عبدالناصر نورزاد
شکست مفهومی نظریه ی ژیوپولتیک نظم نوین جهانی در افغانستان
اینکه چرا امریکا آمد و در پی چه بود، سوالی است خیلی عمیق و مستلزم کاوش موشگافانه و مسلکی که وقت و منافع بیشتر تحقیقاتی نیاز دارد؛ اما تطبیقات و تعاملات امنیتی در افغانستان و ماحول آن در بیست سال گذشته حاکی از آن است که ژیوپولیتیک نظم نوین جهانی، بحران عمیق امنیتی را در این کشور به وجود آورده است. بحرانی که در درازمدت باعث شد تا دستاوردهای بیستساله افغانستان، علیرغم نارساییها و فساد در درون دستگاه حاکم، به یکبارهگی نقش برآب شود. تلاش برای تحمیل اهداف امنیتی توسط امریکا زیر نام اهداف سیاسی و خیرخواهانه باعث شد تا در ماحول افغانستان، به عوض تعامل و همگرایی امنیتی، رقابت شدید و خونبار توسط نیروهای نیابتی به وجود آید.
حضور امریکا در افغانستان و منطقه تحت نظریه ژیوپولتیک نظم نوین جهانی که سرآغاز آن ختم جنگ سرد بود، کمکی به تامین امنیت افغانستان و منطقه نکرد، بل باعث وخیمتر شدن وضیعت امنیتی در کشور شده که بیشتر ناشی از حساسیت و رقابت شدید کشور همسایهها و منطقه در افغانستان بود؛ کشورهایی که حضور امریکا را در درازمدت خطری برای امنیت و منافع خود میدیدند.
رقابتهای ناسالم و شدید کشورهای همسایه در افغانستان، بیشتر ناشی از نارضایتی آنها مبنی بر حضور امریکا در افغانستان و درک این مساله بود که این حضور در درازمدت منجر به گسترش ساحه نفوذ امریکا در منطقه شده و نظم موجود را برهم میزند. بنابراین، هر کشوری تلاش داشت تا نیروهای نیابتی خود را وارد میدان ساخته و منافع امنیتی خود را در قالب آن جستوجو کند. این امر باعث دشوارتر شدن شرایط برای تامین امنیت در افغانستان شد و باعث شد تا کشورهای همسایه نهتنها خود را در تحولات افغانستان دخیل نبینند، بل خطر جدی را از ناحیه افغانستان احساس کنند.
ژیوپولتیک نظم نوین جهانی و حضور امریکا در افغانستان باعث شد تا یک همگرایی امنیتی منطقهای برای بهبود وضعیت امنیتی افغانستان به وجود نیاید. کشورهای همسایه که در ابتدای حضور امریکا در افغانستان، این حضور را به نفع خود میدیدند، آهستهآهسته با درک تکرویهای امریکا در منطقه و افغانستان و درک عدم منافع خود در این حضور، در جستوجوی مقابله با حضور امریکا برآمدند. در ابتدای امر کشورهای همسایه و منطقه با همکاری سخاوتمندانه به این حضور کمک کردند، اما بعداً به چالشهای جدی فراروی این حضور مبدل گشتند. روسیه، پاکستان، ایران، هندوستان، چین و حتا کشورهای اتحادیه اروپا، ترکیه و کشورهای عربی، هرکدام منافع مختلف و حتا متضادی را در خصوص تامین امنیت افغانستان دنبال میکردند که باعث شد نیروهای نیابتی خود را وارد میدان سازند و برای تامین امنیت و منافع اقتصادی خود، دست به کار شوند. در ضمن، حضور امریکا در افغانستان، باعث شد تا دولت وقت نتواند و نخواهد توازن در روابط امنیتی خود با منطقه را حفظ کند. روابط گرم با هند و سردی روابط با پاکستان، ایجاد روابط قوی با امریکا و به حاشیه کشاندن ایران در تعاملات امنیتی، بیتوجهی به خواستهای کشورهای همسایه شمال و روسیه به منافع امنیتی مشترک، بیتوجهی به منافع و خواستهای امنیتی چین و موارد دیگر باعث شد که افغانستان در کام رقابتهای منفی و خونبار کشورهای متذکره بیفتد و به مرکز این رقابتهای خونبار مبدل شود.
از طرف دیگر، نظمهای موجود امنیتی در قالب نظریه مجموعه امنیت منطقهای، مانند آسیای مرکزی، جنوب آسیا، کمربند مستقل چین و تاثیرپذیری افغانستان از مجموعه امنیتی خاور میانه، هر کدام آهستهآهسته به این درک رسید که حضور امریکا در افغانستان تحت نظم نوین ژیوپولتیک جهانی، نهتنها برایشان منفعتی ندارد، بل در درازمدت میتواند خطراتی را متوجه امنیت و منافع حیاتی آنها سازد.موضوع دیگر، آسیبپذیری افغانستان از درک موجودیت این نظمهای امنیت منطقهای بود. چون افغانستان عضو هیچ کدام از مجموعههای امنیتی نبود، ولی متاثر از تعاملات امنیتی ناشی از رقابت و تنش در درون هر کدام بود، بنابراین یگانه قربانی آن محسوب میشد. رقابت میان هند و پاکستان در مجموعه امنیتی منطقهای جنوب آسیا، رقابت میان ایران و کشورهای عربی در مجموعه امنیتی منطقهای خاور میانه، تضاد منافع امنیتی میان امریکا و ایران، تضاد منافع میان روسیه و امریکا، تضاد منافع میان چین و امریکا، همه عوامل باعث شد تا وضعیت امنیتی در افغانستان هر روز وخیمتر شود. بنابراین افغانستان نهتنها عضو هیچکدام از مجموعههای امنیتی منطقهای نبود، بل متاثر از تعاملات و فرایندهای امنیتیای بود که بهشدت امنیت آن را ضربه وارد میکرد. در عوض، موجودیت سیستم امنیتی سایه مانند ناتو زمینه را برای ناامنی هرچه بیشتر افغانستان مساعد میساخت.
علاوه بر آن، درک پایین دولتمردان پیشین افغانستان از تهدیدهای امنیتی و ناتوانی در مهار آن، در درازمدت باعث شد تا نظام سیاسی سقوط کند و کاملاً از هم بپاشد؛ زیرا دولت افغانستان در بیست سال گذشته نتوانسته بود از یک طرف در تنظیم روابط امنیتی و سیاسی خود با کشورهای همسایه و منطقه توازن برقرار کند و از سوی دیگر در ایجاد هماهنگی امنیتی با این کشورها ناتوان بود. این کار باعث شد تا نهتنها همگرایی امنیتی میان افغانستان و کشورهایی که منافع امنیتی در آن داشتند، به وجود بیاید، بل زمینه برای درک و تفاهم مشترک از تهدیدها و چالشهای مشترک افغانستان و کشورهای منطقه و همسایه، نیز از بین برود. در زیر آنچه را منحیث یک پیشنهاد ارائه می کنم، برای افغانستان پسا طالبان خواهد بود.
۱- در صورتیکه امریکا در افغانستان حضور نداشته باشد و تهدیدات ناشی از حضور آن در افغانستان محسوس نباشد، باید به گزینههای بعدی تامین امنیت در افغانستان فکر کرد؛ زیرا نظر به نتایج به دست آمده از تحقیق فعلی، بحران امنیتی افغانستان بیشتر ناشی از حضور امریکا در افغانستان تحت نظریه ژیوپولیتیک نظم نوین جهانی بود که منجر به اوج گرفتن این بحران شد. برای افغانستان این مهم است تا اعتماد از دست رفته در عرصه همکاریها و رقابتهای امنیتی را با کشورهای همسایه و منطقه احیا کند و شرایط برای کار جمعی و گستردهتر در خصوص تامین امنیت به واسطه گزینههای مختلف را مساعد سازد. برای کشورهای همسایه و منطقه اطمینان دهد که افغانستان میتواند بهعنوان شریک مطمین تجاری، امنیتی و سیاسی برای آنها مبدل شود؛
۲- تلاشها در جهت معضلات آبی و مرزی و تلاش برای جهت تفاهم و همکاری مشترک در سطح منطقه که میتواند بهعنوان عضو فعال آن، مطرح باشد، میتواند معضل امنیتی افغانستان را حل کند. در حالی که در گذشته بازیگران منطقه و همسایه با تضاد منافع و تعقیب منافع امنیتی خود تلاش میکردند در افغانستان رقابت کنند و هر کدام تلاش داشت تا رقیب خود را از میدان خارج کند، اما حال زمینه برای سهمدهی همهگانی مساعد شده و میشود گفت که تفاهم و همکاری در عرصه امنیتی میتواند هم به بهبود امنیت در افغانستان و سطح منطقه کمک کند و هم میتواند باعث پدیدآوری فرصتهای تجاری در سطح منطقه شود که افغانستان، بهعنوان نقطه وصل و محل تجارت منطقه در آن مطرح شود؛
۳- ایجاد راهکارهای همگرایی امنیتی و اعتماد متقابل و احترام دوجانبه میان بازیگران همسایه و منطقه و افغانستان، در واقع شاهکلید تامین امنیت افغانستان خواهد بود. این کشورها باید بدانند که همکاری و تفاهم در عرصههای امنیتی، سیاسی، تجاری و نظامی، زمینه را برای تامین امنیت، رفاه اقتصادی و ثبات سیاسی در کل منطقه به وجود میآورد.
۴- دولت پسا طالبان افغانستان باید تلاش کند تا منافع متضاد میان همسایهگان و بازیگران منطقهای را در جهت تلاش برای همگرایی مبدل سازد. این کار برای ایجاد توازن در روابط امنیتی و سیاسی میان تمام بازیگران همسایه و منطقه، مساعد است. اگر چنین کاری محقق شود، در واقع تلاش حاصل آن، منجر به ایجاد نوعی مجموعه امنیتی و سیاسی در سطح منطقه خواهد شد که ثبات سیاسی و امنیتی را به ارمغان آورده و اقتصاد آن شگوفا میشود؛
۵- بالاخره خارج شدن افغانستان از اهداف ژیوپولتیک نظم نوین جهانی به رهبری امریکا، فرصتهای خوب همکاری را میان کشورهای همسایه و افغانستان و کشورهای منطقه به وجود خواهدآورد. باید تلاش شود که این فرصت از دست نرود و افغانستان بار دیگر به کانون رقابتهای خونین کشورها مبدل نشود. این بر دولت افغانستان است تا حسن نیت، تفاهم و همکاری مشترک در عرصههای امنیتی را در دستور کار خود قرار دهد و اعتماد کشورهای همجوار را در خصوص همکاری مشترک و با منافع دوجانبه و چندجانبه را به وجود آورد. معلوم می شود که طالبان منحیث نیابتی های پاکستان، تا در قدرت اند، نمی توان به این مهم اندیشید. اما بمجرد خلع آن از قدرت مانند سال 2001، باید و جدا از تکرار اشتباهات گذشته اجتناب کرده و به تمهیدات ضروری در خصوص همکاری های منطقه ای در عرصه های امنیتی، سیاسی و اقتصادی و حتی فرهنگی، تمرکز کرد.