انجنیر نجیب الله داوری

 

قوماندان کودتای ۷ ثور کی بود

جنرال رفیع جواب بدهد

سردمداران کودتای 7 ثور 1357  کودتای مذکور را تحول و چرخش عظیم  تاریخی در تاریخ کشور ما قلمداد میکردند. اگر منصفانه قضاوت کنیم راست میگفتد، زیرا کودتای مذکور واقعاً چرخش بزرگی بود به سوی بدبختی، دربدری، خاک بسری، ویرانی های گسترده مهاجرت های ملیونی، فقرعمومی، گرسنگی و بلاخره عقب مانی مردم افغانستان از کاروان تمدن جهان حد اقل برای نیم قرن و حتی بیشتر ازآن.  مهمتر اینکه این ماجراجوی روعننفکرانه طی بیشتر از چهار دهه  ملیونها انسان را در چندین نسل بقربانی گرفت، ختم این قربانی گرفتن ها هنوز در پرده ابهام قرار دارد و معلوم نیست که چند نسل دیگر را به قربانی میطلبد.

طی چهار دهه اخیر کتابها، رساله ها، مقالات و نوشته های زیادی توسط تعداد زیادی تاریخ نگار، پژوهشگر و نویسنده  بزبانهای مختلف دنیا به ارتباط کودتای ثور، شکل گیری و وقوع آن بچاپ رسیده است. از جمله تعدادی از اعضای بوروی سیاسی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق به ارتباط  کودتای مذکور خاطرات و سخنانی را برشته تحریردرآورده اند. اما از جمله نظامیانی که شخصاً وعملاً  در عملیات نظامی کودتای ثور دخیل بودند، تنها جنرال عبدالقادر به این ارتباط  و چگونگی نقش خودش در کودتا حرفهای ارائه کرده است؛ بقیه بازی گران نظامی کودتا که در قید حیات اند چون اسدالله سروری، جنرال سید محمد گلابزوی، جنرال محمد رفیع، جنرال امام الدین وغیره هنوز سکوت برلب زده و هرگز حاضر نشده اند تا ناگفته های پس پرده اجرای عملیات نظامی در توطئه علیه جمهوری اول را افشا کنند، که با این خاموشی مسوولیت عظیم تاریخی را پیوسته  بدوش میکشند.


 
اما قوماندان کودتای ثور کی بود؟

از 44 سال قبل تا امروز از حفیـــظ الله امیــن بعنوان قوماندان کودتای ثور نامبرده میشود. اینکه امین در جلب و جذب تعدادی از افسران با قابلیت آتش در اردوی افغانستان تحرکات بیش از حد داشت و بعداَ در همکاری و رهنمایی سازمانهای جاسوسی و استخباراتی شوروی توطئه علیه داوود خان را با زیرکی خاص به قوام رساند، به یکسو؛ اما امین هیچ وقت صاحب منصب یا افسر نظامی نبود و هرگز تجربه نظامی نداشت- از سوی دیگر امین در روز کودتای ثور ساعت 6 صبح زندانی شد، موصوف عملاً در کدام قطعه نظامی حضور بالفعل  نداشت تا نظامیان کودتاچی را سوق- اداره و رهبری کند. در حالیکه هرحرکت نظامی خصوصاً جنگی به قوماندان حاضر و بالفعل در صحنه جنگ ضرورت دارد، پس چه کسی حرکت نظامی 7 ثور را قوماندانی یا فرماندهی کرد؟

عبــدالـوکیـــل سابق عضو بوروی سیاسی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، وزیر خارجه، وزیر مالیه و سفیر افغانستان در ویتنام در کتاب خاطرات اش تحت عنوان «از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان» در حالیکه تلاش نموده خود را در توطئه و سقوط رژیم داکتر نجیب الله تبرئه نماید؛ ناگفته های بسیاری از تاسیس تا اضمحلال حزب دموکراتیک خلق از جمله توطئه علیه جمهوری اول را برای بار نخست  بمیدان کشیده است که میتواند مورخین را در امر پشت پرده توطئه و سقوط رژیم جمهوری محــمد داوود خان کمک نسبی رساند.

وکیل در صحفه 307 کتاب مذکور مینویسد " نطفه سیاسی و عملیاتی کودتای هفت ثور از مدتها قبل طرحریزی و سنجیده شده بود، چنانچه همآهنگی میان پنج مهره اصلی و چند تن دیگر قیام کنندگان چنان دقیق، پیچیده و ماهرانه تنظیم گردیده بود که خطر افشا شدن آن وجود نداشت."

 او اضافه میکند  " در حالیکه از نقش امین و بدست گرفتن ابتکار توسط موصوف نباید منکر بود، ولی اینرا هم باید دانست که ترتیب، تنظیم وعملی نمودن این پلان با در نظر داشت بعضی مسایل از توانایی و صلاحیت فردی امین نیز بالا تر بود."

اما  قبل از آن وکیل در صفحه 263 کتاب مذکور حکایه دارد که یکی از رهبران حزب دموکراتیک خلق در اوائل خزان سال 1356 هجری خورشیدی از وی تقاضای ملاقات خصوصی با محمـد رفیـع را کرده و درضمن از من (وکیل) درخواست نمود که بعد از این ارتباطات حزبی و سازمانی  را با رفیع قطع کنم.  درآنوقت محمد رفیع برتبه جگړن در بست دگروال در حالی درستیــزوال یا رئیس ارکان قوای چهار زرهدار وعضو شاخه پرچم حزب دموکراتیک خلق بود که عبدالوکیل شخص یا رفیق ارتباطی وی با حزب بود.
قطع ارتباط با رابط حزبی و سازمانی  بدین معنی است که رفیع به آنجا های دیگر معرفی و دیگر ضرورت
نداشت تا در جلسات حزبی – سازمانی حاضر شود.

وکیل در برگ 264 کتاب مذکور ادامه میدهد که در اوایل ماه حوت 1356 هجری خورشیدی شبی ناګهان رفیع به منزلم آمد  اظهار کرد که:
- خانمم مریض است و برای معالجه باید ویرا به مسکو ببرم .
برایش ګفتم
:
-  گرچه من داکتر نیستم ولی چند باری که ویرا در این اواخر دیدم ظاهراً مریضی جدی در سیما وی به نظر نمیرسد.
رفیع درجواب گفت:

- به هرحال باید ویرا برای معاینات و تداوی به مسکو ببرم.
گفتم:

 - هوای مسکو سرد است، چرا هند نیمروئید؟ - آنجا هوا خوب است.
وی خندید و گفت:

-  حالا همه کارها خلاص است و باید به مسکو بروم.   
وکیل در صفحه 265 ادامه میدهد

در اواخر ماه حوت  سال 1356  ضمن مسافرت شخصی به اتحاد شوروی در شهر کیف در هوتلی رفیع را ملاقات کردم. رفیــع در ابتدا مضطرب و پریشان بنظر میخورد، حواسش پرت بود و آن رفیعی که سالها میشناختم نبود، حاضر نبود در هیچ موردی در اتاق با من صحبت کند، بنابرآن گفت:
-  خوب است که بیرون برویم و کمی از هوای تازه تنفس کنیم.
در بیرون هوا سرد بود
و صرف چند دقیقه در اطراف هوتل قدم زدیم. چون اولین سفر ما به اتحاد شوروی بود، برای هر دوی ما همه چیز نو و قابل تعجب بود. فکر کردم که رفیع تحت تاثیر پیشرفت و برخورد شیوه زندگی و شرایط آنجا قرار گرفته است. به این علت است که وی حالت عادی ندارد. بسیار خودمانی و برهنه از وی سؤال کردم:

-آیا در وزارت دفاع اتحاد شوروی یا مراجع دیگر کسی را دیدی و ملاقات نمودی؟

دفعتاً در چهره اش تغیر بزرگی نمایان شد. گویا من با این سؤال حواسش را دگرگون ساختم. ولی مانند همیشه خنده سرداد و گفت:
- برای تداوی خانمم اینجا آمده ام.  

در این شکی نیست که حفیظ الله امین بعنوان یکی از پنج مهره اصلی، اما درشت در تشویق و تحریک نظامیان جناح خلق در بیرون از بارک های نظامی در امر توطئه و کودتا علیه رژیم جمهوری اول نقش عمده واساسی را بازی کرد.
اما
جګړن محمد رفیع منحیث درستیزوال و سرپرست قوماندانی قوای چهار زرهدار فرمان اجرای کودتا  را در حالی صادر کرد که با مسوولین شاخه نظامی پرچم چون نوراحمد نور و عبدالوکیل ارتباط نداشته و همزمان رهبری جناح پرچم نیز از وقوع کودتا بیخبر و از سوی توطئه گران جناح خلق عمداً در تاریکی گذاشته شده بود.

دلیل آورده میشود که قیام یا کودتا توسط اسلم وطنـجار به اطلاع محمد رفیع رسانیده شده بود. اما درخواست یا امر اجرای کودتا توسط جگړن محمد اسلم وطنجار از جگړن محمد رفیع را بدلایل ذیل میتوان قویاً رد کرد.
1- محمد رفیع در بست دگروال و درستیزوال قوای چهار زرهدار در غیابت سرور نورستانی منحیث قوماندان کُل قوای قوای مذکور- عجالتاً تا برگشت سرور نورستانی در چوکی جنرالی اجرای وظیفه میکرد، در حالیکه  محمـد اسلـم وطنجار در چوکی دگرمن  قوماندان یکی از کندک های قوای مذکور بود. بناً در قوانین نظامی یا عسکری غیر ممکن است که یک دگروال یا جنرال از دگرمن تحت امرش اطاعت کند.
2- بند اول را بخاطر حضور رفیع و اسلم در یک حزب یا سازمان فکری میتوان تا جایی تأمل کرد و میپذیریم که رفیع درخواست اسلم وطنجار را بخاطر منافع حزبیکه هر دو عضو آن بودند، قبول کرد. اما در حالیکه جناح های خلق و پرچم درست ده ماه قبل از کودتا تحت فشار سفارت شوروی با هم وحدت فـزیکی کرده و هنوز شکاکیت ها و کدورت های ماقبل وحدت کاملاً رفع نشده و در اثر همین شکاکیت ها - سازمان های حزبی از هم دور نگه داشته شده بودند، مگر رفیع پرچمی اینقدرآدم سـاده بود که بدون هدایت از چینل ارتباط نظامی شاخه پرچم (هر چند دیگر ارتباطی در کار نبود) دفعتاً دستور یا خواهش اسلم وطنجار خلقی را در امر راه اندازی و صدور فرمان کودتا بپذیرد؟ به اضافه اینکه اسلم وطنجار بخاطر اشتراک در کودتای ناکامِ دیگر برهبری جنرال احمدشاه عملاً صاحب منصب مشکوک حضور داشت.
3- هرچند رهبری شاخه پرچم با رهبری جناح خلق در امر عکس العمل اعضای حزب در اردوی افغانستان در صورت بروز هرگونه حادثه غیرمترقبه علیه اعضای بلند پایه حزب گفت و شنود های داشتند، اما رهبری پرچم تا امروز ادعا دارد که از طرح و وقوع کودتا بیخبر بوده است.  در اینصورت با جرئت میتوان گفت که  جگ
ړن رفیع هرگز از سوی جناح پرچم در امر راه اندازی کودتا پیامی دریافت نکرده بود.
4- در صورتیکه قوماندانان و درستیزوال های قطعات بصورت عموم در شرایط نورمال از اجرای نوکریوالی شب معاف هستند، چرا جگ
ړن رفیع در شبی که فردای آن کودتا راه اندازی شد - در قوای چهار زرهدار حضور داشت.

5 - گفته میشود که دگروال محمـــد ســـرور نورستانی قوماندان قوای چهار زرهدار و وفادار به محمـــد داوود خان که قبلاْ به بهانه مریضی، خود یا عمداً از صحنه دور - و برای تداوی به اتحاد شوروی فرستاده شده بود. در حالیکه  کاملاً صحت یاب گردیده بود؛ الی وقوع کودتای ثور از سوی دوکتوران روس قصداً از بستر شفاخانه رخصت نگردید.

اینها همه میرساند که جـگړن رفیع نیز بمانند حفیظ الله امین و دگروال قــادر یکی از پنج مهره اصلی در اجرای کودتا علیه رژیم داوود خان بوده است. و دستور کودتا هم از جای دیگر طور جداگانه به هر پنچ مهره اصلی کودتا صادر، تا در روز 7 ثور بساعت معین اقدام کنند. بدون هرگونه تردید حفیظ الله امین هم بعد از دریافت دساتیر لازم از شبکه خاص جی.آر.یو موضوع را توسط پسرش عبدالرحمن به بریدگی ســـید محمـــد گـــلابــــزوی و از آنطریق به سایر افسران رابط ابلاغ نمود. بناً میتوان اذعان کرد که سفر دوماه قبل محمــد رفیــــع به اتحاد شوروی به بهانه  تداوی خانم اش، اما جهت گرفتن دساتیر، هدایات، درسها و تمرینات لازم در اجرای قومانده - سوق و اداره  نظامی اجرای کودتا بوده است، که شرح مؤجز وظاهر سفر مذکور از قلم عبدالوکیل در فوق تحریر یافت.

مهره های زنده و راز های ناگفته
عبداالوکیل در صفحات 302
و 303 کتاب مذکور به ادامه شرح ماجرا از زبان محمــــــد رفیع بعد ها سترجنرال مینویسد که موصوف ساعت 9 صبح 7 ثور 1357 امراحضارات را از طریق لودسپیکر یا بلندگو به منسوبین قوای چهار زرهدار که در میدان تعلیمی جمع شده بودند ابلاغ و منسوبان قوای پانزده در همسایگی هم آنرا شنیده و خلقی ها و پرچمی های قوای مذکور آمادگی شانرا برای اشتراک در قیام نشان دادند. قطار تانک ها و زرهپوشها از قوای چهار و قوای پانزده که در رأس آن تانــــک جگړن وطنجار قرار داشت به سوی شهر حرکت نمودند. رفیع تا شام روز بعد یعنی 8 ثور که پیروزی قیام قطعی شد در قوماندانی قوای چهار زرهدار باقی ماند.  موصوف از مرکز قوماندانی قوای مذکور قوت های کودتا را سوق و اداره نموده و تماس منظم مخابره وی با آنها داشت و سرمشاور نظامی (بدون شک روسی) قوای چهار زرهدار بعضاً در این مدت همراه رفیع بود، یعنی که ویرا در سوق و اداره کودتا معاونت و همکاری میکرد. اما وقتی حفیظ الله امین و همراهان ساعت 5 روز 7 ثور توسط  کودتاچیان از نظارت خانه تعمیر قوماندانی ولایت کابل آزاد و به تعمیر رادیو افغانستان منتقل شدند، از همین طریق یعنی از چینل مخابره قوای چهار زرهدار با رفیع در قوماندانی کودتا شریک و بعداً با چالاکی و رندی قوماندانی را از دست رفیع ربوده و خود به امر و نهی پرداخت. بدون شک با مداخله مخل گرایانه اما ظاهراً رفیقانه - رفیق حفیظ الله امین، قوماندان نظامی کودتا یا جگړن محمد رفیع مجبور بود که بخاطر جلوگیری از شکست کودتا تلاش و تقلا داشته و از نگاه نظامی جریان را نظارت و حرکات های نظامی به نفع محـمد داوود خان را خنثی کند.
اینها که تحریرشد همه  بروی اسناد و شواهدی است که در فوق تحریر رفت، اما اگر رفیع خود در زمینه کدام گفتنی داشته باشد اکنون زمان لازم است که چگونگی وقوع کودتای ثور و نقش خود در زمینه را به مردم مظلوم افغانستان صادقانه بیان کند. نه تنها رفیع، بلکه بروایت اسناد اســدالله ســروری و سید محمـد گلابزوی نیز بسان امین، رفیع و وطنجار نقش محــوری و کلیــدی در پیروزی کودتای ثور بازی کردند. و ملت افغان از اینها و بقیه مجریان نظامی کودتای ثور که هنوز در قید حیات اند چون امـام الـدین و غیره  نیز متنظر شنیدن حرفهای به ارتباط آنروز سیاه از زبان یا قلم خودشان میباشد.
هرچند اسلم وطنجار دیگر زنده نیست و در سال 2000 میلادی در اثر مرض سرطان در اوکرائین درگذشت. اما به گفته شاهدان عینی که موصوف بارها در حالی بخود لعنت میفرستاد که چرا با حضور بالفعل در اجرای کودتا علیه داوود خان جمهوری با ثبات اول را ساقط  کرد.


 

 

 


بالا
 
بازگشت