مهرالدین مشید
پایان ماهء عسل روابط طالبان و پاکستان یا یک سناریوی نمایشی
طالب آزمایی پاکستان یا پاکستان آزمایی طالبان
فیر بر چرخ بال پاکستان و جراحت برداشتن جنرال این کشور سناریوی جدید نظامیان
مداخله گر این کشور برضد مردم افغانستان است که با رویکردی تازه و با نمایشی
دیگر آغاز شده است. اسلام آباد به دنبال فیر بر چرخبال جنرال پاکستانی به
طالبان ضرب العجل
۲۴
ساعته تعیین کرده تا عاملان این فیر را به پاکستان بسپارند و یا روستای را که
از آن بر چرخبال شلیک شده، نابود می کنند. این سناریو هر طوری که طرح ریزی شده
است، در واقع بزرگ ترین چلنج به طالبان است و حال دیده شود که طالبان در پاسخ
به پاکستان چقدر استقلال و غیر وابستگی شان را به اثبات خواهند رساند. ملاعمر
با انکار از سپردن اسامه به آمریکا، هرچند این کار را به دستور آی اس آی
پاکستان انجام داد؛ اما هرچه بود، او بالاخره امارت خود را قربانی اسامه کرد و
آیا ملاهیبت الله با تسلیم کردن عاملان فیر بر چرخبال متجاوز پاکستانی لکهء
ننگین بی غیرتی را برجبین خواهد کشید. غرور و افتخار افغانیت را که بر آن می
بالد و با ریختن آن یک باره در زیر پای جنرالان پاکستانی، بر آن بدرود خواهد
گفت و یا اینکه مانند خلف خود ملاعمر نه خواهد گفت و با نه گفتن آن پایان ماهء
عسل روابط طالبان با پاکستان را اعلان خواهد نمود.
مداخلهء پاکستان در افغانستان بویژه پس از تهاجم شوروی به این کشور به بازی های
زمامداران نظامی و سیاسی اسلام آباد بدل شده است. پاکستان بحیث یک کشور مداخله
گر و تروریست پرور از دیر زمانی بدین سو در افغانستان بگونهء بی شرمانه دخالت
می کند و دستان نظامیان بی رحم و کینه توز این کشور تا شانه در خون مردم مظلوم
افغانستان غرق بوده است. جنرالان پاکستان دیروز به بهانهء حمایت از مبارزات
مردم افغانستان در برابر شوروی و بعد از حملهء امریکا با اتخاذ سیاست های
دوگانه از حمله های تروریستی طالبان برضد مردم افغانستان حمایت کردند.
نظامیان پاکستان دیروز با توجه به ضعف و خودخواهی و قوم پرستی و از سویی هم
تنگدستی های مالی و سیاسی و اقتصادی رهبران جهادی و پس از آن با استفاده از
حملهء امریکا به افغانستان طالبان را ساخت و اکنون پاکستان، طالبان را مهره های
دست نشانده های خود در کابل تلقی می کنند. بنا بر همین باور است که مقام های
ارشد نظامی و ملکی پاکستان در سطح کشور های منطقه و جهان برای طالبان لابی گری
می کنند و باجوه در نقش رئیس ارتش و قریشی در نقش وزیر خارجهء طالبان ظاهر می
شوند. پس از تهاجم شوروی حکومت های پاکستان سیاست های مداخله گرانه و تروریست
پرورانهء خود برضد افغانستان را به دستور نظامیان این کشور عملی کرده اند. هر
زمانی زمامداران ملکی پاکستان سرعصیان برضد ارتشیان این کشور برداشته اند؛ با
سرنوشت بوتو و نواز شریف و بینظیر و عمران خان رو برو شده اند. چنانکه پیش از
براندازی عمران خان از قدرت و انحلال پارلمان پاکستان خلیل زاد با رئیس ارتش
پاکستان صحبت کرد. ین ملاقات در حالی انجام شد که خان آمریکا را عامل برکناری
خود خوانده است. بنا بر این گفته می توان که دستان نظامیان پاکستان از چهل سال
بدین سو در خون مردم افغانستان آلوده است ودستان خون آلود آنان هر روز بیشتر در
کام مردم افغانستان فرو می رود. نظامیان پاکستان مار هایی را که به نام مجاهد و
طالب پرورده اند؛ از همه یک آرزو دارند و آن تسلیمی افغانستان بحیث راهء
ترانزیت و تبدیل شدن آن به عمق استراتژی پاکستان است. حالا که دست پرورده های
آنان به نام طالب تحت رهبری غایبانهء ملاهیبت الله قدرت را در کابل قبضه کرده
اند؛ از آنان خواست های بلند و کلانی دارند که برآورده شدن یک شبهء آن اکنون
برای طالبان د شوار است. یکی از دلایلش ناسازگاری شرایط گروه های سیاسی و نظامی
در حالت جنگ و استقرار است. از همین رو بوده که جریان های مزدور مانند طالبان
هر از گاهی به فرنگشتاین بدل شده و از کنترول حامیان شان خارج می شوند. شلیک
برچرخبال نظامی پاکستان آغاز ماجرا نیست؛ بلکه این ماجرا از ماه ها پیش آغاز
شده است؛ درست زمانی که طالبان قدرت را در دست گرفتند و پاکستان خواهان مهار
طالبان پاکستانی در افغانستان از سوی طالبان بود. پس از آنکه میانجیگری های
سراج الدین حقانی فرزند جلال الدین حقانی مزدور گوش به فرمان آی اس آی به نتیجه
نرسید و در برابر خواست طالبان پاکستانی مبنی بر تشکیل حکومت اسلامی در پاکستان
پس از افغانستان بی پاسخ ماندند. پس از آن بسیاری چیز ها تغییر کرد و اسلام
آباد با اتخاذ سیاست های خاموش چانه و فشار در برابر طالبان خواست، آنان را به
سود خود مطیع و مهار کند؛ اما تنوع و رنگارنگی و پراگنده گی و اختلاف در میان
طالبان سبب شد تا تیر اسلام آباد زود به هدف نخورد. از آن به بعد اسلام آباد
خود را وارد بازی های گوناگون با طالبان کرده است. یعنی فیر بر چرخبال پاکستانی
آغاز ماجرا نیست؛ بلکه این ماجرا از زمان حاکمیت طالبان در کابل آغاز شده که در
حضور رئیس آی اس آی در ارگ میان طرفداران ملابرادر و سراج الدین حقانی آغاز شد؛
با تفاوت اینکه فیر بر چرخبال و خواست پاکستانی ها از طالبان روزشمار حوادث
شتاب پاکستانی ها را وارد شمارش معکوس کرده است.
ماجرای کنونی از آن جا آغاز شد که پس ازشلیک بر چرخبال جنرال پاکستانی؛
اسلامآباد به طالبان ضربالعجل
۲۴
ساعته تعیین کرد. در یک پیام صوتی مسوولان نظامی پاکستانی گفتند که جنرال
پاکستانی سوار بر چرخبال در ساحه کمپ ذاکر مورد حمله قرار گرفته، اما چرخبال
سقوط نکرده است. به ادامه گفته که آنان در روستای ذاکر حصار مرزی هم
نکشیدهاند؛ زیرا رهبران طالبان گفته بودند که این ساحه بین افغانستان و
پاکستان دو تقسیم میشود. در ادامه به طالبان هشدار دادند که عاملان این شلیک
را به پاکستان بسپارند و در
۲۴
ساعت آینده این کمپ یا روستا را از بین ببرند، در صورتی که در
۲۴
ساعت این روستا دور ساخته نشود. آنان روستای واقع در چهاربرجک نیمروز را تخلیه
کرده و مسوولیت بعدی به عهده پاکستان نخواهد بود.
بهدنبال این هسدار توحیدیار، سکرتر فرماندهء قول اردوی
۲۱۵
عزم زیر ادارهء طالبان در یک پیام صوتی از تمامی مسوولان نظامی خواسته تا در
یک آمادگی کامل، سلاحهای لایزری و موترهای زرهی، قطعه ضربتی و کندک کوماندو را
نظم ببخشند تا از تجاوز شهروندان پاکستانی به روستای یادشده پیشگیری کند. این
واکنش بیشتر نمایشی و سیاسی بود و توحید یار خواست استقلال طالبان را از
پاکستان نشان بدهد؛ اما سکوت پاکستان پس از پایان ضرب العجل از یک سو از بعد
نمایشی بودن آن پرده برداشته شد و از سویی هم به این واقعيت مهر تایید نهاد که
طالبان غلام پاکستانی ها اند و به سرعت دست به دامان مقام های ارشد نظامی
پاکستانی برده و با پوزش خواهی موضوع را مسکوت گذاشتند. یا اینکه مقام های
نظامی پاکستان خواستند با اجرای این مانور دستوری، استقلال طالبان را به نمایش
بگذارند و به آنان وجاهت سیاسی و نظامی بدهند. این ضرب العجل مضحکه به نحوی
طالب آزمایی پاکستان و پاکستان آزمایی طالبان را به نمایش نهاد. این در حالی
است که گفته می شود، ده ها جنگ جوی پاکستانی و نظامیان پاکستانی در افغانستان
حضور دارند و جنگ های طالبان را برضد مخالفان آنان رهبری می کنند.
به یقین که پاکستانی ها جرات حمله به روستای یادشده شده را ندارند؛ اما در حالی
دست به این مانور زدند و برای طالبان ضرب العجل تعیین کردند که پس از کشته شدن
آخوند های ایرانی بوسیله یک شهروند افغانستان، تشنج میان دو کشور بیشتر شده است
و طالبان با دشواری های فراوانی رو برو اند. هنوز بررغم لابی گری های مقام های
ارشد نظامی و ملکی پاکستان حکومت طالبان را هیچ کشوری بهرسمیت نشناخته و حتا
بسیاری از جنگجویان طالب، بدین باور اند که پاکستان با نگاه ابزاری به طالبان
مینگرد. رویکرد های تروریست پروانهء پاکستان در برابر مردم افغانستان در چهل
سال گذشته ثابت کرده که نظامیان پاکستان نه عاشق کلاه پکول رهبران جهادی و نه
عاشق دستار و لنگی طالبان است؛ بلکه عاشق منافع شخصی و ملی خود اند و به
افغانستان با نگاهء ابزاری می بینند. از همین رو هر زمانی از یک گروه استفاده
کرده اند. طالبان هم شاید دریافته باشند که ماهء عسل روابط طالبان با پاکستان
در حال پایان یافتن و پاکستان هم به دنبال بهانه است. حکومت و گروه های سیاسی
پاکستان برسر بربادی افغانستان به اجماع رسیده اند و زمانی که منافع ملی
پاکستان مطرح می شود، به سرعت اختلاف ها را کنار گذارده و به تفاهم می رسند. با
تاسف که طالبان هنوز نتوانسته اند تا به خواست گروه های سياسی و مردم افغانستان
تن بدهند و با آنان کنار بیایند. طالبان نه تنها از مردم گریزی و مشروعیت ملی و
بین المللی رنج می برند؛ بلکه حضور ده ها گروه تروریستی و هم پیمانان جنگی آنان
از جمله طالبان پاکستانی درد سر بزرگ تری را برای آنان فراهم کرده اند؛ براساس
میثاق هایی که باهم پیوسته اند و بربنیاد باور های اسلامی خود را به آن وفادار
می دانند. از سویی هم تمامی گروه های تروریستی همکار طالبان خود را در حکومت
آنان ذیحق می شمارند و هرگونه انصراف از پیمان های خویش را خلاف شرع می دانند.
از این رو آنان ناگزیر اند که باری از ملامتی های تمام هم پیمانان و شاید هم
فیر گلوله بر چرخبال جنرال پاکستانی را هم ناگزیرانه بدوش بکشند. احتمال دارد
که فیر بر چرخبال پاکستانی از سوی طالبان این کشور و ممکن هم از سوی بلوچ های
مخالف دولت پاکستان صورت گرفته باشد و حال طالبان ناگزیر به پرداخت بهای آن شده
اند. بهایی که پرداختن آن برای طالبان چندان ساده نخواهد بود. هدف از هشدار
پاکستان به طالبان اعمال فشار بر آنان است تا به خواست پاکستان به کلی تسلیم
شوند. پاسخ دهی به خواست پاکستان از سوی طالبان به نسبت اختلاف نظر هایی که
میان رهبران این گروه موجود است، آنقدر ساده نیست. این پاسخ طالبان نه تنها
استقلال کامل آنان را از پاکستان به اثبات می رساند و ثابت خواهد کرد که تصمیم
گیرندهء اصلی خود آنان اند و نه مدیران آی اس آی؛ بلکه پرده از غیابت ملاهیبت
الله هم بیرون و افسانهء مرگ و زنده گی او به حقیقت خواهد پیوست. شاید خواست
پاکستان فهرست درازی را در بر گیرد که خروج و یا سرکوب طالبان پاکستانی و پایان
دادن به معضلهء مرزی دیورند و استفادهٔ بدون قید و شرط از خاک افغانستان بحیث
راه ترانزیت و تقلیل روابط با هند و پذیرش عمق استراتیژی پاکستان خواست های
نخستین اسلام آباد را تشکیل می دهد. پاسخ دادن طالبان به این فهرست بالاتر از
صلاحیت های آنان است؛ زیرا طالبان تا کنون نه مشروعیت ملی و نه مشروعیت بین
المللی دارند و تمام میثاق های آنان نه اعتبار ملی و نه اعتبار بین المللی
دارد. زمانی توافق های طالبان با کشور های دیگر عتبار دارد که پس از بازنگری
حکومت قانونی و مورد قبول مردم افغانستان مورد پذیرش قرار بگیرد. بنا براین در
شرایط کنونی هرگونه تلاش پاکستان برای امتیازگیری از طالبان جز معنای آب را در
هاونگ کوبیدن مفهوم دیگری ندارد.