هدايت حبيب

 

آيا داوری زلمی خليلزاد وانجمن حقوقدانان افغان دراروپا در مورد طالبان درست است؟

خليلزاد در پاکستان وانجمن حقوقدانان افغان دراروپا طالبان مزدور آی. اس. آی را به توافقات قطر و قانونمداری دعوت وپايه های حاکميت جنايتبارآنان را تحکيم می بخشند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

زلمی خلیلزاد در نشست امنیتی اسلام آباد ادعا کرد که طالبان در ایجاد ساختار سیاسی حکومت کنونی مطابق توافقنامه دوحه عمل نکرده است. وی افزود: خروج امریکا از افغانستان با برخی از گزینه های مثبت و منفی مواجه است و همه ما در آن نقش داریم. مثبت آن این است که جنگ در کشور پایان یافته است و حکومتی وجود دارد که همه افغانستان را اداره میکند؛ اما منفی آن نیامدن حکومت مشروع بر اساس توافق که جنگ امریکا را پایان بخشید است و باید از طریق گفتگوهای میان افغانان حکومتی بوجود میآمد که فراگیر میبود، اما چنین نشد.

آقای خلیلزاد خوب می داند، که با تهاجم طالبان و مليشای پاکستان به کابل، تداوم اشغال بيست ساله کشورما بوسيله ی امريکا و ناتو به جنرال های خون آشام اسلام آباد و مزدوران طالبی آنها، دوره تسليمی داده شد و کشورما مانند یک کشتی ای طوفانی دراوقيانوس پرتلاطم چال و فریب امریکا و متحدين غربی ـ عربی و پاکستانی درحالت غرق شدن است. این که به سخره می خورد و همه ساکنين آن غرق می شوند ويا فرزندان کوهپايه های هندوکش، بابا، پامير و البرز با دهستانهای شمال و جنوب و شرق و غرب؛ کشور شان را نجات داده به سرمنزل مقصود می رسانند؛ آينده اش هنوز روشن ديده نمی شود.

اما، جناب خلیلزاد، از کنار حوادث خونباری گذشته چشم پوشی می کند، که روزانه دهها نفر توسط طالبان به عناوين مختلف دستگير، شکنجه و تيرباران می شوند و حتا جنازه های آنان به فاميل های شان تحويل داده نمی شود؛ زنان و دختران از رفتن به کار و مدارس و دانشگاهها محروم و محکوم به زندان منازل شده دربرابر خواست های مشروع آنان با نوک برچه و تفنگ پاسخ داده و شماری را سربه نيست می کنند؛ مردم از فقر ـ بيکاری ـ بيماری و انواع مصائب ناشئ از اين وضع، داد و فرياد می زنند؛ همين ديروز در اخبار تلويزيون افغانستان انترنشنل گفته شد، که نيمی از شهروندان افغانستان تلاش دارند تا سرزمين زادگاه خويش را از اثر ظلم و ستم بی حد و حصر طالبان رها کرده به کشورهای بيگانه زندگی در غربت را پيشه کنند؛ يعنی افغانستان به يک زندانی که درآن، زندان بانان، نان هم برای زندانيان ندهند، تبديل شده است. اما جای بسيار شرم است که وی ادعا می کند که جنگ در کشور پایان یافته است و حکومتی وجود دارد که همه افغانستان را اداره میکند.

وليک وی درباره سر بریدن ها، اعدام های صحرایی و ضرب و شتم هزاران مردم بيگناه، وقوع قتل های هدفمند افسران و کارمندان دولت پيشين، قتل عام مردم در پنجشیر و تفتیش خانه به خانه، کوچ اجباری در پنجشیر و قندهار، لت و کوب معترضان زن و ژورنالستان در افغانستان وتحقير و توهين هنرمندان؛ بستن دروازه هنر؛ موسيقی و سينماها و... هيچ حرفی برزبان نمی آورد و گويا اين که در افغانستان و در زير جنده ی طالبان امن وآسايش حکمفرما بوده همه مردم به اشغال پاکستان و طالبان عصرحجر بيعت کرده اند.

نه خير آقای خليلزاد! هم اکنون قيام های مردمی در شمار زيادی از ولايات مرکزی گرفته تا شمال شرق ـ شمال غرب ـ هزاره جات ـ غرب و جنوب غرب کشور،عليه اشغالگران پاکستان و مزدوران طالبی آنها آغاز شده و روز بروز در حالت اوج گيری است.

شما همه اين رستاخيز عظيم ملی و مردمی را ناديده گرفته می پنداريد، که مالک اين سرزمين شما هستيد و آن را طی قباله ای در دوحه قطر به دولت پاکستان و طالبان مزدبگير آن بفروش رسانيده و هيچ مقاومت و رستاخيزی وجود نخواهد داشت.

از خليلزاد انتظار ازردگی وجود ندارد. زيرا وی بحيث يک کارمند مزد بگير وزارت خارجه امريکا دستور آن کشور را در بيست سال اشغال مو بمو تطبيق نموده وهم اکنون نيز حامی پيامی بوده است. اما جای بسيار تأسف اين است که انجمن حقوقدانان افغان در اروپا به عوض اين که اشغال کشور خويش را توسط جنرال های پاکستان و رفت و آمد هفته وار رئيس آی. اس. آی و وزير خارجه آن کشور را در کابل و کندهار بشدت تقبيح کند؛ جنايات روزانه طالبان مزدور را افشاء و مردم را به عدم اطاعت وحرکت های مدنی عليه آنان دعوت و زمينه را برای رستاخيز ملی سراسری در ۳۴ ولايت افغانستان مساعد سازد؛ برعکس اين اعجوبه ی عصر حجر را به قانونمداری و تفکر عصر تسخير کيهان دعوت و برای آنها دو پيشنهاد: قانون اساسی سال ۱۳۴۳ دوران سلطنت محمد ظاهرشاه سابق ويا قانون اساسی دوران اشغال امريکايی ها را توأم با رعايت احکام قانون جزا و مدنی دوران جمهوريت سردار محمد داوود خان را به پيشگاه شان تقديم ومنظوری آن را استدعا می نمايد.

مگر انجمن حقوقدانان خاستگاه تدريسی و تربيوی طالبان را نمی داند؛ کارکردهای پنج ساله دهه نود آنها را فراموش کرده است؛ جنايات بيست سال اخير آنها را هم به ياد ندارد؛ استادان مدارس ديوبندی آنها را نمی شناسد؛ تغيير بيرق سه رنگ ملی افغانستان را توأم با تغيير نام جمهوريت به امار اسلامی هم بی ارزش می پندارد؛ روی تمام جنايات هفت ماه اخير آنها که گوشه ای از نمونه های آن در بالا ذکر شد، چشم بسته همه را مثل تصميم پارلمان افغانستان در زمان کرزی، مورد عفو قرار می دهد. مگرنتيجه گيری از اين فراخوان را نمی داند، که اين نبشته درحقيقت امر بيعت نمودن به تنظيم طالبان و سعی نمودن به استحکام پايه های حقوقی آنان در امر تداوم حکمرانی جنايتبار آنها در افغانستان بوده است و بس؟

تأسف بزرگتر ديگر اين که درپای اين بيعت نامه، نام های شمار زيادی از شخصيت گران ارج چون: سيد اکرام پيگير ـ جنرال محمد آصف الم ـ دستگير صادقی ـ محمد عارف عرفان ـ دکتر حبيب منگل ـ دکتر طلا پاميرـ عبدالله اسپنتگرـ سيد عسکر نجم ـ محمد حريف " حريف" دوکتور نظیفه توخی... هم ذکر شده است.

تا جايی که اين ذوات محترم را می شناسم؛ هيچ کدام آنها برای يک روز هم طرفدار تداوم اشغال افغانستان توسط پاکستان و حاکميت جنايتبار اين شاگردان مولانا فضل الرحمان پاکستانی نبوده هريک اين شخصيت ها در صحبتهای گفتاری و نوشتاری خويش اين ها را به مثابه ی مزدوران سازمان آی. اس. آی پاکستان، به مردم افغانستان و جهانيان معرفی و افشاء نموده اند.

من باورندارم که اين دانشمندان فرهيخته ی کشورما اين متن فراخوان را خوانده وبا درونمايه ی آن موافقت خويش را ابراز نموده باشند.

با آنهم؛ نمی دانم که من مرتک اشتباه شده ام ويا انجمن حقوقدانان افغان مقيم اروپا!

شما خوانندگان عزيز چگونه می انديشيد؟

 

 

  


بالا
 
بازگشت