م. نبی هیکل
چه باید کرد؟
در حاشیه مبارزه چریکی
هرچند در رساله اخیر خویش زیر نام (تب گفتمان) که نسخه آن در سایت آریایی قابل دسترسی است، در مورد نیاز و میکانیزم گفتمان و راه های حل بدیل با تفصیل بیشتر بحث کرده ام، در این مقاله به انتخاب (مبارزه چریکی) بر سایر بدیلهای مبارزه سیاسی بصورت مشخص مکث مینمایم. یک هفته قبل اثر آقای عبدالناصر نورزاد، زیرنام (را هنمای چریک:جنگ چریکی برضد فاشیسم طالبانی) نشر گردید. منظورم در اینجا ارزیابی ا ثر آقای نورزاد نیست، زیرا اثر متذکره یک دفاعیه سیاسی از مبارزه چریکی است نه یک اثر علمی. با یک مرور سریع به تعدادی از صفحات این حقیقت ر ا در میابید که بیشتر یک دفاعیه سیاسی است. استدلال ساده دفاع از مبارزه مسلحانه و بخصوص مبارزه مسلحانه چریکی بر همه واضح است زیرا تحریک طالبان ، اهل مذاکره برای تقسیم قدرت نیست. تجربه مذاکرات دوحه آن را نشان داد. نگارنده به سه دلیل عمده نخواستم اثر آقای نورزاد را مطالعه نمایم:
1. در اثر متذکره استدال مولف و استدلال دیگران از همدیگر قابل تمیز نیستند و بنابران منابع و مآخذ یاد شده در پایان اثر به خواننده نشان نمیدهد چه بیانی به کدام منبع تعلق دارد. بنابران نه تنها صحت و سقم بیانها قابل تایید اند نه اعتبار آنها.
2. منابع داده شده در پایان اثر ، فر ستادن خواننده به دنبال نخود سیاه است. و قابل رد یابی نیست.
3. مبارزات چریکی چیگوارا و کاسترو ماءوتسونگ با مبارزات چریکی در عصر تکنالوژی معلوماتی خی فرق دارد. در این عصر مبارزه بزن و بگریز دشوارتر از قبل است.
برای بحث کنونی فقط پاسخ به این پرسش کافی است که آیا مبارزه چریکی یگانه راه خلع تحریک طالبان از قدرت سیاسی است؟ پاسخ آقای نورزاد در عنوان اثر وی بازتاب یافته است. آقای نورزادبرای چریکان رهنمای مبارزه چریکی فراهم ساخته است اما در این مقاله به آن زوایای این انتخاب توجه را بر میگردانم که ممکن است به آنها توجه نشده باشد. زیرا ما مبارزه چریکی را به دلایل موجه، در شرایط معیین به اهد اف معیین ( خلق طالبان از قدرت سیاسی و تشکیل حکومت دلخواه) انجام میدهیم و برای آنجام آن به وسایل و امکانات نیاز داریم.
برای این بحث نخست لازم است بدانیم چرا مبارزه چریکی یگانه راه پنداشته شده است. آیا شیوه مبارزه چریکی یعنی (بزن و بگریز) بودن، آن را موثریت و هدفمندی میبخشد و در نتیجه مورد توجه ما قرار میدهد، یا موفقیتهای آن در درازای تاریخ؟
مبارزه مقاومت دوم تحت رهبری احمد مسعود در حقیقت یک مبارزه چریکی است. رهبران مقاومت اول نیز چنین کردند و تحریک طالبان نیز. مبارزه چریکی در ساده ترین بیان یک پروسه (بزن و بگریز)است. واضح است که اگر نگریزیم راه دیگری برای پیروزی نخواهیم داشت. شرایط جغرافیایی کشور ما نیز برای چنین مبارزه یک عامل تعیین کننده است، زیرا ما آن شرایط کوهستانی و پیچیده ارضی را که در آن با دشمن میجنگیم خوب میشناسیم. اما نباید نادیده گرفت که طرف مقابل ما نیز با آن شرایط نا آشنا نیست. بنابرآن انتخاب مبارزه چریکی یگانه شیوه مناسب مبارزه برای ما خواهد. انتخاب این شیوه مبارزه مسلحانه بیانگر دو حقیقت است: یعنی بیانگر نا - چاری ما و مناسب بودن این شیوه مبارزه در شرایط ارضی و نظامی ما. آیا این مساعدت سه ضلعی: ناتوانی ما، امکانات ارضی و شیوه مبارزه، پیروزی مارا در این مبارزه تضمین مینماید؟ به عبارت دیگر شرایط ضروری مبارزه علیه ستم طالبانی کدامها اند؟ما همچنان باید به شرایط پیروزی این نوع مبارزه مسلحانه بیاندیشیم زیرا در غیر آن این مبارزه فاقد هدف خواهدبود. بنابران شرایط بسنده که احتمال پیروزی این مبارزه را قوت میبخشند کدام ها اند.
اشتباه خواهد بود استدلال گردد که چون رو در رو نمیتوانیم با طالبان بجنگیم بنابرآن مبارزه چریکی را بر میگزینیم. مبارزه چریکی در عصر تکنالوژی مدرن نظامی مانند شب بینها، درونها ، و اسباب و وسایل استخباراتی پیشرفته آن، کیفیت زمان چیگوارا و ماءو ستونگ را ندارد.
در گام دوم، لازم است بدانیم که مبارزه ما در شرایط کنونی با چه مشخصاتی صورت میگیرد. در این شرایط تنها توپوگرافی و آشنایی ما با اراضی عامل کلیدی نیستند. ما در شرایط تشتت – فکری و سازمانی نیز قرار داریم. برعلاوه ما از یک جنگ فرساینده حد اقل بیست ساله خسته و درمانده بیرون آمده ایم و آنهم مانند یک صید/ قربانی زخمی محاط با گرگان درنده. مشخصه دیگر شرایط متذکره این است که مبارزه چریکی ما در یک عرصه رقابتهای سیاسی قدرت های بزرگ جهان و منطقه صورت میگیرد، در حالیکه جامعه روشنفکری ما از نظر فکری و سازمانی بصورت آشتی ناپذید تفسیم شده است و ما فاقد سنگر ملی هستیم تا بتوانیم بدیل سیاسی را برای مدیریت و بسیج این مبارزه چریکی و حمایت از آن در جامعه ملی و بین المللی فراهم سازیم. این وظیفه به نظر نگارنده از اولویتهای اساسی برای هرنوع مبارزه سیاسی مسالحانه یا غیر مسلحانه میباشد.
تا اینجا ما مشخصه های شرایط را نامیدیم. مشخصه ها عبارت اند از دو دسته داخلی و خارجی. هردو دسته از عوامل مشخصه های مادی و معنوی دارند.
مشخصه های مادی شرایط داخلی عبارت اند از:
۱. وضعیت توپوگرافیک: کوهستانی ، آشنا، و مساعد برای مبارزه چریکی، اما نه در زمستان.
۲.حالت نیروهای رزمی: از نظر کمی قلیل و از نظر و سایل و امکانات مبارزه چریکی به شمول سازمان سیاسی ضعیف.
۳. نوع مبارزه: مبارزه مسلحانه چریکی.
مشخصه های معنوی این شر ایط عبارت اند از:
1. اتنو سنتریک، غیر ملی و از نظر مدیریت سیاسی ضعیف و بدنام.
2. فاقد روحیه و دکترین ملی. یعنی حمایت ضعیفمردمی.
اینهمه اغلاق و پیچیدگی شرایط از یکسو کار تدارک و امادگی برای مبارزه را در برابر ما بحیث یک ضرورت اولیه و عاجل قرار میدهد و از سوی دیگر کار تصمیمگیری ها و انتخاب ها را پیچیدگی میبخشد. زیرا مبارزه چریکی نیز برای زیستن و تداوم به چیزهای مانند نان و آب و ابزار نیا ز دارد.مبارزه سیاسی به کار اقناعی و تبلیغاتی منسجم و هدفمند نیز نیاز دارد که تنها یک سازمان ملی با اعتبار میتواند آن را موفقانه تحقق بخشد. ما فاقد چنین سازمان بحیث بدیل سیاسی هستیم.
به عبارت دیگر مبارزه سیاسی ملی باید دارای مشخصات ملی عینی و ذهنی باشد. ریتوریک سیاسی سازمان ملی باید با مشخصات عینی ملی حمایت گردد. مبارزه مشترک زیر یک درفش حساسیت بر انگیز که از آزمون تاریخ ناکام و خون-آلود بیرون آمده است نمیتواند مورد اعتماد قرار گیرد. مبارزه چریکی در شرایطی که مشخصات آن بیان گردید در میان رقبا میرزمد و باید اعتماد و حمایت ملی را دارا باشد و جامعه جهانی را نیز از ملی بودن اراده و حقانیت آن قانع سازد. ما نباید تنها به چیگوارا و کاسترو... نگاه کنیم. به مبارزان چریکی مجاهدین خلق و فلسطینیان ببینید. آیا داعش توانسته در مبارزات چریکی خود به احراز قدرت سیاسی نایل گردد و یا آیا طالبان میتوانستند تنها از طریق مبارزه چریکی و به حمایت ایران وپاکستان و روسیه، بدون حمایت امریکا به احراز قدرت سیاسی در ۲۰۲۱ پیروز گردند؟ اگر میتوانستند زود تر از ۲۰۲۱ پیروز میگردیدند. این تجارب اهمیت نقش عامل خار جی را بر مبارزات سیاسی چریکی نشان میدهند.از نظر نگارنده سلب حمایت از حکومت جمهوریت توسط امریکا بر اساس موافقت نامه دوحه شرط بسنده سقوط جمهوریت بود، در حالیکه سایر علل شرایط ضروری برای سقوط آن بودند. یک عامل ذهنی را نباید نادیده گرفت. غرب از یکسو بر سازگاری دموکراسی با معتقدات اسلامی شک دارد و از سوی دیگر بر مفکوره ریلتیویزم ارج بسیار میگذارد.
بصورت خلاصه، مبارزه چریکی ما در شرایط تشتت فکری و سازمانی جامعه روشنفکری، در یک میدان رقابت رقبای قدرتمند جهانی و توسط یک ملت جنگ زده و رنجور و فاقد بدیل سیاسی ملی برای احراز قدرت سیاسی، باید به پیروزی رسانده شود. این رقابت قدرتها همواره عامل کلیدی بود ه که باکشت و خون و ویرانی در این خطه همراه بوده است. خود به عقب نگاه کنید تا این حقیقت را به یاد آورید.
بنابرآن فقدان بدیل سیاسی در شرایط داخلی عامل پر اهمیت و کلید بسا از دشواریها پنداشته میشود. تا اینجا از عوامل خارجی نیز نا مبردیم: رقبای بین المللی و منطقه ای در عرصه ملی- جایی که یک نیروی فاقد حمایت ملی، فاقد سازمان ملی با اعتبار، مبارزه چریکی را علیه تحریک طالبان راه میاندازد- برای بدست آوردن رضایت خاطر طالبان نیز رقابت مینمایند. واگذاری قدرت سیاسی به طالبان از زمره این هدف را دارد تا از آنها در برابر نفوذ، روسیه، چین و ایران استفاده شود. طالبان روابط خوبی با مجاهدین آسیای میانه دارند. در چنین حال باید پرسید: برای، به پیروزی رسانیدن این مبارزه چریکی در چنین شرایط، به چه لازمه هایی نیاز داریم؟
پس از تحلیل شرایط و وضعیت نیروها، اکنون در مرحله تصمیمگیری قرار داریم و از خود میپرسیم: آیا در شرایط تشتت - فکری و سازمانی جامعه روشنفکری، در فقدان بدیل سیاسی ملی برای مدیر یت مبارزه سیاسی چریکی چنین کاری میتواند پیروز گردد؟ در حالیکه این یک شرط ضروری برای انتخاب مبارزه چریکی بحیث یگانه چاره- ناچار است؟ زیرا مبارزه چریکی به نیروی بشری، به وسایل و امکانات مبارزه، به مدیریت سیاسی و نظامی مبارزه، به اعتماد مردم، و به آب و نان نیاز دارد.
اتحاد روشنفکری و ایجاد یک یا دو بدیل ملی سیاسی مبارزه چریکی را میتواند بر پاهای آن در داخل و خارج استوار سازد.
ابعاد گسترده تر این شرایط را در اثر (تب گفتمان) میتوان مطالعه نمود. این مبارزه به عبارت صریحتر رقبای داخلی و خارجی دارد. وقتی هدف ما به تعویض شرایط موجود غیر قابل پسند به شرایطی است که مورد پسند باشد، این شرایط باید مورد پسند اکثریت باشد و تا حدی بتواند نگرانیهای رقبای بین المللی را در نظر گیرد. ساده لوحانه خواهد بود اگر فکر شود که آقای اتمر و استانکزی و دیگران بدون ارزیابی های سیاسی به تشکیل حزب سیاسی و بر تطبیق موافقتنامه دوحه پافشاری دارند.
از سوی دیگر نه تحریک طالبان و نه امارت امروز را با گذشته در خطوط سیاسی میتوان مقایسه کرد. امار ت اول از نطر مالی و سیاسی در موقعیت مشابه با امروز ی قرا ر ندشت و نه از نظر نظامی و از نظر سیاسی نیز نمیتوان آن دو را همگون پند اشت.
مبارزه چریکی را برای قربان کردن نسل مبارز در یک مبارزه چریکی شاید طولانی، بر نمیگزینیم، بلکه برای تامین یک آینده انسانی برای همه.
استدلال صریح:
استدلال کنونی در این بحث این نیست که مبارزه چریکی یگانه راه حل نیست بلکه ، استدلال اساسی این است که هرچند مبارزه چریکی از نظر شیوه مبارزه، با حالت سوق الجیشی و اراضی ما و با امکانات اجتماعی و سیاسی ما سازگاری دارد، شرط بسنده موفقیت را دارا نمیباشد. اینکه ما با یک نیروی ظالم و ستمگر که از نظر امکانات مجهز تر اند، در این مبارزه روبرو هستیم، نبایدما را به یک انتخاب احساساتی وادارد، زیرا مبارزه ما باید( موثر) و (هدفمند) باشد. و قیمت مبارزه چریکی، و قیمت پیامدهای آن نباید مساوی صفر باشند. مبارزات چریکی گذشته در کشور ماچنین نبوده زیرا قیمت انسانی که جامعه برای این مبارزات پرداخته به مراتب بزرگتر از آنچه بوده که جامعه به دست آورده است. در این بحث تلاش صورت گرفته عوامل دیگری که برای موثریت و هدفمندی این نوع مبارزه مهم اند، برجسته گردند. یعنی بزن و بگریز بودن موفقیت مبارزه را به تنهایی تضمین نمینماید و نه شرایط جوی و ارضی برای بزن و بگریز میتوانند چنین تضمینی فراهم نمایند. اینکه ما غیر از این شیوه مبارزه، راه دیگری نداریم نیز دلیل معقول برای انتخاب آن نیست. زیرا اینها شرایطی اند که مبارزه چریکی را اهمیت میدهند و مورد توجه ما قرار مید هند، اما مبارزه چریکی را به اهداف بزرگتری انتخاب مینماییم نه بحیث یک هابی (hobby). از سوی دیگر این شرایط تنها شرایطی نیستند که ما باید قبل از راه اندازی مبارزه چریکی در نظر گیریم. زیر ا شرایط مبارزه چریکی ما تنها در یک توپوگرافی آشنا برای چریکان صورت نمیگیرد. این مبارزه در درون یک جامعه ملی صورت میگیرد که میدان رقابت های قدرتهای بزرگ جهانی و منطقوی قراتر دارد. و این مبارزه در شرایط متفا وت با یک تحریک ستمگر متفاوت از نظر ایدیولوژی، باورهای سیاسی و امکانات نظامی انجام میگردد. این چریکان باوصف پنهان شدن در غارها و سمچها در میان جامعه زندگی و مبارزه میکنند و در میان جامعه باید اساس داشته باشند. تکنالوژی معلوماتی نظامی به سرعت به مراتب بیشتر در حوزه نظامی رشد مینمایند و این تکنالوژی برای موثریت و هدفمندی هر نوع مبارزه سیاسی ونظامی حیاتی اند. منبع اتکای این چریکان بدون شک شرط بسنده موفقیت این نوع مبارزه است. زیرا چریکان باید زندگی نمایند، بتوانند برزمند و به سازمان سیاسی ملی قابل اعتمادبرای مدیریت نیاز دارند.
این بحث را در حقیقت در توامیت با فصل چهارم رساله (تب گفتمان) بهتر میتوان درک نمود.
پایان