عبدالقیوم میرزاده
افکار طالبانی و جامعهٔ افغانی
درگام نخست میخواهم تصریح کنم که جامعهٔ ما نه بوسیلهٔ چند ده هزار نیروی مسلح طالب که از جانب سازمان استخبارات نظامی پاکستان تسلیح و تجهیز گردیده وبه حمایت کشور های آزمند بر ادارهٔ کشور مسلط شدنداداره میگردد بلکه این افکار طالبانی است که در جامعهٔ ما همچنان حکومتمیکند و راه را در برابرتعقل، خرد، ترقی، پیشرفت، تساوی حقوق و حاکمیت قانونبسته است.
اگر با دید جامعه شناسانهیک نگاه گذرا به اوضاع اجتماعی – سیاسی – اقتصادی کشورما در دازمنه تاریخ بیندازیم بوضاحت میبینیم که افکار تعصب، خشونت، زن ستیزی، مخاتفت با خرد و خرد ورزی، کیاست، تمام انواع نو گرایی ، ازادی های انسانی و حقوق اتباع از بدو سیطرهٔ اعراب بنام احکام اسلامی در حقیقت تحریف تمام احکام اسلامی بر کشور و مردم ما تحمیل گردیده است و مردم ما را به قهقرا قرون وسطایی رهنمون گشته اند که تاکنون این افکار همچنان پایا نگهداشته شده است.
بنابر موقعیت جیو استراتیژیک وطن مااعراب دراوضاع و مطالبات جهان گشایانهٔ آنزمان صلاح در آن میدیدند تا سیطرهٔ شان را بر کشورما نهادینه ساخته و این منطقه را همچو مستعمرهٔ مادام العمرزیر فرمان داشته باشند. اما روح سرکش باشندگان این سرزمین این سیطره را به آسانی نمی پذیرفت و در نتیجه نیروهای متجاوزاعراب متحمل تلفات سنگینی میشدند که توضیح این جنگ های آزادیخواهانهٔ مردم ما از بحث این نوشتار خارج است. بلأخره اعراب با استفاده از تجربه حاکمیت و سیطرهٔ کلیسا ها برجوامع توانستند با ایجاد سیستم مسجد وکشانیدن مردم به بهانهٔ ادای نمازبا جماعت برروان و شئونات مردم تأثیر گزاری کرده و به این ترتیب در داخل حریم خصوصی و خانه های مردم راه یافتند. در گامهای نخستیناز طریق این تأثیر گزاری اذهان مردم را تخدیر و تسخیر کرده و بوسیلهٔ آنها مخالفان شان را نشانی، دریافت و نابود کردند و به این ترتیب کشور ومردم را ازوجود بهترین فرزندان ازادیخواه و ترقی پسندش محروم ساختند. با آنکه در ظاهراعراب خود رفتند اما بوسیلهٔ همان مسجد و منبر که در دست ملای تربیت یافته و پرورش یافته افکارش مجهز بود جامعه را در گرو داشتند و مردم را در دراز مدت بوسیلهٔ پخش خرافات بوسیلهٔ مسجد و تبلیغ نادرست و تحریف شده از اسلام مطیع نگهداشتند وپیوسته مردم ما را چون نوکران گوش به فرمان از طریق همین مسجد مورد سوء استفاده و بهره برداری قرار داده اند. در پهلوی آن بخش هایی از جامعه همچنان بوسیلهٔ خوانین و سران اقوام که درمعاملات پیدا و پنهان سهم بسزایی از تقسیم ثروت جامعه را نصیب خویش گردانیده وهمچنان از حمایت مسجد برخوردار بودند و عدهٔ از اعراب افغان شده که بنام سید، پیر و پیشوا و گردانندگان مراجع طریقت در تحمیق مردم نقش بارز ایفا کرده و با گذشت حدود چهارده قرن از امتزاج شان در جامعهٔ افغانی هنوز هم در خدمت استراتیژی های اعراب نقش فعال داشتندبه گرو گرفته بودند که بر این وضعیت قهقرایی قمچین میکرد.
البته بعد از تضعیف سلسلهٔ اعراب و جانشینانش، ظهور امپراطوری عثمانیه، امپراطوری انگلیس و جانشینان شاناین سلسله همچنان ادامه پیدا کرد، صرف مرجع بیعت امرا و سلاطین ومسئولین مراکز تعلیم و تربیهٔ ملا، طالب و چلی تغییر پیدا کرد و اهداف یعنی تحت سیطره داشتن مردم و دور نگهداشتن مردم ما ازآگاهی، عقل و خرد ورزی همچنان پا برجا بود.شاهان و امرأي که در گذشته ها بائیست به اعراب بیعت میکردند بعد ها لازم بود به مراکز امپراطور های تازه بدوران رسیده بعیت کنند وآنگاه میبود که بوسیلهٔ همین مسجد موردحمایت قرار میگرفتند ودر غیر آن اگر شاه و یا امیری از این اطاعت سرباز میزد و یا از اهداف آنها دوری میجست بوسیلهٔ همین مسجد مورد تکفیرقرار گرفته وبا تحریک همین مسجد و ملابوسیلهٔ گروه هایی کثیری از مردم نابود میگردید که این سلسله در کشور ما به کرات عملی شده و شایسته ترین رهبران و نیرو های آزادیخواه کشور ما زوال و نابود شده اند.
پس حاکم اصلی درکشور ما مسجد و گردانندهٔ آن مُلا در جمع مردم با ذهنیت قرون وسطایی و خرافاتی.
این ملا است که جامعهٔ ما را گردانندگی و اداره میکند و ملا از صد ها سال به اینطرف در کشور ما از جانب اجانب تعلیم، تربیه و با اندیشه های قرون وسطایی مخالف ترقی، پیشرفت، آزادی های انسانی تجهیز شده و به مساجد ما گسیل گردیده اند.
پس این مفکوره که یک قوم و یا یک گروه اتنیک جهدی بنیادگر،طالب و با مفکوره طالبی مجهز است از ریشه نادرست میباشد. البته حالا ممکن است طالبانیکه در مسند مناصب دولتی قرارگرفته اند اکثریت شان با یک زبان تکلم کنند،اما مفکورهطالبانی را طی قرن ها همچنان به باور اکثریت مردم ما تبدیل کرده اندو هر آن عند الضرورت مورد بهره برداری قرارمیگیرند.
در تاریخ معاصراین خطه بعد از تهاجم فریب خوردگان مسجد نشین به فرمان وحمایت انگلیس علیهٔ شاه خردمند، آگاه، آزاد و ترقی پسند کشور اعلیحضرت امان الله خان و سقوط نظام قانون، آزادی و پیشرفت دورهٔ امانی کشور ما زیرحاکمیت دزد نامی آنزمان بنام حبیب الله بچهٔ سقاوبه قهقرأ قرون وسطایی رفت.
سقوط نظام آزادی و قانون امانیه به اثبات رساند که این کشور نه تنها به یک انقلاب فرهنگی نیازمند است تا اکثریت مردم کشور باسواد گردیده وبه این آگاهی برسندکه دوست و دشمن خویش را که هر لباسی به تن داشته باشد و هر نقابی که بر چهره داشته باشد تشخیص داده، به حقوق و ازادی های خود، جامعه و منافع ملی کشور باورمند باشند، بلکه در پهلوی آن بسیار ضروری است تا سیستم موجود صدور ملا و مدرسه از خارج منهدم گردیده وسیستم ادارهٔ مسجد، تعلیم و تربیه ملا و مدرسه بر طبق نسخ حقیقی اسلامی و در پرتو منافع ملی کشورجاگزین آن گردد.
برعلاوهآنچه گفته آمدیم در بیش از چهار دهه اخیردرنتیجهٔ تجاوزات بیشرمانهٔ روس، پاکستان، ایران، امریکا و سایرین چنان جنگهای خانمانسوز و خانمان بر اندازرا در سراسر کشور ما مشتعل ساختند که هیچ فردی از افراد کشور احساس مصئونیت نداشته و به نحوی همه اتباع در تلاش و جستجوی مصئونیت بودند. مردم در گامهای آغازین تجاوز روس در افغانستان بنابر توصیه ها و تجاویز همان ملا و مسجد،(مجاهدین) ساخت پاکستان و ایران را که هر دو از مدارس بنیاد گرایی و تروریست پروری پاکستان و مراجع تقلید ایران شهادتنامه در دست داشتندناجی اسارت، غم ها و آلام خویش دانسته نا آگاهانه برای پیروزی آن دون صفتان نوکران اجنبیان دست و استین بالا زده با همه داشته های خویش از آنها حمایت کرده تا پیروز یشان را تحقق بخشیدند.البته نقش عدهٔ از درس خواندگان باورمند به روحیهٔ آزادیخواهانه بر علیهٔ تجاوز روس به کشور ما را که بیشترینهٔ شان بی خبر از اهداف پشت پردهٔ این غایله بودند نیز نمی توان از نظرر دور داشت. وقتی این اهریمن ها بر مسند قدرت در کشور ما تکیه زدند، نقاب ها درید و رُخ اصلی این دون صفتان نمایان گردید و در سراسر کشور جنگهای تنظیمی شعله ور شد وطی حدود شش سال حاکمیت این جنگ افروزان مردم صد ها هزار قربانی دادند و تمام کشور به خرابهٔ مبدل گشت و همه زیر ساخت های اقتصادی کشور نابود گشت و هستی جامعهٔ ما را به یغما بردند.
تغییراجتماعی قابل ذکر دیگری که درکشاکش این وهله تاریخ کشور ما بوقوع پیوست جاگزینی موقف اجتماعی خوانین و سران اقوامبه قوماندانان مسلح میباشد که در پهلوی مسجد و ملا و به حمایت مسجد وملا عرض اندام کرده وتا کنون پیوسته از جانب بازیگران مسایل افغانستان و کشور های آزمند مورد بهره برداری سوء برعلیه منافع ملی کشور ما قرار گرفته اند و در مقابل گروه کثیری از تحصیل یافتگان، متخصصین امور اداره و اقتصاد وصنعت که هم شغل و هم جان خود را در حاکمیت های دست نشانده بعد ازکودتای ثوروبعد ازورودنوکران پاکستان و ایران(مجاهدین) در خطر میدیدنداز کشور خارج گردیده وبه کشور های مختلف جهان مهاجر و آواره شدندوبه این ترتیب عرصه بیشتر برای حاکمیت نیروهای بی باور به منافع ملی، جاهل، بنیاد گرا و عمال اجنبی مساعد گردید که بدون هیچ مانع اجتماعی حاکمیت شان را نهادینه سازند.
درگیر ودار این جنگهای تنظیمی کشورهای آزمند و ذینفع درکشور ما که اهداف غیر از آنچه (رهبری مجاهدین) در کشور ماانجام میدادند داشتند وبیشترازاین دروجود(رهبری مجاهدین) منافع خویش را نمیدیدند بناً مجدداً دست بکار شده و گروه دیگری را بنام طالبان همراه با قوماندانانبا استفاده ازهمان منبع اولی یعنی مدارس تروریست پروری تسلیح وتجهیز کرده به کشور ما گسیل داشتند، مردم بستوه آمده از جنگهای تنظیمی که به قیمت صد ها هزار قربانی و تخریب همه منابع روزی دهندهٔ کشور تمام شده بود و فقردر کشور بیداد میکرد، این گروه های تازه وارد را فرشته های نجات شمرده وتا پیروزی نهایی آنها را حمایت بیدریغ کردند.این (فرشتگان نجات) با آنکه کشور را از لوث جنگجویان، دزدان و غاصبین پاک کردند وجنگ ها تا حدودی فروکش کرد، اما این گروهمتحجر مخالف خرد، آگاهی، ترقی، حقوق انسانی ومشارکت مردم در اداره که فهم و درکی ازعلم اداره، سیاست و اقتصاد نداشته وهم از لحاظ دینی هیچگونه مشروعیت مذهبی نداشتند بنام امارت اسلامی کشور را دربست در اختیار پاکستان قرار داده و ادارهٔ کشور ما را پاکستانیان در راستای منافع خود شان به پیش می بردند. که این بار نیز گروه کثیری دیگری از مردم راه فرار در پیش گرفته و تفریباً اکثریت مردم شهر نشین مهاجر و آواره شدند. که آخر الامر از یکطرف عدهٔ ازسرکردگان طالب خود ازاین وضع بستوه آمده واز طرف دیگرمنافع کشور های آزمندبا منافع پاکستان در تقابل قرار گرفته و نزدیکی بیش از حد پاکستان با استراتیژی های توسعه طلبانهٔ چین روابط تنگاتنگ با ایران کشور ما را بد بختانه آماج یک تجاوز دیگر تحت رهبری ایالات متحدهٔ امریکا به اشتراک متحدینش قرار داد.
درجریان تجاوز امریکا و متحدینش در افغانستان با آنکه یکبار دیگرقشر شهری تحصیل یافته و متخصص همچوزمان زمامداری محمد ظاهر شاه، محمد داوود و رژیم های چپ و میانهزیر ادارهٔ حزب دیموکراتیک خلق افغانستان مجدداً جوانه زدوقسماً قوانین انسانی در پرتو میثاق های بین المللی اساس گزاری شد، جامعهٔ مدنی متشکل از اتحادیه ها وسازمانهای صنفی اقشار مختلف کشورفعالیت های ملموس داشتند، تعلیم و تربیه و تحصیلات عالی رشد قابل ملاحظه یافت، زنان در شهر هادرمشارکت اجتماعی و اقتصادی سهم قابل ملاحظه پیدا کردند و در عرصه های اقتصاد، اداره و حکومت داری کار های ارزشمند صورت گرفت اما رخ دیگری این تجاوز و اشغالگری که زیر نام مبارزه با تروریزم صورت گرفته بود در حقیقت بمنظور رشد بی سابقهٔ تروریزم بر علاوه سایر تروریستان مجاهد، طالب، لشکران جهل داعش و سازمانهای تروریستی فراافغانی نیزبه آنها اضافه گردید وترویج بنیاد گرایی اسلامی بوسیلهٔ مدارس بنیاد گرایی پا کستانی و شاخه های در داخل کشور وسیعاً انکشاف یافت و همه ساله هزاران بنیاد گر ،جاهل، مخالف علم، پیشرفت و ازادی و عدالت از این مدارس فارغ و به صفوف تروریستان اضافه میگردید. برعلاوه رشد و توسعهٔ بی سابقهٔ کشت، تولید و قاچاق مواد مخدر، غارت دارایی ها و منابع طبعی افغانستان از اجزای دیگر این تجاوز عریان بود. بر اساس گزارش مطبوعات بین المللی زیر نظر نیرو های متجاوزدر جریان این تجاوزدوصدو چهل هزار باشندگان بیگناه افغان کشته شدند و ده ها هزار زخمی و معیوب از این تجاوز و اشغال بجا مانده است.
امریکایان در آستانهٔ تجاوز مسلحانه به کشور ما بیش از یک میلیون باشندگان شمال کشور را بنام گروه های اتحاد شمال زیراداره و رهبری قوماندان های که قبلاً از آنها نام بردم مسلح ساختند.
نیروی متجاوز اشغالگرهمچنان با بمباردمان ها متواترقریه ها و قصبات افغانستان اعم از مراسم عروسی، عزاداری، محافل، مکاتب و مدارس باعث قتل و کشتار بیرحمانه مردم شده و به این ترتیب رنج و آلام مردم را ده چندان ساختند و نظم و ثبات را از بین بردند. این انزجارهای مردمی مجدداً مؤثر ترین محمل را در اختیار پاکستان، ایران، روسیه و چین که با این تجاوز مواضع و منافع شان را در خطر میدیدندقرار داده و پاکستان با معاونت این کشور ها به تجهیز مجدد طالبان پرداخته و به این ترتیب اوضاع تا سرحدی انکشاف کرد که امریکایان در تگنا قرار گرفته و مصمم گشتند تابا دستپاچگی و تعجیلگروهی ازطالبان غلام منش خود شان را با شرکت قوماندانان، رهبران تنظیمی، غاصبین و قاچاقبران که در این همه سال تحت کار استخباراتی شان قرار داشت و غیر مسئولانه تمام هستی و ثروت بجا مانده از اشغال کشور ما را به آنها سپرده بودند و ادارهٔ کشور را چه به شکل قدرت دولتی و یا قدرت موازی با دولت در اختیارگرفته بودند،حکومت اشتراکی بسازند. البته همچو حکومت نا متجانس الهام گرفته از منافع کشور های متخاصم به هیچوجه متضمن ثبات و ارامش در کشور نمی توانست باشد، یقیناً به جنگهای ذات البنینی و جنگ داخلی منجر میگردید، که همین خواست استراتیژیستهای امریکایی بودتا بصورت دوامدار به کار استخباراتی خویش در اهداف مطروحه پرداخته وبا اشتعال جنگ داخلی از پروژه های انکشافی آسیایی ومیگا پلانهای چین جلوگیری بعمل آورد. که بخش اعظم این پلان ها با خروج غیر مترقبهٔ محمد اشرف غنی رئیس جمهور قبلی افغانستان و تأمین حاکمیت طالبان نقش برآب شده و نه تنها حکومت دلخواه اشتراکی امریکایان استقرار نیافت بلکه از وقوع جنگها و جنگ داخلی نیز جلوگیری بعمل آمد و حاکمیت همه قوماندانان، قاچاقبران، غاصبین، امپراطوران خود خوانده، زورگویان و لندغران شورای نظاری، تجزیه طلبان ومفسدین خاتمه یافت.
ناگفته نباید گذاشت که امریکایان و متحدین غربی شان بخوبی میدانستند که قشر تحصیل یافته و متخصص و سازمانهای متشکلهٔ جامعهٔ مدنی افغانستان که در جریان چند سال موجودیت قوای خارجی در افغانستان جوانه زده وبا سیر نهایت بطی رهٔ قوام میپیمایند مانع بزرگیست در راه تحقق اهداف سیطره جویانه وپلانهای بعدی شانبناً از سالهای ۲۰۱۰ ببعد تبلیغاتی را مبنی بر خروج نیرو های خارجی براه انداختند و بوسیلهٔ عمال شان در مطبوعات افغانی این تبلیغات را بیشترشدت بخشیده وبرای فرار مغز ها و متخصصین زمینه سازی کردند.زیر عنوان ترجمانان، همکاران و رابطه های نیرو های خارجی سیلی از تحصیل یافتگان را که یگانه غنیمت ملی از مجموع میلیارد ها دالری که این همه سالها زیر نام کمک به افغانستان سرازیر شده بود از کشورخارج ساختند. و در آخرین روز های خروج وقیحانهٔ شان با نهایت وقاحت شهریان کابل، تحصیل یافتگان، متخصصین و کار آموختگان را از کشور خارج ساخته و افغانستان را یکبار دیگر به قحط الرجال مواجه ساختند واین هم در پهلوی بیکاری، فقر، ویرانی، مهاجرت کتلهٔ مردم، آوارگی وکمبود خدمات صحیاز دستآورد های تجاوز واشغال است که برای ما به میراث ماند.
و اما در بارهٔ حاکمیت کنونی طالبان باید اذعان کرد که با این حاکمیت مردم افغانستان خوشبختانه از شر نیرو های فساد، زور گویان، قطاع الطریقان، قوماندانان قلدرمأب خشن غاصب، قاچاقبران، معامله گران منافع ملی ما و از همه مهمترشورای نظاریان تجزیه طلب که این همه سال بنام زبان، ملت، قوم و سمت مردم را بجان هم انداختند ودر حالیکه در سراپای کشور خود شان حاکم بودند، با شعار های کاذب تهمت به حاکمیت یک قوم مردم را فریب داده و تا سرحد شعار تجزیه پیش رفتند رهایی یافت. در روز های پایانی حاکمیت قبلی در جریان غایلهٔ تقرروالی فاریاب و اندکی قبل از آن افراد نزدیک به لطیف پدرام، شورای نظاریان، معلم عطا، دوستم وسایرخاینین به منافع ملی ما دهل تجزیه افغانستان را در حمایت رحمانوف مینواختند و تمرینات مشترک نظامی روسیه و تاجکستان را در سرحدات افغانستان دال بر حمایت تجزیه طلبانهٔ شان توجیه میکردند.
از جانب دیگر همانطوریکه درآغازاین نوشتار توضیح کردم مفکوره و ذهنیت طالبان مفکوره و ذهنیت بسیاری از باشندگان کشور است که طالبان یا پاکستانیان با الهام و استفاده از آن ذهنیت قرون وسطایی در میان مردم برای خود جایی پایی بر پا کردندومردم ما را با این ترفند همچو اسلاف شان گروگان گرفتند. تحصیل یافتگان این گروه بیشتر فارغین مدارس بنیاد گرایی دینی پاکستانی همسو با دیوبندباورمند به عقاید سلفی وغیر سلفیبوده و تقریباً همهٔ شان در نظام سازمان استخبارات نظامی پاکستان تنظیم بوده و تا دم پیروزی از همان مرجع تسلیح، تجهیزو بر طبق نقشه های مطروحهٔ آن سازمان به جلب و جذب مردم برای همکاری و تخویف مردم، خرابکاری، حملات مسلحانه بر تأسیسات دولتی و عام المنفعه، حملات انتحاری در محلات مزدهم شهر ها و محلات، ترور شخصیت های سیاسی، فرهنگی، متنفذین و بزرگان اقوام و در کل به فعالیت های تروریستی، تشنج و اختناق پرداخته و تا روز حاکمیت شان بر افغانستان تمام مصارف لوژستیکی، تسلیح و تجهیز شان از جانب سازمان استخبارات نظامی پاکستان تأمین میگردید، گرچه به پاهینی ها یا صفوف فرمان های جنگ به امرامیرالمؤمنین اعلام میگردید و تا کنون هم اعلام میگردد اما این امیر المؤمنین را آنها هرگز ندیده اند و شاید هم هیچ امیرالمؤمنین وجود نداشته باشد، احتمالاً رابط فوقانی طالبان رئیس استخبارات نظامی پاکستان را منحیث امیر المؤمنین شان پذیرفته و اوامرش را به مادون ها ابلاغ میکند.
واقعیت انکار ناپذیر قراین جامعهٔ مابوضاحتمیرساند که اکثریت مردمان کشور ما پابند مفکورهٔ اند که طالبان با الهام از آن و زیر نظر استادان مجرب استخباراتی در مدارس پاکستانی انرا فرا گرفته، پیشه کرده و خودرا پیرو آن معرفی میکنند و اکثریت باشندگان کشور ما آنها را با همین مفکوره با دلایلی که مختصر آنرا در فوق بیان کردم حمایت کردند. تا این جایِ کار اوضاع به هر نحوی که بود به نفع طالب سیر و انکشاف کرد.
ایا حالا طالب با آن پیشینهٔ تروریستی اش نظم و امنیت را همچنان در کشور تأ مین کرده میتواند؟ زیرا نظم و امنیت شیرازهٔ اصلی و بسیار اهم سایر مطالبات حیاتی، اجتماعی، اقتصادی و مدنی جوامع را تشکیل میدهد. اگر طالب بتواند دردراز مدت نظم و امنیت را در سرتاسر افغانستان تأمین کند و به هر نحوی شگاف موجود تجزیه طلبان شورای نظاری و پدرام را زیر نام مقاومت دوم از ریشه درهم شکند وبامسایل اجتماعی حساسیت برانگیزکه زمینه ساز مداخلهٔ خارجی میباشدچون حقوق اتباع وتحصیل و مشارکت زنان در اداره و اجتماع به نظریات دانشمندان و متخصصین گوش فراداده و محتاطانه عمل کنندو از بروزشگاف های مخرب و مخرش اجتماعی – سیاسی جلوگیری کنند، به احتمال زیاد امنیت، نظم و ثبات در کشور ایجاد میگردد. زیراتمام پروژه های انکشافی منطقه خاصتاً درعرصه تجارت و انرژی، خاصتاً تحقق میگا پلانهای چین که به ثبات و امنیت در افغانستان نیازمند میباشد، موقعیت سیاسی طالبان را درمنطقه تحکیم میبخشد.
در قبال مسایل حکومت داری و ادارهٔ کشورنوشتهٔ از این قلم زیر عنوان «حکومت فراگیر یا حاکمیت مجدد دزدان؟»بتاریخ ۱۰/۱۰/۲۰۲۱در وبسایت های وزین افغان جرمن آنلاین، آریانا افغانستان آنلاین، آریایی، هود منتشر گردیده است که لزوم نمی بینم در ینجا مکرراً آنرا توضیح کنم اما دیده میشودبسیاری از صاحب نظران واقعیت وجود طالباندر ادارهٔ کشوررا کم بها دادهودر یادداشت های شان آنها را چون گروهک محکوم به فنا و نابودی ترسیم میکنند وهمچنان نقش پاکستان را در تار و پود مسایل کشور ما نادیده میگیرند. این صاحب نظران توجه ندارند که پاکستان از بدو تولد نا میمونش تا کنون به جزء هندوستان و افغانستان مورد توجه و التفات تقریباً همه کشور های جهان بوده و تاریخ موجودیت پاکستان بما میرساند که هندوستان پوتانسیل و توانایی بازدارندگی مداخلات پاکستان در امور افغانستان را ندارد و در این همه سال صرف تحرکات و تحریکات مزاحمتی داشته است.بدین لحاظ این صاحب نظران همه نسخه هایی اجتماعی - سیاسی که ارائه میدارندچون مشتی در تاریکی از موثریت اجتماعی برخوردار نبوده وتردد، تشتت و پراگندگی بیشتر را در میان فعالین جامعهٔ مدنی وجریان های سیاسی باعث میگردد.
با این دید گذرا به این نتیجه میرسیم که حل مسایل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و اداره کشورما بیشتر برمیگردد به طرزدید، تفکر،برخورد و اقدامات مردم خود ما. ما بوضاحت دیدیم که جنگ زیر نام جهاد، آزادیخواهی، تجزیه طلبی و یا هر عنوان دیگر نه تنها راه حل نیست بلکه ما را بیشتر از دیروز به قهقرای تجاوزات خارجی، از خود بیگانگی، بدبختی، فقر، آوارگی و خانه خرابی غرق ساخت.
استنباط من این است که در شرایط حاضر اولتر از همه جای یک سازمان سیاسی نیرومند ملی مجهز باتفکرملی باورمند به منافع ملی افغانستان شمول که در سراسر کشور خاصتاً قریه ها و دهات فعالانه حضور داشته باشد خالی است. جای یک سازمان سراسری زنان افغانستان که هیچنوع وابستگی سیاسی و سازمانی با کشور های خارجی نداشته باشد و زنان سراسر افغانستان موجودیت فعالانه آنرا احساس کنند همچنان خالی است. هر دو این مسئله با نهایت درایت وخویشتنداری هم از طریق تمام نشرات افغانی و میدیای داخل کشور و هم از طریق مذاکرات مستقیم نخبه گانبا مراجع قانونگذار طالبان به بحث دوامدار و مؤثر کشانیده شود. همزمان با این جاهای خالی بسیار لازمی و مفید پنداشته میشودهمه آگاهان امور، روشنفکران، مدعیان حقوق و ازادی های مردم، فعالین سازمانها و احزاب سیاسی تا توان دارندبرای باسواد سازی مردم، کار مثمرو هدفمند برای تشویق و ترغیب مردم به فراگیری تعلیم و تربیه و فراگیری تحصیلات متوسط و عالی، آگاهی رسانی، محو خرافات و باورهای انحرافی که بنام احکام اسلامی در حقیقت تحریف احکام اسلامی در میان مردم نهادینه شده است، آگاهی مردم از حقوق و آزادی های انسانی شانهمت گمارند. یکی ازپدیده های منفی که دراین چهار دههٔ اخیربه شدت در میان اقشار شهری و گروه های سیاسی معمول گردیده است این است که این گروه ها و نمایندگان اقشارمختلف منافع گروهی خود را بجای منافع ملی جا میزنند و اعضاء و علاقمندان این گروه ها فکر میکنند که گروه آنها یعنی همهٔ مردم افغانستان و منافع آنها یعنی منافع همه افغانستان و در این راه تاحد افراط و تعصب ایستادگی دارند. بدین سبب بهتر خواهد بود که آگاهان امور، دانشمندان و صاحب نظران پیرامون منافع ملی توضیحات مبسوط ارائه کنند و همه مردم خاصتاً رهبری و اعضای گروه های سیاسی و اعضای متشکله جامعه مدنی باورمند به منافع ملی باشند نه ارجحیت منافع گروهی و شخصی.
کار باسواد سازی مردم، آگاهی دهی، بیداری افراد جامعه از خواب قرون کار یک روزه و یک ماهه و یک ساله نیست، این امر مستلزم کار دوامدار نسل هاست تا کشورما بتواند از این ورطه و قهقرا خود را وارهاند و در شاهراه انسانیت، آزادی، قانونیت وترقی گام بردارد، تغییر و تحول اجتناب ناپذیر است اما سکان این تغییر و تحول در دست فرزندان کشور ما بائیست باشد.
هلند، اپریل ۲۰۲۲