عثمان نجیب
بیشهی شیر را از شغالان باز میگیریم باز. “بارور”
درنگِ کوتاه به کارنامه های داودِ جنبش و حبیبِ هوټکي.
به یاد داشته باشیم که افغانستان همیشه و مدام از تیرِ جهالتِ ۹۰ درصدی پشتونِ تحصيل کرده و حالا غرب نشین و صد در صد از نابخردی و خودکامهگی و مطلقالعنانی سلاطینِ پشتون هدف قرار گرفته و در نتیجه است که حالا در هیچ ردهیی از ردهبندی های سازگاری اجتماعی و سیاسی و جهانی جا ندارد. اما در رده های فقر، بدبختی، بیمبالاتی، تک محوری، تک قومی گرایی قدرت، مستخدم بودنِ سیاسیونِ جاسوسِ پشتون تبار برای خارجیها، منتقم بودن این سیاسیون برای کشتن و بستن و افروختنِ غیرِ پشتون ها در افعانستان، کشیدنِ خطوطِ آشکارِ تبعيضی و تفننی امتیاز خواهی و برتری جویی اولتر از همه و تازندهتر از همه قرار دارند. برای این نوع آدمکها مهم نیست که درعملی شدنِ اهدافِ چه کسانی و چه تعدادی قربانی شده یا متضرر میگردند. حتا برای شان ارزش ندارد که شأنی هم دارند یا نه. از اینگونه نشخوارکنندگان زیاد اند که در غرب لمیده اند و مستِ می ناب اند و سرگرمِ باده و شراب و پس از آن گرگانِ درندهی خراب. طی روز های اخیر دو تن از این سالارانِ ذلت به باداران شان و سردارانِ!؟ تحمیلِ جنایت بر همطنانِ غیر از تبار شان مدام در پی کافتنِ منفذی برای کوفتنِ بحری اند که سراسرِ جغرافیای غرب و اروپا را از گندِ شان آلوده اند.
آقایان داود جنبش و دو تن از این قماشِ جعل و جهل اند.
آقای جنش هرگز آدمِ تنهای خودش نیست و خبرنگارِ تنها هم نیست، کلینرِ استاد هم نیست. او یک پشتونِ متعصب، یک متعصبِ بی تهذیب و یک بیتهذیبِ با طرف است. او هیچگاه نتوانست احساساتِ پشتونولۍ خود را در ارایه های خبری و گفتاری و گردانندهگی پنهان کند. او همچنان نتوانست هیچگاهی حتا برای ظاهرسازی هم که شده عقدهی خود نسبت به غیرِ پشتون را پنهان کند. او در مصاحبه اش با غنی بابای فراری شان و بعد مصاحبهی خودش با یک تلویزیونِ پشتوی پاکستانی علناً و عملاً نشان داد که کی با چه شخصیتِ کینتوز است. کاربُردِ واژه های نیمگړی فکرونه، پشتنو فکری، شمالی ټلوالې، جنگ سالارانو، هر یو غواړی چې غنی بیرته راشی، د پښتنو سترکچر له بینه لاړ. طالبانو مقابل کې زور نشته. پس بدانید که اینان هریک ِ شان غرقابی از تعفن و گندیدهگی اند.
آقای حبیبِ هوټکی پشتونِ ظاهر آرامِ باطن پر تلاطم از موجِ نفرت و تعصبِ ضدِ فارسی.
سطح و سویهی سواد و علمیتِ این آقا را در یک بار دیدنِ یکی از برنامه هایش تشخیص میدهید،
او در آخرین مصاحبهاش با آقای حمیدالله فاروقی نا گهان و عمدی موردی را راجع به محترم دکتر سید مخدوم رهین استادِ بزرگِ خِرَد و اندیشه، نمادِ بلندی از بلندای بلندِ ادبِ فارسی، کوهِ سنگینیَ از علم و معرفت، لاله و سنبلِ روحپرورِ دُرِ دری پرتاب کرد. و خواست با این شناعت و شیادی برچسپی را بر دامانِ پاکِ استادِ عزیزِ ما بزند که فقط سر افکندهگی به خودش داشت. همه میدانیم که استاد رهین کار های ماندگاری در وزارتِ اطلاعات و فرهنگ انجام دادند. یکی از دست آورد های شان حفظِ گنجینهی باختر بود که هم آن را به منبعِ بزرگِ عاید به کشور در خارج از کشور مبدل ساختند و هم در حفظ و نگهداشتِ ساعی و کوشا بودند. گنجینهیی که یک سال است سر و صدایی از آن نیست. و من چندین بار فراخوان دادم تا یک گروهی دادخواه برای معلوم شدنِ سرنوشتِ آن تشکیل شود که نشد. پس آقایان حبیبِ هوټکي و داودِ جنبش بدانند که آفتاب هرگز در سرزمینِ خراسان و مهدِ زبانِ شیوای فارسی غروب نمیکند و به قولِ بارور بیشهی شیر را از شغالان باز میگیریم باز. بدرود