان سیاسی و اجتماعی ایجاد کند نهایتاً به ضد خود تبدیل خواهد شد.
چرا چنین می شود؟
چون تضاد منافع به تدریج بین این گروه ها و کشورهای حامی به وجود آورنده آنها شکل خواهد گرفت. در کنار آن تضاد ایدئولوژیک، تضاد سیاسی و تضاد گفتمانی هم این روند را تشدید می کند. اینجا نکته مهم دیگری وجود دارد که به سوال قبلی شما بازگردد. اینکه جریان های افراطی و ایدئولوژیک مانند طالبان در یک پروسه یا پروژه سیاسی و امنیتی نمی توانند به یک «جریان فرمان پذیر» تبدیل شوند و به دلیل همین عدم فرمان پذیری اکنون اختلاف منافع جدی بین طالبان پاکستان و افغانستان با اطلاعات ارتش پاکستان شکل گرفته است.
با این تفاسیر باید پرسید که چرا اکنون و در این بازه زمانی طالبان به شکل جدی تقابل با ISI در دستور کار دارد؟
این مسئله ناشی از دو دلیل است. اول اینکه طالبان چه در پاکستان و چه در افغانستان همواره و در هر برهه ای که منافع و جایگاهش در تحولات منطقه نادیده گرفته می شود برای آنکه بروز و ظهور و اصطلاحا خودی نشان دهد دست به عملیاتهای انتحاری و تقابل با نیروی امنیتی، ارتش پاکستان و ISI دارد. نکته مهمتر به روی کار آمدن حکومت طالبان در افغانستان باز می گردد. به هر حال بیش از یک سال است که امارت اسلامی افغانستان قدرت را در این کشور به دست گرفته، بدیهی است که این مسئله تحریک جدی برای جریان طالبان پاکستان دارد. چون طالبان پاکستان هم هدف اصلی خود را روی ایجاد یک حکومت اسلامی قرار داده است. این دو نکته، مسئله مهمتری را به ما گوشزد می کند.
چه مسئلهای؟
اینکه جریان های ایدئولوژیک، به خصوص جریان های رادیکال یقیناً همیشه قابل مهار نیستند. پس اکنون، هم طالبان افغانستان و همچنین طالبان پاکستان به یک معضل جدی برای اطلاعات ارتش پاکستان و کل دستگاه سیاسی و امنیتی این کشور بدل شده اند. اکنون تحریک پاکستان سهم خود را از کیک قدرت می خواهد و به دنبال آن است که حکومت اسلامی خود را در این کشور پیاده کند. البته باید به این نکته هم اشاره کرد که جامعه پاکستان به مراتب پیچیده تر از جامعه افغانستان است. یعنی گروههایی که در پاکستان عمل می کنند مافوق گروه های هستند که در افغانستان حضور دارند. به خصوص اینکه این نیروها در افغانستان زیر چتر نیروهای پاکستانی هستند. پس تحریک پاکستان قدرت و توان بیشتری دارد برای اینکه خود را در نظام سیاسی این کشور تثبیت کند.
به نکته مهمی که در پاسخ به سوال نخست بیان داشتید، بازگردیم. عنوان کردید که باید بین طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستان (TTP) تمایز قائل بود، اما به نظر میرسد این دو جریان اکنون در یک همسویی، یک عملکرد مشابه را در تقابل با ISI دارند. آیا این تشابه عملکردی لزوماً به معنای این است که تحریک پاکستان و طالبان افغانستان به صورت هماهنگ با هم عمل می کنند؟
اولا شک نداشته باشید که طالبان افغانستان پاکستان یک آبشخور سیاسی و ایدئولوژیک دارند. رهبران جریان طالبان پاکستان و افغانستان هستند ازدل مدارس دینی کویته و پیشاور بیرون آمده اند. پس اینکه چرا طالبان پاکستان و افغانستان یک قرابت عملکردی دارند چون هر دو از یک منبع ایدئولوژیک بهره میبرند.
اما کجا می توان بین این دو طرف خود قائل بود؟
نقطه تمایز به جغرافیا باز می گردد. ببینید بحثهای مربوط به سرزمین، اقلیم و جغرافیا رویِ همه مقولات مانند ایدئولوژی هم اثر مستقیم خواهد داست؛ عکس آن که صادق نیست. ایدئولوژی نمی تواند روی جغرافیا اثر بگذرد. پس چون پاکستان و افغانستان دو جغرافیای متفاوت دارند، بدیهی است که طالبان پاکستان و طالبان افغانستان هم از هم متفاوت باشند.
از کلی گویی عبور کنیم و قدری این تمایز را بشکافید؟
ببینید افغانستان کشوری است که علیرغم برخی پیشرفت های اجتماعی و فرهنگی طی دو دهه گذشته، اما سطح نازلی از خواسته ها و انتظارات را از طالبان دارند. ولی پاکستان به عنوان یک قدرت نظامی برتر، سیستم امنیتی پیپیده و مهمتر از همه تنها کشور مسلمان دارای سلاح هستهای دارای جامعه ای به مراتب پیچیده تر و به تبع آن خواسته هایی گسترده تر است. به همین دلیل طالبان پاکستان باید در یک میدان وسیع تر و بردار بزرگ تر عمل کند تا بتواند خود را به اثبات برساند. با وجود آنکه در واقع پاکستان چندین دهه است که حامی خارجی اصلی طالبان افغانستان بوده است، ولی از زمانی که طالبان در آگوست ۲۰۲۱ قدرت را به دست گرفت، روابط اسلام آباد و کابل رو به وخامت رفته است، چرا که اسلام آباد معتقد است طالبان اراده کافی برای جلوگیری از فعالیت تروریست ها در مرزهای دو کشور را ندارد. درست به همین دلیل است که شهباز شریف، نخست وزیر پاکستان، در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد از نگرانی های خود در باب گروه های تروریستی داخل افغانستان صحبت کرد. وی از دولت اسلامی خراسان (داعش)، تحریک طالبان پاکستان (TTP)، القاعده، جنبش اسلامی ترکستان شرقی و جنبش اسلامی ازبکستان به عنوان گروههای تروریستی مستقر در افغانستان یاد کرد که باید به طور همه جانبه، با حمایت و همکاری مقامات افغانستان با آنها مقابله کرد.
اگر بخواهیم روی تحریک طالبان پاکستان (TTP) تمرکز کنیم .موضوع را چطور می بیند؟
اگر بخواهیم میان گروه های تروریستی نامبرده روی تحریک طالبان پاکستان (TTP) تمرکز کنیم، بی شک پاکستان در مورد فعالیت های تحریک پاکستان حساسیت خاصی دارد، این در حالی است که طالبان افغانستان نسبت به اقدامات و تحرکات این گروه کاملا بی تفاوت است. تحریک طالبان پاکستان به دلیل قومیت و خویشاوندی مشترک پشتونها، نزدیکترین گروه به طالبان است و به همین دلیل طالبان افغانستان علاقه چندانی به برخورد جدی با این گروه (تحریک طالبان پاکستان) را ندارد. در سال ۲۰۲۱، تعداد ۲۹۴ حمله تروریستی توسط این گروه در خاک پاکستان رخ داد که تعداد این حملات نسبت به سال ۲۰۲۰ ، به میزان ۵۶ درصد افزایش داشته است.
پاکستان اکنون دچار یک دوپارگی سیاسی بعد از کنار رفتن عمران خان است. نخست وزیر سابق سودای بازگشت به قدرت را دارد و برخی اقدامات، تصمیمات و موضعگیریهای اخیر عمران خان هم به فضای دوقطبی سیاسی، اجتماعی و دینی در پاکستان دامن زده است. در این شرایط تحریک طالبان پاکستان چه برنامه ریزی روی این فضای دوپاره دارد و می تواند از این فضا استفاده لازم را ببرد؟
من می خواهم سوال شما را برعکس مورد ارزیابی قرار دهم. اگر عمران خان در فضای سیاسی و اجتماعی دو قطبی شده کنونی پاکستان که من هم بر آن صحه می گذارم به دنبال آن باشد که از شرایط امنیتی فعلی به دلیل اقدامات و حملات تروریستی تحریک طالبان پاکستان استفاده ابزاری داشته باشد، مطمئناً عمران خان خود را در برابر نیروهای امنیتی و ارتش این کشور قرار داده است و برای همیشه از صحنه سیاسی پاکستان کنار خواهد رفت و حتی امکان را میدهم که ترور او در دستور کار قرار بگیرد.
به چه دلیل چنین تصوری دارید؟
دلیلش کاملا واضح است چون عمرانخان پیشینه سیاسی ندارد و به عنوان یک ورزشکار تازه وارد عرصه سیاسی پاکستان شده است. در مقابل شهباز شریف و خانواده بوتو داری یک ریشه قومی وسیاسی در پاکستان هستند. البته مشکلات بین دولت پاکستان و طالبان افغانستان هم در دیگر سو در حالی اوج می گیرد که پاکستان درگیر آشفتگی سیاسی و همچنین تورم افسار گسیخته در داخل کشور است. این اوجگیری درگیری ها بین کابل و اسلام آباد کار را برای دولت شهباز شریف سخت تر می کند که می تواند محل تنفشی برای تحریک طالان پاکستان باشد. مضافا مقابله دولت طالبان با حصار کشی در مرزهای دیورند و همچنین عدم رویارویی آن با گروه تحریک پاکستان جایگاه این دولت را در بین پشتون ها مستحکم تر می کند.