مهرالدین مشید
تلاش برای بازگشت شاه دزد های نامدار آب در هاون کوبیدن است
پیوستن شاه دزد های نامدار با قافلهء تروریستان
به دنبال تشکیل "کمیسیون تماس با چهره های سیاسی" از سوی طالبان، هر روز سر و
کلهء یک مفسد نامدار و با نام و نشان و شاه دزد دریایی یک متر بالاتر از گردنش
پیدا و در آغوش یک طالب رسانه ای می شود. چند روز پیش به ادامهء ورود این
مفسدان خبر ورود فاروق وردک به کابل رسانه ای شد. پیش از آن هم بازگشت مفسدان
نامدار و شاه دزد هایی چون، فاروق وردک محتمل به نظر می رسید؛ زیرا آنانی که به
دانش آموزان و اهل معارف افغانستان خیانت کرده اند و آب چشم شان ریخته است و جز
پروای ثروت و قدرت دیگر دغدغه ای ندارند. بنا براین وردک با بازگشت به کابل
چیزی برای از دست دادن ندارد؛ بلکه بدست آوردن چیزی آمده است که نقش آی اس آی
را نمی توان دست کم گرفت.
شگفت آور اینکه فاروق وروک نه تنها خودش به کابل برگشته؛ بلکه پیام های شماری
دیگر را نیز با خود به کابل آورده است تا زمینهء بازگشت آنان را به افغانستان
فراهم کند. بعید نیست که او با آین دلالی سیاسی خواسته هم لعل بدست آورد و هم
دل طالبان را بدست آورد.
پیش از آنکه به موضوع پرداخته شود؛ بهتر است تا به گزارش کمیسیون حقیقت یاب
سیگار در مورد دزدی های وردک اشاره شود تا سیاه روی شود هرکه در او غش باشد.
هفتاد درصد حیف و میل در یکهزار و یکصد میلیون دالر بودجه این وزارت (معادل
به 770 ملیون دالر) چهارصد میلیون دالر اختلاس زیرنام "ظرفیتسازی”؛ یکهزار
و دوصد مشاور، که اکثر شان نزدیکان وزیر، فرزندان و نزدیکان نماینده ها، آشپز
ها و راننده ها می باشند؛ هفتاد و پنج هزار معلم خیالی (معاش هر معلم 13000
افغانی یا 215 دالر که ماهانه معادل می شود به “16,125,000” دالر؛ سه هزار و
پنجصد مکتب های خیالی (در هر مکتب 21 معلم خیالی) و حیف و میل شدن دوصد و هشتاد
و هشت میلیون دالر زیر نام "چاپ کتاب های نو
فاروق وردک گفته که او برای بدست آوردن وظایف دولتی نیامده است و به آغوش وطن
بازگشته است؛ زیرا به گفتهء او بدور از وطن زنده گی دشوار و ناممکن است و تنها
آغوش بی کینه و با صفای میهن است که انسان در آن احساس آرامش می کند. این سخنان
وردک بجا و دقیق است و آری یگانه آغوشی که می تواند، انسان در آن آرام بگیرد و
راحت و بدون دغدغه ها در آن نفس بکشد؛ آن آغوش پرمهر میهن است؛ زیرا درد غربت و
بی وطنی دردی بیدرمان است که هر دارویی از علاج آن قاصر است؛ اما میهنی که
آقای وردک بیشتر از بسیاری ها به آن خیانت کرده و غرور و عزت و حیثیت مام میهن
را به گونهء بیرحمانه زیر پای کرد و این مادر مقدس را به نکاح نامشروع فساد
درآورد. اگر وردک به وطن و آغوش آن ارج می گذاشت و به گفته های خود صادق بود که
با برگشت اش به افغانستان دست کم از او به عنوان بزرگ ترین و نامدار ترین مفسد
یاد نمی شد. وردک ها و یاران فاسد و فاسق و فاجر او بودند که با رویکرد های
فساد آلود و انحصار گرایانه و قومی سرنوشت مظلوم ترین انسان این سرزمین را به
بازی گرفتند و در حق آنان جفا و جنایت کردند.
با تاسف آغوشی که وردک کاذبانه از آن سخن می گوید، تحت سیطرهء طالبان چنان
دردمند و بیمار شده و درد اسارت پاکستان را ناگزیرانه بدوش می کشد که فضایش به
گونهء عمدی برای مردم افغانستان خیلی دلگیر ساخته شده است تا اینکه بستر مناسبی
برای کشت سیاست های پاکستان محور شود. کسانی که در افغانستان زنده گی می کنند،
سنگینی این فضا را با سر و دوش خویش احساس می کنند. این فضا برای مردم
افغانستان ناخوشایند و نهایت دلگیر کننده است و به
کسانی چون فاروق وردک که تحمل سکوت مرگبار را در برابر ستمروایی ها و جنایت های
طالبان را دارد و برای توجیهء جنایت های طالبان متاع زیادی در چانته دارد، خیلی
مطلوب و دل نشین است. ممکن فاروق وردک به بهانهء دیگری هم متوسل شود و ادعای
سیدی کند تا شحرهء ملاهیبت الله را هم به وردک برساند و کمبود قریشی بودن این
امیر خودخوانده را تکمیل کند. گفتنی است که باشنده گان وردک در گذشته خود را نه
پشتون بلکه «سیّد» و از نسل حضرت علی(ع) میدانستند، اما برخی نویسندگان
پشتون، طرح این موضوع را توطئهی دشمنان پشتونها برای اختلاف افگنی در میان
آنها قلمداد میکنند. هنری والتر بلیو، کلمه وردک را مأخوذ از طایفهای بنام
«وردوج» میداند که در بدخشان زندگی میکردند و شاخهای از قوم بزرگ پارس
بودند.
آری اگر وردک در تبانی با دزدان هم شهری و هم تبارش ده ها مکتب های خیالی نمی
ساخت و میلیون ها دالر را به تاراج نمی برد و ده ها فساد دیگر را مرتکب نمی شد؛
هرگز افغانستان به دامن آی اس آی و طالبان سقوط نمی کرد و فاجعهء کنونی مردم
افغانستان را فرا نمی گرفت. فاروق وردک ها بودند که با دست یازی به فساد و
خیانت به مام میهن سنگ بنای سقوط جمهوریت را گذاشتند. فاروق وردک نامی آشنا است
که از موسسان با نشان و والامقام مکتب های خیالی است و با وجود اختلاس های
آفتابی در دستگاه های فاسد کرزی غنی مقام های بلند داشت. وی با دست باز توانست
تا در مزرعهء فساد آلود هر دو آنقدر بچرد که بوی گندش جهان گیر شود. در این
تردیدی نیست که این شخص لفاظ و دروغگو و دو روی با برگشت خود به کابل مانند
سایر رفقایش پیامی به طالبان داشته باشد تا بی میلی و بی رغبتی خود را به نظام
های کرزی و غنی ابراز کند و دل طالبان را بدست آورد. ممکن او بگوید که مقداری
از این پول ها را به طالبان پرداخته و دلیل دزدی های خود را هم تخریب حکومت های
گذشته به سود طالبان توجه کند تا بدین بهانه سهم جاگذاشته در افغانستان را
بردارد و برود. شکی نیست که امروز و یا فردا بوی گند او مانند؛ غالب رئیس پیشین
برق کابل از آب بیرون شود تا " سیاه روی شود هرکه در او غش باشد"
اینکه وردک بازگشت خود را چه گونه تعبیر و تفسیر می کند، مربوط خود او است و
اما او اگر اندکی وجدان داشته باشد، با دیدن به سیمای مظلومانهء هزاران انسان
گرسنه و رنجور و بلا کشیدهء افغانستان باید از شرم بمیرد؛ اما نه، مردم
افغانستان شناختی که از او و استفاده جویی های انعطاف پذیرانهء او دارند. بدین
باور اند که وردک گویا به سروقت طالبان رسیده است تا فریب و نیرنگ صدها مکتب
های خیالی دخترانه را به آنان بیاموزد و کمک های جهانی را به بودجهء نظامی
طالبان بریزد. بر مصداق نفی این سخن" میم زر ما تول زما" حق انتقال پول های خود
را هم پیدا کند.
این فاروق وردک ها بودند که از وجود فساد آلود و انحصار گرایانه و قومی محور
کرزی و غنی سود هنگفت بردند و به نام و نان و مقام رسیدند. با راندن افراد خوب
از دستگاه های کرزی و غنی چنان زمینهء استفاده جویی را برای خود هموار کردند که
مانند گاو های شاخ زن نیمه خرمن بازمانده از کنفرانس بن نخست را هم به باد
دادند و دموکراسی و آزادی بیان و سایر ارزش های مردم سالاری رارقربانی فساد و
تقلب های سازمان یافته نمودند. ممکن آقای وردک امروز بر کارنامه های دیروزی خود
نزد طالبان ابراز ندامت کند و دزدی های میلیون ها دالری خود را توطیهء آمریکا و
غرب به یگانه فرزند اهل و صالح وردک عنوان کند.
هرگاه وردک اندکی هم نام نیک می داشت و مردم بازگشت او را به افغانستان فال
نیک می گرفتند و آن را نشانهء اثرگذاری مثبت بر طالبان پس از برگذاری لویه جرگه
تعبیر می کردند. شاید این بار هم طالبان مانند گذشته او را گویندهء لویه جرگه
انتخاب کنند و در نتیجه سیاه رویی های خود را در او سفید کنند؛ اما باور اکثریت
در پیوند با بازگشت او از نیات فساد آلود طالبان پرده بر می دارد که استفاده از
فاسد ترین افراد در شریعت طالبانی امری روا و مجاز است؛ یعنی اینکه طالبان خلاف
ادعا های دین مدارانه استفاده از هر گونه ابزار نادرست را برای رسیدن به هدف
مشروع می شمارند. این در حالی است که رسیدن به هدف مقدس در اسلام استفاده از
ابزار نادرست نامشروع است.
اینکه فاروق وردک به کابل آمده، بر همگان معلوم است که او خواسته با این ورود
خود را غسل تعمید کند و از بار دزدی ها و فساد و خیانت های خود چیزی
بکاهد. شاید هم وردک فکر کرده که بابای فراری با دزدیدن
۱۶۹
میلیون دالر بررغم اعتراف های مقام های کاخ سفید از سوی سیگار برائت یافت و
آنرا به یک میلیون دالر تقلیل داد و او هم برذمه خواهد شد؛ اما او متوجه نشده
که سیگار دزدی او را انکار کرده نتوانسته؛ بلکه آنرا تا سطح یک میلیون دالر
تقلیل داده است. نه تنها این؛ بلکه او با مرور کار نامه های سیاهء غنی در یک
استقرای سیاسی به این نتیجه رسیده که طالبان او را عزیز خواهند داشت. اما وردک
شاید هنوز آگاه نباشد که غنی در سال
۲۰۱۴
و بویژه در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری با پا درمیانی آی اس آی به طالبان
وعدهء انتقال قدرت داده بود و به پاکستانی ها معاهدهء سیم خاردار را امضا کرد.
غنی خاین بر تعهد خود وفادار ماند و چند ماه پیشتر از سقوط تعهد خود را با رئیس
آی اس آی تجدید کرد و در
۱۵
آگست
۲۰۲۱
ارگ را به طالبان سپرد.
به همگان آشکار است، آنانی که بر می گردند، روی اهداف خاص و بیشتر برای نجات
دارایی های خود می روند. این افراد در کل روی اهداف از پیش تعیین شده به کابل
برمی گردند و پایگاه مردمی ندارند و در ضمن منفور مردم اند و آنان را مردم
افغانستان استفراغ می کنند. بنا براین بازگشت این افراد بدنام جز هزینهء
تبلیغاتی اثر بنیادی بر اوضاع شکنندهء افغانستان ندارد. چه رسد به اینکه مردم
حضور این افراد را در لویهء جرگه طالبان فال نیک گرفت و به تحولات بنیادی در
فیصله های لویه جرگه امیدوار بود. شگفت آور این که شماری هنوز هم خوشباورانه با
طالبان نگاه می کنند و آرزو دارند که طالبان از تمامیت خواهی های جاطلبانه دست
بر می دارند و تن به مشارکت سیاسی می دهند و بالاخره از سکوی نظام امارتی و یک
دنده و استبدادی و توتالیتر پایین تر می آيند و در یک نظام انتخابی دست در دست
مردم افغانستان می گذارند. طالبان به هر اندازه ایکه از صلح با مردم افغانستان
فاصله می گیرند، به همان میزان شکست آنان شتاب بیشتر پیدا می کند. یگانه راهء
نجات افغانستان کوتاه آمدن طالبان از تمامیت خواهی های جاطلبانه است. این
آقایان این آرزو را با خود در گور خواهند برد؛ مگر اینان نمی دانند که طالبان
در هیچ موردی هرگز با شخصیتی و گروه و قومی صلح واقعی نکرده و نمی کنند و کم
ترین انعطاف هم از خود نشان نخواهند داد. آنانی که در این زمینه ساده انگارانه
و خوش باورانه برای طالبان لابی گری می کنند؛ باید بدانند که این گونه تلاش ها
بیشتر بر مصداق این سخن" آب در هاون کوبیدن" است. این از دو حالت خالی نیست یا
اینکه این آقایان فکر طالبانی دارند و از فرط شرم ستم و جنایت و انسان ستیزی و
آموزش ستیزی و اسلام ستیزی طالبان ابراز نمی کنند و خود را به کوچهء حسن چپ زده
اند و یا اینکه از آدم های ساده اند که هنوز هم با آدم در بهشت نادانی ها تشریف
دارند. امید است که این آقایان اندکی از خواب غفلت بیدار شوند و از عقل یاری
بخواهند و برای رهایی از این شک به رسن وحی و یقین و نردبان اندیشه و تفکر چنگ
بزنند تا اندکی به خود آیند و با مردم مظلوم افغانستان تجدید عهد و پیمان
نمایند. یاهو