طاهره خدانظر
تحریف آیات و جو سازی دروغین در بینشهای اسلامی
قسمت دوم
فخر بی اساس اعراب هنوزدر بین مسلمانان رواج دارد . آنها فخر میکنند که پیامبر عرب است اما کتمان میکنند که اجداد پیامبر مهاجر و غیر عرب بودند و بعد از مهاجرت و سالها زیستن در شبه جزیرهی عربستان ، به عربی سخن گفتهاند چنانچه قرآن به پیامبر اعلام میکند که شما از ملت پدرت ابراهیم ع هستی . یعنی پیامبر کردتبار و نژادش از کردها ست (حج ۷۸).
اعراب فخر میکنند که زبان برتر و فصیح دارند و علت آن را عربی دانستن قرآن میدانند در حالی که علت عربی بودن قرآن در آیات برای انذار و ترساندن مکه و اطرافش ذکر شده است : ” وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَىٰ وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ ۚ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ ” شوری/۷
” و این چنین است که ما به تو وحی کردیم قرآن عربی باشد تا مردم امّ القری (شهر مکه) و هر که را که در اطراف آن است (از خدا) بترسانی و هم از (سختی) روز بزرگ قیامت که همه (بدون تبعیضی) جمع آیند و هیچ شک در آن نیست و گروهی در بهشت جاودان و فرقهای در آتش سوزان روند بیم دهی.”
یعنی زبان برای خداوند ملاک نیست چنانچه خداوند با موسی به زبان عبری سخن گفت اما همان مکالمه در قرآن به عربی آمده است!… همهی آموزهها در دین بر ضد تبعیضهای قومی و زبانی است که در این میان هم عرب بودن مایهی فخر نیست.
اعراب ذاتا خشونتگرا هستند و جنگ برای رسیدن به خواستههای خود را در فرهنگ خود نهادینه کردهاند. چنانچه قرآن آنان را به حق کشترین ملتها نام میبرد. (توبه/۹۷)
پایهی ایمانی مسلمانان عرب آنقدر چشمگیر نبود که متفکری یا محققی در میان آنان رشد کند ! تمام زمینهی افتخارات آنان در جنگ و تدابیر جنگی بود….
اگرچه اسلام مانند دو دین دیگر مسیحیت و یهودیت بر مبنای آرامش دادن روان آدمی بر پایهی صلح و امنیت برای عموم پا به عرصهی وجود گذاشت اما مسلمانان عرب چهرهی دیگری از آن به نمایش گذاشتند .
زمانی که فرامین یهود توسط موسی ع ابلاغ شد امت یهود بعنوان بهترین مردمان آن دوره معرفی شد چون آشنا به فرامین وحی بودند و امر به معروف و نهی از منکر داشتند و زمانی هم تعدادی از آنان مسخ شدند زیرا فرامین الهی را زیر پا گذاشتند… قرآن هم مسلمانان را امت بهتر معرفی میکند به شرط امر به معروف و رعایت حقوق همدیگر… ۱۱۰/عمران . پس فهم حقوقها و رعایت آن همواره توصیهی موکد شده است که ” اوصیکم بتقوا ” نمونه بارز آن است اما کلمهی تقوا با تحریف معنای ” خدا ترسی ” گرفته است حال آنکه تقوا به معنای مراعات و رعایت است!
اعراب مسلمان بر اساس سنت امتحان الهی در حدیبیه ، از آن رد شدند و با آنکه سالها در کنار پیامبر زندگی کرده بودند و با وحی آشنا بودند اما عملا پیامبر را دروغگو خطاب کردند (در فتوحات مکی آمده است که جز چهار نفر ، همه از امتحان الهی رد شدند…) که خداوند آنها را بخشید و زیر درختی دوباره پیمان ایمانی بستند .
آیه ۱۸ سوره فتح به واقعه دو باره بیعت ایمانی گرفتن پیامبر ص از مسلمانان اشاره کرده و نام بیعت رضوان و بیعت شجره نیز از همین آیه گرفته شده است. اهل سنت معتقدند رضایت الهی از بیعتکنندگان در این آیه رضایتی بیقید و شرط و ابدی است و از این رو، برای همه صحابه حاضر در آن پیمان حرمتی ویژه قائلند! [که این عصمت قائل شدن برای صحابه است در حالیکه اهل سنت پیامبران را معصوم نمیدانند!]. ولی شیعیان معتقدند رضایت الهی مذکور در آیه ناشی از جانفشانی و بیعت در آن روز است که دوام آن مشروط به استقامت آنها در پیروی از پیامبر(ص) بوده است!
که هم شیعه و هم سنی واقعه را تحریف کردهاند تا صحابه مشابه بنیاسرائیل تصور نشود ! زیرا بنی اسرائیل هم در امتحان الهی رد شدند و حضرت موسی ع دوباره از آنان تعهد ایمانی گرفت (۵۴/بقره).
قَدْ رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما في قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَريباً [۱۸ فتح] خداوند از مؤمنان كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند راضى شد خدا آنچه را در درون دلهايشان نهفته بود مىدانست پس آرامش را بر دلهايشان نازل كرد و پيروزى نزديكى نصيب آنها فرمود.
در این دوباره بیعت ( تعهد) ایمانی گرفتن نمایشی از تلاش برای ترک سنتهای جاهلیت در میان مسلمانان و برداشتهایی با فهم و درک آنان از رسالت است که با وعدهی فتح و آرامش دادن درونهای نا آرام و بیقرار آنان است و هیچ فضیلتی در آن برای مسلمانان نیست بلکه نوعی لطف الهی در قالب منت خداوندی است پس استدلالهای اشاره شده شیعه و سنی در این باره بی اساس است …
پذیرش اسلام درمیان اعراب خالصانه نبود زیرا آنان در زنده نگه داشتن سنتهای ضد انسانی دوران جاهلیت موفق عمل کردند … برده داری و فخر فروشی بر دیگر ملتها و زن ستیزی را تا امروز حفظ کردهاند … نظام تبعیض قومیتی دوران جاهلیت امروزه رنگ و لعاب مذهبی به خود دارد و طالبان در افغانستان با ایجاد حکومت تک قومی از آن بهره میبرد … حاکمیتهای عربستان ، پاکستان ، ترکیه و ایران با ترویج فلسفههای نامفهوم امت و امت سازی اسلامی ، جهنمی در خاورمیانه بوجود آوردهاند که سالهاست مردم قربانی آن سیاستها میشوند.
در اسلام زن رهبر معنوی مسلمانان است چنانچه برای ادای حج باید از هاجر ، زن ابراهیم خلیل تبعیت کرد زیرا خداوند رفتار او را شعائرالله قرار داد [در قاموس دین شعائر برای شعور دادن و فهمانیدن و فهمیدن است که الله جل جلاله این فهم نگری را در وجود و رهبری زنان قرار داده است . چنانچه آرامش دادن و غنی کردن پیامبر توسط خدیجه را به عنوان منتی از خود بر پیامبر در آیهی وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ ، بیان میکند. و برعکس ، تنها غضب و نفرت خداوند از زن ستیزی در میان اعراب است . چنانچه دشمنان سرسخت خدا و رسولش هم نفرین نشدند . زمانی عبدالعزی عموی پیامبر که حامی پیامبر بود در اوایل هجرت دو دختر پیامبر – رقیه و ام کلثوم- را تا حد بهم زدن تعادل روانی آنان شکنجه کرد که خداوند به او لقب ‘ ابولهب ” یعنی پدر زبانههای آتش را داد و او را نفرین کرد که چنین لقب و نفرینی را به شیطان و شیاطین هم نداد… اما اعراب مسلمان با تحریف آیات ، رنگ و لعاب دیگری به زن و زن ستیزی دادند و دیدگاه جاهلیت عرب را بنام بینش اسلامی رواج دادند.
اعراب مسلمان هر جا فرصت یافتهاند برای برتری قومی و تبعیض قائل نمودن در زیر سایه اسلام تلاش نمودهاند و بر نقاط حساس یا مراکز حساس دست میگذاشتند تا افکار منفعتی خود را ترویج دهند مثلا مسجدی را برای عبادت ساختند و برای تبرکش از پیامبر دعوت کردند که با اولین نماز در آن ، مسجد را تبرک کند اما خداوند پیامبرش را حذر میکند که : ” و آنان که مسجدی برای زیان (به اجتماع) برپا کردند و مقصودشان کفر و تفرقه بین مسلمین و ساختن کمینگاهی برای دشمنان دیرینه خدا و رسول بود، و با این همه قسمهای مؤکّد یاد میکنند که ما جز قصد خیر غرضی نداریم، و خدا گواهی میدهد که محققا دروغ میگویند. ” ۱۰۷ توبه . در آیه تبعیض و برتری معادل کفر است که در آیهی بعد کاملا اساس و بنیان مسجد را بر برابری و رعایت حقوق هم در کلمهی تقوا جا داده است : ” تو (ای رسول ما) هرگز در مسجد آنها (به نماز) نایست که همان مسجد (قبا) که بنیانش از اول بر پایه تقوا بنا گردیده سزاوارتر است به اینکه در آن اقامه نماز کنی، که در آن مسجد مردان پاکی که مشتاق تهذیب نفوس خودند درآیند، و خدا مردان پاک مهذّب را دوست میدارد ” . ۱۰۸ توبه .
پیامبر ص بزرگترین سفارشش رعایت حق همدیگر بود چنانچه امروزه همهی منبر نشینان اوصیکم بتقوی را تکیه کلام کردهاند اما معنی تقوا رابه پرهیزگاری منحصر کردند و رعایت حقوق را از ذهنها محو نمودند … انحرافها آنچنان زیادند که پیشاپیش پیامبر از وجود آن با خواب مطلع شد که میمونهایی بر منبر ایشان بالا و پایین میپریدند و جهت مردم را به عقب بر میگرداندند… و خداوند برای شرح آن رویا آیهی ۶۰ سورهی اسرا را میآورد که گویای تحریف آشکار رسالت اسلام توسط منفعت طلبهای عرب است . که پیامبر بعد از آن هرگز نخندید و همیشه غمی بزرگ بر سیمایش آشکار بود…
اگر به تاریخها به دقت نگاه کنیم اعراب مسلمان را میبینیم که بعد از بزرگترین پیروزی (فتح مکه) هم نبودن باور خود را با خودپسندی آشکار میکنند. چنانچه در بازگشت از فتح مکه [ تمام سپاه چند ده هزاری اسلام ] در درهی حنین در کمین چند صد نفری مردان هوازن قرار گرفتند که در شبیه خون اولیه همه فرار کردند و پیامبر را تنها گذاشتند و تنها مدد الهی بود که پیامبر کشته نشد ! آیهی ۲۵ سوره توبه ماهیت اعراب و مدد الهی را بیان میکند : خداوند شما را در جاهای زیادی یاری کرد ( بر دشمن پیروز شدید)؛ و در روز حنین (نیز یاری نمود)؛ در آن هنگام که فزونی جمعیّتتان شما را مغرور ساخت، ولی (این فزونی جمعیّت) هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شده؛ سپس پشت (به دشمن) کرده، فرار نمودید!…
بعد از رحلت پیامبر ص شاهد نابسامانیهایی در میان اعراب بودیم از ادعای نبوت مسلمهی کذاب و جماعتی که با او همراه بودند تا بر خورد خالد بن ولید با مالک بن نویره .[ مالک بن نویره از صحابه رسول خدا(ص) و از اشراف و بزرگان جاهلیت و اسلام بود. وی نماینده پیامبر(ص) در گرفتن صدقات قبیلهاش بود. پس از درگذشت پیامبر(ص) با خودداری از بیعت با ابوبکر، خالد بن ولید به سوی قبیلهاش رفت و با اینکه مالک آهنگ جنگ نداشت، خالد دستور داد گردنش را زدند و همسرش را اسیر کرد و با او همبستر شد. این کار خالد اگر چه از طرف همه محکوم شد ، برخی همچون ابوقتاده و عمر بن خطاب نیز خواهان سنگسار خالد شدند اما خلیفهی اول با خالد برخوردی نکرد و گفت خطا کرده و دیه مالک را از بیت المال پرداخت. اما خالد از زمان خلیفهی دوم تا خلیفه پنجم در حصار خانهی خود ماند] !
چهرهی اصلی جنگ طلبی اعراب مسلمان در زمان خلیفهی دوم با ساختن بزرگترین پادگان نظامی بنام کوفه بود که سعد بن ابی وقاص سه سال بعد از خلافت خلیفهی دوم ، آن را بنا کرد. یعنی کوفه پادگانی نظامی در مقابل پادگان جی اسپهان امپراتوری ایران بود….
طاهره خدانظر
....
طاهره خدانظر
++++++++++
قسمت اول
طالبان با عنوان امارت اسلامی ، نظامی قومگرا در افغانستان بنیان گذاشتند . اگرچه پشتونها از لحاظ جمعیتی از ملتهای فارسی زبان افغانستان کمترند اما طالبان خواهان حذف زبان فارسی از لوحههای ادارات و دانشگاهها و شفاخانهها و غیرهاند در واقع طالبان با ایجاد حکومتی تک قومی باعث عصبیت آشکار قومی و تحمیل یک هویت در جهت محو هویتهای قومی و ملی رایج در افغانستان است .
متاسفانه این نوع تفکر فاشیستی ” تحمیل یک هویت ” و برتری خواهانهی یک قوم بر سایرین در خاورمیانه و بالاخص بین کشورهای مسلمان پاکستان ، ترکیه ، ایران ، سوریه، یمن و سایر کشورهای عربی به وفور دیده میشود.
مسلمانان از ناعدالتیها وتنگ نظریهای نظام اسلامی خود به اروپا پناه میبرند ! امروز ما اروپایی آزاد و آرام میبینیم که نظام آنها در راستای شناخت حقوق ملیتهای داخل کشورهاست که با فدرالی یا پارلمانی اداره میشوند که تمام قومها و ملیتها در تعیین سرنوشت خویش سهیم و دخیل اند… اکنون هم اتحادیهی اروپا را با یک واحد پولی به وجود آوردهاند …
از طرف دیگر تمام حاکمان تک قومی اسلامی ادعا میکنند که چون حاکمیت آنها اسلامی است پس بهترین الگوی حاکمیت عادل الهی هستند در حالی که از نظر رعایت حقوق بشری ، مردم خود را در بدترین وضعیت قرار دادهاند. ادارهی کشورشان در سایه رعب و وحشت توام با کشتار و سرکوب است … چرا در نظامهای اسلامی عربستان ، ترکیه ، ایران و طالبان حقوق بشر و بخصوص حقوق زنها وجود ندارد ؟! آیا قوانین استبداد دینی روکشی اسلامی دارد یا ذات دین بیرحمی است؟
تاریخ زندگی قبایل عرب جاهلیت و سرودهها و اشعار آنها مملو از توحش و بربریت است از طرف دیگر بنا به اشارات آیات قرآنی ، میتوان تا حدود زیادی به عمق کج فهمیها و جهالت عرب در آن دوران پی برد ، تمام بنیان فکری آنها بر پایه ی تبعیض بوده به همین دلیل حفظ قومیت و پردهداری و برده داری در فرهنگ آنها نهادینه شده بود…
پس قبول کردن برابری انسان و نادیده گرفتن قومیت و لغو بردهداری تا گریز از جنگ امکان پذیر نبود … پیامبر ص یازده سال در مکه تبلیغ رسالت خویش را کرد جز تعدادی برده و چند نفر آشنا کسی به او ایمان نیاورد و در مدینه هم با سنگباران کردن او را از شهر بیرون کردند. آن حضرت کاملا مایوس شده بود. زیرا کسی ایمان نمیآورد ، جامعهی قومگرای مکه هم تحمل شنیدن شعار برابری نمیکرد زیرا طبقهی حاکم اجازهی دفاع از حقوق انسان را نمیداد… پس آنچه باعث پذیرش اسلام شد از فهم اعراب نبود بلکه بدلیل هراس اعراب از همدیگر بود ، زمانی دو طایفهی بزرگ اوس و خزرج سالیان متمادی افراد همدیگر را قتل و عام میکردند بر نوامیس هم تجاوز میکردند و مزارع همدیگر را ویران ساخته بودند و باز به فکر انتقام از هم بودند … آنها برای حل این معُضل به همه جا پناه بردند تا مرجعی پیدا کنند که بین آنها صلح ایجاد نماید… با سالها سرگردانی بالاخره از روی اجبار به پیامبر ص پناه آوردند و در محلی به نام عقبه ، دور از چشم اهل مکه از پیامبر کمک خواستند . پیامبر ص هم آنان را به اسلام دعوت کرد آنان از روی ناچاری فرصت خواستند و پیامبر ص هم مصعب بن عمیر بن هاشم را برای بیشتر فهماندن اسلام با آنان به مدینه فرستاد. ادامهی جنگ و کشتارها در بین اوس و خزرج زمینهی نفوذ کلام و ارشاد مصعب را فراهم ساخت … در سال دوازدهم بعثت تعدادی از بزرگان دو قوم ( اوس و خزرج) رسما با پیامبر بیعت کردند و پیامبر و دیگر مؤمنان مکی را به مدینه دعوت کردند … این نقطهی پا گرفتن اسلام بود !
قبل از هجرت پیامبر ص به مدینه بارها نقشهی ترور و قتل او کشیده شد و هربار توسط بزرگان بنی هاشم (عموهای پیامبر ) خنثی میشد یعنی پیامبر در حصار قومی بود ! عبدالعزی – با کنیه ابولهب – بارها از پیامبر دفاع کرد … زمانی که پیامبر ص به مدینه هجرت کرد و پرده داری ابولهب در مورد کعبه رونق خود را از دست داد ابولهب را بر آن گذاشت که دو دختر پیامبر که عروسان او بودند را تا مرز جنون ساختن آنها را شکنجه کند و این باعث شد که مورد غضب الهی قرار گرفت در حالی که ابوجهل و ولید بن مغیره و امیه و عتبه پدر زن ابوسفیان و شیبه برادرش و دیگر سران سرشناس در انکار و تکذیب پیامبر و طراحان اصلی قتل او ، جزو کشته شدگان جنگ بدر بودند که اجسادشان در چاه بدر دفن کردند و پیامبر در لب چاه خطاب به آنها میگوید : پیامبرتان را تکذیب کردید ، آزار دادید و از دیارش بیرون انداختید و برای جنگ با او به میدان آمدید در حالیکه اگر در آخرین لحظه هم ایمان میآوردید جزو رستگاران میشدید اما این کار را نکردید پس عاقبت خود را بنگرید…
جالب اینکه هیچ کدام از این افراد مورد غضب خداوند قرار نگرفتند !
ابولهب هیچ مسلمانی را آزار نداد برعکس مانع عملی شدن نقشهی قتل پیامبر به دست اُمیه بن خلف و ابن مغیره و یا ابوجهل و عتبه و شیبه و دیگر سران مکه میشد اما چون زن ستیز بود مورد غضب خداوند قرار گرفت اما متاسفانه مسلمانان تنفر خداوند را از زن ستیزی در هالهای از ابهام و در لفافهی کتمان قرار میدهند…
متاسفانه اسلام نتوانست فرهنگ نهادینه شدهی تبعیضگرایی و قومگرایی و زن ستیزی را در بین اعراب ریشه کن کند … قرآن صراحتا اعراب را چنین معرفی کرد: – سوره توبه ۹۷- اعراب حق کشترین مردمانند که به پوشاندنِ حقیقت ، دورویی و تفرقه انداختن ( مشتاقند ) ؛ حدود الهی را نمیشناسند .
با اینکه اعراب مسلمانان تحت تعالیم مستقیم رسول الله ص بودند اما رفتارها و کردارهای آنان نشان از نداشتن درک عمیق شان از رسالت بود . بر مبنای سنت الهی امتحانی برای ایمانداران وجود دارد که نشان میدهد آنها هیچ درکی از رسالت نداشتند و خداوند دوباره به آنها فرصت میدهد – در امتحان بنی اسرائیل ، موسی ع غیبت خود را بر وعدهی ۳۰ روزهی ملاقات خود با خداوند برای نجات یافتهگان بنی اسرائیل بازگو میکند اما زمانی که موسی ع به طور میرود خداوند ۱۰ شب دیگر را به آن اضافه میکند که بنی اسرائیل نجات یافته از فرعون با برنگشتن موسی ع در مدت مقرر ۳۰ روزه ، گوساله پرست شدند … یعنی از امتحان الهی رد شدند و خداوند آنها را بخشید به شرط ( فاقتلوا انفسکم …۵۴ بقره ) کشتن نفسهای خود یا جهاد اکبر که منظور تزکیهی نفس خود بود بعد آنها با موسای نبی دوباره بیعت کردند …-
زمانی پیامبر ص در سال ششم هجری برای امتحان آنان بر مبنای خوابی راهی مکه برای طواف میشود ، تعداد زیادی از تازه مسلمانها ، آنرا خودکشی خواندند و همراهی نکردند… مابقی با پیامبر ص همراه شدند تا به امر خداوند شتر پیامبر در حدیبیه بر زمین نشست و پیامبر ص فرمود توقف کنید چون این امر خداوند است … بنا به روایت محیالدین عربی و دیگر راویان تاریخ ؛ غیر از ابوبکر و علی و سلمان و ابوذر و عمار همه گفتند پیامبر دروغگوست … یعنی عملا از امتحان الهی رد شدند … که باز رحمت الهی شامل آنها میشود و دوباره رسول خدا ص زیر درختی از همهی آنها دوباره بیعت میگیرد که به بیعت رضوان یا بیعت زیر درخت شهرت یافت و خداوند همهی آنها را بخشید که این رضایت مشروط بر جهاد اکبر ، یعنی اصلاح خود و باورهای خود نسبت به فرامین الهی بود … .
در جهت تایید خواب رسول خدا ص ( آیه ۲۷ فتح ) و بخشیده شدن مسلمانان و همچنین بیان فواید صلح حدیبیه ، سورهی فتح نازل شد… صلح برای ۱۰ سال بود اما چون سیره و سرشت اعراب بر جنگ بود ابتدا خداوند بر مسلمانان سکینه و آرامش نازل کرد و ثبوت به قدمهای آنان بخشید تا سرشت و خوی جنگ ستیزی را کم کند چنانچه در قرآن است : فَأَنزَلَ السَّکِینَهَ عَلَیْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا (۱۸ فتح). در فاصلهی دو سالی از صلح ، با شبیه خون کفار مکه بر مسلمانان علنا صلح نقض شد … همین نقض صلح پایان عمر حاکمیت کفار بر مکه را رقم زد که مصداق حرف پیامبر ص بود که فرمود جنگ طلبی قریش باعث نابودی آنها خواهد شد… .
سرشت و خوی مسلمانان تماما روی جنگ طلبی است و خود سازی را کنار گذاشتهاند. اگر چه بارها در قرآن سرزنش شدهاند اما مسلمانان همواره این سرزنشها را زیرکانه در جهت حفظ منافع و موقعیت خود تحریف و تعبیر میکنند.
سوره عنکبوت آیه ششم : وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ . و هر کس جهاد یا تلاش کند پس براى خود جهاد کرده است، زیرا خداوند از جهانیان بىنیاز است…
با زیر پا گذاشتن این آیات و اسناد الهی ، افغانستان امروز در آتش جنگی میسوزد که مجاهدین عامل آن هستند. آنها بعد از پیروزی بر شوروی در مقابل ارزشهای دینی ایستادند ، آزادیها را محدود کردند و بر آرزوی نفس عمل کردند … مردم را طلبکار جهاد خود دانستند و بر آنان فخر میفروشند و در تعیین حق سرنوشت مردم فقط خود را مستحق دانسته و هنوز هم میدانند. … در دورهی اشرف غنی حتی نوههای آنان مردم را طلبکار خود میدانستند و ادعا داشتند چون پدر کلانهای آنها جهاد کردهاند ! پس حق گرفتن چوکی دارند … حال طالبان هم با نامگذاری جهاد برای انتحارها و کشتار مردم مظلوم افغانستان در بیست سال گذشته و با منت نهادن بر آن ، تمام کردارهای و توحشگریهای خود را خدا پسندانه به فهم مردم میدهد …
‘کتب ‘ در قرآن به واجب بودن اشاره میکند مانند کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ .. ( بر شما نوشته شد روزه گرفتن …) ۱۹۳ بقره و در آیه ۲۱۶ بقره آمده است ” کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ … ( بر شما کشتن را نوشتیم … ) با این عبارات چقدر ساده مردم را فریب میدهند !…
در دین حقیقت انسان روح است نه جسد ، پس معنی بسیاری از آیات و عبارات دینی در راستای پرورش روح است . وقتی موسی ع به قوم خود گفت شما با گوساله پرستی بر خود ظلم کردهاید پس فَاقْتُلُوا أَنفُسَکُمْ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ – خودتان را بکشید که آن بهتر است برای شما ۵۴ بقره – کشتن خویش یعنی تزکیهی نفس خویش … وقتی رسول خدا ص برای دفاع از خود وارد جنگ بدر شد … در بازگشت فرمود این جهاد اصغر ( کوچکترین تلاش ) بود اما جهاد اکبر ( بزرگترین تلاش ) مبارزه با نفس اماره است یا همان ” خود کشتن ” است…
در اهل تشیع دو امام اول و دوم آنان هم مخالف حمله به ایران و رم بودند و هم در زمان خود چون جزو خلفای راشدین بودند بر تمام ممالک اسلامی ایران و رم و یمن و مصر هم تسلط داشتند اما در جنگ داخلی اعراب از نیروهای فارس و کورد و مصری استفاده نکردند و اجازهی دخالت را هم به آنان ندادند و از امام سوم شیعیان تا یازدهم ، هیچکدام حتی در یک جنگ شرکت نکردند …
در اهل تسنن امام محمد پسر ادریس شافعی و امام احمد حنبل و امام ابوحنیفه و امام مالک ، هیچکدام در یک جنگ هم شرکت نکردند …
این مجتهدین نه جنگی به راه انداختند و نه در جنگی شرکت کردند آیا این بزرگواران ترک واجب الهی کرده بودند؟ یا معانیها کاملا متفاوت است ؟
متاسفانه بیشترین ضررمندی از تحریف آیات قرآنی نصیب جامعهی زنان شده است بطوری که با تغییر معنی کلمات با استدلالهای واهی زمینهی احیای فرهنگ مردسالاری جاهلیت عرب را فراهم ساخته است . در بسیاری از آیات که توجه خاص به سرشت زنان شده است و در این رابطه هشدارهایی به مردان داده شده است که تاکیدا ملاحظاتی در باب رعایت است… اما با تحریف معانی آیات ، آنرا را به برتری مرد بر زن و نقصانی عقل زن تعبیر و تفسیر کردهاند. که الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ نمونهای از آن است… . استدلالهای جاهلیت ملل باستانی در قرآن را به نام کلام خداوند بر زنان بکار میگیرند مانند کلام عزیز مصر در جریان تهمت زلیخا بر یوسف گفته بود ‘ مکر و کید زن از شیطان قویتر است ‘ که این بینش مصر باستان امروزه در جامعه افغانستان به نام ‘ بینش الهی ‘ نهادینه شده است… و لقب ‘ سیا سر ‘ یعنی شیطان صفتی را به زن دادهاند… .
در تفکر زن ستیزی وقتی حرف از برابری و عدالت الهی میشود بلافاصله زن را مستثنی میکنند بیشتر ادلهی آنان روی مسائل مالی و ارثیه است . مبنای شعور و کمال زن را در میزان سهم مالی قرار میدهند در حالی که مالیاتها که از زکات و صدقه است بر شخص پیامبر ص و اولاد آن حضرت حرام بود وبر تمام سادات هم بر طبق شریعت حرام است. اگر تفکر تقسیم سهم مالی بر میزان خرد و توانایی باشد آیا این توهین به شعور و خرد پیامبر و اهل بیت او نیست ؟!
اصلا در قرآن اجازه به داشتن چند همسری داده نشده است.
در زمان طلوع اسلام ، اعراب با داشتن جنگهای خونین تعداد کثیری از مردها کشته شده بودند و محصول آن وجود بچههای یتیم و خانوادههای بیسرپرست بود. پس امر رسالت در آن مقطع زمانی برای حفظ حیات و حفظ تعادل روانی جامعه با رعایت عدالت اجتماعی در بین مسلمانان ، موضوع سرپرستی کردن دیگر خانوادهها بود – یعنی یک استثنا در شرایط بحرانی جامعه – که آیات کاملا واضح به آن اشاره میکند و آشکارا به موضوع منحصر بفرد خسارات جنگی با تحت پوشش قرار دادن نام “یتیمان” بیان میدارد .
قرآن : و اگر بترسید که مبادا درباره یتیمان عدالت رعایت نکنید پس آن کس از زنان را به نکاح خود درآرید که شما را نیکو است دو یا سه یا چهار. و اگر بترسید که راه عدالت نپیموده و به آنها ستم میکنید پس تنها یک زن اختیار کنید … . ۳ نساء – دقیقا آیه با شرط گذاری سخت دادگری و عدالت در مقطع خاص جنگی ( با وجود یتیمهای زیاد ) سخن میگوید . باز بر طبق قرآن در حالت عادی و در جامعهی آرام ، عدالت و دادگری در بین زنان امکان پذیر نیست. قرآن : (نساء آیه ۱۲۹) وَلَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ … شما هرگز نمیتوانید میان زنان به عدالت رفتار کنید هر چند راغب و حریص (بر عدل و درستی) باشید… پس بنا بر آیات قرآن چند همسری با نداشتن عدالت امکان پذیر نیست و این آیه نفی و ممنوعیت چند همسری است.
[حرف « لَنْ » جز حروف ناصبه است ومعنی فعل را به آینده منفی تبدیل میکند مانند: َلَنْ تَسْتَطِیعُوا ( هرگز نخواهید توانست) ، لَنْ أَقُولَ (هرگز نخواهم گفت) ]
پس تحریف اعراب و مسلمانان این است که بدون در نظر گرفتن شرایط بحرانی آن مقطع زمانی و بازگو نکردن موقعیتها ؛ به آیهی اول میپردازند اما هرگز آیهی دوم که رکن اصلی حکم خداوند و نفی چند همسری با نبودن شرط عدالت است ، را بیان نمیکنند !
آیاتی کثیری در قرآن وجود دارد که با قید شروط یا مبارزه طلبی و به چالنج کشیدن افکارها و تواناییها ، موضوع خاصی را در قالب ‘ هشدار و نفی ‘ بیان میکنند . که یک نمونه آن را بیان میکنم تا منش بیان آیات روشنتر شود .
[ قبل از آن لازم به توضیح است که کلمهی “سوره” در ادبیات عرب با اعراب گذاری عاصم به حصار و دیوار معنی میشود که خلاف بیان قرآن است. کلمهی “سوره” در آیات ۲۳ بقره و ۸۶ و ۱۲۴ توبه معنای ‘برنامه و جهتگیری فکری’ را میدهد و در آیهی ۶۴ توبه ‘ آشکار ساز’ و در آیهی ۱۲۷ توبه ‘ جهت یابی (قیاسی) معنا میدهد و هیچگاه در قرآن کلمهی ‘ سوره ‘ در معنای امروزی سورههای قرآنی اشارهای نشده است بلعکس در آیه ۸۷ حجر ، سورهی حمد را به ” هفت آیه ” نام میبرد! . که دقیقا معنی کردن کلمهی سوره برای سورههای قرآن ، تحریف بزرگی در قرآن برای کج فهماندن آن است .]
مبارزه طلبی با گذاشتن شرط در آیهی ۲۳ و ۲۴ بقره :
وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْب مِمّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَه مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ۲۳فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النّارَ الَّتی وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ ۲۴ و اگر درباره آنچه بر بنده خود نازل کرده ایم تردید دارید، یک منهج و برنامهای همانند آن بیاورید; و گواهان خود را غیر خدا براى این کار فرا خوانید اگر راست مى گوئید! ـ پس اگر چنین نکنید ـ که هرگز نخواهید کرد ـ از آتشى بترسید که هیزم آن مردم و سنگ است و مهیا شدن این از ثمرهی (کار) کتمان کنندگان حقیقت است !
اگر به جنگهای جهانی اول و دوم نگاه کنیم بنیانهای فکری زیادی اعم از نازیسم ، کمونیسم ، کاپیتالیسم ، ناسیونالیسم و غیره به وجود آمدند که برخوردهای آنها باعث انفجار هزاران تن مواد منفجره و کشته شدن میلیونها انسان شد یعنی سوخت آن مردم و سنگ (باروت و آهن) بود … در افغانستان هم بعد از پیروزی بر شوروی ، مجاهدین با افکارهای متفاوت و متضاد قوم گرایی و قوم ستیزی و منفعت طلبی و کمک گرفتن از ایدههای الهی در جهت منفعت خویش ، آتشی را بر پا کردند که هزاران تن مواد منفجره با ملیونها نفر از وطنداران ما سوخت آن بود و هست و این آتش همچنان بر دست حق پوشان بر پاست . جنگهای امروزه و تلاش ناکارا برای ارائه نظم نوین جهانی از لَنْ تَفْعَلُوا یا هرگز نخواهید توانست است …
اگر به قسمت دوم آیه توجه کنیم میفرمائید فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا پس اگر نتوانستید و هرگز نخواهید توانست را آورده است در بحث عدالت چند همسری هم وَلَنْ تَسْتَطِیعُوا با همان مفهوم هرگز قادر نخواهید بود را آورده است پس در ذات خود امکان وجودش منتفی و غیر ممکن میسازد ….
طاهره خدانظر