مهرالدین مشید
از یک وزیر مزدور و وابسته به آی اس آی توقعی بیش از این می توان داشت
وزیر معارف درفشدار جنگ فرهنگی و بلند گوی استخبارات پاکستان
هرچند موضوع بسته بودن دروازههای مکتب های دختران پس از حاکمیت طالبان یکی از مسایل مهم است که هر از گاهی مورد انتقاد شدید شخصیت ها و آگاهان و مردم افغانستان و مقام های کشور های جهان و سازمان های بین المللی بوده است ؛ اما در این روزها سخنان وزیر معارف طالبان در مورد بسته بودن دروازههای مکتب های دختران بیشتر از هر وقتی رسانه ای و همگانی شد و به این بحث بیشتر هیزم ریخت. وی در ارزگان گفت، «مردممناطقدوردست برایشان پذیرفتنی نیست که دختران ۱۶، ۱۷ سالهٔ آنها به مکتب بروند.» (1)
در این تردیدی نیست که بسته شدن دروازههای مکتب ها بر روی دختران در کشوری مانند افغانستان که دین آن اسلام است و کتاب آن با اقرا یعنی بخوان آغاز می شود و پیامبرش طلب علم را برای مرد و زن فرض پنداشته است؛ یک امر استخباراتی بوده که برای همه حیرت آور و پرسش برانگیز است. در حالیکه آموختن علم و معرفت برای مسلمانان فرض است و از همین رو بوده که بر مصداق این شعر" چو شمع از پی علم باید گداخت که بی علم نتوان خدا را شناخت" مسلمانان در دورۀ طلایی اسلام به پیشرفت های بزرگی در عرصه های علمی و فلسفی رسیدند.
نه تنها این؛ بلکه آیات زیادی در قرآن موجود است که حق آموزش را برای زنان و مردان بدون هرگونه تفاوت و امتیاز حتمی پنداشته و به تاکید در آیاتی آمده است " آیا کسانی که می دانند با آنانی که نمی دانند برابراند ؟ "؛ "خداوند منت گذاشت بر مردم با ایمان که پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات خدا را برای آنان بخواند و آنان را از آلایش و زشتی ها تزکیه کند و به آنان دانش و رحمت بیآموزد"؛ "کسی که بدون علم و آگاهی کاری را انجام دهد ، فساد و تباهی عملش بیش از صلاح آن است". این سخن پیامبر که گفته، شما به دنیال علم بروید و حتا اگر در چین هم باشد؛ معنای رهایی هرگونه قید و بند را برای آموزش به زن و مرد مسلمان می دهد. اجازه دادن زنان در زمان پیامبر به مسجد و رفتن زنان مدینه در مسجد در زمان پیامبر نمونۀ آشکار مشارکت زنان در امور اجتماعی و عبادی و سیاسی است و حالا هم حضور زنان در مسجد بویژه در روز های جمعه و اشتراک مشترک زنان در مراسم حج بدون پوشاندن روی نمونه های آشکاری است که هیچ کس نمی تواند، به بهانۀ اسلام حق آموزش را از دختران و زنان بگیرد و با صدور 29 فرمان استخباراتی و ضد انسانی و ضد حقوق بشری محدودیت های دست و پاگیری بر زنان افغانستان تحمیل کند.
بعید نیست که شماری رهبران طالبان از این آیات و حدیث های پیامبر آگاهی دارند و اما واقعیت این است که بسته شدن دروازه های مکتب های دختران بالاتر از صنف ششم بحیث یک سناریوی مشترک پاکستان- طالبان است که پس از حاکمیت این گروه بحیث یکی از موضوع های داغ تبلیغاتی و رسانه ای درافغانستان تبدیل شده است. آنچه طالبان تا کنون دراین مورد گفته اند، جز حرف های فریبنده و دروغین و خاک افگندن در چشم مردم افغانستان و کشور های جهان چیز دیگری نبوده است. طالبان از آغاز بسته شدن دروازههای مکتب ها تا کنون دراین مورد سخنان گوناگون و حتا متناقض گفته اند. شماری از مسؤولان طالبان در آغاز دلیل بسته شدن مکتب ها را نصاب درسی و بعد شرایط تحصیلی و لباس دختران عنوان کردند . چندی پیش رسانه ها خبر هایی را نشر کردند که ملاهبت الله و ملاحسن رئیس الوزرا و حکیم منیب قاضی القضات و ملا نورمحمد ثاقب وزیر حج و اوقاف و مولوی محمود رئیس اکادمی از مخالفان سرسخت آموزش دختران در مکتب هستند. از ملاحسن نقل شد که وی گفته، تا زمانی که او زنده است، دروازۀ مکتب دختران باز نخواهد شد. گزارش هایی وجود دارد که این پنج نفر روابط نزدیک با آی اس آی داشته و املاک زیادی در ژوب و سایر منطقه های پاکستان دارند. نظامیان پاکستان آنان را تهدید کرده اند که در صورت نافرمانبرداری زمین های های آنان را غضب خواهند کرد. از این موضوع فهمیده می شود که بار استخباراتی بیشتر از همه بر برج و باروی بازنشدن مکتب ها و ایجاد اصلاحات در حکومت تا تشکیل حکومت همه شمول، نه؛ بلکه فراگیر بیشتر از هر عاملی سنگینی دارد. بسیاری از این سخنان را دو نفری به افغانستان انترناسیونال گفته اند که در کابینۀ طالبان اشتراک می کنند. (2)
هنوز از بار سنگین انکار و مخالفت پنج تن از رهبران طالبان در پیوند به باز نشدن دروازههای مکتب دختران چیزی کاسته نشده بود و حتا یکی از این پنج رهبر طالبان حاضر نشدند تا در این مورد چیزی بگویند که سخنان وزیر معارف طالبان در ارزگان گل های تازه را در این زمینه به آب داد. وی در صحبت با باشنده گان ارزگان مشکل باز نشدن دروازههای مکتب ها را فرهنگی یا کلتوری نخواستن مردم خواند. دراین تردیدی نیست که ارزگان یک ولایت دور دست افغانستان است؛ اما زنان و مردان آن هیچگاه مخالف آموزش دختران شان نبوده و نیستند. جناب وزیر با رفتن در این ولایت بجای پوزش خواهی از شهروندان ارزگان، برعکس با بیان سخنان غیرمسؤولانه افکار آنان را بیشتر جریحه دار کرد و برشیشۀ آرزو های شان سنگ جالت را پرتاب کرد. این جناب که گفته می شود، یک شهروند پاکستانی است، خواست با این اظهارات بی مسؤولانه و ضد ملی اختلاف های فرهنگی را در میان مردم افغانستان دامن بزند. وزیر صاحب شاید از فرهنگی سخن می گوید که منحصر به قریۀ خاصی باشد و یا این که انسان های مثل جناب وزیر چنین فرهنگ جاهلیت را بر آن قریه تحمیل کرده اند و حال وزیر صاحب بخاطر توجیۀ دشمنی اش با آموزش دختران به فرهنگ همان قری؛ خاص تمسک جسته است. در حالیکه ما همه شاهد هستیم که بزرگان قومی در مساعی مشترک با کارمندان دولتی مکتب های پکتیا را بازگشایی کردند و اما ملامنیر آن را بست. این خود نشاندهندۀ دروغ و اضافه گویی ملامنیر است که سخن او خلاف خواست مردم و کلتور مردم افغانستان است. چنانکه انتقال یک دختر بوسیلۀ پدرش با موترسایکل در پکتیا معروف است که وی چندین کیلومتر را طی می کند تا دختر خود را به مکتب برساند. اعتراض ها و تظاهرات مردم پکتیا پس از بسته شدن دوبارۀ مکتب های دختران در این ولایت گواۀ آشکار علاقمندی مردم افغانستان به آموزش دختران است. از این گفته ها فهمیده می شود که اظهارات بدون مسؤولانۀ وزیر مصرف بیرونی دارد. اظهارات وزیر در واقع این گمانه زنی ها را به واقعیت بدل کرد که او سخنگوی عمران خان نخست وزیر پیشین پاکستان است که اکنون از سوی حکومت پاکستان اتهام تروریستی بر وی وارد شده است. طالبان آنقدر وابسته به ولی نعمتان خارجی خود اند که در برابر تمامی اعتراض های دختران و زنان بی تفاوتی کامل اختیار کرده اند و هرگز حاضر نیستند که حرفی در این مورد بگویند. نه تنها دختران و زنان؛ بلکه مردان افغانستان همه مخالف این تصمیم استخباراتی طالبان اند و خاموشی مردان معنای پذیرش تصمیم های طالبان را ندارد؛ بلکه وحشت طالبان است که مردان را دربرابر تصمیم های ضد انسانی و ضد اسلامی طالبان میخکوب کرده است.
حال این پرسش مطرح می شود که چگونه و چرا مفتیان و تصمیم گیرنده گان اصلی طالبان حاضر نیستند، صادقانه روی این مسایل سخن بگویند و از رو برو شدن با مردم و بحث روی این مسایل هراس دارند. این نشانۀ آشکار فرار طالبان از واقعیت های آموزش دختران در افغانستان است. فرار طالبان از آموزش دختران به بهانه های فرهنگی و بدون استدلال دینی و شرعی بیانگر این واقعیت است که در پشت بهانه های طالبان دلایلی وجود دارد که از گفتن آن به مردم افغانستان هراس دارند. به هر میزانی که طالبان از این واقعیت به بهانه های گوناگون فرار بکنند، اسلامیت و مشروعیت واستقلالیت طالبان بیشتر زیر پرسش می رود و این باور در مردم جان می گیرد که طالبان وابسته به گروههای افراطی و تروریستی و استخبارات پاکستان اند و در این مسایل صلاحیت ندارند. بنا براین بهانه تراشی های طالبان روی مسایل حیاتی در افغانستان مانند تشکیل حکومت فراگیر برای تدوین قانون اساسی و تشکیل حکومت انتخابی و آموزش دختران و آشتی با مردم افغانستان و پاسخ دهی به خواست آنان علت داخلی نه؛ بلکه علل و عوامل استخباراتی و بیرونی دارد. در واقعیت شبکه های استخباراتی و گروههای تروریستی و حلقه های افراطی بیرونی این مسایل را بر آنان تحمیل کرده اند. از این رو آنان جرات ندارند تا آشکارا در این مورد به مردم پاسخ بگویند و با اظهارات متضاد و گوناگون می خواهند افکار مردم و جهانیان را به فریب بکشانند.
دراین میان گمانه زنی هایی هم وجود دارد که رهبران طالبان بر جنگجویان شان تسلط کافی نداشته و از کنترل آنان عاجر اند. بنا براین دلیل اصلی بسته شدن مکتب های دختران موجودیت گروههای گوناگون تروریستی وابسته به شبکه های مختلف استخباراتی است که جنایت ها و تجاوز های جنسی و ازدواح های اجباری و اختطاف های آنان در افغانستان روز افزون شده است. هرچند رهبران طالبان می خواهند، روی این جنایت های جنگجویان شان شامل ایغوری ها و حزب اسلامی ازبکستان و تاجکستان و طالبان پاکستانی و جیش محمد و سپاۀ محمد و لشکر جنگوی و داعش شاخۀ حقانی و سایر گروههای تباه کار پرده بکشند و اما از افزایش تجاوز جنسی و ازدواج های اجباری و زن ربایی های جنگجویان شان نگران هستند.
شاید هم یکی از اهداف طالبان در عقب بسته کردن دروازههای مکتب ها امتیازگیری از جهان باشد و از آن برای به رسمیت شناختن خود و یا بیرون شدن رهبران شان از تعزیرات شورای امنیت سازمان ملل استفاده کنند؛ اما بعید است که جهانیان به بهای بازی با سرنوشت مردم افغانستان چنین معامله را با طالبان انجام بدهند. بویژه این که پس از کشته شدن الظواهری تشت رسوایی دروغ های طالبان از بام به زیر افتاد و جهانیان بدین باور شدند که دروغ و فریب و ریا به فرهنگ طالب بدل شده است. این حادثه ثابت کرد که نه تنها رهبران القاعده؛ بلکه رهبران تمامی گروههای تروریستی در افغانستان حضور فعال دارند و ممکن هم در عقب این موضوع چیز های دیگری باشد که طالبان از شرم از گفتن آن انکار می کنند؛ اما گمانه زنی های اغلب این است که طالبان مثلی که درحکومت گذشتۀ خود با وعدههای فریب الود دروازههای مکتب دختران را نگشودند و این بار هم با توسل جستن به بهانه های گوناگون و دروغ های پیهم دروازههای مکتب را تازمانی باز نکنند که دست کم به یکی از اهداف سیاسی شان نایل آیند و یا دستور باز شدن مکتب ها را از بیرون بدست آورند. این در حالی است که در سال2001 نرخ سواد 12 درصد و بعد در سال 2020 به چهل و سه درصد رسید و از جمله 9 میلیون 7 صدهزار دانش آموز مکتب 38 درصد آنان دختران بودند.
اینکه رهبران طالبان می خواهند با توسل ورزی به بهانه های گوناگون بسته شدن دروازههای مکتب ها را توجیه کنند؛ بدون تردید ناشی از ناگزیری های وابستگی های استخباراتی و افزایش جنایت های جنسی جنگجویان شان است؛ اما شگفت آور این است که شماری لابی های خوش خدمت طالبان که از بیماری شدید تعصب قومی و گروهی و سمتی رنج می برند. از حکومت طالبان و رویکرد های سیاسی و تصمیم های جاهلانه و ضد انسانی طالبان حمایت می کنند. این آقایان چنان دچار از خودبیگانگی شدید فکری و فرهنگی شده اند که ناشیانه خویش را قربانی تصمیم های عمران خان و دستگاۀ استخباراتی پاکستان نموده اند. واقعیت تلخ و دردناک این است که گرایش های منحط قومی چشم های این افراد را برای دیدن حقیقت کور و گوش های شان را برای شنیدن سخن حق کر و زبان شان را برای گفتن واقعیت ها لال کرده است.
از آنچه گفته آمد، آشکار می شود که ادارۀ کابل در دستان آهنین نظامیان پاکستان است و طالبان ماموریت تبدیل کردن افغانستان به عمق استراتیژی پاکستان را دارند. حال طالبان ماموریت دارند تا شرایط سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی را برای هدف یادشده فراهم کنند. از این رو طالبان برای نخستین بار آموزش را نشانه رفته اند؛ زیرا آموزش در واقع بنیاد های فکری و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را در جامعه شکل می دهد. از این رو طالبان هستۀ مرکزی مورد حمله قرار داده اند تا افغانستان را به عصر بدوی برگردانند و زمینه های رشد آموزش و فکری و فرهنگی را در افغانستان از بین ببرند تا بالاخره این کشور را به دهلیز امن کالا های پاکستان به کشور های آسیای میانه بسازند. وابستگی های سیاسی و استخباراتی و اقتصادی رهبران طالبان به پاکستان نه تنها عامل پیشگیری از آموزش دختران است؛ بلکه عامل اصلی تمامی بدبختی های کنونی در افغانستان است که مانع تشکیل حکومت فراگیر و تدوین قانون اساسی و ارجگذاری به مناسبات بین المللی و کنوانسیون های حقوق بشری شده است. اکنون در افغانستان نه تنها هیچ چیزی به سمت و سویی درست به پیش نمی رود؛ بلکه هر چیزی به سوی نادرست و فاجعه به پیش می رود و بحران در تمامی عرصه های اقتصادی بویژه زراعت به شدت به شدت ادامه دارد و چندین بانک خصوصی مسدود شده است. از جمله پنج میلیون سپرده های مرم بیش از دو میلیون آن نزد بانک مرکزی باقی مانده است. این وضغیت ناگوان و بحران زا نشاندهندۀ این است که طالبان ماموریت کشور دیگری را در افغانستان به پیش می برند. هرگاه طالبان ادعا دارند که مستقل اند و برای خدمتگداری به مردم افغانستان آمده اند؛ نخستین گام برای چنین حسن نیست باز شدن دروازههای مکتب ها و آشتی با مردم افغانستان و تشکیل حکومت فراگیر برای تدوین قانون اساسی و آزادی های مدنی و ارجگذاری به مناسبات بین المللی و کنوانسیونهای جهانی حقوق بشر است. یاهو
1 - او چه گفته است؟ روایت بی بی سی دری این است: «#مردممناطقدوردست برایشان پذیرفتنی نیست که دختران ۱۶، ۱۷ سالهٔ آنها به مکتب بروند.» ترجمه مستقیم گفتههای او نیز این است: «اگر از #بازارارزگان بیرون شوی و در #قریهها از #مویسفیدان بپرسی، برایت معلوم خواهد شد، اگر در #مسجد بپرسی که چند درصد موی سفیدان و مردم آماده هستند، که دختران ۱۶، ۱۷ ساله شان را به مکت بفرستند، ان شاء الله، آن وقت نیازی به طرح چنین سؤال نخواهد بود.»
2 - https://www.afintl.com/202209010384
3 - از یک منبع تحقیقاتی: نورالله منیر وزیر معارف طالبان در اصل نامش رشید است و در اصل از فیصل آباد پاکستان است و سال ها پیش از غزنی به فیصل آباد مهاجرت کرده است . دو ازدواج کرده و 5 دختر و 3 پسر دارد
فرزند بزرگش با همسر و فرزندانش درهالند زنده گی دارد.
یک دخترش همکار قلمی روزنامۀ دان پاکستان است. این روزنامه بیشتر وابسته به استخبارات پاکستان است.
یک فرزندش جراح پلاستیک است
دختر خوردش برخلاف میل پدرش با رفیق خود که یک افسر پاکستانی به نام اکمل بت است، ازدواج کرده و پاکستان را ترک کرده است و از سال 2001 بدین سو درعمان با شوهر خود زنده گی می کند