م. نبی هیکل
زبان، زبان پرستی/ زبان ستیزی: یک برخورد تازه
تعدادی از زبان یک معضله ساخته اند در حالیکه هدف ایجاد و تکامل زبان افهام و تفهیم یعنی رفع مشکل است.
در بحیث کنونی به زبانستیزی از یک زاویه جدید دیده میشود. زیرا سه دسته افراد(دانشمندان و فاقدان دانش و همدستان جنو ساید فرهنگی) در مورد ریشه زبان با دو هدف متفاوت در تلاش اند تا (۱)قدامت و(۲)برتری آن را ثابت نمایند و هردو نتوانسته اند به آن موفق گردند.
در این بحث به زبان از یک دید دیگر میبینیم که در حقیقت یک دید بنیادی و منطقی است و در جهت مقابل دید زبان- پرستانه و زبان- ستیزانه قرار دارد. هردو دید میتوانند علت و یا معلول باشند. زیرا زبان پرستی به معنای برتری طلبی یک زبان بر سایر زبان ها باشد و واکنش برانگیزد. دو علت عمده میتواند در آنسوی این دو پدیده قرار داشته باشد:
1. تعصب
2. هدف سیاسی
بنابرآن مطالب آتی به ترتیب مورد بحث قرار داده میشوند، تا نشان داده شود که هم زبان پرستی و هم زبان ستیزی کار افراد سالم و دارای عقل سلیم نیست.
نخست به ادعای زبان پرستانه توجه مینماییم: ادعای زبان پرستانه زبان را از هر جهت با ادات تفضیلی (برتر)، و (برترین) توصیف مینماید به گونه مثال زبان را از نظر سابقه قدیمیتر، از نظر غنا غنیتر و از نظر فرهنگی برتر و از نظر گویندگان بیشتر میداند. دو پدیده در این جا قابل دقت اند.
در زبان شنا سی اصطلاح مرگ زبان(Language Death) به حالتی گفته میشود که یک زبان دیگر در یک مجتمع مورد استعمال قرار نمیگیرد(David Crystal, 2008).
اصطلاح موقف یا موضعگیری در رابطه با زبان (language attitudes) اصطلاحی است در زبانشناسی اجتماعی (sociolinguistics) و به احساسی گفته میشود که انسانها نسبت به زبان خویش یا زبان های دیگر دارند که میتواند مثبت یا منفی باشد(Ibid.).
در حالیکه تعیین منشاء و مبداء زبان را نمیتوان تعیین کرد و هیچ
موضوع قدامت زبان
در دنیای امروز پدیده ای به نام بهترین برای همه وجودندارد هرچه وجود دارد نسبی است.
در مورد ایجاد زبان باید بدانیم که زبان سمارق نیست که یکباره از زمین سر برآرد.
زبان وسیله افهام و تفهیم است به معنای دقیق آن. بنابرآن ارزش و اهمیت آن در همین توانایی افهام و تفهیم آن است.
سوال دوم به ریشه آن میتواند رابطه داشته باشد: این زبان که من با آن سخن میگویم و مینویسم از کجا ناشی شده است و چه زمانی ایجاد شده است؟
داروین نوت های موسیقی و اوزان را یعنی توانایی موسیقی را آغاز زبان میداند(). دانشمندان فکر میکنند که چیزی به نام یا مشابه به زبان گفتاری حدود ۱۰۰ هزار و ۵۰ هزار سال قبل انکشاف یافته باشد، زبان نوشتاری۵ هزار سال سابقه دارد(George Yule,p.2).. اما در مورد سابقه هر زبان، تنها حدس و گمان وجود دارد. قدامت تاریخی و ماقبل تاریخ یا فقدان آن نه چیزی از ارزش های انسانی ما میکاهد نه بر آنها میافزاید.
موضوع غنای زبان
غنای زبان را میتوان بر اساس احاطه آن تخمین کرد.
چرا ما به فراگیری زبان خارجی نیاز داریم؟ زیرا در زبان ما آنچه ما ضرورت داریم یا وجود ندارد یا زبان ما زبان بین المللی نیست.
پس ادعای غنای زبان درچیست وقتی آثار علمی ندارد، وقتی اصطلاحات و لغات علمی ندارد؟ ذخایر شعر و داستان معیار غنامندی زبان نیستند. زبان باید معاصر باشد. معاصر بودن زبان یعنی زبان شما بحیث یک پدیده زنده همپای انکشافات علمی و تکنالوژیک رشد کرده است.
با تاسف ذخیره لغات اکثریت فارغ تحصیلان ما به ۵ هزار نخواهد رسید. بنابرآن دعوا بر سر زبان یک حماقت است وقتی ما زبانشناس نیستیم و فقط میخواهیم از زبان برای برتر نمایی خود و تحقیقر دیگران استفاده نماییم.
زبان چیسیت ؟
به این پرسش از چند جهت میتوان پاسخ داد: از راه تعریف آن و از راه مالکیت بر زبان. زیرا هر شی در دنیای کنونی یا به عرصه عامه تعلق دارد یا به عرصه خصوصی یا به عرصه میان آن دو. در این رابطه سوالهای آتی را میتواند پرسید:آیا زبان ملکیت عامه است یا خصوصی؟
ملکیتهای عامه چه خصایصی دارند:ملکیتهای خصوصی چه خصوصیتهایی دارند؟
زبانشناسان زبان را چگونه تعریف میکنند و از نظر دیسکورس، زبان چیست؟
تعریف زبان: زبان یک وسیله افهام و تفهیم ، یک سیستم سیمیوتیک(semiotic) است یعنی دسته ای از علایم است.
زبانشناسی ماهیت زبان مفاهمه را مطالعه مینماید و سه عرصه وسیع در آن عبارت اند از: مطالعه شکل، معنا و کاربرد زبان.
سوالهایی که زبانشناسان میخواهند به آنها پاسخ یابند عبارت اند از:
زبان چگونه با سایر انواع رفتارهای انسانی رابطه دارد؟
زبان چیست و چگونه ساختار یافته است؟
چگونه تحلیل میگردد؟
واحدهای زبان چگونه کشف و امتحان میگردند؟ و از این قبیل پرسشها.
زبان از نظر زبانشناسان دارای ۵ عرصه وسیع علمی است که دانستن قسمی آن ضروری است تا ما به یک نویسنده و یا ژورنالیست خوب مبدل گردیم. این ۴ عرصه عبارت اند از:
۱. سیمانتیکس (symantics): با معنای جمله و کلمات سرو کار دارد. در این بخش بسیاری از نویسندگان ما خیلی با بی تفاوتی عمل میکنند.
۲.سینتاکس(syntax): با ساختار دستوری کلمات در جمله سروکار دارد.
۳.فونولوژی(phonology): با سیستم اصوات و صداها در زبان سروکار دارد.
۴.پراگماتیکس(pragmatics): با قواعد اجتماعی استعمال زبان سروکار دارد.
۵.مورفولوژی- مطالعه شکل
از نظر دیسکورس، زبان عبارات است از زبان در کاربرد/ در عمل یعنی در افهام و تفهیم یعنی در آنچه (Applied Linguistics) میخوانند. زبان در عمل را چنین معرفی کرده اند:
زبادر عمل عبارت است از کاربرد(۱) آنچه ما در مورد زبان میدانیم،(۲)چگونه زبان آموخته میشود، و(۳) چگونه به کاربرده میشود تا به اهدافی دست یابی گردد یا مشکلی در جهان واقعی حل گردد (Schmitt & Celce-Murcia, 2002, p. 1).
مالک یا صاحب زبان کیست؟
پاسخ به این پرسش دارای اهمیت است زیرا ما نه تنها از زبان مادری سخن میگوییم بلکه آن را از خود میدانیم و به آبرو و حیثیت خویش آن را پیوند میدهیم. در آغاز با دو اصطلاح در زبانشاسی آشنا گردیدیم که در ما وجود دارند. ما از نابودی یا انحلال یا مرگ زبان مادری خویش هراس داریم زیرا آن را از خود میدانیم. وقتی فرزندان شما در محل دیگر در فرهنگ و زبان دیگر بزرگ گردند آن عشق شما را به زبان نخواهند داشت.
زبان یک پدیده اجتماعی عامه است نه خصوصی.هرچند والدین و من و قوم ما به یک زبان سخن میگوییم بسا اوقات همدیگر را درک نمینماییم. آیا زبان خود را که از خود میدانیم و زبان مادری خود میپنداریم از من و از مادرم یا از قوم من است؟اگر هست چرا دیگران نیز با آن سخن میگویند؟
این سوالی است که هریک ما باید از خود بپرسیم تا درک نماییم زبانی که با آن سخن میگوییم ملکیت عامه است یا خصوصی.
امتعه عامه در اشکال دو گانه وجود دارند عامه خالص اند و هیچ مانعی برای هیچ فردی جهات استفاده از آن وجود ندارد یا نیمه- عامه است که شرایط استفاده از آن تعیین گردیده اند. در حالیکه ملکیت خصوصی بصورت عادی بروی عامه باز نیست. پارکینگ موترها عامه اند یا خصوصی؟آنها نه عامه اند نه خصوصی حتی اگر از نظر مالکیت به مالکیت خصوصی تعلق داشته باشند و از نظر کاربرد نیمه عامه. اما منزل شخصی ملکیت خصوصی است. بنابرآن افاده های زبان من و زبان مادری ما و زبان ما یک احساس اند که تعلق احساسی و اجتماعی را بیان میکنند نه اینکه بیانگر حق مالکیت ما بر آن زبان باشد.
تا اینجا بر اساس منابع معتبر علمی در یافتیم که زبان یک وسیله افهام و تفهیم است و تعریف کاربردی و عملی آن زبان در عمل است. یعنی زبان آنچه است که ما در عمل به کار میبریم و غنا مندی زبان نیز عبارت از کارآیی آن در عمل است. به عبارت ساده تر زبان باید بتواند به تنهایی در تمام عرصه ها کارآیی داشته باشد. در چنین صورت یک زبان غنی است.
در حالیکه تعدادی از روشنفکران ما غنا مندی را در سابقه تاریخی جستجو مینمایند،زبان را دو خصیصه آن بین المللی میسازند:
- غنامندی زبان
- تعداد گویندگان زبان
سخن ناگفته در زبان
سخنان زیادی در زبان و بوسیله زبان و در مورد زبان گفته شده اما یک سخن ناگفته هنوز باقیست و شاید هم سخنان زیاد دیگر. مساله بر سر انکشاف زبان است زیرا زبان های ملی بیانگر خصوصیات و ویژگیهای ملی اند. این ویژگیها را در همه زبانها با وصف مقاربت های خانوادگی و ... میتوان یافت. دو زبان مانند دو برادر باهم دارای ریشه های واحد و شباهت ها و تفاوتها اند . زبان انگلیسی در ملل مختلف یا زبان های جرمنی در کشورهای آلمانی زبان، زبان پارسی در ملل پارسی زبانان یا عربی در جوامع عربی همه نمونه های این واقعیتها اند.
مفکوره سچه و پاک نگهداری زبان یک تفکر ساده لوحانه بیش نیست زیرا زبان در درازای تاریخ در فراز و نشیب روابط ملتها رشدکرده و مانند یک شهروند جهاندیده اما شهروند یک کشور و عضو یک ملت معیین رشد کرده و تبارز نموده است. همه ی زبانها چنین اند. زبان دری شاید صدها کلمه زبانهای دیگر را در خود پذیرفته و برخلاف ما ، نه در برابر مردمان دیگرتعصب داشته و نه در برابر زبان آنان. داکتر، برادر ، مادر، پدر، غر غره، قره قوش، مثالهای این موارد اند.
اما زبان به دلایل مختلف بحیث زبان مادری باید غنا مند گردد و انکشاف نماید. این کار را روشنفکران بخصوص نویسندگان، شعرا و دانشمندان و مردم یکجا انجام میدهند. مشکل بزرگی که ما تاهنوز از آن در زبان دری رهایی نیافته ایم تاثیر دستور زبان عربی بر زبان دری است. در حالیکه ساختار زبان عربی با ساختار زبان دری فرق دارد. زبان پشتو، عربی و جرمنی و روسی شباهت هایی دارند در حالیکه دری و انگلیسی بیشتر شباهت دارند تا با عربی اما زبان دری بیشتر به دلیل مسلمانی ما، تاثیر کلام الله متعال، تاثیر دانش اسلامی به زبان عربی و الفبای مشترک بیشتر تحت تاثیر دستور عربی قرار گرفته است.
حضور همزه بحیث کله ی، الف مقصوره یا ممدوده و علایم فشار در ادای کلمات مانند شیر و شیر، تیر و تیر، در و در تنوین از زمره مثالهای متداول و آشنا اند.
باز هم در میابیم که نه تنها پیشینیان ما در رشد زبان های موجود نقش ایفا کرده اند بلکه دادو ستدها، فتوحات، انکشافات تاریخی، سیاسی، علمی و تکنالوژیک نیز در رشد آن نقش کلیدی را ایفا کرده اند. زبان هرچند شخص نیست اما مانند یک شخصیت در درازای بیوگرافی خود در جامعه بشری شکل گرفته است.
بنابرآن ، زبان ستیزی و زبان پرستیهردو عمل عاقلانه نیستند. دلایل آن را مختصر بر میشمارم:
۱. تاریخ روایت افراداست و افراد دارای باورها و موضعگیری ها و منافع اند درست ما نند ما در قرن بیست و یکم که در آن مورد فراتر از حیطه صلاحیت مسلکی خویش مینویسیم. اگر چنین نیست پس اختلافات در مورد منشآ و ریشه زبان واحد از کجا ناشی میگردند؟
۲. زبان نیز مانند گوینده سابقه تاریخی و انکشافی دارد اما سابقه گوینده قدامت بیشتر از گویندگی وی دارد.هردو در سیر تاریخ رشد کرده اند و قسمتی از این رشد را در ماقبل تاریخ انجام داده اند زمانی که ثبت گویندگی و تاریخ ممکن نبود. گوینده به سرعت تقریبآ متوازن رشد کرده اما زبان گویندگان مانند دری / پارسی یا پشتو و هر زبان دیگر در کشور ما به مراتب از وی عقب مانده است. زبان ستیزان و زبان پرستان باید در این مورد بیاندیشند زیرا زبان پرست در حالت زبان پرستی زبان ستیز نیز هست و بر عکس آن نیز بر وی صدق میکند. آیا زبان پرست زبان ستیز یک زبان عقب مانده را مانند یک آبده تاریخی( مجسمه بودا) میپرستد؟ و نمیتواند بیاندیشد که اهمیت زبان مانند بزرگ قوم تنها کهنسالی و سنتی بودن آن نیست، بلکه قدرت کاربرد و غنامندی ماهوی زبان است.
شمار گویندگان دارای اهمیت است اما هردو زبان ملی ما در تفاهمات بین المللی بدون کمک و یاری سایر زبانها نمیتوانند مستقلانه عمل کنند.امروز در کشور ما تمایل و تلاش برای فراگیری انگلیسی نیرومندتر از تلاش برای فراگیری زبان های مادری است و حالت زبان گفتاری و نوشتاری ما قابل نگرانی است. زبان ستیز زبان پرست باید عشق خود را به زبان از را تلاش برای رفع این کاستیها تبارز دهند.
۳.زبان پرست زبان ستیز، اتنو ستریست متعصب است که در لباس انسان متمدن تعصب خود را تبریه میکند و با شواهد غیر قابل اعتبار، عقلانی میسازد. ماخذ تاریخی و یا استناد بر شعر شعرا اساس علمی ندارند بلکه اساس آنها را باورها و دانستنی های فردی تشکیل میدهند. آنان نیز مانند ما انسان بودند و در زمان و مکان معیین با ذهنیتها و باورهای حاکم و محکوم زیسته اند. هیچ فرد عاقل نباید بر اساس چنین اظهارات به زبانپرستی و زبان ستیزی بپردازد.
۴. از نظر عملی گیریم یک زبان( دری یا پشتو یا هر زبان دیگر ملی ما) نخستین زبان دنیا باشد اما ما خود در کاربرد روزانه آن را نادرست به کاربریم و درعرصه علمی و بین المللی نتواند مستقلانه عمل نماید، مقصر کیست؟ بدون شک آن زبان پرست زبان ستیز مقصر است و ما همه مقصریم. چنین زبانی برای زندگی متمدن ما چه سودمندی خواهد داشت ؟
زبان مادری آن یادگار مادرما نیست که میتوانیم آن را در موزیم شخصی یا ملی نگهداریم! زبان ما مانند درخت مثمر است که دارای ریشه و تنه و شاخه ها و برگ ها اند و به پروش نیاز دارند نه به پرستش!
اکنون میتوانیم نتیجه گیری نماییم که:
1. زبان ما وسیله افهام و تفهیم است که در واقعیت زبان در عمل / در کاربرد روزانه است.
2. زبان ملکیت شخصی و خصوصی نیست بلکه یک پدیده اجتماعی زنده است که در درازای تاریخه و انکشافات تاریخی رشد کرده است. اصطلاح زبان مادری محض برای تفریق و تمایز میان زبانها است. بگونه مثال شما با ۳ زبان آشنا هستید اما یک آن زبان مادری شما است.
3. احساس وقاداری و عشق ما به زبان ما باید از طریق کارما برای غنامندی آن ابراز گردد نه از راه استفاده ابزاری از آن برای برتری جویی.
4. سابقه و غنای زبان ما دستآورد انفرادی یا قومی نیست ، زیرا کمترین قومی در انزوا از محیط بیرونی رشد کرده است.
5. افتخار ات ادبی میراث اجداد ما اند نه دستاورد ما.آنها به خاطر اعمال خود تقدیر میشوند . افتخار ما این خواهد بود که در کاربرد سالم و غنامندی زبان خود دستاورد داشته باشیم.
منابع
(David Crystal, (2008).A Dictionary of Linguistics and Phonetics, 6th edition. MA: Blackwell Publishing.
, George Yule,’’The Divine source’’, the study of Language, 5th edition.P.2.www.cambridge.org//nl/academic.subjects/languages-languistics/English-=language-and linguistics-general-interest/study-language-7th-edition?