عثمان نجیب
آمریکا و آمپریالیسم هرگز بَرِنده نبوده اند
گذری بر تشابهاتِ جنگِ ناکامِ آمریکا در دو کشورِ جنوبی و شرقی آسیا. «افغانستان و ویتنام »
در حسرت و نوستالژی برای داشتنِ یک کشورِ مُرَفه خواهم مُرْد.
چه مرگِ دردناکی چه دردِ بیم ناکی و چه بیمِ بی انجامی.
برای دریافتِ معلومات های مفید غرضِ آگاهی یافتن از پیشنه های تاریخی جهان و علاقه به تاریخ مدام سَر و تهیی برنامه ها و نوشته ها و تاریخ های مختلف جهان را غربال میکنم. شناوری در بحرِ به ظاهر آرامِ دنیای معلومات و نوشته و کهننگاری های تاریخی کاری هم نیست که ساده به دست آید. بخصوص که غواصِ نابلدی استم. آشنایی با کار و نوعیْ مبارزاتِ مردانِ مبارز و زنانِ قهرمانِ جهان خوشآیندی ها روحی دارند. اما به همان تناسب فرسایشگر روح اند. در موردِ دوم اینان ملامت نیستند اما شکستهگی های بیپیوندِ ابدی کشورم من را به حسرتی وا میدارد که هرگز واحد نخواهد شد، رهبرِ واحدِ ملی نخواهد یافت، مکانِ اَمن برای در هم آمیزی کلتورهای مستقر در خودش نخواهد بود و هرگز جزء به ویران کردن به معماری و معموری اش سعی نخواهد شد. استیلای جباران و قدرتمدارانِ بی التفات به وطن و بی تعهد به مردمِ وطن و بیوجدان های وابسته به سازمان های استخباراتی جهان هرگز از دامانِ این ملت و این کشور کوتاه نخواهد شد. همه زر پروران دیروزِ قدرت بدونِ حس تعلق همچنان نسل به نسل انتقالِ میراثِ شومِ اقتدارگرایی و انحصاری خانهوادهگی و گروهی سیاسی، گروهی تجاری، گروهی منافع پسندی را منتقل خواهند کرد. میان اینان که جنایات یک دیگر را توجیه و حمایت میکنند هیچ اختلافی وجود نداشت و ندارد و نخواهد داشت. اینان پشتونِ شان بهترین تاجیک و تاجیکِ شان بهترین پشتون و هزارهی شان بهترین پشتون و تاجیک و ازبیک شان خوبترین هزاره و پشتون و تاجیک خواهند بود و همهی شان متناسب به سهمیهی خود حُکمرَوایانِ بی اصل و بی نَسَب و بی تحصیل و بی تعلیم یا با تعلیمِ بی مَددرسانی به انسانِ افغانستان خواهند بود. دردناکتر آن که فرزندانِ غریب و بیچاره و بیچاره نگهداشته شدهی هر قوم فقط دربانان، آشپزان، امنیتگیرانِ بخور نَمِیر این جلادان و شیادانـ خون آشام خواهند بود. آنان را به مکتب و مدرسه راهی نخواهد بود، آنان را به تحصیل و آموزش مددی نخواهد بود، آنان را به رفاهیت و خود ارادیت مجالی نخواهد بود. مگر این که به خود آیند مثلِ اسپارتاکوس لشکری از خود بسازند و نشان بدهند که ارکانِ قدرت اسیر پنجههای آهنینِ آنان اند. نشان بدهند که این ها تعیین کنندهی تعاملات ملی و کشوری اند. چون نیروی بیشکستی دارند.
یکی از برنامه های یوتیوپ در موردِ تاریخِ ویتنام را مفصل دیدم که به پاددکست نشر میشود. با توجه به آگاهی که از مبارزاتِ انقلابی مردمِ ویتنام و نقشِ بلند و فداکارانهی هو. شی یا چی. مین در این مبارزاتِ آزادی خواهانهی نابرابر علیه چند استعمار و استثمار و تجاوزات آمریکا، جاپان، فرانسه، چین و دیگر کشور ها در ویتنام داشتم، علاقه گرفتم این برنامه را تعقیب کنم. وقتی گوینده روایات را میخواند همان بخش های تاریخِ نادیده اما خوانده شده از مقابلِ چشمانم رژهِ میرفتند و متوجه تشابهاتِ بیست سالِ اخیرـ رویداد های افغانستانِ تحتِ اشغالِ آمریکا در تاریخ معاصر و سیطرهی آمریکا بر حکومتِ دست نشاندهی او به سایگون شدم که عملاً کشورِ واحدِ ویتنام را به ویتنامِشمالی و جنوبی تقسیم میکرد و آمریکا ویتنامِ جنوبی را مقابلِ ویتنامِ شمالی قرار داده بود و بی هیچ نتیجهی تن به شکست و ذلت داد. خواستم این موارد را در تحریر این مقاله خدمتِ شما بزرگان همهگانی کنم.
ویتنام یکی از بی نظیرترین کشور های جنوب شرقی آسیا با هزاران سال تاریخ شکوهمند و به پیروزی های بزرگی که در مقابل استعمارگران است و مردمِ آن به دلیلِ شجاعت و پایمردی علیه استعمارگران معروف شده اند. اما نظام های حاکمِ ویتنامِ جنوبی مدام در دفاع از آمپریالیسم علیه ملتِ شان در کوریای شمالی قرار گرفتند.
موردی که مردم افغانستان هم نسبت به استقلال خواهی داشتند. اما رهبرانِ عمدتاً یک تبار یعنی پشتون در افغانستان هرگز از بردهگی به آمریکا و انگلیس کوتاه نیامدند. به همان ملحوظ است که
هیچ ملتی در جهان بالای مردمِ افغانستان حقی و دَیْنِیْ ندارد. اگر دیروز میلیون ها بار طعنهی مالیه دهندهگانِ شان را به ما میدادند، امروز همان مالیه های شان را سیاسیون و نظامی های شان دوباره دزدیدند و کشورِ ما را فروپاشاندند. در درازی بیست سال همه منابع زیر زمینی و رُوْ زمینی ما را دزدیدند. خانه های ما را ویران کردند، کاشانه های ما را به دستِ تروریستان سپردند. پسا فرار هم همه را به خاک یک سان کرده و میراثِ شومِ نسل کُشی را برای مان جا گذاشتند. حضورِ افغانستانی ها در کشور های غربی و اروپایی و اسلامی نتیجهی جنایاتی است که دولت ها و نظام های آنان علیهِ ما مرتکب شده اند. فقط یک تفاوت دارد که دولت ها و کشور های اسلامی به شمولِ ترکیهی اردوغانی و ایرانِ اخوندی و اعرابِ تروریستی و پاکستانِ ژاندارمری با پناهنده ها رفتار وحشیانه و غیرِ انسانی و غیرِ اسلامی دارند و هر از گاهی امکانِ تعامل با طالبانِ تروریست دارند. اما غرب و اروپا این مناعت را دارند که با مهاجرین رفتارِ های انسانی میکنند. آمریکا پرستان بیغم باشند.
ویتنام هم در طی جنگ های داخلی بیش از دو میلیون آواره داشت. که احتمالاً به شرایط بدتر از امروز سردچار بودند. ویتنام مانند کشورِ ما یکی از بی نظیرترین کشورهای شرقی آسیا میباشد که ما در جنوبِ آن قرار داریم. دو کشوری با هزاران سال تاریخ شکوهمند و به پیروزی های بزرگی که در مقابل استعمارگران داشتند معروف شده اند.
ویتنام و افغانستان شامل دوره های مختلفی از لشکر کشی های استعماری بوده اند. فرانسه، جاپان و چین متواتر ویتنام را تحتِ اشغال داشتند و فرانسه از سال ۱۸۵۸ در این منطقه که هند و چین نامیده میشد حمله کرده در ویتنام به جاده سازی ها و پُل سازی ها پرداختند. ایجادِ تغییرات گسترده توسطِ فرانسه در ویتنام اما نه برای ویتنامی ها که برای ایجاد تسهیلاتِ سفربری نیرو های خودِ شان. موردی که آمریکایی ها با متحدانِ در شاهراههای افغانستان انجام دادند. و دیدیم که سرک ها و جاده ها چقدر یک بار مصرف بودند تا پایا بودن. ولی ویتنامی ها علاقه به حضورِ فرانسه در خاکِ شان نداشتند چون قبل از فرانسه چین هم به ویتنام حمله کرده بود، این ویتنامی های قهرمان بودند که برای استقلال با فرانسه در ستیز شدند. چنانی که حالا مقاومت گرانِ شجاعِ کشور ما در هندوکش ها و اندراب ها و پنجشیر و کوهستانات و شمالی علیه نیروهای چند ملیتی طالبانی و پاکستانی و خیبری و حقانی تروریستی میرزمند.
فرانسه صد سال پسا اشغال در ویتنام از سوی مبارزین آن کشور شکست خورده و فرار را بر قرار ترجیح داد. سالیْ پس از ختمِ جنگ جهانی اول ویلسون رئیس جمهورِ آمریکا به فرانسه سفر کرد تا موارد جدیدی از نظم جهانی گویا پایان دادن به روشًِ استعمار را مطرح کند. در این سفر باید ویلسون نامهی هوچی مینِ جوان استقلال طلب و بعدها رهبرِ ماندگارِ مردمِ ویتنام را مطالعه و در جلسه مطرح میکرد تا بر مبنای آن استقلالِ ویتنام به رسمیت شناخته میشد. منشی شخصی ویلسون نامهی هو چی مین را گرفت. اما به دلیلِ مداخلاتِ سازمان های جاسوسی نامهی هو شی مین هرگز برای ویلسون نرسید. اما هوشی هرگز نه ایستاد علیالرغمِ به سر بردن در تبعیدِ سی ساله که از سال ۱۹۱۱ آغاز شده بود همچنان به مبارزه ادامه میداد. موردی که تمامِ تاریخِ رهبرانِ پشتونِ افغانستان از بهرهیی نداشتند و فقط برای برگشتنِ شخصِ خودِ شان به قدرت دستبوسی و جاسوسی قدرت های هم عصرِ شان را میکردند.
ژاپنی ها با آغازِ جنگِ جهانی دوم ویتنام را اشغال کردند و اینجا بود که هوشی برای راندنِ جاپاپانی ها به ویتنام برگشت و گروهِ انقلابی ویتنامی را ایجاد و از اِمکاناتِ آمریکا علیه جاپان استفاده کرد. در سالِ ۱۹۴۰ جنگِ دومِ جهانی در گرفت و آلمان به سرعت اروپا از جمله فرانسه را فتح نمود. ویتنامی ها در به شدت علیه جاپانانی جنگیدند و جاپانی ها که در بمبارانِ اتومی آمریکا از پا افتاده و تسلیم شده بودن، از ویتنام هم توسط ویتنامی ها اخراج و ویتنامی ها مالکِ تمامِ اراضی شان شدند. ترس هوشی از آن بود که فرانسه دوباره برای اشغالِ ویتنام برنه گردد. موردی که اصلاً رهبرانِ مزدو و خاینِ پشتون تبارِ افغانستان برای حفظِ جغرافیای وطن در هیچ مقطعی از تاریخ فکر نه کرده بل با هربار امضای یک پیمان بخش هایی از آن را فروختند. پس از اخراج جاپان بود که میلیون ها مردم منتظر بودند تا فرمانِ استقلالِ ویتنام را بشنوند. ۲سپتامبرِ ۱۹۴۵. اما روزولت رییس جمهور آمریکا مُرد و هریتومن جانشینِ او شد. ولی ویتنام در اثرِ همکاری آمریکا با فرانسه دوباره به تسلط فرانسه در آمد. البته این بار آمریکا هم طرفدارِ فرانسه بود و از آن کشور حمایت های مختلفی میکرد. این سوی نبرد اما جنگ های فرسایشی و مقاومت های نیرو های وطندوست و بارتیزان هوشی مین برای فرانسه در ۵۵ روز ۸ هزار سرباز و. افسر کشته داد و متباقی سه هزار نفر هم زخمی و نیمه جان ویتنام را ترک کردند. تلفات داد و ویتنام با جنگل های انبوهِ به کابوس مرگ و وحشتِ فرانسویان مبدل گشت. اما آمریکا آرام نه نشست و شروع به مداخله در امور ویتنام شد. کنیدی نیرویی به ویتنام نفرستاد، اما او عملاً به انسان کُشی در ویتنام مهرِ صحه گذاشت تا مزارع کشاورزانِ ویتنام شمالی بمباران شود که نیروهای هوشی و مردم گرسنه بمانند. با آن هم از هوشی هراسِ فراوان داشتند در اثر برتریخواهی های آمریکا بود که ویتنام شمالی و جنوبی سر کشیدند. هوشی و یارانش در شمال مدام در کشمکشهای استقلال خواهی و زدودنِ استعمار پذیری گیر افتاد و نبردِ نا برابرِ حق بر باطل ادامه یافت.
چرا آمریکا از هیچ شکستی انتباه نمیگیرد و دست از جنگ بر نمیدارد؟ با آن که در هیچ تاریخی از جنگ ها برندهی نهایی نبوده و شکست های سنگین و سهمگینی را متحمل شده و علاوه بر آن تلفات جانی و خسارات بزرگ مالی را متحمل شده، میشود و خواهد شد. دلیل آن است که هیچ ابر قدرتی حاضر به پذیرش حقیقت شکست خود نیست. این امر بیشتر در کشورهای استعماری غرب وجود دارد. فرانسه صد سال پساز اشغال درویتنام از سوی مبارزین آن کشور شکست خورد و فرار را بر قرار ترجیح داد. آمریکا فکر کرد که با لشکر کشی های متعدد و خفقانآور حتا برای سربازان خودش از مداخله در ویتنام باز نه ایستاد. ولی ویتنام در اثر جنگ های فرسایشی و مقاومت های نیرو های وطندوست و بارتیزان هوشی مین برای آمریکا به کابوس مرگ و وحشت مبدل گشت. در اثر این برتری خواهی های آمریکا بود که ویتنام شمالی و جنوبی مدام در کشمکشهای استقلال خواهی و استعمار پذیری گیر افتاد و نبرد حق نابرابر حق بر باطل ادامه یافت. تاریخ نشان میدهد که تنها در جنگ ویتنام چندین رئیس جمهور آمریکا به اشکال مختلف حضور داشته و طی سی سال جنگ های داخلی و حضور استعمار خارجی در ویتنام تحمیل شد. این نیروهای آمریکایی و نظام دست نشاندهی آن کشور در ویتنام جنوبی بود که با پیروزی های اندک اندک در جنگ های گوریلایی و شهر به و جاده به جاده و گذر به گذر مغرور شده و سرانجام به شکست های افتضاح آمیزی روبرو میشدند. مداخلات آمریکا در خاک ویتنام چنان خورنده و کشنده به آمریکا و مردم ویتنام بود که همه را میآزرد. تداومِ آن جنگ ها بود که کاروان های تابوت های بی توقف کشته شدهگان امریکایی بدون به خانه های شان منتقل میکردند و تقریبا هر آمریکایی که یکی از بستهگانش وارد مأموریت جنک ویتنام بودند برای دریافت اطلاع از این که او چه زمانی کشته میشود يا احوالی از مرگش را میشنود با دلهره زندهگی داشتند. یعنی تا آغازِ سالِ ۱۹۶۶ حدودِ۲۴۰۰ آمریکایی در ویتنام کشته شده بودند و این تلفات از مرز ۳۷۰۰۰ نفر هم کشته میشدند برای آن که هیچ بود. و دو لک نفر آمریکایی مستقر در ویتنام منتظرِملحق شدنِ همکاران بیشتر شان بودند. آمریکا جنگل های ویتنام را هشت مرتبه بیشتر از اندازهی مجموعِ بم افکنی ها در جنگِ دوم جهانی استفاده کرد. موردی که در افغانستان چند مرتبه یبشتر از آن بود و حتا مادرِ بم ها را هم به بهانهی سرکوبِ داعش در ننگرهار استفاده کرد.هیچ آمریکایی در طولِ بیست سال اشغالِ افغانستان و دادن بیش از ۲۵۰۰۰ کشته هرگز به آن واکنش نشان ندادند و از سوی مردم آمریکا دیده نه شد. نارسایی های حکومتداری در ویتنام جنوبی چنان بود که طی یک سال ۸ مرتبه نظام های سیاسی در پی کودتا ها اسقاط شدند. و تقریبا همه در جنگ نا برابر بودند. اما آمریکا در افغانستان فقط به حمایت از کرزی و غنی ادامه داده و کوچکترین عطفی برای زندهگی مردمِ افغانستان نکرد. در نتیجهی اعتماد به خودِ کاذبِ آمریکا هزاران آمریکایی کشته شد. ۲۵۰ هزار ویتنامی کشته دو میلیون آواره شدند.( جنگ ویتنام ادامه داشت و جانسون وعدهی عدم حمله به ویتنام شمالی بود. که دروغی بیش نبود نیکسون. نوعی تهدید به عدم حضور ویتنام جنوبی برای مذاکره داد و سه روز پیش از مذاکره ویتنامِ جنوبی را متقاعد ساخت که به مذاکره حاضر نشود. و نیکسون پس از برنده شدن در انتخابات آنان را همکاری میکند. موردی که عمقِ اختلاف و دسیسه سازی ساسیون آمریکا را آشکار میسازد،
من باری با توجه به اختلافاتِ عمیقِ میان گروهی سیاسیون و نظامی های آمریکا نوشتم که آرزو دارم طالب امکاناتی را دست و پا کند که این بار باز هم آمریکا و انگلیس را آماج حملاتِ گستردهی كُشندهگی و تروریستی قرار دهد تا بدانند که ملتِ مظلومِ ما چی درد و عذاب میکَشند. سکوتِ مردمانِ این کشورها و اروپا نسبتِ جنایات در کشورِ ما مایهی شرم برای گویا دموکراسی آنان است. چون وقوعِ هر امری از سوی اینان محتمل است.
جوانان هم باید بدانند که در زندهگی زاده شدنْ، چشم ها برای دیدن ها خواندن هاست. مغز ها برای تشخیص دادن ها. در زندهگی کَسْبِیْ عینک ها برای دقت در کمبینی های چشم ها پیش از داوری هاست. متوجه باشیم. حریمِ دیگران را احترام و دیدًگاه های مان را در حدِ آگاهی های ما مرتبط به بحث ها ابراز کنیمً. اما برای حُریت و استقلال لحاظِ هیچکسی را نباید کرد.
۱۹۶۸ تعدادِ نیم میلیون سرباز امریکا در ویتنام حضور داشتند. ولی اثری از مؤفقیت نبود. برادران کنیدی یکی پی دیگر ترور شدند. نیکسون هم به جنوبی ها در خفا وعده داده بود وقتی رییس جمهور شود، فشار بیشتری به شمال میاورد. ویتنام دیگر برای آمریکایی هاجهنمی بود. اما افغانستان هرگز به آنان جهنمی نبود در ۲۱ مارچ ۱۹۷۳- آمریکایی ها با شکست و سر افکندهگی از ویتنام خارج شدند. اما از افغانستان نوعی برنامه ریزی شده شبانگاه فرار کردند. نیکسون وعدهی حمایت هوایی داد اما قربانی واترگیت شد. همه تجهیزات را جنوب داد. و شمال وحنوب درگیر شدند. آگوست ۱۹۷۴ نیکسون کناره گیری کرد. سلاح داد مهمات نبود، طیاره بود پیلوت نبود. خودرو داد قطعات یدکی وجود نداشت. بیس ۲۹ آوریل حمله به سایگون آغاز شد هلیکوپتر ها آماده شدند تا مردم را از شهر تخلیه و به سوی فرودگاه ها و کشتی ها ببرند. و بعداً هم برگردند و مردم بیشتری را انتقال دهند. عملیات تخلیه چندان مؤفق نبود. موردی که ما در حیاتِ خود دیدیم که فرودگاهِ کابل شاهدِ چهگونه فاجعهی انسانی زیرِنامِ تخلیه بودیم. ولی امریکایی ها همه ویتنامی های طرف دار و بیطرفـ خود را کشتند، به هیچ کسی حتا اطفال رحم نکردند. اما آن جا در ویتنام مردم صاحبانِ کشور واحد شدند. آمریکا به بهانهی کمک و تخلیه همه آنچه از انسان و حیوان و زنده جان و اراضی را بمباران کردند. کشتار روستایی ها به بهانهی نجات شان کار احمقانهیی بود از سرباز ویتنامی تا دانش آموزان را کشتند به تلفاتِ سربازان خود هم اهمیت نمیداد. عملیات تندرـ غلتان سری انجام شد. اما در افغانستان جوانان افغانستان پیش روی پیلوتان شان از هواپیما های آمریکا سقوط و در هوا پارچه پارچه شدند و آمریکا معذرت هم نه خواست. آمریکا با خروجِ شرمگین و ننگین از ویتنام همه داشته هایش را در آن گذاشت، اما کشورِ ما به گروهـ تروریستی طالبانی پاکستانی و خیبری و جنوبی تسلیم کرد و تروریستانِ جنوب را عملاً علیه شمال و برانگیخت و تا حال از راه های گوناگون به نفع پاکستان حمایت شان میکند.
ادامه دارد…