مهرالدین مشید
طالبان ابزاری برای پاکستان برای بازی با امریکا و چین و روسیه
حکومت فراگیر ترفند های تازۀ پاکستان برای مشروعیت بخشیدن به طالبان
افغانستان تحت حاکمیت طالبان به مثابۀ بهشت و لانۀ امن تروریستان جهانی؛ پس از بیست سال حضور سنگین نظامی و سیاسی امریکا در این کشور روز های دشوار و آزمونی و شرایط بس پیچیده و مبهم و تنش آلود را در موجی از فقر و بیکاری و ستیزه جویی های همگانی و از هم گسیختگی های شدید سیاسی و اجتماعی و اقتصادی پشت سر می گذارند. در هرچند بیش از یک سال از حکومت طالبان سپری شده و از قانونیت و مشروعیت ملی و بین المللی آن خبری نیست و تا کنون هیچ کشوری امارت طالبان را به رسمیت نشناخته است؛ اما با همان سنگینی به محل شدید ترین رقابت های سیاسی و اقتصادی میان قدرت های شرقی و غربی زیر نام تعامل سیاسی با طالبان بدل شده است. این تعامل به مثابۀ تیغی زهر آلود بر گلوی مردم افغانستان هر روز طالبان را تقویت کرده و فرصت بیشتری به طالبان می دهد تا پاشنه های خویش را بر گردههای مردم افغانستان بویژه اقوام غیر پشتون بیشتر فرو ببرند. در این میان این پرسش در افکار تداعی می شود که آیا این همه بازی ها با کشور های جهان بویژه با امریکا و از سویی هم با چین و روسیه و ایران بوسیلۀ رهبران طالبان و وزارت خارجۀ آنان صورت می گیرد یا این که سر نخ بازی در دست پاکستان و بویژه استراتیژیست های نظامی و سیاسی آن است و کشتی امارت ورشکستۀ طالبان را پا به پا به پیش می کشاند و حکومت آنان را از غرق شدن نجات می دهد. یا به عبارت دیگر طالبان ابزاری برای پیشبرد سیاست های راهبردی پاکستان در افغانستان است و طالبان کارت بازی پاکستان برای بازی با امریکا و روسیه و چین است.
هیچ شکی نیست که طالبان دست پروردههای جنرالان آی اس آی است که پیشینۀ آن به سال های دهۀ هشتاد می رسد. چنانکه کرنیل امام در کتاب جهاد یا «پروژۀ طالب سازی » می نویسد که او در سال 1385 نزد محمد نبی رفت و از او خواست تا 50 نفر را برای آموزش های دینی و نظامی به ارتش پاکستان معرفی کند. به گفتۀ او ملاعمر و ملابرجان و ملا ربانی و سایر رهبران اصلی طالبان از جمله 35 نفری است که بوسیلۀ کرنیل امام به مقام های ارتش پاکستان معرفی شدند. این در واقع پروژۀ دوم جنرالان پاکستانی بوسیلۀ کرنیل امام است که او در کتاب « آهن پوش» می نویسد، در دهۀ هفتاد میلادی جوانانی را به نصرالله بابر وزیر وقت داخلۀ پاکستان معرفی کرد که حکمتیار و مسعود در جمع آنان قرار داشتند. درست آن زمانی بود که داوود با ترغیب روس ها شعار پشتونستان آزاد را سر داد که با مخالفت شدید بوتو رو برو شد. بوتو از این جوانان استفادۀ ابزاری کرد. این پروژۀ نخستین آی اس آی در تبانی با ساواک ایران بود که اعضای نهضت ا سلامی را برای قیام در برابر داوود در سال 1355 ترغیب کرد و بعدها زیر نام جهاد با شوروی ابزاری در دست جنرالان پاکستانی قرار گرفت. به گفتۀ کتاب « سرباز خاموش» نوشتۀ دگروال محمد یوسف عضو رهبری آی اس آی طراح اصلی تشکیل گروههای جهادی در پاکستان در واقع جنرال اختر عبدالرحمان است که برای نخستین بار در همکاری نزدیک با جنرالانی چون، حمیدگل و ضیاالحق افغانستان را بحیث عمق استراتیژی پاکستان برگریدند و افغانستان را عقب جبهۀ نبرد با هند برگزیدند. پروژۀ نخست بیشتر به افغانستان از لحاظ جیواستراتیژیک تمرکز کرده است و اما پروژۀ دوم به افغانستان از نظر جیوایکونومیک یعنی دست یابی به راۀ ابریشم قدیم توجه دارد. چنانکه این موضوع در کتاب طالب سازی پروژۀ پاکستان صراحت یافته است. مقام های ملکی پاکستان هم بار ها به این حقیقت اعتراف کرده اند که گروههای مخالف حکومت های افغانستان از سوی حکومت های پاکستان مورد حمایت های سیاسی و نظامی و مالی قرار گرفته اند. چنانکه بی نظیر بوتو در گفت و گو با نشریۀ لوموند در سال 2001 به صراحت گفت که طالبان بوسیلۀ کمک های سیاسی و مالی و لوژستیکی امریکا و عربستان و پاکستان ساخته شدند. به همین گونه سرتاج عزیز مشاور پیشین امنیت ملی پاکستان نیز از حمایت های صحی و خدماتی طالبان بوسیلۀ حکومت پاکستان سخن گفت. نه تنها این حمایت های سیاسی و مالی و اقتصادی و اکمالاتی پاکستان از گروههای جهادی و بعد طرد آنان و پشتیبانی جنرالان پاکستانی از گروۀ طالبان گواۀ آشکار بر این است که جنرالان پاکستانی هیچ گاهی بخاطر خداوند مانند گربه ها موش نمی گیرند.
به هیچ کس پنهان نیست که غنی و یاران نزدیک اش ارگ را در تبانی با آی اس آی به شبکۀ حقانی سپرد و مقدمات آن چند ماه پیش پس از سفر غنی به پاکستان و دیدارش با باجوه رئیس ارتش پاکستان سنجیده شده بود. از گفت و گوی اتمر با بی بی سی فهمیده می شود که غنی پیش از پیش برنامۀ فرار از کابل را داشت. به گفتۀ اتمر غنی چند روز پیش از وی تقاضای سپردن پاسپورت اش را نموده بود. از همه مهم تر سفر رئیس آی اس آی به کابل در نخستین روز های سقوط این شهر به هدف تعیینات ماموران امارت طالبان که منجر به درگیری میان جناح ملابرادر و سراج الدین حقانی شد، گواۀ آشکار نقش نیرومند پاکستان در پشت طالبان است. چه کسی می تواند، انکار کند که وزیران خارجۀ پاکستان بعد از سقوط کابل بویژه قریشی در نقش فراتر از وزیر خارجۀ کابل برای استحکام حکومت طالبان لابی گری می نمود؛ گذشته از این که مدیریت طالبان بوسیلۀ منصور خان سفیر پیشین امریکا به افتضاح رسانه ای بدل شد و نقش او را برای ادارۀ طالبان فراتر از وایسرا به نمایش گذاشت. منصور خان آنقدر افراط کرد که دپلوماسی پنهان پاکستان را بهم زد و این سبب برکناری او از سفارت کابل شد. سخنان اخیر عمران خان که گفته است، ارتش پاکستان همیشه قدرتمندتر از حکومت های ملکی این کشور بوده، دست بالای ارتش پاکستان را در تصمیم گیری های مهم بویژه در مورد افغانستان نشان می دهد. این سخن در واقع ندامت نامه است، که او به دستور ارتش پاکستان فراتر از نخست وزیر طالبان برای آنان لابیگری کرد و یاوه گویی نمود که به بهای توهین به فرهنگ افغانستان آموزش ستیزی طالبان را سنت خواند.
از آنچه گفته آمد، به خوبی فهمیده می شود که طالبان کارت بازی پاکستان در سیاست های خارجی این کشور است و بازیگر اصلی سیاست های خارجی طالبان در حقیقت پاکستان است و حتا تعیین کنندۀ سیاست های فرهنگی و آموزشی و اقتصادی و مالی آنان است. اکنون مشاوران پاکستانی در بخش های گوناگون طالبان را مدیریت و نظامیان این کشور جنگ و صلح طالبان را اداره می نمایند. چنانکه رئیس آی اس آی در نخستین روز های حاکمیت طالبان فرمان های منع آموزش دختران و جنگ بر پنجشیر و اندراب ها را از هوتل سرینا صادر کرد. حالا کتاب روابط امارت طالبان با پاکستان به کتاب پرحجمی بدل شده است که بازی های سرحدی زیر چتر برخورد های نمایشی و کندن سیم های خاردار نمی تواند، چیزی از آن کم کند. اکنون پاکستان به حصارکشی دیورند نیازی ندارد و مطمین شده است که مرز هایش تحت حاکمیت طالبان به سرحد دریای آمو رسیده است.
حالا که اندکی از نگرانی های پاکستان در پیوند به اختلاف های درونی طالبان کاسته شده و سخنان اخیر سراج الدین حقانی که در این اواخر از طالبان خواسته، اختلاف نکنید؛ برای آی اس آی دلگرم کننده تلقی شده است. حقانی پس از نشر خبر هایی در مورد مصمومیت ملابرادر این سخن را گفت و این نشاندهندۀ عمق اختلاف میان جناح های قندهاری و پکتیا است. هرچه باشد، شبکۀ جهنمی استخبارات پاکستان که از نفوذ بزرگی در منطقه برخوردار است، با دپلوماسی پیدا و پنهان توانسته تا رابطۀ دوگانۀ طالبان با امریکا و چین و روسیه را سر و سامان بدهد. در این تردیدی نیست که طالبان قدرت ساختن شبکۀ وسیعی از رابطه های دپلوماسی را ندارند و پاکستان است که سال ها پیش این شبکۀ گسترده را از مسکو تا پیکنگ و از پیکنگ تا انقره و واشنگتن بوجود آورده و در این میان تار های روابط طالبان را با کشور های یادشده بافته است. آی اس آی بود که سال ها پیش چین را از خطر و تهدید حزب اسلامی ترکستان شرقی و روسیه را از خطر حزب اسلامی ازبکستان و تاجکستان مطمین ساخته بود و برای چین منابع دست نخوردۀ مس و لیتیوم و ذغال سنگ افغانستان را پیشکش کرده بود. همین اطمینان بود که روسیه سیلی از کمک های تسلیحاتی را سال ها پیش در اختیار طالبان گذاشت و چین هم با همان دلگرمی حالا تعرفه های گمرکی خود را برای افغانستان به صفر کاهش داده است. اینکه ارتش پاکستان چقدر توانست در زیر ریش امریکا به مانور های عجیب سیاسی و نظامی دست یازد و طالبان را دوباره احیا نماید و برای تقویت آنان بیش از 34 میلیارد دالر به گفتۀ ترامپ از امریکا احمق پولی بگیرد. این داستان رشتۀ درازی دارد که همین حالا هم ادامه دارد. جنرالان پاکستانی همین اکنون هم بحیث لابیان هوشیاری پیش قراول تحکیم مناسبات طالبان با امریکا هستند. آنان با بازی دوگانه و ماهرانه از یک سو به چین و روسیه وعدههای فریبندۀ اقتصادی می دهند و از سویی هم به امریکا، رویای رسیدن به اهداف راهبردی از طریق صدور تروریسم به آنسوی دریای آمو برای ضربه زدن به برتری جویی های اقتصادی چین و امتیاز طلبی های تسلیحاتی روسیه را نوید می دهند.
پاکستان در میان این بازی چندگانه اکنون شبکه ای از روابط دپلوماتیک را در سطح منطقه و حتا جهان برقرار کرده است تا زیر نام تشکیل حکومت فراگیر فرصت مشروعیت بخشیدن امارت طالبان را فراهم کند. این بازی پس از سفر باجوه به امریکا و گفت و گوی او با ولیم ونز رئیس و معاون سی آی ای آغاز شد؛ بعد از آن خانم الیزابت کارمند ارشد وزارت خارجۀ امریکا با تام وست نمایندۀ ویژه امریکا برای افغانستان به پاکستان رفتند. تام وست پس از این دیدار به کابل رفت. به گزارش سیانان، ديويد کوهن، معاون سازمان اطلاعات مرکزی/سیا و تام وست، نماینده ویژه امریکا برای افغانستان روز شنبه شانزدهم میزان با هیات طالبان شامل عبدالحق وثیق، رئیس استخبارات این گروه گفتگو کرداند. بعد از دیدار این هیآت با مقام های پاکستانی، تام ویست به کابل رفت و با حافظ مجید و عبدالحق وثیق رئیس استخبارات طالبان ملاقات کرد؛ اما این دیدار به دلایلی ناتمام ماند و تام وست، کابل را به قصد قطر ترک کرد. به گفتۀ سی ان ان مقام های امریکایی و طالبان در این دیدار درباره مبارزه با ترویسم گفتگو کردند. به گفته این شبکه خبری، کاخ سفيد ماه گذشته همکاری با طالبان در مورد مبارزه با تروريسم را «کاری در حال انجام» ناميد بود. بایدن پیش از این دیدار گفته بود که دیگر خطر تروریسم از افغانستان به امریکا منتفی شده است. منابع استخباراتی پشت پرده هدف این دیدار را جابجایی اس ای دی یعنی دستۀ اوپراتیفی خاص سه هزار نفری سی آی ای در افغانستان عنوان کردند.
مقام های ارشد آی اس آی که در پشت پرده ملاقات های طالبان را با امریکایی ها مدیریت و نظارت می کردند تا خط و نشان های جدید سیاسی را برای آنان رقم بزنند. این دیدار ها تحرک های تازۀ سیاسی را به راه افگند و نشست های منطقه ای و رفت و آمد های دپلوماتیک را درمسکو و تهران و انقره پیرامون افغانستان شدت بخشید تا همه باوجود اهداف متفاوت برای ایجاد یک تغییردر افغانستان هماهنگ شوند. چنانکه رئیس استخبارات امریکا وارد انقره شد و با همتای روسی خود در انقره ملاقات کرد. هرچند هدف این دیدار در مورد نگرانی امریکا از کاربرد احتمالی جنگ افزار های اتومی ذکر شده و اما موضوع افغانستان نیز شامل اجندای آنان بود. به دنبال دیدار های مقام های ترکیه با رئیس آی اس آی بود که مقام های ترکی با سیاستگران افغانستان مقیم این کشور از جمله استاد سیاف در تماس شدند. در این میان به تلاش های کاظمی قمی نمایندۀ ایران به افغانستان می توان اشاره کرد که درشکل دهی این شبکۀ ارتباطات سیاسی نقش سازنده دارد. وی در نشست مسکو گفت که امنیت منطنقه در گرو ثبات در افغانستان است و افزود که نتیجۀ نشست مسکو به اطلاع مقام های طالبان خواهد رسید. نمایندهی ویژه ایران برای افغانستان در نشست مسکو گفت، در آیندۀ نزدیک تهران میزبان نشست وزیران خارجه کشورهای منطقه به شمول روسیه خواهد بود. وی افزود که در این نشست، وزیران خارجه کشورهای منطقه برای حل دشواری های اقتصادی، سیاسی و امنیتی افغانستان گفتوگو خواهند کرد. نقش ایران در رابطه به مسایل افغانستان کمتر از پاکستان نبوده و سپاۀ قدس ایران مانند آی اس آی پاکستان نقش ویرانگر را در امور افغانستان داشته است و در طول نیم قرن گذشته رابطۀ دوگانۀ ایران با افغانستان را رقم زده است. سپاۀ قدس دیروز از طالبان برضد امریکا حمایت کرد و برای آنان مراکز نظامی درداخل ایران فراهم کرد و امروز هم از قدرت یک دندۀ طالبان افراطی و بویژه حضور گروههای سلفی طرفدار عربستان در میان آنان نگران است. این نگرانی ها سبب شده تا ایرانی ها برای تشکیل یک حکومت فراگیر در افغانستان دست به کار شوند. تشکیل حکومت فراگیر نه تنها خواست ایران، بلکه خواست تمامی کشور های جهان است که تا کنون طالبان از آن به کلی طفره رفته اند.
در این تردیدی نیست که کشور های دخیل در موضوع افغانستان بویژه امریکا و روسیه و ایران و پاکستان و هند و کشور های آسیای میانه و کشور های خلیج اهداف متفاوتی در افغانستان دارند و اما در یک چیز وحدت نظر دارند که آن خطر تروریسم و بی ثباتی افغانستان است که همه از آن نگران اند. این نگرانی نقطۀ وصل دپلوماتیکی کشور های منطقه و جهان پیرامون افغانستان است. این نگرانی مشترک است که مسکو و تهران و انقره و دوحه و واشنگتن را به میزبان هیآت های مقام ها برای رایزنی پیرامون اوضاع افغانستان و کشودن بن بست در این کشور بدل کرده است. چنانکه همین اکنون وثیق رئیس استخبارات طالبان در دوحه حضور دارد و تا کنون چند بار با مقام های امریکایی و روسی دیدار کرده است و این مذاکرات ادامه دارد. در همین حال گزارش هایی به نشر رسیده که از حضور احمد مسعود از 16 نومبر بدین سو خبر می دهند. در همین حال بار دیگر قصۀ کهنه و داستان ناتمام احمد شاه درانی( شخصی که متهم به کلاه برداری است و هویتش چندان روشن نیست) در رابطه به تشکیل حکومت موقت سر شده است. این انکشافات نشان می دهد که رخداد های جدیدی پیرامون افغانستان در حال آبستن اند و دوحه بار دیگر به مرکز ثقل سیاسی پیرامون اوضاع افغانستان بدل شده است.
در این میان نقش پاکستان بحیث عقبۀ سیاسی و نظامی طالبان نه تنها برای مردم افغانستان، بلکه برای کشور های جهان نیز نگران کننده است. جنرالان پاکستانی بودند که معاهدۀ ژنیوا را دستخوش بازی های سیاسی خود کردند و طرح بنین سوان برای تشکیل یک حکومت انتقالی و با قاعدۀ وسیع با خاک یک سان شد. بازهم جنرالان فتنه جو و تروریست پرور پاکستان بود که پس از سرنگونی طالبان و تشکیل حکومت موقت و انتقالی در افغانستان بار دیگر روند صلح سراسری در این کشور را با احیای دوبارۀ طالبان در سال 2003 بهم زدند. بازهم نظامیان پاکستان در تبانی با زمامداران فاسد این کشور بودند که با رویکرد های محیلانه و دپلوماسی شیطانی معاهدۀ یک طرفه دوحه را به لجن کشیدند. آی اس آی از یک سو غنی را در تعلل و کارشکنی برای اجماع ملی ترغیب کرد و از تفکر پلید قوم پرستی غنی خاین بهره برد و از سویی هم طالبان را برای به قدرت رسیدن سیطره جویانه و یک دنده ترغیب و گفت و گو های آنان را با امریکایی ها مدیریت کرد. این زد و بند ها در کنار یک سلسله علل و عوامل دیگر دست بدست هم داد تا آنکه غنی فراری ارگ را در تبانی با شبکۀ آی اس آی به گروۀ حقانی سپرد. بنابراین دشمنی زمامداران نظامی وملکی پاکستان نسبت به مردم افغانستان بویژه پس از طرح کودتا برضد داوود و بعد هم تجاوز شوروی تا امروز مانند آفتاب روشن است. اکنون که مردم افغانستان بازهم عرادۀ شیطانی نظامیان اسلام آباد را در پشت انکشاف های تازه درک می کنند. خیلی ساده لوحانه خواهد بود که این سخنان«بلاول بوتو زرداری»، وزیر امور خارجه پاکستان را صادقانه دانست. وی اعلام کرد که برای به رسمیت شناختن طالبان اجماع بین المللی را دنبال می کند. وی از طالبان خواست که بر مبارزه با تروریسم بین المللی و احترام به حقوق بشر همه افغانها ازجمله دسترسی زنان به آموزش، عمل کنند. وی در ضمن تعامل با طالبان را بربنیاد منافع ملی کشورش تعریف کرد. در حالیکه او آگاه است، دستان نظامیان پاکستان در عقب تمامی گروههای تروریستی درجهان دخیل است و بسیاری ازآنان را مدیریت می کنند. این در حالی است که بسیاری کشور های منطقه و جهان از موجودیت گروههای تروریستی و خطر آنان نگران اند. این نگرانی ها است که خطر تروریسم از افغانستان محور گفت و گو های مقام های کشور های منطقه و جهان را تشکیل داده است. کشور های منطقه و جهان نگران است که با رفتن افغانستان به انزوای سیاسی این کشور به پناه گاۀ تروریسم و گروههای تروریستی و مرکز کشت و تولید و قاچاق مواد مخدر بدل خواهد شد.
در همین حال کشور های منطقه و جهان و بویژه مردم افغانستان، در میان این نگرانی های برخاسته از خطر گروههای تروریستی فعال در افغانستان، درک کرده اند که اکنون بازهم طالبان کارت بازی پاکستان با سایر کشور های یادشده است. پاکستان که در گذشته بر افغانستان تسلط این چنینی نداشت و بالاخره با کارنامه های سیاۀ تروریست پرورانۀ خود افغانستان را در پرتگاۀ تروریسم افگند و کلید آن را بر دست طالبان سپرد. حال که پاکستان بر افغانستان تسلط کامل پیدا کرده و رویا های استراتیژیست های نظامی و سیاسی پاکستان در افغانستان تحقق پیدا کرده و نظامیان اسلام آباد به عمق استراتیژی خود در افغانستان رسیده اند. چگونه می توان گمان برد که اسلام آباد حالا قدم های انسانی و صادقانه برای تحکیم صلح و ثبات در افغانستان بگذارد. نظامیان پاکستان بیش از چهل سال بخاطر بی ثباتی و ویرانی افغانستان تلاش های مذبوحانه نموده اند و حال بعید به نظر می رسد که نظامیان تروریست پرور پاکستان برسر عقل آمده باشند. کشور های منطقه و جهان نباید شکار فریب حکومت فراگیر اسلام آباد در افغانستان شوند و بدون تردید در عقبۀ آن توطیۀ دیگر و به خاک و خون کشاندن مردم افغانستان نهفته است. در این تردیدی نیست که یگانه راه برای نجات افغانستان گفتمان ملی است؛ گفتمانی که بتواند، منجر به تشکیل حکومت واقعی فراگیر شود؛ حکومتی که قانون اساسی را بسازد و نوع نظام و نقشۀ راه برای افغانستان آینده را رقم بزند که به بحران وفاجعۀ کنونی نقطۀ پایان بگذارد. حال بر طالبان است تا برسر عقل آیند و سبق های استخباراتی آی اس آی را کنار بگذارند و برای یک افغانستان متحد و آرام و با ثبات فکر کنند که باشنده گان این سرزمین در هر وجب وجب آن احساس آرامش کنند. از نظر تاریخی این بزرگ ترین رسالت اسلامی و ملی طالبان است. این زمانی ممکن است که طالبان ردای وابستگی ها را یکسره تکان بدهند و بدور از سلیقه های دینی و گرایش های قومی و زبانی برای منافع ملی و وحدت ملی افغانستان حاضر به قربانی شوند. در غیر این صورت نشست ها و گفت و گو ها پیرامون افغانستان به نتیجۀ مطلوبی نخواهد رسید و این کشور برای همیش کارت بازی های سیاسی و نظامی پاکستان در تبانی با شبکه های استخباراتی جهانی خواهد بود و به پناه گاه و مرکز صدور گروههای تروریستی به کشور های دیگر بدل خواهد شد. یاهو