عثمان نجیب
دکتر از سال ۱۳۶۲ طرح پنهانی کنار زدن رهبر را ریخت.
ظهور رزمجو اولین گام های علنی هتک حرمت به تحریک نجیب نسبت به رهبر را برداشت.
حشمت کیانی رئیس امورسیاسی امنیت را درست پس از راه اندازی کانکور شناخت حزب برطرف کرد و مرحلهی نهایی و سوم را لغو کرد.
پسا سپری شدن دو دور آزمون یک سلسله تبلیغات سوء علیه رهبر پخش کرد که گویا کیش شخصیت پرستی دارد.
به حمایت مستقیم رهبر در مقام منشی کمیته مرکزی و بعد عضویت دفتر سیاسی حزب رسید.
تا آنجا در عمیق سازی فاجعهی خیانت پیش رفت که پلنوم ۱۸ را دایر و رهبر را معزول کرد.
پسا خلع قدرت رهبر، در یک همه پرسی حزبی، بیشترین کسانی که به رهبر رأی مثبت و دید مساعد داشتند را یا زندانی یا محازات یا بر طرف کرد.
در قدرت از هیچ نوع سوء استفاده دریغ نه کرد.
از طرح های سیاسی و استخباراتی کنار زدن های رقیبان دست نه برداشت.
اعضای رهبر غیر پشتون حزب ودولت را فقط به عنوان متکا های عبور خود از گذرگاه های نیستی به کار میگرفت.
در طرح ترور رفقای نامدار حزب برنامه های زیادی داشت که جلال رزمنده از نخستین ها بود. و بعد بر جسدش اشک تمساح ریخت،
شادروان استاد عظیمی در برنامهی دوم ترور سیاسی نجیب قرار داشتند که مکان آن را تنگی واغجان لوگر گزیده بود، اما به دلایلی که معلوم نشد آن برنامه ناکام ماند،
سیاست گروه بازی و قوم بازی را علنی کرده و نسبت به بزرگان غیر پشتون قوای مسلح و حزب شکاک شده بود. چنانی که به روایت جنرال بابه جان در یکی از مجالس سرقوماندانی اعلای قوای مسلح خطابا به جنابا استاد دلاور سریع و صریح برای شان گفته بود که رفیق دلاور تو تز موضع شمالیگری خودت بیرون نمیشی.
برنامه گرفتاری دوستم و رهبران جنبش ملی در کابل را طرح کرد و مؤفق نشد.
برنامهی جابجایی جمعه اڅک در شمال را با خشونت پیگیری کرد و از هیچ تهدیدی دریغ نه ورزید.
به روایت شادروان استاد عظیمی در مکالمهی مخابرهیی زاس با دوستم بسیار خواست تا دوستم را فریب داده و به کابل فراخواند و بعد به دادش برسد.
به روایت صفیه خواهر استورد آریانا که شخصاً به خودم کرد، دکنر نجیب ماه ها قبل از فرار خودش هوا پیمای در حال پرواز به مسیر هند را بازگشت اضطراری داده و مهربانو فتانه با دو دخترش و هشت بکس سنگین وزن را در رهرو های هوا پیما جا به جا کرد.
برنامهی فرار را از قبل به ذهن داشت. به همان جهت جنرال بی غیرتی مثل رفیع را فرستاد به نزد گلبالذین تا قدرت را به او تسلیم کند.
در برنامهی فرارش سرنوشت بعد از فرار خودش که برای مردم و دولت و حزب رقم میخورد در فکرش نبود و امنیت هیچ کس مدنظرش نبوده و ارزش نداشت،
پیشا فرار مقادیر زیادی پول های ملت را به بصیر عُمرزی در سرای شهزاده داده و حتا به گزارش استخبارات پولی دافغانستان بانک در یک مورد یک بستهی چندین میلیونی پول رایج افغانستان را پیش از راجستر شدن در بانک به بصیر عُمرزی سپرد.
در تمام دوران اقامت به دفتر ملل متحد از مردم معذرت نخواست و یادداشت هایی را هم خلاف واقعیت نوشت.
در همان جا هم به حس پشتونولۍ دل بسته بود و حتا طالب را برادرش فکر میکرد که میاید او را دوباره به سکان قدرت مینشاند که محاسبه اش غلط بود و برادرانش و وطن دارانش و افراسیاب خټک او را با برادرش به شهادتکاه بردند.