محمدرضا بهرامی
تعاملات پاکستان و طالبان بر خلاف محاسبات و ارزیابی های گذشته پیش نمی رود. بر مبنای تجربه یک سال اخیر تصور اینکه طالبان به عنوان دارایی استنراتژیک پاکستان بتوانند مفهوم عمق استراتژیک را در سیاست افغانی اسلام آباد عملی کنند صورت نپذیرفت.
سه چالش عمده در حال حاضر در مناسبات دو طرف قابل برداشت است: اول طالبان تمایل و یا توانی برای قرار دادن تحریک طالبان پاکستان یا همان TTP به عنوان یکی از مهم ترین موتلفین غیر افغان خود در مسیر کاهش تنش با دولت پاکستان نشان نداده و بر عکس TTP با الگوبرداری از سلف افغان خود بر شدت خشونت اقداماتش افزوده است. بر اساس اعلام رسمی نهادهای پژوهشی در یک سال اول به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان ۵۱% بر حملات تروریستی TTP افزوده شده است. دوم طالبان هیچ نرمشی در ارتباط با پذیرش خط دیورند به عنوان مرز رسمی بین دو کشور از خود نشان نداده و به مقابله با اقدامات تثبیت کننده طرف پاکستانی در این مورد پرداخته اند؛ به گونه ای که حجم تنش های مرزی دو طرف در این مدت بی سابقه بوده است. طالبان نشان داده اند که نه تنها حفظ افکار عمومی در مقایسه با رعایت ملاحظات حامی خارجی دو دهه گذشته از اولویت بیشتری برخوردار است، بلکه نمی خواهند ابزارهای خود در تنظیم مناسبات منطقه ای را از دست بدهند. سوم طرف پاکستانی توقع داشت با روی کار آمدن طالبان انحصار ترانزیت با کشورهای آسیای مرکزی را به دست آورده و آرزوی چندین دهه ای خود را عملی نماید. این مورد علیرغم اینکه چند وجهی بوده و عوامل دیگری نیز در آن درگیر می باشند، از چشم انداز روشنی برخوردار نمی باشد. باید توجه داشت که وجود این چالش ها نافی ارتباط و تعامل دو طرف و اثر گذاری اسلام آباد بر بخشی از طالبان نمی تواند باشد. مقاله اخیر حامد میر در واشنگتن پست که به نوعی مشکلات دو طرف را مطرح نموده را نیز در چارچوب تعامل میر با ISI مناسب است مورد توجه قرار گیرد.
تعاملات چین و طالبان نیز توقع طرف چینی را ظاهرا تامین نکرده است. در گام اول طالبان بر خلاف توقع طرف چینی از تحویل اعضای جنبش اسلامی ترکستان شرقی یا همان ETIM خودداری و تنها آنها را از نواحی نزدیک به مرز مشترک با چین دور ساخته و خواسته اند اقدامی علیه منافع چین در افغانستان انجام ندهند. در مرحله دوم علیرغم حضور نسبتا خوب بخش های اقتصادی چین در افغانستان، تا کنون حتی یک قرارداد اقتصادی مناسب بین دو طرف متعاقب روی کار آمدن طالبان منعقد نشده است و چشم انداز اجرایی شدن قرارداد مس عینک که بیش از یک دهه از عمر آن می گذرد نیز روشن نیست( این را نباید به معنای لغو قرارداد مذکور محسوب نمود). نکته سوم درست یک روز بعد از ابراز نارضایتی سفیر چین در کابل در خصوص وضعیت امنیتی در این کشور و ضرورت توجه بیشتر نسبت به جان دیپلمات ها و بازرگانان چین، داعش خراسان و یا همان ISKP به هتل محل اقامت تعدادی از تجار چین حمله و تلفات گرفت.
احتمالا می توان ISKP را در مقطع فعلی توانمندترین دشمن طالبان محسوب نمود( البته در ظرفیتی قرار ندارد تا بقای طالبان را با تهدید مواجه کند) که با توسل به اقدامات خشونت آمیز درصدد کسب قدرت در افغانستان است. ظرف ماههای اخیر این سومین تعرض مسلحانه این گروه به اتباع و نمایندگی های خارجی شامل کشته شدن دو کارمند سفارت روسیه، ترور ناموفق کاردار پاکستان در کابل و حمله اخیر به اتباع چین بوده است. همچنین گلوله باران مناطق مرزی در ازبکستان و تاجیکستان از داخل خاک افغانستان را نیز باید به این اقدامات اضافه نمود. پیام ISKP به نظر روشن است؛ "امنیت در افغانستان شکننده است و طالبان قابل سرمایه گذاری در این حوزه نمی باشند".دو نکته در ارتباط با این موضوع قابل توجه است؛ اول ماهیت مناسبات گروههای افراطی با یکدیگر پیچیده، بعضا غیر سازمانی و در قالب افراد و گروههای کوچک بوده و لزوما قابل انطباق در یک ساختار دولتی و یا شبه دولتی نمی باشد. تعامل جناح هایی از TTP با بخش هایی از ISKP ، تعامل طالبان با TTP، منافع مشترک ETIM با ISKP در آسیب رساندن به منافع چین و مواردی از این قبیل در این مناسبات واقعی است. دوم بخش نظامی آمریکا از هنگام مذاکرات دوحه و حتی تا قبل از امضای توافق دوحه بین طالبان و آمریکا در حوزه مبارزه با ISKP با بخش نظامی طالبان همکاری و کمیته مشترک نظامی داشتند. این همکاری کماکان ادامه دارد.
نگاهی مختصر به بودجه سال ۱۴۰۱ طالبان که در غیاب کمک های خارجی تنظیم شده، تاسیس یک نهاد در سوئیس و انتقال ۳.۵ میلیارد دلار از ذخایر ارزی افغانستان به آن نهاد که نحوه هزینه و استفاده از آن تحت نظارت یک تیم منتخب از سوی آمریکا صورت می پذیرد، تزریق هفته ای ۴۰ میلیون دلار به صورت نقد به افغانستان و کمک های انساندوستانه در کنار برخی موارد دیگر نشان می دهد که اقتصاد کلان افغانستان از سوی طالبان مدیریت نمی شود.
به نظر می رسد جهت گیریهای سیاسی ساختار طالبان و کنترل کامل آنها بر افغانستان بر یک مدار ثابت قرار نداشته و در نوسان است. این مهم در کنار اختلافات داخلی، مجموعا ثبات نسبی ساختار موقتی که مستقر کرده اند را نیز با چالش جدی مواجه ساخته است.
محمدرضا بهرامی سفیر سابق ایران در افغانستان