عثمان نجیب

 

می‌دانم نوشته‌ی من نزدِ برخی ها چندان خریدار ندارد. اما با رفقایی که هم‌راهِ‌ِ من می‌شوند، کارزارِ راستی ‌یابی کجایی سرمایه‌های نقدینه‌ی حزب را از دو روز اغاز کردیم. یکی از رفقای عزیز معلوماتِ خوبی دادند. برای تکمیلِ آن با هم ‌باشیم بهتر است. تا بیابیم آنانی که سکوت کرده اند چه دلیلی دارند؟

دارایی های نقدینه‌ی حزبِ دموکراتیکِ خلقِ افغانستان کجاستند؟

فراخوانِ عمومی:

درود ‌و مِهر و سلام بر همه‌ی رفقای عزیزِ من !

سال هاست دامنه‌ی اصلی حزب از بنده‌ی روحِ آن جدا شده و سرگردانِ بی‌غوله‌های کرداری بی‌کمالانی است که در هنرِ شب‌پره‌بازی و در بذرِ توهماتِ دروغین طی طریق دارند و از نامِ حزب بر هیولای فروننشته‌ی عطشِ قدرت و خودخواهی ها تکیه زده و مرام و‌ اساسِ حزب را فراموش کرده اند. خیالاتی سرایی های عوام‌فریبانه‌ی آنان بر جولانِ توسنِ‌مرادِ تَوَهُم رانی بر بستر و‌ بساطِ حزبیْ است که هریک از این دلالانِ قدرت و ثروت و سیاست ‌و مکنت هم پیشا کسبِ اقتدارِ سیاسی نظامی حزب در کشور و هم پسا پیروزی آن برای اتکا بر اریکه‌ی قدرت انجام داده اند. ما

در پی راه اندازی کودتای ۱۸ بود که شیرازه ها را در هم شکستن و رهبر را به تیرـ خیانت بستند. البته جمع محدودی که باقی بود کاری از پیش بُرده نتوانستند. چون مانندِ امروزِ کرزی غنی که آمریکا و انگلیس و اروپا آنان را حمایت کرد. دی‌روز گرباچفِ خاین و پلید از سوی شوروی کودتای درون حزبی به نفعِ دکتر نجیب و یارانش علیه شادروان ببرک کارمل حمایت و ایشان را کنار زدند. از همان تاریخ به بعد دیگر حزبی به نامِ حزبِ دموکراتیکِ خَلقِ افغانستان وجود ندارد. یکی از دلایلی که ما را به قوتِ‌گفتارِ ما پشتیبانی می‌کند همانا انشعابات و پیکرهای جدا بافته از درونِ‌حزبی است که اینان نامِ اصلِ آن را به حزبِ‌ دروغین وطن تعدیل کردند.

ما شاهدِ به وجود آمدنِ ده ها شاخه‌ی انشعابی از جٰنبِ‌حزبِ‌وطنِ شان بودیم ‌و می‌باشیم و پیشِ‌روی چشمانِ جلوه‌های رقاصانه‌ی سیاست های غرب‌گرایی دارند. اما بر ملت فقط نامی نهاده اند.

یکی از دغدغه هایی که سال هاست در ذهنِ من زیر و رو می‌شود، دریافتِ دلایل چرایی سکوتِ این حزب سازان است که فکر کَرده اند حزب همه یک غژدی است هرگاه خواستی بردارش و هرگاه خواستی پارچه پارچه اش کن.

غاصبانِ نام و اعتبارِ حزب غایبانِ خاموش و من درآوردهای اند که در تجاهلِ عارفانه و در تساهلِ جاهلانه و در تغافلِ خاینانه از موجودیتِ نقدینه‌های حزب انکار دارند. اینان از الف تا ی پرچمی و خلقی باید به همه‌ی ما توضیح بدهند که این نقدینه های حزب کجاست و بر سَرِ آن ها چه آمده، در آمد های دورانی آن از چند به چند رسیده اند؟ صلاحیت های برداشت و واریزی پول ها را کی ها داشتند. مقصدِ‌ محافظتِ این پول ها کدام بانک هاست و وضع امروزِ نقدینه‌گی های حزب در چه حال و در دست کی‌هاست؟ املاک و دارایی های مصادره شده‌ی حزب در چه حال اند و کی ها چه اقداماتی در کدام زمان ها برای برکشتاندنِ آن ها کرده و چه نتایجی گرفته اند؟ اگر نکرده اند این خیانت را چه کسانی جواب می‌دهند؟‌ حالا که از یک حزب ۵۶ حزب ساختید یا پنج و شش حزب. بگویید که میانه‌های هر یک از حزبی که ساخته اید با سرمایه‌های مفقود شده‌ی حزب چی است؟ سرمایه ها مربوطِ حزبِ‌ واحدِ دموکراتیکِ خلقِ افغانستان بودند و استند. و شما ها که از آن منشعب شدید، در اعلامیه های تان صراحت داده اید که دیگر بخشی از وارثینِ دارایی های منقول و غیرِمنقولِ‌ حزب نیستید و از اعتبارِ آن هم استفاده نه می‌کنید. اعلامیه های اعلامِ موجودیت و خطوطِ اساسی و مرامی تان را برای ما همه‌گانی سازید.

با این فراخوانِ ‌کوتاه از همه رفقایی که دل های شان برای سرگذشت و سرمایه های حزب از تاراج و یغما بردن می‌تپد خواهش‌مندم با ما بپیوندند و از حقوقِ شان بازپرس کنند. این سرمایه ها شخصی افراد نبودند و نیستند‌.‌ این سرمایه ها پول هایی اند که من و‌ شما از دوران های اختفا تا سقوطِ حزب به نامِ های حق‌العضویت، حق‌الشمول و مساعدت پرداخته ایم . من مصروفِ ترتیبِ صورتِ دعواییْ در این مورد می‌باشم و رفقای حقوق‌دان می‌توانند من را کمک کنند. البته با ثبتِ نامِ بیش‌ترین دادخواهان چند تن از عزیرانِ ما در رهبری این داعیه قرار بگیرند و ما در رکابِ شان خواهیم بود. اگر کسی به این دادخواهی اعتنا نکند، من به تنهایی آن را تا محاکمِ اروپایی می‌رسانم. آن‌گاه هم هر روز عنوانی یک مقامِ زنده‌ی پیشینِ حزب نامه‌ی سرگشاده منتشر می‌کنم تا جوابده باشد. این فراخوان برای لبیک گفتن ادامه دارد و‌ برای مقاماتِ پیشینِ حزب یک هفته فرصت دارد تا جوابِ ابتدایی بدهند.‌ در غیرِ آن نامه‌ی بعدی متفاوت‌تر از این خواهد بود . بااحترام محمدعثمان نجیب

 

 

 


بالا
 
بازگشت