مهرالدین مشید
اسلام و قوم ابزار های ابریشمین در دست تروریزم طالبانی
طالبان یعنی یک گروه تروریستی و اسلام دشمن
جنایت های جنگی و کشتار های بیرحمانه و سر بریدن های ظالمانهء طالبان در پنجشیر
و اندراب ها و ورسج پرده از روی مکر و فریب این گروه دین ستیز به زیر افگنده و
ثابت می سازد که طالبان یک گروهء تروریستی و وابسته به شبکه های استخباراتی اند
و با اسلام و ارزش های اسلامی به کلی بیگانه اند. از جنایت های جنگی و نسل کشی
این گروه ستمگر و ظالم به خوبی آشکار می شود که این گروه بیرحم و انسان دشمن
بخاطر نابودی و تباهی افغانستان ماموریت استخباراتی دارد و تنها اسلام را چتری
برای روپوش کردن جنایت های تروریستی خود قرار داده است. این بیانگر این حقيقت
است که طالبان به هیچ خط-سرخی باور ندارند. از این رو رویکرد های تروریستی و
قساوت و بیرحمی طالبان چون؛ سر بریدن ها و مثله کردن ها و بریدن اعضای بدن
انسان ها به گونهء مستقیم و غیر مستقیم کار تازه نیست؛ بلکه این گروه افراطی و
سنت زده بیش از بیست سال بدین سو دست به این گونه جنایت های هولناک زده است.
حمله های وحشیانهء طالبان در چهارراهی زنبق و شاه شهید و هوتل کانتیننتال و
شفاخانهء محمد داوود و ده های مکان دیگر در شهر کابل و سایر شهر های افغانستان
هنوز در حافظه های مردم این کشور قرار دارد که هر یک از این حمله های انتحاری
جان ده ها انسان بیگناه را گرفته است و هزاران مادر و پدر و خواهر و برادر و
فرزند را در سوگ عزیزان شان بنشانده اند. هرچند احساس خشونت طلبی و ستمگری
حافظهء طالبان را ربوده و آنان را دچار خطرناک ترین از خودبیگانگی دردناک کرده
است. این سبب شده تا آنان افغانستان و مردم و منافع جلی و وحدت ملی و اقتدار آن
را قربانی منافع ملی و اقتدار ملی پاکستان نمایند. شدت این از خود بیگانگی است
که طالبان میان حکومت پاکستان و تحریک طالبان پاکستانی پا درمیانی کرده و میان
آنان میثاق صلح می بندند؛ اما بر روی مردم افغانستان شمشیر کشیده اند هر روز
انسان مظلوم این سرزمین را از تیغ می کشند. طالبان تلاش دارند تا زمینهء رفتن
گروه های تروریستی فعال طالبان پاکستانی از افغانستان بیرون شوند؛ اما به یقین
که پس از برقراری آتش بس هم طالبان پاکستانی به ساده گی افغانستان را ترک
نخواهند کرد. طالبان طی بیست و پنج سال گذشته، بویژه پس از سال
۲۰۰۳
آنقدر در افغانستان جنایت کرده اند که در تاریخ افغانستان کم پیشینه است. حال
جنایت ها و فجایع روز افزون هوش و فکر طالبان را به گروگان گرفته و از همین سبب
حافظه های آنان فلج گردیده است؛ اما مردم افغانستان بیاد دارند شاهد حوادث دل
خراش و جانگداز حمله های خونین و ضد انسانی طالبان بودند و هنوز هم هستند. آن
جنایت های وحشتناک طالبان و آسیب هایی که از آن بر جای مانده است؛ هرگز فراموش
نمی شود و نخواهد شد. طالبان که بوسیلهء شبکه های استخباراتی شست و شوی مغزی
شده اند و در دام وابستگی آنان اسیر اند؛ هرگز حافظه های آنان یاری نمی کند و
عقل شان قد نمی دهد تا از آن جنایت هایی که بر مردم افغانستان روا داشته اند،
احساس شرمساری و خجلت کنند؛ برعکس هر روز بیشتر تحریک می شوند و هارتر شده اند.
نمونه های وحشت و مزدوری و وطن فروشی طالبان را در پنجشیر و و اندراب ها و ورسج
و سایر محل ها بوضوح می بینیم و در خم چشمی رهبران آنان ذلت وابستگی ننگین آنان
به آی اس آی هویدا و آفتابی است. این خم چشمی های طالبان سبب شده که حتا در
حصهء مردم افغانستان مرتکب جنایت و قباحت فراتر از چنگیزیان و سایر مهاجمان و
حتا شاه شجاع ها و غنی های فراری تاریخ شوند. طالبان امروز با لشکرکشی هزاران
منگلی در رکاب تروریستان جهانی نه تنها سیاست " تفرقه بانداز و حکومت کن"
انگلیس قرن نوزدهم را در افغانستان عملی می کنند و بدتر از عبدالرحمان جلاد و
نادر خان غدار عمل می کنند؛ بلکه بدتر از آن صدها تروریست پاکستانی و عربی و
غیر عربی وابسته به القاعده و ده ها گروهء تروریستی خارجی به شمول تحریک طالبان
پاکستانی را به پنجشیر و اندراب و ورسج سوق داده اند که جنایت کنند و سر ببرند
و تا با مثله کردن از سرقطاران جنایت و قساوت در قرن
۲۱
حساب شوند.
شگفت آور اینکه طالبان با راه اندازی سفربری های قومی و بسیج نیرو ها و به فریب
کشاندن خلقی ها و اخوانی ها و جهادی و افغان ملتی ها و در کل شخصیت ها و حلقه
ها و گروه های چپ و راست و میانه از یک تبار به کمک مستقیم نظامیان پاکستان گام
های بلندی را برای قومی ساختن جنگ افغانستان برداشته اند. طالبان توانسته اند
با این مکر شماری را به دام خود بکشانند؛ اما اینکه آنان توانسته اند، پای
رفقای قدیم خلقی خود را مثل وزیری ها ودفاروق وردک ها به کابل بکشند، ممکن برای
مردم افغانستان آنقدر حیرت آور نباشد؛ زیرا وزیری عضو پیشین گروه خلق است و
خیانت این گروه افغانستان را به روزگار کنونی رسانده است. به همین گونه شخصیت
وردک بحیث شاه دزد مشهور و موسس مکتب های خیالی به همگان آشکار است؛ در حالیکه
وجود او ننگ است، بر جبین مردم افغانستان و بویژه پشتون ها؛ اما وجود او برای
تروریزم طالبانی مایهء افتخار است؛ اما شگفت آور این است که
طالبان حکمتیار و شماری دیگر را نیز به لابی های خوش خدمت خویش بدل کرده اند.
شاید شماری سیاستگران افغانستان که پیشینهء وابستگی مرگبار به پاکستان دارند؛
از سوی پاکستان تحت فشار قرار دادرند تا طالبان را به نحوی حمایت کنند. در این
میان شگفت آور این است که جهانیان نیز در برابر تمامی فریب ها و دروغ های
شاخدار طالبان واکنش جدی نشان نمی دهند و با آنان به نحوی بازی سیاسی می کنند.
طالبان یک گروهء تروریستی و افراطی اند که حتا به افکار سلفی هم باورمند نیستند
و مطابق به دستور های سلف چون امام حنبل و ابن تیمیه و ابن قیمیه و وهاب نجدی و
غیره هم چندان پای بند نیستند. چنانکه نشر کتاب "الامارات الاسلامیه و نظامها"
نوشته عبدالحکیم حقانی که از آن به عنوان مانیفست طالبان یاد شده افزون بر آنکه
از تناقض گویی ها و اندیشه های التقاطی آنان به امام های سلفی و غیر سلفی پرده
بر می دارد. نویسندهء آن حافظه اش را از دست داده و امیرالمونین را در حالی
قریشی خوانده است که ملاهبت الله قندهاری است. هدف از نشر این کتاب توجیه
جنایات طالبان است و اما طالبان طی سال های گذشته آنقدر جنایت های انسانی و
ضداسلامی را مرتکب شده اند که حتا گروه خوارج هم مرتکب آنها نشده است.
شاید به طالبان این يک امر عادی باشد؛ زیرا تروریسم از هر ابزاری سود می جوید و
به هیچ خط سرخی برای رسیدن به هدف پای بند نیست. از همین رو طالبان به هیچ
اصولی پای بند نیستند و از هر ابزاری برای رسیدن به هدف سود می جویند. بدقولی
ها و دروغگویی ها و وعده های فریب آلود رهبران طالبان گواهء آشکار بر حقیقت
آنان است. تروریزم طالبانی به یاری آی اس آی خیلی قشنگ توانسته شماری از پشتون
های بدنام و شاه دزد های معروف مثل فاروق وردک را هم به دنبال خود زیر نام قوم
بکشد و به این ترتیب خواسته که حتا از خیانت به قوم پشتون هم خودداری نکند و در
جنایات خود آنان را هم شریک بسازد. چقدر خطرناک است زمانی که تروریزم با قوم و
زبان پیوند نامشروع پیدا میکند؛ نتیجهء چنین ازدواج نامشروع جز تباهی و بربادی
افغانستان و نابودی وحدت و اقتدار ملی این کشور چیز دیگری در پی ندارد. حال با
مردم افغانستان است تا بدون آنکه زیر دهل آی اس آی برقصند؛ دست بدست هم داده و
برای نجات کشور و رهایی آن از چنگال تروریستان متحد و متفق شوند.
آنانی که امروز نظاره گر جنایات طالبان در افغانستان و بویژه در پنجشیر و
اندراب ها و مکان های دیگر اند و بجای مخالفت با طالبان، برعکس از جنایات آنان
استقبال کرده و بر آنان کف می زنند، بدانند که فردا نوبت آنان می رسد. در این
شکی نیست که اکنون آی اس آی توانسته تا با استفاده از ضعف ها تعصب ها و تبار
گرایی های کورکورانهء شماری پشتون های کوتاه نظر، آنان را برای رسیدن به اهداف
خود همرکاب طالبان کرده است و اما این ماهء عسل زود پایان می یابد و بدون تردید
پاکستان آخر داستان رفاقت " گاو زرد و شیر "را بر آنان عملی خواهد کرد و آنان
آخرین طعمهء آی اس آی خواهند بود. آنگاه پشیمانی سودی نخواهد داشت و همه چیز
دیر خواهد بود. در این داستان رفاقت شیر با گاو زرد تا آخرین طعمهء گاو های
سیاه پا برجا است و پس از آن نوبت گاو زرد فرا می رسد. نه تنها این؛ بلکه همه
باشنده گان این سرزمین بویژه آنانی که نظاره گر حوادث خونین و جنایت کارانهء
طالبان در اندراب هاو پنجشیر و سایر ولایت ها اند؛ فردا نوبت آنان نیز رسیدنی
است. طالبان به دستور آی اس آی با سیاست نفاق افکنانه به نحوی جنگ قومی و مذهبی
را در افغانستان به راه افگنده اند تا هر یک را جدا جدا مورد سرکوب قرار
بدهند. وعده های دروغین طالبان به شیعیان و مورد اهانت قرار دادن علما، اساتید
و طلاب حوزههای علمیه شیعه و اهل سنت تعطیلی و بازداشت مسئولان دفاتر مراجع
تقلید در غزنی و حملهء چند هفته پیش نظامیان طالبان، چماق در دست به دفتر شورای
علمای شیعه در کابل و در پیش چشم مردم در موجی از وعده های میان تهی آنان نشانه
های آشکار تفاوت عمل و گفتار طالبان است. ازبک ها و هزاره ها و بلوچ ها و ترکمن
ها و حتا پشتون ها و دیکران آگاه باشند که فردای نزدیک نوبت آنان است؛ زیرا
طالبان تحت فرمان آی اس آی عمل می کنند و پاکستان یک کشور مداخله گر و تروریست
پرور است. نظامیان پاکستان از صدور تروریزم و قاچاق مواد مخدر افغانستان سود
هنگفت بدست می آورند. حالا که نظامیان پاکستان پس از چهل سال به افغانستان دست
یافته اند و ناگزیر اند تا آن را با چنگ و دندان محکم بگیرند. وابستگی های
سیاسی و نظامی طالبان به پاکستان آشکار است و موجودیت ده ها گروهء تروریستی دست
ساخت نظامیان پاکستان در افغانستان گواهء آشکار این ازدواج نامشروع است. فعالیت
های نامتعارف و خلاف اصول دیپلوماسی منصور احمد به نام سفیر و اما در نقش
وایسرا در کابل از وابستگی مرگبار طالبان به پاکستان پرده بر می دارد و
افغانستان را به گونهء اجنسی های پاکستان در کابل اداره می کند تا افغانستان را
به تروریستان بدل کند.
نظر به گزارش های سازمان ملل، افغانستان اکنون به مرکز فعالیت بیش از
۲۲
گروه تروریستی به شمول القاعده، لشکر جنگوی، لشکر طیبه، سپاه صحابه تبدیل شده
است. چنانکه تروریستان وابسته به القاعده در پنجشیر دیده شده اند. در این گزارش
آمده است که القاعده در پشت رهبری طالبان قرار دارد و تمامی جنایت های آنان را
مدیریت می کند. چنانکه چند روز پیش ایمن الظواهری با رهبر غایب این گروه تجدید
پیمان کرد و این نشان دهندهء روابط تنگاتنگ طالبان با القاعده و سایر گروه های
تروریستی است. بر بنیاد همین رابطه ها است که گفته می شود، القاعده در تبانی با
طالبان و سایر گروه های تروریستی کشور های غربی را مورد حمله قرار خواهد داد.
مراکز فعالیت های این گروه های تروریستی دیروز پاکستان بود و امروز همه را به
افغانستان سوق داده است؛ زیرا پاکستان یک کشور تروریستی و تروریزم محصول
نظامیان این کشور است. پیشینهء مداخلهء پاکستان در افغانستان ثابت کرده که این
کشور دشمن درجه یک صلح و ثبات در افغانستان است. هدف اصلی نظامیان پاکستان مثلی
که دیروز از نهضت جوانان مسلمان و بعد مجاهدین استفاده های سياسی و اقتصادی
بخاطر رسیدن به عمق استراتیژی در جنگ باشند بود و اکنون از طالبان چنین انتظار
را دارد. مردم افغانستان از خم چشمی های رهبران طالبان به نظامیان پاکستان خوب
آگاهی دارند و می دانند که چگونه پشت خود را به نظامیان پاکستان خم کرده و برای
آنان آرام گرفته اند و اما با شمشیر های آخته بر مردم افغانستان حمله ور می
شوند.
این موج سواری ها هیج گاهی نمی تواند، چهرهء اصلی طالبان را پنهان کند و بلکه
برعکس هر روزی که از سردمداری طالبان در افغانستان می گذرد؛ چهرهء طالبان عریان
تر و مشت های شان بازتر می شود. رویکرد های ترفند آلود و جنایت بار طالبان در
افغانستان بیانگر این حقیقت است که طالبان یک پروژهء استخباراتی و وابسته به
بیگانه ها است و ماموریت دارند تا افغانستان را به ایالت ششم پاکستان تبدیل
کنند. ورود طالبان در تبانی با غنی و با پا در میانی آی اس آی و حتا در پشت
صحنه آمریکا و پی آمد های عمدی و دست ساخت آن که انفجار جامعهء افغانستان را
زیر نام تخلیه در بر داشت؛ همه از یک سناریوی کلان آب می نوشند که طالبان بحیث
جاده صافکن و کارگزاران آن انتخاب شده اند. به صراحت گفته می توان که دانش
ستیزی و آموزش ستیزی طالبان و خشونت آفرینی ها و جنایت های پی در پی آنان و
محروم ساختن زنان و دختران از کار و آموزش و از بین بردن نظام اداری و سیاسی و
اقتصادی افغانستان زیر چتر ابریشمین اسلام، در اصل برنامهء استخباراتی است که
افغانستان را به بهشت تروریستان و جهنم مردم آن بدل کرده است. دلیل آشکار آن
رویکرد های آموزش ستیزانه و زن ستیزانهء طالبان برضد زنان و تحقیر و توهین زنان
و مردان افغانستان زیر چتر شریعت و اسلام است که با دستور ها و احکام دین اسلام
سازگاری ندارند. هرگاه مردم افغانستان یک دست و متحد برضد طالبان بسیج نشوند و
خواه و ناخواه هر گروه و هر قوم و پیروان هر مذهب قربانی پروژهء خطرناکی خواهند
شد که افغانستان را در آیندهء نه چندان دور به میدان جنگ نیابتی جدید در راستای
عمق استراتیژی پاکستان و سیاست های راهبردی آمریکا در مبارزه با برتری جویی های
اقتصادی چین و بلند پروازی های تسلیحاتی روسیه بدل خواهد کرد. یاهو