مهرالدین مشید

 

مشروعیت بین المللی طالبان وابسته به مشروعیت ملی آنان است


تعامل با طالبان بدون در نظر داشت مشروعيت ملی؛ جفا در حق مردم افغانستان

طالبان با سیا ست های سخت گیرانه و فشار های بی توجه به رنج و مصیبت مردم  در داخل و رویکرد های چانه و وعده های دروغین به جهانیان، در صدد بازی با سرنوشت مردم افغانستان وافکار جهانیان هستند. طالبان گویا خود را حق می دانند و حتا خواست های مشروع و قانونی مردم افغانستان را ناحق می پندارند. طالبان گویی کلید های بهشت و جهنم را در دست دارند و بدتر از کشیش ها و اسقف های قرون وسطی بر مردم افغاستان ستم روا می دارند. طالبان سیاست های خود را در سطح ملی و بین المللی طوری عملی می کنند که هرگز توجه به خواست مردم افغانستان ندارند و از هیچ گونه ستم بر آنان دریغ نمی کنند. با توجه به همین سیاست های فریب آلود است که روز تا روز هرچه بیشتر از میان مردم تجرید می شوند. با این هم طالبان بصورت کل تلاش می کنند تا به نحوی مشروعیت ملی را دور زده و با لابی گری های مقام های پاکستانی و قطری و ترکی و یاری و یاوری های مرموز و مبهم امریکا مشروعیت بین المللی بدست آورند.
طالبان با وارد شدن در شهر کابل خلاف دور نخست، به نحوی با مردم مدارا کردند و از خشونت ورزی و اعمال فشار و اذیت و آزار شهروندان کابل خودداری کردند. طالبان با این رویکرد خواستند به مردم افغانستان و جهانیان طوری بفهمانند ‌که طالبان گویا تغییر کرده اند. طالبان در دور نخست زمانیکه بر شهر کابل تسلط یافتند، یک باره مقررات سخت گیرانه را بر مردم افغانستان وضع کردند و مردم را در فضای وحشت و دهشت تحت چتر یک نظام پولیسی و استخباراتی نگه کردند؛ اما این بار به دستور استخبارات پاکستان در نخست محتاطانه عمل کردند و در روز های نخست بر مردم سخت نگرفتند. زنان هم با استفاده از فضای یادشده، به جاده ها برآمدند و خواهان حق کار و حق آموزش شدند طالبان  با این رویکرد خواستند، به جهانیان نشان بدهند که گویا تغییر کرده اند؛ اما پس از آنکه چانه زنی های طالبان برای شناخت آنان در سطح جهان به نتیجه نرسید و جهان خواهان تشکیل حکومت همه شمول و اعطای حقوق بشری زنان و اصلاحات بیشتر از آنان شدند. در نتیجه سنگ فریب طالبان به هدف اصابت نکرد، خواستند با نشان دادن چهرهء اصلی شان مردم افغانستان را بترسانند و به نحوی جهان را هم تهدید کنند. اینجا بود که ترور های فردی نظامیان پیشین و سرکوب زنان و به زندان کشیدن ده ها نفر آغاز شد. تلاشی های خانه به خانه در شهر کابل و سایر ولایت ها آغاز و موج جدید وحشت و دهشت شهر کابل را فراگرفت. شگفت آور این که طالبان در رابطه با بازداشت زنان و کشته شدن نظامیان پیشین دست به خدعه زدند و همه را تکذیب کردند؛ اما دیری نگذشت که همه چیز آفتابی شد و طالبان پررویانه حرف خود را پس گرفتند و به جرم خود اعتراف کردند. حیرت آورتر اینکه حتا به خواست چند دانه آدم که خود را نماینده گان تشیع می خواندند، پیاز هم پوست نکردند. بالاخره اعتراف کردند که طالبان آنان را فریب داده است. این زمانی بود که وعده های روی یخ نوشته شدهء طالبان مبنی بر برسمیت شناخته شدن مذهب تشیع ذوب شد و طالبان برای آنان اجازه ندادند حتا از سالروز استاد مزاری یادبود به عمل آورند.
 شگفت آور این است که جهانیان بی خیال به بی اعتنایی ها و بی تفاوتی ها و ستم روایی های طالبان بر مردم افغانستان با آنان چانه می زنند و هنوزهم امیدوار اند که طالبان جامه عوض می کنند. از رویکرد های سیاسی کشور های منطقه و جهان به استثنای پاکستان و ایران که حامیان نامدار تروریستان جهانی اند، طوری نتیجه گیری می شود که آنان دنبال منافع ملی خود اند و مشروعیت ملی طالبان را دست کم گرفته اند. کشور های جهان بویژه چین و ترکیه و شماری کشور های آسیای میانه مانند ازبکستان این همه وحشت آفرینی های طالبان برضد مردم گرسنه و بیکار و بدروزگار افغانستان را دست کم گرفته و دنبال برآورده شدن منافع خود در افغانستان هستند. بعید نیست که طالبان با وعده های دروغین مبنی بر پیش گیری از نفوذ گروه های افراطی مانند ایغور ها و حزب اسلامی ازبکستان و داعش و القاعده بر سر زمامداران کشور های یادشده کلاه مانده اند و آنها را به فریب کشانده اند. کشور های همسایهء افغانستان از مدارای طالبان افغانستان با طالبان پاکستانی درس بگیرند که بر غم فشار پاکستان هنوز قادر نشده اند تا به قناعت این کشور بپردازند. زیرا طالبان با تمامی گروه های تروریستی میثاق هایی دارند که عبور از آن برای طالبان خط قرمز شمرده می شود. بنابر این تمامی کشور هایی که با دست کم گرفتن مشروعیت ملی طالبان با آنان وارد معامله می شوند؛ به یاد داشته باشند که زود است که در تیررس شرکای تروریست طالبان قرار بگیرند. طالبان با تمسک ورزیدن به خدعه و مشروع شمردن آن هر نوع فریب دادن دشمنان و غیرمسلمانان را بر خود مجاز می دانند. بنابراین جهانیان بداند که هر نوع معامله با طالبان بدون در نظر گرفتن رنج ها و دشواری ها و گرسنگی ها و بیکاری های مردم افغانستان و پشت پا زدن به مشروعیت ملی طالبان بیشترین آسیب را متحمل خواهند شد و آنگاه ندامت سودی نخواهد داشت. جهان باید بخاطر داشته باشد که طالبان میزبان عامل اصلی حادثهء یازدهم سپتمبر بودند.
زمانی که مردم افغانستان اخبار و گزارش های تعامل با طالبان را از سوی شماری کشور ها می شنوند؛ تکان می خورند که چگونه مقام های کشور های یادشده کشتار های مخفیانهء نظامیان و غیرنظامیان بوسیلهء پولیس مخفی طالبان، تشدید بازداشت های خبر نگاران، وضع مقررات شدید بر رفت و آمد زنان، تلاشی های خانه به خانه و هتک حرمت شهروندان، سلب حق کار و حق آموزش زنان و دختران و پس از آن وضع مقررات شدیدتر بر رسانه های افغانستان و تحمیل فقر و گرسنگی و بیکاری بر مردم افغانستان از سوی طالبان را به باد فراموشی نهاده اند. چگونه ممکن است که جهانیان حمله های آشکار طالبان بر دموکراسی و رسانه ها در افغانستان را فراموش می کنند. چنانکه حمله استخبارات طالبان به تلویزیون طلوع بعد از اعلام خبر توقف سریال‌های خارجی انجام شد. این استخبارات که ریاستش به عهده وثیق، زندانی پیشین گوانتانامو است. گفته می شود که بیشتر فعالیت استخبارات طالبان بدون هماهنگی‌ سایر بخش‌ها صورت می‌گیرد و حتا کسانی مانند متقی بی‌خبر و مخالفند. این حمله یورش تازهء طالبان بر رسانه ها است. این در حالی است که طالبان بصورت آفتابی اعلان کشتار دشمنان سیاسی خود را اعلان کردند و با مردم افغانستان اعلان جنگ نمودند‌. چنانکه مسوءول بخش رسانه های طالبان آشکارا گفت، هر "آن کس که نظام را به چالش بکشد، باید کشته شود." این اعلان دشنهء ترور طالبان را تیزتر و جهاد آنان را با مردم افغانستان مسجل نمود و پس از این نه تنها طالبان هر ستمی که خواسته باشنده آن را بر مردم افغانستان تحمیل می کنند؛ بلکه به هر نوع کشتار و بی‌رحمی خود مهر اسلامی نیز می زنند و به نام مفسد فی الارض دادگاه های گروهی را برگزار خواهند کرد. شاید این پیام نمایندهء خاص اتحادیه اروپا که گفت، جهانیان تا زمانی طالبان را برسمیت نمی شناسند که مشروعیت داخلی کسب نکنند.
از همین سبب است که مردم در داخل افغانستان از ترس و وحشت طالبان صدای عدالت خواهی بلند کرده نمی توانند و دیدیم که چگونه در دهن استاد جلال ها و محسنی ها کوبیدند و صدای آنانرا خاموش ساختند. من که باری وحشت طالبان را در دور نخست آنان پشت سر نهاده ام و تا حال از ناحیهء کف پا ها رنج می برم؛ می دانم که لطف آنان چقدر سنگین است. جهان باید طالبان را مورد بازپرس قرار بدهند که چگونه آنانی که از بند طالبان رها می شوند، مهر سکوت بر لب می نهند و چگونه آنان خاموش ساخته می شوند. اینکه مردم در داخل جرات انتقاد را ندارند و رهبران طالبان می گویند، در داخل گپی نیست و از آنسوی اقیانوس ها صدای مخالفت برضد آنان بلند می شود. آشکار است که در عقب این سخنان طالبان چه رازی نهفته است. زیرا آنانی که تحت حاکمیت طالبان بسر می برند، جرأت انتقاد از آنان را ندارند و با اندک ترین انتقاد بازداشت می شوند؛ پس آنانی که در بیرون اند و ناگزیر اند که صدای میلیون ها انسان مظلومی شوند که طالبان به بدترین حالت صدا های آنان را در گلو های شان شکسته است.
آنچه مایهء نگرانی است، اینکه طالبان هر نوع ستم روایی ها و بازداشت های خود را توجیه اسلامی می کنند و دست و پای منتقدان سیاسی خود را با زنجیر شریعت می بندند و حتا حاضر به تشکیل کمیسیون تخطی های رسانه ای نیستند. چنانکه استخبارات طالبان می گوید که در چوکات شریعت اسلام به آزادی بیان متعهد است. در حالیکه این چوکات را واضح نساخته اند و بازهم مدعی اند که برخی‌ رسانه‌ها برنامه‌های را نشر می‌کردند که باعث خدشه‌دار شدن احساسات دینی مردم شده و همچنان امنیت ملی کشور را تهدید می‌کردند. جهان تا چه زمانی اینگونه نظاره گر اعمال استبدادی طالبان اند. چگونه شده که جهان در پیوند به اوضاع داخلی افغانستان بی اعتنا و اهداف سیاسی و اقتصادی خود پای بند هستند. این در حالی است که جهانیان می‌دانند که طالبان روز روشن را بر مردم افغانستان تاریک کرده و بر مردمی حکومت می کنند از غم گین ترین کشور جهان است.
حال که طالبان پس از سلب حق کار و حق آموزش زنان درفش زبان ستیزی را برافراشته اند، دانشگاه را سلاخی کردند، شمشیر تیز را بر ناف رسانه ها و دشنهء زهرآلود سلفی را بر گلوی نوروز نهادند. طالبان با وضع این مقررات سخت و آهنین دیکر قلاده ها را به کلی دریده اند و یک تنه وارد کارزار نابودی تمامی ارزش ها در افغانستان شده و می خواهند تیغ از دمار مردم افغانستان بیرون کنند. در حالی که نوروز یک جشن باستانی است و به هیچ دینی ارتباط ندارد. هرچند نابودی این ارزش ها در درازمدت منافع غربی ها را در افغانستان نیز بخطر مواجه می سازد و اما غربی ها اکنون این ارزش ها را دست که ‌گرفته و تلاش دارند تا در کوتاه مدت نگذارند، دست چین و ایران و روسیه برسر طالبان برسد.
زد و بند های پیدا و پنهان شماری کشور ها با طالبان به این حقیقت مهر تایید نهاده که در دنیای سیاست دوست دایمی و دشمن دایمی وجود ندارد و تنها منافع آنان است که د شمنی ها و دوستی ها را کلید می زند. در این سیاست انسانیت مرده است و ارزش های بزرگ در آن زبانه می کشند‌. چنانکه ما شاهد هستیم که غربی ها تا کنون نظام ضد دموکراسی یعنی امارتی طالبان را مورد انتقاد قرار نداده و تنها شعار حکومت همه شمول را سر داده اند. این به معنای تایید امارت طالبانی است که اکثریت مطلق مردم افغانستان مخالف آن هستند. نزد داعیه داران دموکراسی در واقع ارزش هایی به عنوان خط سرخ وجود ندارد که بر حمایت واقعی غرب از دموکراسی و حقوق بشری دلالت کند‌ تا انسان مظلوم به آن بحیث پناه گاه واقعی نگاه کند و با امید بستن به آن در برابر زورگویان و ستم گران احساس آرامش کند. حکومت های غربی در واقع با سکه های پرزرق و برق دموکراسی و حقوق و آزادی های بشری سرنوشت کشور ها را برای رسیدن به اهداف شان به بازی می گیرند. حوادث عراق و سوریه و افغانستان از حمایت های مبهم و و ناروشن غربی ها در کشور های یادشده پرده بر می دارد و آشکار می شود که اتکا به امریکا و متحدان اروپایی‌ آن چه تاوان سنگین دارد و باغ‌های سبز و سرخ غرب چقدر تاریک و سیاه و شیطانی و منزجر کننده و حتا تهوع آور است.
این در حالی است که حقیقت زنده گی با کلید واژه های زیبایی گره خورده است که باری از ارزش های والا چون آگاهی و آزادی و عدالت را با خود حمل می کنند و خوب ترینان عالم بدور آنان چرخیده اند و آنها را یدک کشیده اند. این حقیقت از سیاست بازی های مبهم و مرموز و چندین لایه بیزار است و دغدغهء آن رنج انسان داشتن و منادی راستین آزادی و عدالت است. با تاسف در طول تاریخ بیش از آنکه تهاجم و استبداد، مانعی برای رسیدن به عدالت باشد، مفسدان و مصلحت اندیشان و معامله گران تیغ زهرآلود را بر گلوی عدالت نهاده اند. قدرت های اهریمنی در طول تاریخ در تبانی با سیاستگران مفسد و مصلحت اندیش هر از گاهی حقیقت را مسخ کرده اند و عدالت را به چوبهء دار آویخته اند. هزاران دریغ و درد که تاریخ در کشور ما هر از گاهی این گونه ناشاد تکرار شده و این گونه تکرار خواهد شد. یاهو 

 

 

 


بالا
 
بازگشت