عثمان نجیب
بسیج ملی یا تجزیهی اجباری دو گزینهی نهایی در افغانستان!
با عرض تسلیت به همه خانهوادههای ماتمدارِ افغانستان در سراسر کشور.
برای عبور از منجلابِ طالبانی و تروریسم و رهایی کشور از اشغال بسیج ملی به خصوص جوانان بدونِ حسِ تعلق لازمی و حتمی است در غیر آن تجزیه گزینهی نهایی و اجباری. ورنه این داستانهای دنبالهدارِ قربانی گرفتنهای ملت را ختمی نیست. در این بسیج باید اعضای خانهوادههای رهبرانِ خاین سیاسی از حکمتیار تا گیلانیها و از کرزی تا غنی از امرالله تا عبدالله و از محقق تا خلیلی و بیدانش و از قدیرزادهها تا اصولیزادهها و یونزادهها و طاقتزادهها و الماس زادهها تا عطازاداهها سهیم شوند و راهشان را با ملت یکجا کنند و به مقاومتِ ملی بپیوندند و صدای رسای آزادی وطن از اشغالِ وطن گردند و پوزِ طالب تروریست، مزدور و جاسوس، مهاجمینِ خیبری، پشاوری و پنجابی و چندملیتی های متعرض به وطن را به خاک بمالند.
در درکِ همهگانی قدر مسلم این میتواند باشد که مداخلات هویتی، تباری، سیاسی، ارضی، اقتصادی و دینی و مذهبی حتا در آرامترین کشورها وجود دارند. توسعهطلبانِ قدرت، نظریهپردازانِ هژمونیهای قومی و قدرتی سیطره بر دیگران جنبههای ملی و فراملی در جهان دارد. مثلاً دو دههی پسین در سیاست افغانستان را از درونمرزی و برون مرزی دیدیم. حالا هم اوکرائین مقابل چشمان ماست و کشور خودِ ما آماجِ همین هژمونیهای مختلف بودهایم. قبل براین دیدیم که شرق میانه در چی حال بود. یا دیدیم که شیرازه های آرامش در همه کشورهای اسلامی مقتدر مثل عراق، سوریه، لیبیا، صنعا و دیگر کشورها را توسط مداخلههای هژمونیهای مذهبی و سیاسی و نظامی از هم پاشیدند که محرکـ همه این فروپاشیها آمریکا و انگلیس و اروپا و هند و چین و کشورهای متحجر اسلامی مثل ترکیهی اردوغانی، عربستان، امارات پاکستان، ایران . مرکز گریزیهای اجباری سبب میشوند تا نظامهای انحصارگرا خود عوامل فروپاشیها و ویرانیها شوند. به خصوص که ارکان رهبری شان وابستهگیهای جاسوسی و وظیفهداری داشته باشند. پس هراس از بسیجِ ملی یا تجزیه برای فرضیهی مداخلات احتمالی دیگران درست به این میماند که ما از بیمِ نتیجه به گذرگاه آزمونهای مکتب هایمان نه رویم. در این حالت مدام مغموم و پشیمان میباشیم. اما شرکت در آزمون ها ما را برای مقابله با هر برآیندی آماده میسازد. اگر مؤفق بودیم پلههای بیشتر پیروزی را فتح میکنیم و اگر دیدیم عاملی، فاعلی، سببی یا شخصی مانع پیروزی ما شده خود را در مقابله با آنها آماده میکنیم. شاید زمانگیر باشد اما مؤفقیت حتمی در پی دارد. و ما شاهد این چنین حوادث فراوان در جهان بوده ایم. غیرِپشتون سیاسی اقتدارگرا و نسلِ جوان پشتونِ امروز اگر به خود نیایند و همچنان دنبالِ همان افرادِ پوشالی و نادان به نامِ رهبران و کلانهای قوم بروند نتیجهیی بهتر از امروز افغانستان با چنین نظام تروریستی حاکم ساخته شده بر ما نهخواهیم داشت. با اغتنام فرصت میخواهم به همه برادران و خواهران پشتونِ عام و غیر تمامیتخواه و ملیاندیشِ واقعی پیام بدهم که همهی ما بدونِ ملاحظاتِ سیاس، اتنیکی، قومی، رهبرپرستی، هژمونیگرایی قدرت به دورِ هم جمع شویم و بسیج ملی علیه هر خانهبراندازی از هر قوم و قبیله و تبار داشته باشیم. این تاجران تا توانستند ما را کُشتند و بستند و زدند. اگر پشتونِ عادی فکر کند، آینده غیر آنچی میشود که ما میگوییم اشتباه میکند. سکوت در برابر تجاوز، ظلم و استبداد و استثمار و کشتارِ غیرِ تبار ما توسطِ تیکهداران تبارِ ما که ما را وسیلهی تقابل با ملیت ها و اقوام دیگر ساخته اند معنای حمایت از آن تروریسم قومی است. در آنصورت خواه نا خواه دگران را در مقابل خود میبینیم و سببِ تضعیفِ موقعیتهای ملی ما در جامعه میشوند. به خصوص که ملت مجبور شود اگر کشورش صدپارچه هم گردد برای رهایی از این جدلِ بیپایان قدرتمداری پشتونِ سیاسی به نسلهای آینده یک آرامش روحی را ارمغان دهد.
https://www.facebook.com/100014875805832/posts/1358398591332655/