مهرالدین مشید
اشک بانو الهه صدای خاموش هزاران جنایت و یکی از هزاران قربانی
الهه در حالی یک تنه و شجاعانه می رزمد که هر طالب یک سعید خوستی است
افتضاح جنسی قاری سعید خوستی سخنگوی پیشین سراج الدین حقانی وزیر داخلۀ طالبان سیمای واقعی آنان و چهرۀ اصلی امارت طالبان را به جهانیان به نمایش نهاد. این رسوایی به این حقیقت مهر تایید نهاد که طالبان به زنان نه بحیث انسان؛ بلکه به آنان بحیث بردۀ جنسی نگاه می کنند و برای زنان بحیث مادر و خواهر و هسمر و فرزند هرگز حرمت قایل نیستند. این ماجرا پس از نشر نوار تصویری بانو الهه رسانه ای وهمگانی گردید. الهه دلاور در واقع بم اطلاعاتی برضد طالبان را به صدا در آورد و ضربۀ آهنینی بر سیطرۀ پوشالی طالبان وارد کرد. الهه با این مقاومت حماسه آفرید و درفش اعتراض برضد امارت طالبانی را درآسمان ها به اهتزاز درآود. الهه یک تنه و آشتی ناپذیر با قربانی دادن خود، ندای عدالت خواهانۀ زن مظلوم افغانستان را شجاعانه بلند کرد. ندای الهه در واقع ندای خاموش هزاران زن افغانستان است که فریاد های حق طلبانه در گلو های شان شکسته شده است.
در این روز ها ویدو هایی در رسانه ها دست بدست می شوند که بانویی به نام الهه ادعا کرده است که سخنگوی پیشین وزارت داخله نخست بر او تجاوز جنسی کرده و بعد او را به نکاح خود درآورده است. این بانومدعی است که پس از نکاح نیز مورد شکنجه و آزار قاری سعید قرار گرفته است. این بانو که دانشجوی طب معالجوی است و دختر یکی از نظامیان امنیت پیشین است. بانو الهه مدعی است که قاری خوستی نخست بر او تجاوز جنسی کرده و از او فلم گرفته است. از اظهارات بانو الهه طوری فهمیده می شود که قاری خوستی نخست او را موردتجاوز قرار داده و از او فلم های خراب گرفته است. این بانو ادعا دارد که قاری سعید او را همیشه تهدید می کرده که هرگاه به خواست های او تسلیم نشود، فلم های او را به نشر می سپارد. این بانو مدعی است که قاری خوستی او را به کار های زشتی وادار می کرد. هرچند وی از چگونگی کار های زشت خوستی پرده برداری نکرده؛ اما از سخنان او فهمیده می شود که خوستی با او مانند برده های جنسی برخورد نموده است.
الهه می گوید که قاری سعید در ماۀ دلو به زور و جبر در داخل ریاست استخبارات با او نکاح کرد؛ اما خانم الهه در مورد چگونگی زندانی شدن خود جیزی نمی گوید. این خانم پس از نکاح با خوستی درد های فراوان و سخن های ناگفته ای دارد که حتا سنگین ترین قلب ها را جریحه دار می سازد. الهه می گوید که سعید خوستی شب ها از خواب بیدار می شد و بالای سر او می نشست و اشک می ریخت و برایش می گفته که تو کی هستی و اینجا کجا است. در ویدو های تصویری الهه ناگفته های زیادی وجود دارد که هر گوشه و زاویه اش مالامال از رنج و شکستگی است. قاری سعید چیز هایی از الهه می خواسته که او جرات بیان کردنش را ندارد. از این گفتۀ الهه فهمیده می شود که سعید خوستی سخت بیمار روانی است و در کودکی خود خیلی آسیب جنسی دیده است. اشک های قاری سعید درد های دیگری را فواره می کنند که حتا غم خوستی را بزرگ تر از الهه بازتاب می دهد و او را قابل ترحم نشان می دهد.
خوستی در واقع به الهه اعتراف می کند که چقدر زندانیان طالبان در زندان بگرام بر وی عمل لواط انجام داده اند و وی بر آن خاطرات زشت و فراموش ناشدنی خود می گرید و برای الهه عرض حال می کند. از سخنان شرم آلود الهه فهمیده می شود که خوستی از او تقاضای لواط کرده تا او را جان بسر نموده است. جناب قاضی القضات طالبان پیش از محاکمه نمودن الهه باید خوستی را احضار کند و طالبانی را به محکمه بکشاند که در زندان بگرام با او عمل لواط انجام داده اند. این افتضاح سیمای واقعی طالبان را بحیث مجرمان جنسی و معتادان به لواط افشا می کند که در مدرسه ها مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند. اشک های الهه و اشک های خوستی بیانگر این واقعیت است که طالبان عقدۀ حقارت دارند. طالبان می خواهند که مردم افغانستان را قربانی عقده های حقارت خود نمایند. این عقدۀ حقارت سبب شده که طالبان نسبت به مسلمانان افغانستان نگاۀ غلام و کنیز را داشته باشند و هر نوع جنایت نسبت به آنان را امری شرعی بپندارند. این رسوایی جنسی نه تنها فساد اخلاقی؛ بلکه فساد اداری طالبان را نیز به نمایش می گذارد که بر بنیاد گزارش های سازمان ملل در ظرف یک سال فساد در حکومت آنان بیشتر از سال های گذشته بوده است. این حادثه بیانگر این است که الهه و خوستی هر دو قربانیان تحریک طالبان و رهبران آنان هستند. ممکن خواننده گان بپرسند که چگونه و چرا چنین جفایی در حق الهه شده است. دلیلش آشکار است، طالبان پدر الهه را کافر و دختر اش را غنیمت و کنیز حساب کرده اند و نظر به شریعت طالبان الهه کنیز است و حتا به نکاح نیاز ندارد؛ زیرا از نظر طالبان الهه ملکیت و بردۀ جنسی است.
بانو الهه می گوید که ستم های پیهم قاری سعید او را وادار به فرار از افغانستان نمود و اما در تورخم از سوی پولیس بازداشت شد و قاری سعید آنجا آمد و این بانو وادار شده تا پا های خوستی را ببوسد. الهه در نوار های دیگر ویدویی مدعی شده است که در تورخم به امر انس حقانی بازداشت شده بود. الهه با چشمان اشک آلود می گوید، در حالیکه او گناهی مرتکب نشده است و اما باز هم وادار می گردد تا پا های خوستی را ببوسد. بانو الاهه که به گفتۀ خودش مانند زندانی در گلبهار سنتتر بسر می برد و در صحنه هایی از فلم به نشر رسیده که نشان می دهد، قاری خوستی وارد خانه می شود و الاهه با بیل او را مورد حمله قرار می دهد. الاهه در آخر ابراز نگرانی کرده است که شاید با بیرون شدن این فلم ها کشته شود و برای نجات خود دادخواهی می کند.
هرچند فلم های بیرون شده بسیار ناگفته هایی دارند که حقایق زیادی می تواند، در لا به لای آنها پنهان باشد و هنوز همگانی و رسانه ای نشده است. چنانکه از مشاهدۀ این فلم ها فهمیده نمی شود که خوستی چگونه برای نخستین بار با الاهه آشنایی پیدا می کند و چگونه الاهه به دام او می افتد تا بعد تر او را به نکاح خود در می آورد و جنجال های زنده گی آنان چگونه آغاز می شود؛ اما تصویری که شش ماه پیش از الاهه به نشر رسیده او را در شفاخانه نشان می دهد. از این تصویر فهمیده می شود که جدال و نارضایتی الاهه با خوستی در همان آغاز زنده گی شان موجود بوده یا بعد از نکاح آغاز شده و در این فلم ها جسته و گریخته بازتاب یافته اند. قاری سعید مدعی است، پس از آنکه اعتقادات بانو الاهه را درک کرد و او را از خود دور کرد و سوگند یاد می کند که حتا یک سیلی هم بر روی او نزده است. وی این موضوع را خانواده گی خوانده و می گوید که در هر محکمه او پاسخگو است. قاری سعید می گوید که الاهه به قرآن توهین کرده است و وی خواسته با این سخن پای الاهه را به کفرگویی و محاکمه بکشد تا بر روی گناه و جنایت خود پرده بکشد. این اظهارات قاری سعید، این حقیقت را بر می تابد که وی آنقدر به این بانو جقا روا داشته و از اسلام برضد او استفادۀ ابزاری کرده که الهه از فرط خشم ناگزیر به گفتن سخنانی شده است. شاید هم سخنان خوستی اتهام هایی ناروایی است که از سوی او بر الاهه وارد شده است.
هرچه باشد، دراین فلم ها هنوز گوشه های پنهانی وجود دارند که هنوز آفتابی نشده اند؛ اما در کل گفته می توان که این فلم ها نمایانگر یک جنایت و ستم است که از نگاۀ تحقیر آمیز قاری سعید و یارانش نسبت زن و استفاده از آنان بحیث بردۀ جنسی پرده بر می دارد. دراین هم تردیدی نیست که قاری سعید نسبت به زن نگاۀ زن ستیزانه داشته و زن را ناقص العقل می خواند. به باور او زن از قبرغۀ چپ آدم خلق شده و هرچه دارد، کمتر از مرد است و برابری او با مردان محال است. این باور سنتی و زن ستیزانۀ قاری نسبت به زن است که شخصیت زن را از نظر او تا سطح بردۀ جنسی تقلیل می دهد. قاری خوستی تا کنون نداسته که زن از دیدگاۀ قرآن جایگاۀ بلندی دارد. به معنای قرآن زن از چیزی آفریده شده که مرد از آن آفریده شده است و در خلقت زن و مرد هیچ تفاوت و تبعیض وجود ندارد. حوا در نماد نخستین زن بود که آدم را ترغیب کرد تا از میوۀ ممنوعه نوش جان کند تا آشفتگی هایش پایان یابد و به آگاهی برسد. در قرآن هیچ آیتی وجود ندارد که دلالت بر برتری مرد بر زن نماید. دراین رابطه داکتر ترابی پدر معنوی جنبش سلامی سودان برخلاف بیشترعلمای مسلمان، معقتد بود که زن میتواند درنماز پیشوا و امام باشد ومردها به او اقتدا کنند. حتی میگفت زن غیر مسلمان- وهمچنین یک مرد غیرمسلمان- میتواند رهبر یک جامعه اسلامی باشد، مشروط بر اینکه عادلانه حکومت کند. همچنین برخلاف بسیاری دانشمندان مسلمان، دکتر حسن ترابی باور داشت که یک زن مسلمان میتواند با یک مرد غیر مسلمان مسیحی یا یهودی ازدواج کند.. زن میتواند مثل مرد میراث ببرد. از این سخنان ترابی پیدا است که او از بسیاری ها چندین گام پیش تر برداشته و بیشتر از دیگران به قرآن نگاۀ تاریخی داشته که موفق به کشف و شناخت های تازه ای در عرصۀ آیات قرآنی شده است.
اینکه قاری سعید برای نجات خود و فریب افکار افکار طالبان در این ماجرا پای توهین به دین را کشیده، معلوم است که او از این بهانه چه می خواهد. او خواسته بدین وسیله بر روی همۀ جنایت های خود پردۀ ابریشمین توهین به اسلام را آذین ببندد و ستم و ظلم و تخطی های حقوق بشری و بدرفتاری های خود را نسبت به بانو الهه پنهان کند. هرچند عمل قاری سعید فردی است و اما افشای این عمل او بحیث سخنگوی سراج الدین حقانی گواۀ دهها و صدهها تخطی از حقوق بشری و کم بها دادن به ارزش های اسلامی است که از سوی طالبان تا کنون بر مردم مظلوم افغانستان تحمیل شده است. چنانکه رسانه ها چند روز پیش دو ازدواج پیهم ولسوال طالبان را افشا کردند. افتضاح جنسی قاری سعید در حالی رسانه ای شده است که پیش از این گزارش های زیادی از تجاوز های گروهی و فردی از سوی فرماندهان طالبان در بسیاری ولایت ها افشا گردیده است. به گونۀ مثال تجاوز آمر محبس مزار بر یک زن فعال مدنی در 7 اوایل سنبلۀ سال جاری؛ اختطاف داکتر و پیدا شدن جسد او پس از چند روز؛ تجاوز مولوی شریف با یک زن شوهر دار در فاریاب؛ تجاوز گروهی صابر خان حقانی و صابر خان سنگری به یک کودک هفده ساله در هفتۀ گذشته در شهر جلال اباد؛ تجاوز جنسی افراد گروۀ طالبان بر یک زن در ولسوالی اشکمش ولایت تخار؛ کشته شدن یک جنگجوی طالب در بادغیس بوسیلۀ همسرش به دلیل گرفتن زن دوم؛ مورد تجاوز قرار گرفتن یک گردشگر آسترالیایی از سوی ولسوال خان آباد بدخشان؛ ازدواج یک فرماندۀ طالبان درتخار در یک هفته دو بار و صدها ازدواج اجباری و دهها موارد دیگر از نمونه هایی اند که ثابت می سازد، هر طالب در واقع یک قاری خوستی است. طالبان بسیار وقت ها بر روی این گونه تجاوز ها زیر نام سنگسار و قتل های مرموز زنان پرده پوشانده اند. بعید نیست که طالبان پس از تجاوز بر زنان بخاطر پیش گیری از افشای جنایت شان، امر سنگسار را در محکمه های صحرایی خود صادر می کنند یا به گونۀ مرموز او را می کشند. از این فهمیده می شود که بسیاری سنگسار ها زیر نام شریعت و قتل های مرموز زنان منشآ تجاوز جنسی دارد. بسیاری قربانیان از حیا و شماری هم از ترس از دادگاهی شدن پرونده های شان خودداری کرده اند. سکوت مردم در برابر تجاوز های جنسی و ستم طالبان پس از آن افزایش یافت که رهبر طالبان گفت، نشر گزارش های ضد طالبان مجازات در پی دارد. چنانکه موضوع مصؤونیت طالبان از جرم در فرمان قاضی القضات طالبان در مورد الهه صراحت دارد. محکمۀ استیناف کابل گفته است که الهه بربنیاد «فرمان خاص» شیخ عبدالحکیم حقانی، قاضیالقضات طالبان و به «جرم واردن کردن تهمت» به سعید خوستی، بازداشت شده است .در خبرنامه گفته شده که «بهزودی حدود شریعت» بر الهه جاری میشود و «امارت اسلامی به هیچ کسی اجازه نمیدهد که به نام مجاهدین ضرر برساند.» هرچند مقام های عدلی و قضایی طالبان تا کنون در موارد الهه فیصله ای صادر نکرده و اجراات قانونی انجام نداده اند؛ اما آشکار است که هرفیصله ای حمایت و همدستی آنان را با فرماندهان و ولسوال ها و والیان آنان در بر خواهد داشت. نظر به گفته های بانو الاهه از نظر طالبان همۀ مردم افانستان مرتد اند و اکنون در اسارت طالبان درآمده اند و طالبان به آنان بحیث اسیر جنگی می بیند و هر نوع تجاوز جنسی را بر آنان روا می دارند. از نظر طالبان اسیران جنگی ملکیت طالبان اند و در اصول طالبان زنان افغانستان حیثیت کنیز را به آنا دارند. واقعیت های موجود در جامعۀ افغانستان بیانگر این حقیقت تلخ است. هرگاه طالبان به این باور های خرافی از اسلام باورمند نیستند، باید تا کنون تمامی فرماندهان شان را که مرتکب جنایت ها و تجاوز های جنسی شده اند، مجاکمه می نمودند. این در حالی است که تا کنون هیج یک محاکمه نشده اند. از این رویکرد طالبان فهمیده می شود که چگونه و چرا آنان دروازه های مکتب ها را برروی دختران افغانستان بسته اند. در کنار سایر اهداف استخباراتی یکی از هدف آنان در این زمینه جاهل و بی سواد نگهداشتن دختران و زنان افغانستان است تا از آنان بحیث برده های جنسی استفاده کنند.
رسانه ای شدن موضوع بانو الهه رهبری طالبان را در آزمون دشواری قرار داده است که نمی توانند پای خود را به ساده گی از این ماجرا بیرون کنند. رهبران طالبان ناگزیر اند تا برای مردم افغانستان پاسخ بدهند و به مردم افغانستان ثابت کنند که آنان به زنان به نگاۀ بردۀ جنسی نمی نگرند؛ بلکه به زن بحیث انسان و بحیث مادر و خواهر و همسر و فرزند می نگرند که با یک دست گهواره و با دست دیگر جهان را حرکت می دهند. خداوند بهشت را زیر پای آن خوانده است و با این سخن مرتبه و مقام زن را تا آسمان ها بلند برده است. امروز ما در جهان شاهد هستیم که زنان زیادی چرخ های بزرگ ترین دولت ها را به حرکت درمی آورند و در حوزههای گوناگون از خود لیافت و کاردانی و تخصص به مراتب بیشتر از مرد را نشان داده اند. فهم زنان در بسیاری مسایل راهبردی و استراتیژیک در حوزههای علمی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی درخشان ترو شگوفا آفرین تر ازمردان بوده است. بنا براین رهبران طالبان نمی توانند قضیۀ بانو الاهه را پنهان نگهدارند و از دادگاهی شدن آن اجتناب کنند. اینکه طالبان چه می خواهند و چه نگاهی به انسان و بویژه نسبت به زنان دارند، به همه آشکار است. طالبان تا کنون به اثبات رسانده اند که در زن ستیزی و آموزش ستیزی سرآمد روزگار خود اند. از این رویکرد طالبان می توان به این حقیقت پی برد که آنان نسبت به اسلام و جامعه و مردم افغانستان چه نگاهی دارند.
هرچند طالبان تا کنون بر روی دهها جنایت و تجاوز جنسی پرده کشیده اند و آنها را پنهان کرده اند؛ اما افتضاح قاری سعید، طالبان را وا می دارد که در این رابطه فراتر از فریب و دروغ و ریا عمل کنند و مقصر را هرکس که است، به محاکمه بکشند و عدالت را تطبیق کنند. بعید نیست که این ماجرا بزرگتر می شود و پای سایر رهبران طالبان به این ماجرا کشانده می شود. حال پرسش این است که چگونه و با چه شرایطی قربانیانی مانند الهه حاضر به دادخواهی شوند و با عبور از هفت خوان طلسم قاری سعید ها، خود را به مراجع عدلی و قضایی طالبان برسانند. این در حالی است که شاید مانند الهه زیاد قربانیان جنسی طالبان در گلبهار سنتر ها اسیر باشند و صدای آنان بجایی نرسیده است. با این حال به این اعلان عبدالحکیم منیب قاضی القضات طالبان چگونه می توان باور کرد که پس از افشای افتضاح جنسی قاری سعید دستور محکمۀ الهه را داده و گفته است که به کسی اجازه نخواهد داد که نیروی های امارت اسلامی را بدنام کند. در حالی که روی این اعلان به سوی قربانی است تا به سوی متجاوز که این موضوع خود پای نهادن بر گلوی عدالت است. اگر عدالتی در کار باشد، چون خوستی زن دار است وتجاوز جنسی او به الهه معنای زنا را دارد و وی باید بر بنیاد فقه اسلامی سنگسار شود؛ واضح است که چنین عدالتی هرگر در دادگاۀ طالبان برقرار نمی شود. با این حال چگونه ممکن است که محاکم طالبان برای الهه ها دادخواهی کند. گزارش هایی به نشر رسیده است که الهه به دستور قاضی حاکمان بازداشت شده است و ممکن به جرم اتهام بستن به سعید خوستی اعدام شود. هرچند سازمان دفاع از حقوق بشر جهانی از دیپلومات های خود خواسته تا به داد الهه برسند و او را پیدا کنند. پس از این اعلان مقام های قضایی طالبان از رهایی او سخن گفتند. اینکه برای طالبان طامات بستن و دروغ گفتن به امری عادی بدل شده است و در آن تردیدی نیست؛ اما دیپلومات های سازمان یادشده هنوز در حصۀ رهایی الهه کاری انجام نداده است. آنچه در این افتضاج جنسی به مثابۀ حلقه گم شده غایب است ، خانواده و بویژه پدر الهه است که او را تنها رها کرده اند؛ اما الهه شجاعانه و یک تنه در مقابل قاری سعید ایستاده است و با ریختن اشک ها فریاد های قلب شکستۀ خود را فریاد می زند.
اینکه دستگاه های عدلی و قضایی طالبان بر روی همچو قضایا پرده خواهند کشید و با تحریف قضایایی همچو الهه ها می خواهند، افراد شان را به بهای پا گذاشتن بر روی خواست برحق الهه ها اعادۀ حیثیت کنند، جای پرسش نیست؛ اما در این میان مایۀ نگرانی این است که شماری آدم نما ها در نقش لابی های چون "کاسه های داغتر از آش" می خواهند با اظهار نظر و نوشتن چرندیات و جفنگ جلو آبرو ریزی افراد متجاوز طالبان را بگیرند و آنان را براات بدهند. در جایی خواندم که شخصی به این ارتباط نوشته بود؛ شبکه های استخباراتی در گذشته و حال چه در زمان حکومت مجاهدین و چه در زمان طالبان شماری دختر ها را قصدی برای بدنام کردن آنان استخدام کرده و می کنند. این آقا با این گفته چشم های خود را در برابر جنایت هایی بسته است که چگونه همچوافراد دارای نفس ضعیف به دام همچو دختران اسیرمی شوند.
در این تردیدی نیست که رهبران طالبان در برابر این حقیقت بازهم از در انکار و فریب و دروغ پیش آیند و به بهای قربانی کردن حق الهه ها برای براات دادن خوستی ها تلاش کنند. طالبان باز هم با توسل جستن به سیاست انکار و تزویر و با اتهام وارد کردن های بی بنیاد بر الهه، بر روی این موضوع ماست مالی کنند و با مجرم خواندن و ناقص العقل خواندن الهه برای بی گناهی قاری سعید حکم صادر کنند. حال مردم افغانستان از جامعۀ جهانی و نهاد های دفاع از حقوق بشری و سازمان های همکار ملی و بین المللی آنان می خواهند که به ندای عدالت خواهانۀ هزاران زن مظلوم افغانستان لبیک بگویند و از پی نجات آنان برآیند که مظلومیت و بیچاره گی تمام تحت سیطرۀ طالبان بسر می برند. طالبان تنها با به اسارت کشاندن الهه ها مرتکب جنایت بشری نشده اند؛ بلکه تا کنون دهها زن را به جرم حق خواهی و اعتراض و راهپیمایی در پشت حصار ها زندانی کرده اند و حتا آخرین فرصت های شنیدن صدای آنان را گرفته اند و با ستم و ارعاب و تهدید صدای هزاران زن مظلوم افغانستان را در گلو های شان خفه کرده اند. جهانیان می دانند که طالبان تا کنون بیش از 29 فرمان برضد محدودیت بر زنان افغانستان صادر کرده اند و با این فرمان ها همۀ حقوق زنان را گرفته اند و حق کار و حق آموزش و حق مشارکت سیاسی و حق زنده گی را از آنان گرفته اند. طالبان با فرمان های زن ستیزانۀ شان افغانستان را به زندان زنان مبدل کرده اند. حال زمانی فرارسیده است که جهانیان و سازمان های دفاع از حقوق بشر دست به دست هم بدهند و با تمامی توان بر شورای امنیت سازمان ملل فشار وارد کنند تا مانع معافیت سفر های سیاسی طالبان شوند. طالبان از سفر های خارجی بجای سود جستن به مصالح ملی و منافع ملی مردم افغانستان و ایجاد حاکمیت همه شمول تا رسیدن به یک نظام مردم سالار و انتخابی، برعکس از سفر های سیاسی برای استحکام حاکمیت استبدادی و خود خواندۀ خود استفاده می نمایند. جهانیان باید بدانند که طالبان به هیچ اصولی پای بند نیستند و هر ارزشی را با دشنه های زهر آلود شریعت خود ساختۀ شان ذبح شرعی می کنند. طالبان را نباید بیش از این فرصت داد که پاشنه های شان را بر گلوهای خونین زنان و مردان افغانستان بگذارند و بی خیال همه را قربانی شریعت خود خواندۀ خویش نمایند. در فضای این انکار و غفلت ورزی طالبان است که نه تنها فساد اخلاقی در میان افراد طالبان در حال افزایش است؛ بلکه به گزارش سازمان های بین المللی فساد اداری و رشوت گیری در اداره های طالبان به اوجش رسیده است. پس هر نوع اعتماد بر طالبان به بهانۀ تعامل معنای اشتراک مساعی و همدستی آنان با طالبان و پای نهادن بر خواست ها و گلو های هزاران زن و مرد مظلوم افغانستان را دارد. یاهو