مهرالدین مشید
طالبان محصول خطا های رهبران جهادی و زمامداران پسا حملهء امریکا
مردم افغانستان قربانی جفا ها وخیانت های رهبران و زمامداران
مردم افغانستان بیش از چهل سال بدین سو در خون و آتش غوطه ور اند و در آتش
حوادث خونین می سوزند. باتاسف که هر روز رخداد ها دامن کشان عمیق تر و گسترده
تر و شعله ورتر می شود و آرزو های برباد رفتهء میلیون ها انسان این سرزمین را
بیرحمانه به قربانی می گیرد. در این تردیدی نیست که آشوب ها و زنده به گور
کردن ها و بدبختی ها و مهاجرت ها و معلولیت ها با تهاجم شوروی به افغانستان
آغاز شد و پس از حملهء امریکا به این کشور ادامه یافت. اکنون که طالبان به
مثابهء نیرو های پیروز بر مقدرات مردم افغانستان با کیبل و چماق فرمان می
رانند؛ ادامهء همان سیاه بختی ها است که هنوز در کشور ادامه دارد. حال پرسش این
است که ریشهء بدبختی های کنونی ریشه در چه حوادثی داشته و کی ها مسوءول اند؟
پرسش به این پاسخ و باز کردن سرنخ چهل سال رخداد های گذشته و بررسی هر یک چندان
امری ساده نیست و فراتر از حوصلهء یک مقالهء کوچک است؛ اما بازهم به این پرسش
مهم به گونهء مختصر اشاره کنم. در این شکی نیست که فاجعه در افغانستان با هجوم
ناعاقبت اندیشانه و اشتباهء تاریخی رهبران شوروی آغاز شد و تا حملهء پر از
اشتباهء استراتیژیک رهبران کاخ سفید و آموزش نگرفته از تهاجم شوروی ادامه یافت؛
اما در این میان آنچه برای مردم افغانستان مهم است؛ نقش رهبرانی است که دیروز
پس از تهاجم شوروی جهاد با شوروی را رهبری کردند و بعد از حملهء امریکا تا زمان
خروج آن قدرت را در دست داشتند. این رهبران و زمامداران نزد مردم افغانستان
پاسخگو و مسوءول بوده و از عاملان اصلی ظهور و احیای دوباره و به قدرت رسیدن
طالبان هستند. جنگ های گروهی دههء هفتاد خورشیدی پس از سرنگونی نجیب و به خاک و
خون کشاندن شهروندان کابل بود که به گفتهء بی نظیر بوتو برای پاکستان فرصت داد
تا با همکاری آمریکا و عربستان تحریک طالبان را بسازد. استاد ربانی با ارسال
بیش از ششصد میلیون افغانی برای آنان؛ خواست از آنان برضد حکمتیار استفاده کند؛
اما تیر اش بخاک خورد. طالبان با آنکه به کمک دولت او به چهارآسیاب رسیدند و
حکمتیار از آنجا به سروبی فرار کرد؛ اما طالبان وعده هایی برای او و مسعود داده
بودند، با رسیدن شان به چهارآسیاب کابل همه را فراموش کرده و خواهان خروج آنان
از کابل شدند. طالبان با هدایت و همکاری آی اس آی توانستند تا با سرنگونی حکومت
مجاهدین در دور نخست قدرت را بگیرند. طالبان پس حملهء امریکا به آغوش نظامیان
پاکستان پناه بردند و آی اس آی با استفاده از مصروفیت آمریکا در جنگ عراق در
سال
۲۰۰۳
به صدور تروریزم در افغانستان آغاز کرد. آی اس آی با استفاده از روابط گذشتهء
خود با کرزی جاده را برای عبور طالبان به افغانستان هموار گردانید. حمله های
طالبان به کمک مستقیم نظامیان پاکستان پس از سال
۲۰۰۳
در افغانستان آغاز شد. طالبان در زد و بندی مرموز در تبانی با آی اس آی سرخوشی
ها را با کرزی آغاز کردند. این بازی تا زمانی ادامه یافت که به گزارش تایمز
لندن کرزی بیش از
۶۰۰
میلیون دالر به طالبان داد تا هرچه بیشتر نیرومند شوند و آنان قادر به ساخت
پایگاه ها در شماری ولایت ها مانند لوگر و محل های ديگر در داخل افغانستان
شدند. بر بنیاد پروژهء آمریکا و رضایت بریتانیا در تبانی با آی اس آی طرح
واگذاری
۸
ولایت در جنوب به طالبان مطرح شد و اما طالبان به مشورهء پاکستان طرح نام برده
را رد کردند. این بازی پای دکاندار کویته را به کمک ام آی
۶
بریتانیا به ارگ کابل رساند و استاد ربانی در یک توطیهء مرموز میان کابل و
اسلام آباد و لندن و کاخ سفید خلاف هرگونه اصول اخلاقی و موازین سیاسی بوسیلهء
مذاکره کنندهء طالبان پس از انفجار مواد جاسازی شده در لنگی اش در خانه خود
شهید شد. ممکن یکی از دلایل برداشتن استاد از فراراهء صلح خواست های مخفی میان
طالبان و حکومت وقت بوده باشد که با موجودیت او بحیث رئیس مصالحه ناممکن به نظر
می رسید. کرزی بعدتر عملیات های شبانه و حتا بمباران ها را بر طالبان ممنوع
نمود و زندان بگرام را مرکز تولید تروریزم خواند. به تدریج مناسبات کرزی و
آمریکا به سردی گرایید که بازهم به سود طالبان منجر شد. پس از آنکه تلاش های
کرزی برای رسیدن سه باره به قدرت عقیم گردید؛ وارد بازی دیگر شد و غنی را بحیث
گزینهء مورد نظر انتخاب و زمینهء نفوذ و تاثیر گذاری او را در میان مردم فراهم
کرد و او را بحیث رئیس انتقال پایگاه های آمریکایی به نیرو های افغانستان
گماشت. کرزی بعدتر غنی را نامزد انتخابات ریاست جمهوری کرد و تقلب های گسترده
از دفتر او به سود غنی عملی شد. وی از این کار دو هدف داشت؛ نخست این انتخابات
نفی شود و در قدرت بماند و دوم اینکه خیال یلتسین و پوتین را در سر می پرورید
که از سوی غنی نقش برآب گردید. دلیل ناراحتی های کرزی از غنی ریشه در این موضوع
و مسائلی دارد که بیشتر شخصی و قومی و سیاسی بود. به گفتهء عبدالکریم خرم رئیس
دفتر پیشین کرزی، هیچ گاه کرزی به غنی در مورد مقرری کسی سفارش نکرده و نخواهد
کرد.
غنی در دور نخست ریاست جمهوری باتقلب های گسترده در برابر عبدالله موفق شد. به
گفتهء ملاضعیف غنی در دور نخست انتخابات ریاست جمهوری با طالبان مخفیانه دیدار
کرده بود و با آنان تعهد نموده بود که قدرت را برای شان می سپارد.
غنی پس از آنکه ایالات متحده توافقنامه تقسیم قدرت با نزدیکترین رقیب وی
(عبدالله عبدالله) را میانجیگری کرد، به گونه رسمی به عنوان رییس جمهور انتخاب
شد. جان کری، وزیر امور خارجه آن زمان امریکا توافقی که غیردموکراتیک بود را
«پیروزی دولتمردان» عنوان کرد. در مبارزات انتخاباتی مجدد غنی در سال
۲۰۱۹
که با اتهامات مشابهی در زمینه پر کردن صندوق رای مواجه بود، مردم افغانستان به
مشروعیت انتخابات اعتماد نداشتند و کمتر حاضر شدند که رای بدهند. غنی در زمان
ریاست جمهوری خود در فساد های کلان دست داشت. وی آدمی تندخو بود که حتا به
وزیران خود فحش می گفت. وی بحیث یک رئیس جمهور مستبد قدرت را در انحصار خود
داشت، معاون نخست خود را کنار گذاشت و بیشترین دوران او با وزیران سرپرست سپری
شد. اسنادی وجود دارد که دست تو را در فساد های گسترده نشان می دهد.
چنانکه اسناد محرمانه به دست آمده از امارات متحده عربی، جایی که غنی پس از
برکناری گریخت، نشان میدهد، برادر وی حشمت غنی، مالک
۲۰
درصد از سرمایه پیمانکار نظامی است. چند سال پیش خبرگزاری پژواک افغانستان یک
قرارداد پیچیده دیگر را فاش کرد که در آن یک شرکت مستقر در بیروت (خطیب
والعالمی) بدون پس سر گذاشتن یک روند داوطلبی عمومی یا دریافت مجوز کار معتبر
از دولت، به گونه فردی از دولت افغانستان
۱۶
میلیون دالر قرارداد گرفته بود. پس از آن مقامات دولت افغانستان تأیید کردند که
این قرارداد با لابیگری ریاض صعده، برادر رولا غنی انجام شده است. کارنامه های
دور نخست و دور دوم غنی پر از فساد بود که در فساد اداری کمتر چه که بیشتر از
کرزی دست داشت. فرار او با
۱۶۵
میلیون دالر از ارگ و تحویلی ارگ به شبکهء حقانی نه تنها از فساد گسترده؛ بلکه
از خیانت آشکار او به مردم افغانستان پرده بر می دارد. این فرار او ثابت کرد که
او وعدهء نخستین خود را با طالبان در تبانی با آی اس آی عملی کرد.
کارنامه های دو دور پر از فساد کرزی و پر از فساد و خیانت غنی و سکوت و سازش هر
دو در برابر فساد و پشتیانی آنان از فساد و جنایت های سازمان یافته گواه بر این
است که هردو به مردم افغانستان تعهد نداشتند؛ بلکه تعهد به شبکه های استخباراتی
داشتند و بالاخره مردم افغانستان را قربانی اهداف شوم خود نمودند. هر دو با
فساد گسترده و بی رویه و منظم با افزایش فساد های کلان مافیایی، بلند رفتن کشت
تریاک، فقر و بیکاری روز تا روز بر فاصله میان مردم و حکومت افزودند و گراف
نارضایتی مردم از حکومت بیشتر می شد. غنی چنان در نشهء قدرت غرق بود و مصروف زد
و بند های شخصی و سیاسی بود که هرگز به سیاه روزی رو به گسترش مردم توجه نداشت.
کرزی و غنی با دست یازی به تقلب های گستردهء انتخاباتی به دموکراسی و ارزش های
آن در افغانستان جفای آشکار نمودند. ن تنها بلکه با تکت آزادی بیان و رسانه ها
و حقوق بشری نیز بیرحمانه بازی کردند و فقط ماموریت خود را که همانا بحران
آفرینی و فرصت سازی برای حاکمیت دوبارهء طالبان بود، به خوبی انجام دادند. حالا
دلیل سخت گیری های طالبان بر کرزی و غنی تاخیر در روند ماموریت آنان باشد.
رویکرد های کرزی و غنی نشانگر آن است که هردو ماموریت حکومتداری خوب نه؛ بلکه
ماموریت بحران آفرینی در افغانستان داشتند تا روز تا روز فضا به سود طالبان
تغییر کند و زمینه برای سقوط نظام فراهم شود. ممکن داستان فرار غنی بی شباهت به
ماندن نجیب در دفتر سازمان ملل در دور نخست طالبان نباشد. نجیب در آن زمان فریب
وعدهء آی اس آی را خورد و از رفتن با مسعود انکار کرد و در دام طالبان افتاد.
آی اس آی برای او وعدهء نخست وزیری را با ورود طالبان به کابل داده بود. غنی هم
مانند هم تبار خود با مخالفت آشکار با روند صلح و عدم ایجاد اجماع سیاسی در
داخل، قربانی فریب آی اس آی گردید. ممکن که آی اس آی در تبانی با شبکهء حقانی
وعدهء مقام بلند را داده بود؛ او در دقیقهء نود تحویلی ارگ از نیات اصلی طالبان
آگاه شد و دست به فرار زد. وی با فرار خود روند صلح را که بار ها مانع به
پیروزی رسیدنش شده بود، به ناکامی کامل رو برو کرد و مردم افغانستان را در
اسارت طالبان درآورد.
آنچه شگفت آور است، اینکه تمامی تحولات طی بیست سال در زیر چتر حمایت نیرو های
آمریکایی در افغانستان رخ داده است. پرسش برانگیزتر اینکه آمریکا در
۲۰
سال گذشته اعتماد به کسانی کرد که از یاران و حامیان پیشین طالبان بودند. به
گفتهء احمد رشید کرزی می خواست، نمایندهء طالبان در سازمان ملل باشد و اما
پاکستان مخالفت کرد. غنی که متعصب تر و انحصار گراتر از کرزی بود، با طالبان
بیشتر همدردی داشت و وی در زمان ماموریت انتقال پایگاه های آمریکایی برای نیرو
های افغانستان در قندهار گفت، نود درصد زندانیان بگرام از یک قوم هستند. این به
معنای آن است که آمریکا برای انتقام گیری از مردم افغانستان، زیر چتر مبارزه با
تروریزم وارد این کشور شد و پس از
۲۰
سال انتقام گیری ماموریت مشترک انتقال دوبارهء قدرت به طالبان را با یاران
پیشین طالبان یعنی کرزی و غنی به انجام رساند.
از آنچه گفته آمد، طالبان محصول جفا های رهبران جهادی و خیانت های آشکار و فساد
آلود کرزی و غنی است که طالبان را مرحله به مرحله برای رسیدن دوباره به قدرت
یاری نمودند. رهبران و فرماندهان جهادی و زمامداران پس از حملهء امریکا در
افغانستان فقط ماموریت دورهء گذار را به بهای بازی با سرنوشت مردم افغانستان
به انجام رساندند. به قدرت رسیدن دوبارهء طالبان در واقع برنامهء از پیش طرح
ریزی شده بود که پس از
۲۰
سال دوباره به انجام رسید. البته به این امید که طالبان تأدیب شده اند و دیگر
تغییر کرده اند. شماری رهبران طالبان با مانور های زیرکانه به آمریکا طوری نشان
دادند که تغییر کرده اند؛ اما حالا همه چیز آفتابی شد که نه طالبان تغییر نکرده
اند؛ بلکه آنان حالا با سیطره یافتن بر مقدرات مردم افغانستان بر خوش باوری های
آمریکا و غرب لبخند استهزا می زنند. یاهو