دیپلماسی ایرانی:
مقدمه : فروپاشی نظام جمهوری و به قدرت رسیدن مجدد طالبان در افغانستان، بیشترین تاثیر منفی را بر زنان این کشور داشته است. منع تحصیل دختران و محدودیتهای اشتغال و تردد بدون محرم، در شرایط بد سیاسی و اقتصادی افغانستان موجب شده تا قشر عظیمی از زنان این کشور نگاه بدبینانهای به حکومت دوم داشته باشند. زنان افغانستان به دلایل گوناگون، دردها و رنجهای بیشماری در دورههای مختلف نظامهای سیاسی متحمل شدهاند. در دوره حکومت اول طالبان 1375 تا 1380، به دلیل محدودیتها و بیبهرهگی از ابتدائیترین حقوق زندگی اعم از آموزش و اشتغال، بدترین دوره برای زنان افغانستان بوده است. جاری کردن حد بر زنان اعم از سنگسار و شلاق زدن در ملا عام و در دادگاههای سنتی بدون رعایت قواعد شرعی و حقوقی، موضوعی نیست که بتوان آن را انکار کرد. حادثه یازده سپتامبر در 2001 (1380)، سقوط طالبان از قدرت و شکلگیری نظام جمهوری اسلامی افغانستان، به نوعی نقطه عطفی در تاریخ این کشور محسوب میشود؛ چرا که بواسطه تشکیل دولت جدید برآمده از اجلاس بن در آلمان(که گاه از آن به دموکراسی وارداتی و نمادین یاد میشود)، زنان در شهرهای بزرگ، مناطق شمالی(تاجیک نشین، ازبکنشین و...)، مناطق مرکزی(شیعیان و هزارهها) و مراکز استانها و شهرهای پشتوننشین در جنوب و شرق کشور تا حدی توانستند در امر تحصیل و آموزش، اشتغال، آزادی بیان و حتی مشارکت در بخشهایی از ساختارهای سیاسی و نهادهای رسمی، دانشگاهها و نیزدر مراکز امنیتی (ارتش و پلیس) حضور داشته باشند و به نوعی به حقوق نسبی خود در جامعه سنتی و متصلب افغانستان دستیابند.
مولوی «ندا محمد ندیم» سرپرست وزیر تحصیلات عالی روز جمعه 2 دیماه 1401 در گفتگوی اختصاصی با تلویزیون ملی افغانستان اعلام کرد که «در ۱۴ ماه گذشته در زمینۀ تحصیل زنان منکرات موجود بود و به همین دلیل، تصمیم گرفته شده است که تحصیل در پوهنتونها(دانشگاهها) را به تعویق بیندازند.» وی گفت از ابتدای روی کار آمدن دولت جدید در سال گذشته برای اصلاح شدن پوهنتونها صبر کرد؛ اما این مشکلات حل نشد و بنابراین تصمیم گردید تا تحصیل دختران را الی امر ثانی ممنوع کند.» مولوی ندیم مدعی است: برای رفتن به لیلیه(خوابگاه) در پوهنتونها و دختران سایر ولایات نیز مشکلاتی وجود دارد، زیرا در سفر با آنها شخص محرم همراه نداشت. محصلان دختر حجاب کامل نداشتند و طوری به پوهنتون میرفتند که گویا به عروسی میرفتند. مولوی ندیم چهار دلیل اساسی را برای تعلیق تحصیل دانشجویان دختر در دانشگاهها بر شمرد: 1- فعالیت خوابگاههای دانشجویان دختر در ولایتهای افغانستان مخالف غیرت افغانی و اسلام است و تحصیل دختران بدون اعضای خانواده در ولایتی دیگر و سفر بدون محرم شرعی جایز نیست. 2-عدم رعایت حجاب کامل از سوی دانشجویان دختر، 3- مختلط بودن زن و مرد و 4- حضور دانشجویان زن در رشتههایی «که مناسب زنان نیست و به عزت و وقار آنها مساعد نیست»
به دنبال تعلیق تحصیل زنان در دانشگاههای دولتی و خصوصی افغانستان، وزارت امور خارجه آمریکا، مقامات اروپایی، سازمان ملل متحد، سازمان همکاری اسلامی، وزارت خارجه قطر، ترکیه و... این اقدام دولت موقت طالبان را محکوم کردند و کشورهای دیگری نظیر پاکستان، چین، روسیه و ایران خواستار بازنگری در این خصوص شدند. البته پس از این واکنشها، مولوی ندا محمد ندیم سرپرست وزارت تحصیلات عالی، گفت: «این وزارت و در مجموع امارت اسلامی افغانستان مخالف تحصیل و تعلیم جوانان کشور نیست، بلکه برای بهبود و انکشاف(توسعه) آن در پرتو ارشادات دینی و ارزشهای ملی کشور باورمند است و در حکم اخیر به هیچ عنوان در مخالفت با تحصیل دختران چیزی گفته نشده است.»
گفتنی است دختران و زنان افغان از زمانی که طالبان کنترل افغانستان را به دست گرفتهاند، با بیثباتی فزایندهای مواجه شدهاند؛ به طوری که تخمین زده میشود سه میلیون دانش آموز دختر دبیرستانی برای بیش از یک سال از تحصیل بازماندهاند و با وجود این که حکم منع تحصیل دختران در دانشگاهها در اوایل دی صادر شد، پیشتر دختران دبیرستانی توسط طالبان از تحصیل محروم شده بودند.
ترویج ارزشهای غربی و تغییر باورهای اسلامی مهمترین هدف اشغالگران خارجی
هر چند که باید اذعان کرد که طی 20 سال گذشته، اشتغال و فعالیت زنان در انجیاوها و سازمانهای به اصطلاح مردمنهاد غربی، عمدتا در شهرهای بزرگ و برخی از مراکز استانها متمرکز بود و این اشتغال عملا منجر به پایداری درآمدهای زنان نشده و تغییر باورهای دینی و ارزشهای اسلامی در میان این اقشار، مهمترین هدف این انجیاوها و بانیان کشورهای خارجی(آمریکا و ناتو) بوده است و به همین جهت نیز مشاهده کردیم که با خروج نیروهای آمریکایی و اروپایی از افغانستان، عملا انجیاوها نیز یا تعطیل و یا تحدید شدند و اینطور نبود که فعالیت این سازمانهای غیردولتی، به استقلال درآمد، پایداری اشتغال و حتی تحصیل و آموزش زنان منجر شود . به همین دلیل نیز با خروج نیروهای خارجی، عملا جایگاه فرمالیته و صوری زنان در افغانستان که توسط رسانههای غربی به نحو دیگری تبلیغ، بزرگنمایی و منعکس میشد، فروپاشید. در واقع زنان افغانستان خارج از شهرهای بزرگ، از همان جایگاه سنتی برخوردار بوده و برخلاف تبلیغات گسترده رسانههای غربی و شبکههای مجازی، زنان در همهی مناطق افغانستان به یک شکل رشد و نمو نکردند.
برتری ارزشهای سنتی و آیین پشتونوالی در میان طالبان
در مقابل الگوهای وارداتی و حکومت دستنشانده غربی، اقشار دیگری از جامعه افغانستان بویژه در میان جامعه اهل سنت و پشتونها، نوع نگاهشان به زن، ناموس و کارکرد زنان، تبعیت از مرد، آداب و رسوم قبیلهای برآمده از آیین «پشتونوالی » و اعتقادات مذهبی بود. یکی از دلایل فروپاشی سریع گفتمان غربی و دموکراسی در افغانستان، عدم باور قلبی مردم افغانستان به این وضعیت بود. به غیر از نسل جدیدی از دختران این کشور که طی 20 تا 25 سال گذشته در افغانستان و خصوصا مراکز استانها و شهرهای بزرگ زیستهاند و با ادبیات و گفتمان غربی و ارزشهای ابزاری آن نظیر آزادی بیان، استقلال زنان، حق اشتغال و تحصیل و... به نوعی آشنا شده و گاها خو گرفتهاند؛ بخش عمدهای از زنان افغانستان در مراکز روستایی از قومیتهای مختلف بویژه پشتونها (و در این میان پشتونهای غلزایی و کوچیها) نگاه خاصی به حقوق زنان داشته و اساسا مردسالارانه میاندیشند. مردسالاری یکی از دالهای، مرکزی در جامعه افغانستان است؛ منتهی هر چقدر از مناطق فارسزبان و حتی ترکزبانان به سمت مناطق پشتوزبان نزدیک شوید، نگاه مردسالارانه بیشتر میشود و در این میان پشتونها و به طور مشخص در وضعیت فعلی حکومت طالبان بیش از هر قوم و مذهب دیگری با تکیه بر آیین «پشتونوالی»، رویکرد مخصوص خود به زنان را تشریح و توجیه میکنند و در این آیین عملا نمیتوان جایگاه مستقلی برای زنان در قبایل پشتون قائل شد. به همین دلیل در مفهوم «ناموس و شرف»، «پاکدامنی و عصمت» گفته میشود در صورت تجاوز به زن، در واقع به دارایی و شخصیت، شرف و حیثیت مرد تجاوز شده است. در واقع زن، بخش جدانشدنی «غیرت» و «ناموس» مردان افغانستانی را تشکیل میدهد و عملا به ابزاری در دست مردان تبدیل شده است. هویت زنان در کنار مردان قابل تعریف است و به همین خاطر در دعواهای قبیلهای و حتی برای ادای قرض و بدهکاری، از زنان و دختران استفاده ابزاری میکنند.
تفاوت دیدگاه به جایگاه زن در میان پشتونها و غیرپشتونها
بدون شک، طی سالهای گذشته چنین نگاههایی اگر تغییر نکرده باشد، تا حدی (نسبت به مناطق مختلف از جنوب تا شمال و شرق تا غرب)، تعدیل یا تحدید شده است، اما نگاه «ابزاری» به زنان و تلاش برای حفظ هویت زنان ذیل سایه و سلطه مردان، همچنان وجود دارد و در مراکز روستایی و عشایری چنین رویکردی بیشتر قابل مشاهده است؛ اما در مراکز شهری و شهرهای بزرگ این وضعیت خیلی کمتر شده است. البته در پایتخت افغانستان یعنی کابل به راحتی میتوان سه منطقه متمایز از هم را به لحاظ فرهنگی مشخص کرد . در واقع جامعه سنی افغانستان، علاوه بر تعدد خردهفرهنگهای قومی و سنتی، دارای قشربندیهای سیاسی و اجتماعی متنوع هم هست که گاه این قشربندیهای سیاسی منجر به بروز شکافهای رویکردی در موضوعات مختلف شده است. از این زاویه نوع نگاه و رویکرد جامعه سنتی افغانستان با بخش مدرنشدهی آن متفاوت است و اگر در میان قبایل سنتگرا و افراطی پشتونهای طالب، زنان «داراییِ مردان» محسوب میشوند، در مقابل زنان در میان اقشار تکنوکرات و سکولار و مدرن از استقلال رای و آزادیهای فردی برخوردارند و به نوعی جایگاه متناسبتری نسبت به بخش سنتی جامعه افغانستان دارند.
بنابراین مواضع تبعیضآمیز طالبان نسبت به زنان، ریشه در باورهای سنتی، قبیلهای آنان دارد و عملا کرامت انسانیِ «زن» را نادیده گرفته یا همسطح و برابر با «مرد» نمیدانند. طالبان چه در گذشته و چه امروز، نقش چندانی برای زنان قائل نشده و اساسا سهم بسیار کمتری برای آنان در فعالیتهای اجتماعی- فرهنگی و بویژه سیاسی- اقتصادی تخصیص دادهاند. این در حالی است که مشارکت زنان در عرصههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی، میتواند به پیشرانی در رشد و توسعهی یک کشور تبدیل شده و جامعه را از یک وضعیت عقبماندگی به یک وضعیت پیشرفت و رشد هدایت کند.
بیتوجهی به جایگاه زنان و تاثیر منفی آن بر مشروعیت حکومت دوم طالبان
گروه طالبان که تا قبل از قبضِ قدرت، همواره از حضور و مشارکت زنان در عرصههای مختلف افغانستان سخن میگفت؛ از زمان بازیابی قدرت یعنی 25 مرداد 1400 تا کنون، به دلایل مختلف نه تنها فعالیتها و اشتغال زنان را به تدریج محدود و سپس منع کردهاند، بلکه حضور اجتماعی زنان نیز سرکوب شده است. جامعه زنان افغانستان که برخی تدابیر طالبان در خصوص حفظ حجاب، جداسازی کلاس دانشجویان دختر و پسر و موارد این چنینی را رعایت میکردند و ادامه تحصیل دختران در دانشگاه روزنه امید آنان برای بهبود شرایط زندگی در آینده بود، با منع تحصیل و اشتغال زنان، عملا موجب تشدید بیاعتمادی و بدبینی به حکومت موقت طالبان شده است. بدون شک اتخاذ برخی سیاستها در درون افغانستان و زیادهروی در کنترل افکار عمومی جامعه، موجب شده تا این تفکر بوجود آید که رهبران طالبان شاید بتوانند بر کل جغرافیای افغانستان تسلط داشته و نوعی حاکمیتِ مدنظر خود را با زور و سرکوب ایجاد کنند؛ اما در شکلدهی و برقراری نظمی که موجب همراهی و اعتماد مردم به رهبران طالبان و کارگزاران آن شود، دچار مشکل جدی خواهند شد.
در واقع اتخاذ سیاستهای غیرمنطقی به جای سیاستهای همزیستی از طریق مدارا، مصالحه و مسامحه، بویژه در موضوعاتی نظیر آزادی تحصیل، حق اشتغال زنان، آزادی بیان، و مواردی از این قبیل عملا جایگاه حکومت دوم طالبان را نه تنها شکننده خواهد کرد؛ بلکه موجب بروز اختلافات در طیفهای درون نظام طالبان خواهد شد. بویژه که نوع نظام سیاسی و قانون اساسی مدنظ طالبان هنوز مشخص نشده است؛ مشارکت احزاب و گروههای سیاسی و قومی در ساختار قدرت افغانستان نامشخص است و اساسا تعریف طالبان از حکومت فراگیر، به شدت «حداقلی» ، سطحی و غیرقابل قبول برای جریانهای سیاسی غیرپشتون و شیعیان است. فراگیر نبودن کابینه طالبان، همچنان یکی از موانع اصلی به رسمیت شناخته نشدن حکومت سرپرست طالبان است. هر چند که در معنا و مفهوم دقیقتر اساسا تشکیل دولت فراگیر، از جایی شروع میشود که «توافق سیاسی در نتیجه مذاکرات بینالافغانی واقعی» در داخل افغانستان با میانجیگری «بازیگرانِ صادق» شکل بگیرد و مکانیسم تشکیل یک حکومت همهشمول در توافقات حاصل شده از مذاکرات و گفتگوها استخراج و سپس طریقهی عملیاتی شدن آن مشخص شود.
نتیجهگیری
در شرایطی که
کشورهای همسایه و جهان تلاش میکردند تا با با همزیستی با پدیده طالبان، به
نوعی رهبران طالبان را به تشکیل دولت فراگیر، ترغیب و تقنیع سازند، منع تحصیل
دختران دانشجو در دانشگاهها و منع اشتغال آنان در مراکز غیردولتی و
انجیاوها، عملا موجب تشدید بیاعتمادی در داخل و خارج به حکومت موقت طالبان
شد.
در نهایت
باید گفت با توجه به شرایط بد اقتصادی و معیشتی، بیکاری، فقر فزاینده،
ناامنیها و مشکلات زندگی، محروم کردن چندین میلیون دختر از حق تحصیل و سپس
اشتغال، محدود کردن زنان در خانه، سختگیری در برخی امور نظیر عدم تردد و مسافرت
زنان بدون محرم به شهرهای دیگر، عدم استفاده از ظرفیت زنان یا ایجاد مانع برای
توسعه آموزشهای بهداشتی، آموزشی و...، چشمانداز مبهم و تصویر ناروشنی از
وضعیت فرهنگی و جایگاه اجتماعی زنان افغانستان ارائه میکند و این مساله با
واکنش تند مجامع بینالمللی، شخصیتها و مقامات سیاسی داخلی و خارجی روبرو شده
است.
واقعیت این است که حکومت طالبان برای کسب مشروعیت و اصلاح ذهنیت افکار عمومی در داخل و خارج از کشور، باید در خصوص بازگشایی مدارس و دانشگاها برای دانشجویان دختر، تدابیر منطقیتری اتخاذ کند؛ چرا که تحصیل دختران در دانشگاهها و مدارس، نه تنها زمینههای اجتماعی دولت فراگیر را در افغانستان فراهم میکند و موجب نوعی همراهی با حکومت میشود، موجبات رفع بهانههای برخی کشورهای معاند را فراهم میسازد که همواره به دنبال ایجاد اختلاف و چنددستگی در درون کشورهای اسلامی هستند. همچنین بازگشایی دانشگاهها و تحصیل دختران، پایه و اساس پیشرفت علمی و رشد فرهنگی جامعه افغانستان را در پی خواهد داشت.
.