م. نبی هیکل
با تاسف فراوان باید در همین آغاز سخن اذعان کرد که روشنفکران افغان با مباحثات مستدل میانه خوب ندارند زیرا، مباحثات دو خصیصه عمده و کلیدی دارند: نخست بیانگر موضعگیری های متفاوت اند و د و دیگر هدف آنها افهام و تفاهم و در نهایت رسیدن به یک توافق است. روشنفکران افغان با هردو خصیصه نتوانسته اند در همزیستی زندگی نمایند.واقعیتهای زندگی این ادعا ها را ثابت کرده اند. موضعگیری های متفاوت و متضاد در میان ما به دو معنا تعبیر میشوند: در یک معنا موضعگیری ما چون اغلب سالمترین و عاقلانه ترین است با حیثیت و ابروی ما گره میخورد. دوم به معنای نقد و انتقا د است، و این نقد در هیچ جامعه ای سیمای خوب ندارد و بحیث خصومت پنداشته میشود. به عنوان یک گواه که حد اقل بیست سال بصورت مکرر ادعای فوق را ثابت کرده است از مباحثات میان اعضای سابق چپ و راست سیاسی میتوان یاد کرد. آنها در بیست سال نتوانستند با آن دو خصیصه بسازند.
زمانی که احزاب چپ متضاد وجود داشتند، مشخصه های (تفگر گروپی) بیانگر این بودند که پرچمیها با خلقی ها و آن دو با ستمی ها و شعله ای ها اختلاف فکری داشتند زیرا هریکی موضعگیری خود را بهتر و عاقلانه تر میدانست. دلایل این وضعیت آشکار اند و در اینجا بر آنها بحث نمینمایم.
یاد دهانی مثال دوم و سوم را نیز دارای اهمیت میدانم. در بسیاری از مباحثات مبارزان چپی در فیسبوکدر سالهای متعددآگاهانه و هدفمند وارد مباحثه شدم. دو خصیصه پیوسته تکرار میشدند. شرکت کنندگان بحث که همه همسنگران قدیمی بودند شما را نادیده میگرفتند گویی مگسی هم وارد بحث نشده است. و در بحث ها تنها و تنها توصیف را میتوانستید شاهد باشید نه تفکر انتقادی را.
ذکر این حقایق عاری از سودمندی نیست. مثال سوم ما را به موضوع اساسی این مقاله میرساند. شاید خواننده ای به یاد داشته باشد که از چند سال به دینسو یک فراخوانی را زیر نام (تفاهمنامه) بصورت مکرر در سایت آریایی نشر کردم و مقالاتی نیز در آن مورد نوشتم و از سایر ین خواستم آن را به هدف غنامندی، نقد و مور د بحث قرار دهند. از سنگ صدا برآمد اما از روشنفکر افغان نه!
در همین هفته مقاله ای ازآقای میر عبدالواحد سادات زیر عنوان (تحقق مشی ملی) در سایت آریایی به نشر رسیدکه در این مقاله میخواهم آن مقاله رامورد بحث قرار د هم.
مقاله آقای سادات را زیر دو عنوان بصورت مختصر مورد بحث قرار میدهم وامیدوارم این مساله مهم ملی توسط دیگران نیز مورد بحث قرار داده شود. این دو عنوان عبارت اند از:
۱. ماهیت مشی ملی و۲ . درک ما از مشی ملی.
۱. ماهیت مشی ملی
در مقاله آقای سادات، مشی ملی به تشکیل دولتهای ملی و دموکراسی بخصوص انتخابات عمیقآ پیوند زده شده است.او مینویسد:
مشی ملی ھمزمان با پیدایش دولتھای ملی ، بمیان آمد. وقتی کھ در اروپا زندگی شھری رشد کرد وطبقۀ جدید (بورژوازی) علیھ متنفذین محلی (فیودال ھا) ، قدعلم کردند ،مناسبات جدید اقتصادی ظھور
کرده بود و ترکیب جدید اجتماعی ، زمینۀ بروز قدرتھای مرکزی را نیزمھیا میساخت. این قدرتھا ،اطراف و اکناف یک سرزمین را تحت پوشش قرار داده و در قالب دولتھای ھمگانی تبارز کردند...با راه یافتن دیموکراسی در حیات سیاسی و اجتماعی و انتخاب شدن رھبری دولتھا بھ اساس ارادۀ
آزادانۀ انسانھا ، قوانین ھم از جانب اورگانھای قانونگذاری در فضای آزاد سیاسی ، وضع شدند. درقوانین نافذ شده ، مزید بر حقوق و مکلفیت ھای اتباع ، " مشی سراسری" یا بھ مفھوم دقیق آن "مشیملی" ھم بازتاب یافت .
این باور دارای این دشواری است که با این کار ما ملت را بحیث یک سازمان سیاسی بیشتر درنظر میگیریم نه بحیث یک جمعیت انسانی در یک سرزمین معیین.ملتها وجود داشتند و دولتها نیز . دولتهای امروزی نیز مانند دولتهای سابق عبارت از حاکمیت های ارضی اند. امپراتوریها دولتهای ملی نبودند اما دولت و حاکمیت ارضی بودند. اتحادیه اروپا و ناتو نیز حاکمیتهای ارضی امپریالیزم اند.
در رابطه با دموکراسی و انتخابات باید پذیرفت که اینها ابزار حاکمیت سیاسی اند و کمتر مرجع بیان اراده ملی اند تا مشی ملی را طراحی نمایند. دو مساله قابل دقت اند: اول اینکه قوانین اساسی بحیث وثیقه ملی و هر نوع مشی ملی بیانگر منافع حاکم و تحت تاثیر ذهنیت حاکم شکل میگیرند. دوم انتخابات میکانیزم تولید مشروعیت است. به انتخابات امریکا توجه کنید وقتی خود آنها از مداخلات روسیه و چین صحبت میکنند.
مقاله آقای سادات دشواریهای زیادی دارد اما هم اکنون به مهمترین آنها اکتفا مینمایم.
مهمترین مساله این است که آقای سادات در جای دیگر مینگارد :
برای ساختن چنین یک مشی ملی باید خود طراحان ، دارای احساس ملی و فکر ملی باشند. ساختن مشی ملی بوسیلۀ خارجی ھا یا کسانی کھ بخاطر ملحوظات شخصی و مادی ، استخدام شده و کدام احساس مسئولیت وجدانی در قبال جامعۀ افغانستان ندارند ، کار بی نتیجھ است .
۲. درک ما از مشی ملی
حقیقت این است که نه قانون اساس و نه انتخابات میتواند مشی ملی را طراحی نماید نه آنانی که دارای احساس ملی و فکر ملی نباشند. پس باید پرسید این مشی ملی چیست و چگونه شکل میگیرد؟
مقاله آقای سادات به ما مواد کافی برای تفکر فراهم مینماید تا درک خود را از مشی ملی شکل دهیم. مشی ملی بدون تشخیص منافع ملی نمیتواند فرمولبندی گردد. با آقای سادات موافقیم که برای طرح مشی ملی باید فکر ملی داشت.
دشواری کار ما در افغانستان از آنجا ناشی میگردد که ما فاقد وحدت دید ملی هستیم زیرا تعدادی از روشنفکران ما از ملت بودن انکار میکنند و مدعی اند که( ما هنوز ملت نشده ایم). این ادعا اساس منطقی و علمی ندارد و از این اشتباه ناشی میگردد که ۱. این آقایان تعریف سیاسی و تعریف های دیگر ملت را نادیده میگیرند و ۲. درک آنها از هویت تنها قومی و اتنیکی است و بیخبر اند که هر فرد دارای هویتهای افقی و عمودی است. به گونه مثال هویت فر دی مستقل اسم و تخلص فرد است، اما این فرد همزمان میتواند کمونیست باشد یا سنی یا شیعه یا معلم و یا سیاستمدار، پسر یا پدر ، همسر یا برادر ، تاجیک باشد یا پشتون. زیرا هویت آنچه است که ما خود را بدان وسیله معرفی مینماییم و ما را دیگران به آن صفت میشسناسند. وقتی شما در خارج باشید هرچه بگویید خراسانیم میگویند مهاجر افغان. اما حساب اقلیتها به گونه دیگر است و در افق هویت های فردی و یا میسو قرار میگیرند. عناصر کلیدی مشی ملی به نظر اینجانب منافع ملی و مشخصه های فرهنگی اند و ذهنیت حاکم آن را تعیین مینماید.
تا زمانی که ما دید ملی را بحیث یک دکترین ایجاد نه نماییم مشی ملی نمیتواند شکل گیرد مگر اینکه حکومتها چیزی را به نام ملی فرمولبندی نمایند. بنابرآن، ما نخست به یک دید واحد ملی یا یک کود رفتاری نیاز داریم تا بر اساس آن مشی ملی شکل گیرد . پاتریوتیزم و ناسیونالیزم یک نمونه متبارز اند.
تفاهم نامه ای را که اینجانب سالها قبل طرح و در معرض بحث قرار دادم بهترین بدیل را برایی این کار فراهم مینماید. جانمعه روشنفکری افغان میتواند آن تفاهمنامه را مورد بح قرارداده غنامند سازند و آن را به دید واحد ملی در عمل مبدل سازند. وحدت فکری باید از جامعه روشنفکری آغاز گردد زیرا این روشنفکران یک جامعه اند که آگاهی میدهند، تربیت مینمایند و بسیج مینمایند.