پوهنیار بشیرمومن
جامعه شناسی سازمان ملل متحد
علل وعوامل جنگ اول جهانی ودیگر جنگهای منطقوی ، بسیاری از متفکران و سیاستمداران جهان را وادار ساخت تا برای جلوگیری از تشدید اختلافات و جنگ، سازمانی ایجاد نمایند که به حل و فصل منازعات و استقرار صلح و امنیت بین المللی کمک کند؛ازینرو جامعه ملل را ایجاد کردند .
بدلیل اینکه «جامعه ملل» ، نتوانست از شروع جنگ و درگیریها و خسارات و خونریزیهای جنگ جهانی دوم جلوگیری کند؛مجبور فعالیت خود را متوقف کرد.
جنگ جهانی اول كه با كشتار و خونریزی زیادی برای كشورهای اروپائی همراه بود زمینه ای برای پیدایش جامعه ملل شد. ویلسون رئیس جمهور آمریكا در سخنرانی معروف خود در كنگره با اعلام چهارده اصل، یكی از اصول خود را به تشكیل جامعه ملل اختصاص داد و این موضوع را چنین مطرح كرد: یك اتحادیه عمومی از ملتها كه هدفش تأمین استقلال سیاسی و تضمین تمامیت ارضی همه كشورها، چه كوچك و چه بزرگ در مقابل یكدیگر باشد و باید بر اساس توافق نامه رسمی به وجود آید. اصول چهارده گانه ویلسون كه مبتنی بر تجارت آزاد و توافقات بین المللی بود مورد توافق متفقین قرار گرفت. تعهد متفقین جهت ایجاد یك سازمان بین المللی برای حفظ صلح و امنیت بین المللی با سفر ویلسون به كشورهای اروپائی و استقبال شدید آنها از وی همراه شد .
با در نظر داشتت پیشنهادات مختلف بالاخره پیشنهاد ژنرال كریستین اسموت مورد قبول اكثر متفقین قرار گرفت؛بر این بنیاد در سال 1919 جامعه ملل تأسیس گردید
البته لازم به ذكر است كه با اینكه آمریكا خود از پیشنهاد دهندگان اصلی تأسیس جامعه ملل بود و ویلسون رئیس جمهوری آمریكا سخت در این مورد تلاش نمود اما به دلیل مخالفت پاره ای از افراد كنگره نتوانست به عضویت جامعه ملل درآید، همین عدم ورود ایالات متحده به جامعه ملل وزن و اهمیت این سازمان بین المللی را با توجه قدرت اقتصادی و سیاس ی ایالات متحده كاهش داد زیرا سازمان نوپائی مانند جامعه نیازمند حمایت مالی و سیاسی زیادی برای موفقیت داشت.
جامعه ملل در نهایت فقط با یكبار اعمال مجازات در سال 1933 علیه ایتالیا و عدم كارائی در موارد گوناگون چون: حمله شوروی به فنلاند و عاقبت با شروع جنگ دوم جهانی توجیه جهانی خود را از دست داد و عملاً از بین رفت. اما این سازمان با توجه به آشكار ساختن ضرورت یك سازمان بین المللی برای حفظ صلح از اهمیت بالائی در تجربه جوامع بین المللی برخوردار است.
پس از دو جنگ جهانی ، دنیا به این فکر رسید تا برای پیشگیری از این گونه رویدادهای خونین چاره جویی کنند . این چارهاندیشی در قالب منشوری متبلور شد که اساس آن بر محفوظ داشتن نسلهای آینده از بلای جنگ، ایمان به حقوق اساسی بشر، به حیثیت و ارزش شخصیت انسانی و به تساوی حقوق مرد و زن و ایجاد شرایط لازم برای حفظ عدالت و حرمت انسانی بنا شده بود و اهداف این منشور نیز رفق، مداراجویی و زیستن در حال صلح با یکدیگر و متحد ساختن قوای خود برای نگهداری صلح و امنیت بینالمللی عنوان شد. کشورهای امضاکننده این پیمان همچنین توافق کردند که اصول و روشهایی ایجاد کنند تا عدماستفاده از نیروهای مسلح را جز در راه منافع مشترک تضمین کند و برای پیشبرد ترقی اقتصادی و اجتماعی تمام ملل به وسایل و مجاری بینالمللی متوسل شوند.
بدین ترتیب «سازمان ملل متحد» جایگزین آن شد.لذا کشورهای پیروز تصمیم گرفتند نهادی جایگزین جامعه ملل تأسیس کنند که ضعفهای آن را نداشته باشد و وظیفه تأمین امنیت و صلح بینالمللی را بر عهده بگیرد. از کشورهای آمریکا، شوروی، بریتانیا، فرانسه و چین، نمایندگانی در کنفرانس دامبارتن اوکس در آمریکا روی برنامههای تشکیل سازمان ملل کار کردند.( ( Dumbarton Oaks Conference )نام کنفرانسی است که در ماه اگست 1944 در مِلکِ دامبارتن اوکس در شهر واشنگتن دی.سی برگزار شد. )
بعد از جنگ جهانی دوم در 24اکتبر 1945 میلادی سازمان ملل ( United Nations ) تأسیس و جایگزین جامعه ملل شد ، اصطلاح ملل متحد را نخستین بار فرانکلین روزولت رییس جمهوری آمریکا در جریان جنگ جهانی دوم برای اشاره به متفقین به کار برد. نخستین کاربرد رسمی این اصطلاح در بیانیه اول جنوری 1942 میلادی سازمان ملل متحد بود که در آن متفقین از مفاد منشور آتلانتیک پشتیبانی کرده بودند و از متفقین خواسته شد تا از صلح جداگانه با نیروهای محور خودداری کنند. در این زمان سندی با عنوان اعلامیه ملل متحد ایجاد شد که 26 کشور جهان آن را امضا کردند و آمادگی خود را علیه جنگ اعلام کردند. افغانستان یکسال بعد به آن پیوست .
در زمان ایجاد سازمان ملل متحد، 51 کشور عضو آن بودند و هر سال به تعداد کشورهایی که به این سازمان پیوستند، افزوده می شد. کشورهای عضو سازمان ملل، همگی از لحاظ بین المللی و سایر دولت و کشورها به رسمیت شناخته میشوند و از استقلال کامل برخوردارند، تقریبا تمامی کشورهای جهان به غیر از واتیکان و تایوان عضوی از این سازمان هستند. United Nations از سازمان ها و نهادهای مختلف تشکیل شده و قوی ترین و تاثیرگذارترین نهاد آن، شورای امنیت میباشد. لازم به ذکر است 5 کشور در این سازمان، عضویت دائمی و حق وتو دارند.ولي سازمان ملل متحد صرفاً يك ابزار و وسيله در دست یک کشور ویا جند نباید باشد . همانطوري كه منشور آن به روشني بيان ميكند، هدف سازمان ملل ايجاد و ابداع اصول جديد در روابط بينالمللي و نيز برقراري تفاوت كيفي در اقدام روزمره آن ميباشد. اولين ماده منشور آمده است که : حل و فصل اختلافات به شيوههايي مسالمت آميز، ابتكار راهحلهاي مشترك براي مسائل اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و بشردوستانه، و بطور كلي ترويج رفتار مطابق با اصول عدالت و حقوق بينالملل. به عباره دیگر، گذشته از هر گونه وظايف عملي كه از سازمان ملل متحدخواسته شده، منظور آشكار و پذيرفته شدهاي نيز دارد، كه عبارت است از ايجاد تحول در روابط بين كشورها، و روشي كه به وسيله آن امور جهان اداره ميشود.
ازمان ملل معمولا دولتها را به ایجاد قوانین اجبار نمیکند ولی آن ها را به روش خود متقاعد به تصویب برخی قوانین و مقررات میکند و تمامی اعضای آن از حق رای در جلسه مجمع عمومی این سازمان برخوردارند، همچنین سازمان ملل دارای کمیتههای مشخصی است که وظیفه مذاکرات درباره توافقات چند جانبه را بر عهده دارند و قوانین حاکم بر آنها ترکیبی از قوانین بین المللی میباشد. روشن است که فلسفه وجودي سازمان ملل متحد خدمت به دولتهاي عضو است. سازمان تنها ركن در نوع خود با عضويت جهاني و گستره جامع بوده و تعداد زيادي از اقدامات بشري را در بر ميگيرد.
اهداف این سازمان، چنان که در میثاق آن آمده است، جلوگیری از وقوع جنگ از طریق امنیت دسته جمعی، خلع سلاح، و حل اختلاف های بین المللی از راه مذاکره و حکمیّت بود. عالیترین و بنیادیترین سند در هر نظام متشکل حقوقی قانون اساسی آن است که بیانگر اصول اهداف و برنامههای آن نظام بوده و سایر اسناد حقوقی با تطابق این سند اساسی تنظیم میگردد. در عرصه تعامل ملتـکشورها، این سند حقوقی که از آن به عنوان 'میثاق مشترک ملت' یاد میشود، پایه و شالوده حقوقی حکومتها را تشکیل میدهد. جایگاه منشور ملل متحد را بهمثابه قانون اساسی در جامعه جهانی مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم. نتیجه بررسیها بیانگر این نکته است که منشورملل متحد به دلیل فقدان عنصر روح همبستگی در میان اعضا بهمثابه قانون اساسی جهانی محسوب نمیشود، بلکه به عنوان قانون اساسی سازمان ملل متحد به شمار میرود. هدف اصلی از تشکیل سازمان ملل United Nations رسیدن به هدف بزرگی که صلح جهانی نام دارد، بوده و در راستای رسیدن به این هدف که به نفع تمامی جوامع انسانی است، کارها و وظایفی بر عهده این سازمان است که از جمله آن ها حل مشکلات بین کشورها و همچنین ارتقاء حقوق بشر میباشد، نشستها، سعی در تقویت روابط دوستانه بین کشورهایی که در آن عضو هستند، دارد. با وجود آنکه ملل متحد سازمان دولتها است ولي منشور بنام مردمان دنيا نوشته شده است. منشور حيثيت و ارزش شخص انسان، احترام نسبت به حقوق بشر و حقوق برابر براي مرد و زن، تعهد نسبت به پيشرفت اجتماعي كه با معيارهاي بهترزندگي اندازه گيري ميشود، تا آسودگي خيال در برابر فراهم بودن نيازها و آسودگي در مورد فراهم بودن امنيت را به يكسان برقرار كند مورد تاكيد قرار ميدهد. بنابراين در نهايت ملل متحد براي نيازها و اميدهاي مردم در تمامي نقاط جهان وجود دارد و بايد در خدمت آن باشد.علاوه بر آن تلاش برای ریشه کن کردن فقر و گرسنگی و همچنین بیسوادی و بیماری در سراسر جهان، محافظت و صیانت از فرهنگ های بومی یا تلاش برای اشاعه توسعه پایدار و محیط زیست، توسعه اقتصادی و یا کمک به ملتها و دولت ها در زمان بلایای طبیعی، سازمان ملل در امور پناهندگان نیز نقش مهمی را ایفا میکند و حافظ حقوق و منافع آنها میباشد.در نظام جهانی نقش ساختاری سازمانهای بینالمللی و بهویژه سازمان ملل متحد در زمینه قواعد سازی بینالمللی و تأثیرگذاری بر سیاستهای خارجی نقش بیبدیلی محسوب میشود. به طوری که، دولتها با وجود دیدگاهها و اشکال متفاوت حاکمیت، تلاش دارند رفتار خود را منطبق با اصول و قوانین و مقررات سازمان ملل متحد نشان دهند. سازمان ملل متحد با آنکه در عرصه نظام بینالمللی دارای موجودیت مستقلی فرض میشود، لیکن کشورهای قدرتمند جهانی همواره با استفاده از نفوذ و قدرت خود، این سازمان را درجهت اهداف و منافع خود، مورد بهرهبرداری قرار دادهاند. بدون تردید که سازمان ملل متحد عبارت از بزرگترین نهاد معقول در جهان است که از صلح و امنیت بینالمللی گرفته تا مقابله با ایدز، سوادآموزی، حقوق بشر و بسیاری موضوعات خورد و بزرگ دیگر دفاع مینماید . این سازمان نقش مؤثری در حل و فصل بسیاری از بحرانهای بینالمللی ایفا کرده و در توسعه همکاریها میان کشورهای جهان، کارنامهی نسبتاً قابل قبولی دارد. نباید فراموش کرد که هيچ كشور و سازماني به تنهايي نميتواند تمام اين مسايل را حل كند. و نيز هيچ كشوري نبايد تصور كند كه اگر دولت و شهروندان آن از صميم قلب دست به اقدام نزنند، ساير كشورهاي مسايلش را حل خواهند كرد. براي آنكه قرن 21 امنتر و عادلانه تر از قرن 20 شود، مستلزم آن است كه كليه كشورها و افراد اقدامات قاطعانهاي بعمل آورند. يك سازمان ملل احيا شده در الهام بخشي و هماهنگي اين اقدامات نقش حياتي و عالي ايفا خواهد كرد با این حال، مدت است که بحث از ضرورت اصلاح در ساختار و عملکرد سازمان ملل متحد در محافل علمی، دیپلماتیک و بینالمللی به گوش میرسد. واقعیت آن است که اجماع جامعهی بینالمللی در حال حاضر بر آن قرار گرفته که سیستم فعلی جوابگوی نیازها و چالشهای دنیای امروز نیست و چنانچه برای این وضعیت، تدبیری اندیشیده نشود، به سر نوشت «جامعه ملل» دجار خواهد گردید در اینجا لازم است براین نکته مهم انگشت نهاد که این سرنوشت سازمان ملل متحد به خودی خود نیست که توجه همگان را جلب کرده، بلکه سازمان ملل متحد سمبل نظم حاکم بر جهان و روابط بینالدول است و تزلزل در عملکرد آن بازتابی از بنبست در روابط بینالمللی خواهد بود به بیان دیگر، ناتوانی سازمان، معلول عواملی است که این عوامل در صورتی که درمان نشوند، جامعه بشری را با معضلاتی خطرناکتر از آنچه تصور میشود ، روبهرو خواهند ساخت.با توجه به روند دادرسی بین المللی و کارکردی که شورای امنیت بعد از جنگ جهانی اول و دوم جهانی دارد و همچنین با عنایت به روند بین المللی شدن پدیدهها و تحولات، جهانی شدن و موضوعاتی چون موج چهارم انقلاب صنعتی و انفجار اطلاعات؛ به نظر میرسد کارکرد شورای امنیت تا حد زیادی با شرایط موجود مطابق نیست و نیاز به بازنگری و اصلاحات دارد و میبایست با توجه به مقتضیات جدید پاسخگویی نیاز کشورها و ملتهای گوناگون باشد که امید شأن به این نهاد بین المللی، برای تحقق روابط عادلانه و منصفانه است.شورای امنیت در تأمین انتظارات کشورهای در حال توسعه ناتوان است ؛جنگ جهانی اول و دوم بسیاری از کشورهای جهان را تحت تأثیر قرار داد و مناطق مختلف جهان که فاصله زیادی نیز با محل مناقشه و جنگ داشتند نیز درگیر زیانهای جنگ شدند؛ و معضلات منطقه ائی و بین المللی تبعات ناشی از این دو جنگ خانمانسوز گریبانگیر آنها شد. برای نمونه کشور ما با وجود دور بودن از مرکز جنگ وبی طرفی مشکلات زیاد را متقبل گردیده است ،دردناکترین آن جدایی قسمت خاک افغانستان تحت نام خط دیورند است . بنابراین کار کردی که شورای امنیت در حال حاضر برای حل مشکلات بین المللی دارد بیشتر معطوف به آن دوره و کشورهای غربی یعنی آمریکایی و اروپایی است، حال آنکه شاهد هستیم هر دهه کشورهای مختلفی همچون هند، برزیل و آلمان به عنوان کشورهای تأثیرگذار و قدرت منطقهای ظاهر میشوند و خواهان برقراری صلح و برخورد عادلانه با همه کشورهای جهان هستند ؛ در سالهای گذشته اما نظمِ جهانی پساجنگ آشکارا دچار تغییر شده و هژمونی غرب- آنطور که رئیسجمهور فرانسه در جریان اجلاس گروه 7 هم گفت- به پایان رسیده و قدرتهای جدیدی در دنیا بروز کردهاند که آمریکا و متحدانش آنها را دستکم گرفته بودند.معلوم است که شورای امنیت سازمان ملل متحد یکی از ارکان سازمان ملل متحد است که وظیفه پاسداری از امنیت و صلح بین المللی را بر عهده دارد؛ براساس منشور سازمان ملل متحد، تمام اعضا مطابق ، مقررات و اصول ملل متحد عمل کند، ولی شورای امنیت سازمان ملل متحد همواره در بعضی تصمیمات درست خود عملا به دلیل وجود حق وتو غیر عادلانه فلج میشود و نمیتواند نقش خود را به عنوان رکن اصلی حفظ صلح و امنیت بین المللی ایفا کند. اگرچه نباید به طور کلی منکر موفقیت های سازمان ملل متحد در دستیابی به اهداف خود نادیده شد اما امروز به زعم بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران، سازمان ملل متحد در دستیابی به مهم ترین هدف خود یعنی حفظ صلح و امنیت بین المللی ناکام مانده است. سوالی که مطرح می شود این است آیا علت عدم موفقیت این نهاد بین المللی را باید ناکارآمدی ذاتی ارکان آن در ایجاد همکاری بین دولت ها و برقراری صلح و امنیت بین المللی دانست یا باید انحراف ارکان آن از اصول و اهداف آن را عامل شکست آن قلمداد کرد؟«سیمونهتا سوماروگا» رئیس جمهورسوئیس در مجمع عمومی سازمان ملل گفت: ما می توانیم از سازمان ملل به این دلیل انتقاد کنیم، اما وقتی این سازمان را مقصر می دانیم، در واقع درمورد چه کسی سخن می گوئیم؟وی افزود: ما در واقعیت درمورد خودمان حرف می زنیم، زیرا سازمان ملل تشکیل شده از کشورهای عضو است و اغلب کشورهای عضو هستند که مانع کار این سازمان می شوند. یکجانبه گری آمریکا؛ بزرگترین مانع عدم تحقق همکاری های بین المللی در چارچوب سازمان ملل متحد موقعیتی که فضای بین المللی زمان تاسیس سازمان ملل متحد برای برخی قدرت ها نظیر آمریکا در ساختار سازمان ملل متحد و برخورداری این کشور از حق ویتو فراهم کرده امروز به ابزاری برای سوء استفاده و پیشبرد منافع شخصی و یکجانبه گری آن ها مبدل شده است.همچنین توسل به تحریم های خودسرانه، تحریم های دارویی، مداخله در امور داخلی سایر کشورها، خروج از سازمان های بین المللی مهمی چون یونسکو و سازمان صحت جهانی و بیرون آمدن از معاهدات بین المللی نقض اصل همکاری بین المللی است که آشکارا مغایر با حقوق بین الملل است؛ در واقع به رغم تاکیدات اسناد بین المللی متعدد مبنی بر لزوم حفظ همکاری بین المللی میان دولت ها از جمله قطعنامه 2625 مجمع عمومی سازمان ملل متحد تحت عنوان اعلامیه مربوط به اصول حقوق بین الملل ناظر به روابط دوستانه و همکاری میان دولت ها مطابق منشور مصوب 24 اکتبر 1970 میلادی، که کشورها را فارغ از تفاوت های موجود میان نظام فرهنگی، سیاسی و اجتماعی آنها به حفظ صلح و امنیت بین المللی و همچنین تسهیل ثبات اقتصادی بین المللی و رفاه همگانی به همکاری وفق مقررات منشور فراخوانده، اقدامات یکجانبه ایالات متحده آمریکا در خروج از سازمانها و معاهدات بین المللی کاملاً بر خلاف تعهد دولت ها وفق منشور مبنی بر همکاری در جهت حل و فصل مشکلات و مسائل بین المللی است.از دید جامعه شناسان ؛ فقط در صورت این سازمان از معقولیت برخودار بوده می تواند كه قدرت تصمیمگیری و اجرا در آن به دست مجمع عمومی با حضور نمایندگان تمامی كشورها باشد. سازمان ملل متحد در ساختار كنونیاش را نمیتوان به عنوان سازمانی كه در آن باید حقوق همهی ملتها و مردم جهان براساس قبول حق حیات و حرمت انسانی برای همهی افراد و جوامع بشری رعایت گردد، تلقی نمود. ببینید رفتار سازمان ملل متحد در جریان حملهی نظامی آمریكا به عراق در حقیقت نابسامنی وضعف این سازمان همگان روشن كرد؛ قدرت اصلی در سازمان ملل متحد، در چنگ شورای امنیت است؛ بنیاد كه براساس تصمیم پنج كشور فاتح جنگ جهانی دوم و براساس حق فتح و فاتح، قدرت و زور و سرمایه و سلاح ایجاد شده و با حق ویتویی كه برای هر یك از این كشورها به ارمغان آورد، موجبات تحمیل نظرات و تصمیماتشان بر سایر اعضای این سازمان فراهم آورده شد. دیده میشود که قدرت اصلی بدست شورای امنیت است نه جلسه عمومی سازمان ملل. ببینید در سالهای گذشته، محصول عمل سازمان ملل مشروعیتبخشی به اشغال عراق و افغانستان بوده،در حالی که در محکوم کردن اشغالگری رژیم صهیونیستی، ممانعت از کشتار صدها هزار انسان در بوسنیا و هرزگوینا، دارفور، رواندا، سوریه، یمن و دهها رویداد تکاندهنده دیگر، منفعلانه تماشاگر خشونت بوده است.کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل نیز که خود را مدافع حقوق انسانها میداند، در جایی که منافع قدرتهای بزرگ ایجاب کند، بیانیه و قطعنامه صادر میکند ولی کشتار زنان و کودکان بیدفاع فلسطین را دفاع اسرائیل از خود میداند و به راحتی از آن میگذرد.«جان مرشایمر»، نظریهپرداز مشهور روابط بینالملل در مقالهای نوشته تعداد دفعاتی که آمریکا از حق وتوی خود برای جلوگیری از انتقاد از اسرائیل استفاده کرده از مجموع تمام دفعات استفاده چهار عضو دائم دیگر از حق ویتوی خود بیشتر بوده است. ببینید امریکا افراد وسازمانها مختلف را در جهان یکبار شامل لیست سیاه تروریم میسازد وروز دیگر از لیست خارج ساخته وبخاطر گل روی همین تروریستها حتی یک حکومت که نتیجه اتخابات (برابر پوز چنه همان وضعیت افغانستان ) را سرنگون میسازند وپریزدنت آنرا مجبور به فرار میسازند همان حکومت که مورد همایه خودشان بود!!! دبیر عمومی سازمان ملل متحد این «ناسامانی:» امریکا را در کلمات دپلوماتیک چنین بیان کرد: آمریکا ؛ ناتو وسازمان ملل در حل معضل افغانستان ناکام بودند!!!!!!!! براین بنیاد هر عمل وحشیانه که در افغانستان امروز صورت میگیرد عامل اصلی آن امریکا است ؛ سر منشی ملل متحد یک فرد سمبولیک است ؛ بدون تردید حقوق دانان سازمان ملل در طول این سالها به نقاط ضعف این نظام پی برده اند د وتلاش کردند تا آنها رفع نمایند. با وجود این همه امروز بسیاری از کارشناسان بر این باورند که سازمان ملل متحد در دستیابی به مهمترین هدف خویش، یعنی حفظ صلح و امنیت بینالمللی ناکام مانده است.منصفانه ساختن روابط بینالمللی، از جمله خواستهها و مطالبات اکثریت مملک جهان بوده است که متناسب با شرایط حاکم بر محیط بینالمللی، در قالبها و چارچوبهای مختلف گفتمانی عرضه شده است. در واقع، توزیع عادلانه ظرفیتها و پتانسیلهای سازمان ملل متحد از هرنگاه باید باشد.در بند اول ماده ۵۳ اصول ملل متحد گفته شده است که "دبیر کل و کارمندان ملل متحد در انجام وظایف خود از هیچ دولت یا مقام خارج از سازمان کسب دستور نخواهند کرد و دستوراتی نخواهند پذیرفت. آنان فقط مسئول سازمان هستند و از هر عملی که منافی موفعیت شان به عنوان مامورین رسمی بین المللی باشد خودداری خواهند کرد." با تاسف در بسیار موارد چنین نیست و طرف امریکا را در نظر میگرد !!!اعضای اصلی شورای امنیت بخصوص امریکا ؛انگلیس وفرانسه ؛اربابان اصلی این سازمان هستند .رمزی بارود ( Ramzy Baroud )، تحلیلگر مسائل سیاسی در یادداشتی در پایگاه «میدلایستمانیتور» درباره دلایل این وضعیت مینویسد: «شورای امنیت به گونهای طراحی شده که منعکسکننده نظم جهانی متولدشده بعد از جنگ جهانی دوم باشد. ماجرا به همین سادگی است: به آنهایی که در سوی پیروز این جنگ قرار گرفتند عضویت دائم و حق ویتویی اعطا شد که طبق آن یک کشور اجازه دارد مقابل اراده کل جامعه بینالمللی بایستد. صدراعظم آلمان آنگلا مرکل آلمان (Angela Merkel) در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل گفت: شورای امنیت اغلب در زمان تصمیمات روشن به بن بست می رسد و اصلاحات لازم است تا سازمان ملل در موقعیت تسلط بر چالش های جهانی در قرن ۲۱ قرار گیرد. وی افزود: در پایان، سازمان ملل می تواند فقط به اندازه اتحاد اعضای خود موثر باشد». همان طوریکه در با لا گفتیم فاتحان جنگ جهانی دوم در سال 1945 سازمان ملل متحد را تاسیس و تامین صلح و امنیت را به عهده ی آن واگذار کردند. طی 70 سالی که از عمر این سازمان میگذرد، همواره در منطقه غرب آسیا نقش آفرینی کرده است. تحولات عربی خاورمیانه که در این منطقه از سال 2011 شروع شد و وضعیت آشفته امنیتی منطقه را تشدید کرد، تداوم وضعیت بغرنج امنیتی حضور جدی سازمان ملل را برای برقراری امنیت، ضروری ساخت. سابقه ی عملکرد سازمان ملل در بحران های این منطقه نشان داده است که این سازمان دنباله رو فرمان قدرتهای بزرگ میباشد، بر این اساس تناقضات عملی زیاد در این زمینه از سازمان ملل دیده میشود. همچنین در برخورد با بحرانهای سوریه و یمن نشان داده است که این سازمان جمع اضداد و تامین کننده ی منافع قدرتهای بزرگ است و صلح و امنیت در پیوند با رای و نظر قدرتهای بزرگ معنا پیدا میکند. در واقع این سازمان جدای از کشورها نمیتواند نقش مستقلی در عرصه ی تامین امنیت داشته باشد. ببینید حمله روسیه به اوکراین و استفاده این کشور از حق وتو برای جلوگیری از صدور قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه خودش، بار دیگر ثابت کرد ساز و کار این شورا نمیتواند مانعی برای بروز جنگ یا ادامه درگیری در برابر قدرتهای بزرگ نظامی و هستهای جهان باشد. پریزدنت پوتین چهار منطقه دونتسک، لوهانسک، خرسون و زاپوریژیا ؛ یعنی پانزده درصد خاک اوکراین را به کشور خود الحاق کرد که بعد از جنگ جهانی دوم بزرگترین ادغام خاک یک کشور در اروپا است.الحاق این مناطق به توسط کشورهای غربی و حتی بسیاری از متحدان نزدیک روسیه محکوم شده است. سر منشی سازمان ملل، این اقدام را نقض منشور سازمان ملل متحد خواند . در ماده یکم فصل اول منشور ملل متحد مبخوانیم که اولین هدف سازمان ملل، حفظ صلح و امنیت بینالمللی است و فصل ششم و هفتم همین منشور، این ماموریت را به شورای امنیت واگذار میکند.بد بختانه که شورای امنیت در مرکز سازمانهای چندجانبه ناکارآمدی قرار دارد که وظیفه آنها جلوگیری از گسترش فزآینده تهدیدهای جهانی علیه صلح و امنیت است. این تهدیدها نهتنها شامل اقدامهای شناختهشده تجاوزکارانه از نوع حمله به اوکراین میشود و تهدیدهای شدیدتر جنگ هستهای را افزایش میدهد، بلکه دیگر تهدیدهای امنیتی ناشی از تکنالوژی مدرن را نیز در برمیگیرد. از این رو، تغییر اساسی در شیوه عملکرد شورای امنیت با ارایه امکان لغو حق وتوی یکی از اعضای دایمی احساس میشود.سخن کوتاه اینکه ، سازمان ملل از نفوذ واثر گذاری امریکا باید بیرون شود لازم است تا مقر سازمان ملل متحد به یک کشور غیر منسلک متنقل گردد. دنیا دچار تغییراتی عظیم شده، اما سازمان ملل متحد مانند سابق بر پایه متود وشیوه های قرن گذشته عمل میکند. در حالیکه کشورهای دنیا خواهان اصلاح ساختار این سازمان بر اساس واقعیتهای نظم جدید جهانی هستند. اگر سازمان ملل متحد با تغیرات عصر وزمان حاضر خود را عیار نسازد ؛ این خود به معنی پایان سازمان ملل متحد خواهد بود !!!!