اسماعیل فروغی
طالبان در لبه ی پرتگاه !
براساس حقایق مستندی که روزنامه ی" اطلاعاتِ روز " برملا کرده است ، امارت تک قومی طالبان اکنون درادارات دولتی هم به تصفیه ی قومی پرداخته وصدهاکارمند متخصص ــ شامل روسا و مدیران کلیدی ازاقوام هزاره ، تاجیک ، اوزبیک و ترکمن را منفک یا منتظربامعاش ابلاغ نموده ، به عوض آنان مولوی های طالبان را که همه از یک قوم استند،مقرر کرده اند .متکی به همین گزارشهای مستند، حکومت سرپرست طالبان تمامی قضات وکارمندان قضایی متعلق به قوم هزاره را ازتمام سطوح منفک کرده است. براساس مکتوب منفکی این افراد، آنان « مطابق لزومدید اداره» ازبست های شان عزل و بهجایشان افراد نزدیک به گروه طالبان وازقوم پشتون مقررشدهاند.
طالبان که افغانستان راهرگزخانه ی مشترک تمام اقوام نمی پندارند ، با این عمل خطرناک شان ( که بدون شک به اشاره ومشوره ی پاکستانی ها صورت می گیرد )، میخواهند پروسه ی تضعیف وویرانی افغانستان را زودترازپیش رقم بزنند . این جابجایی های قومی درادارات دولتی که بیشتردرولایات سمت شمال ونقاط مرکزی افغانستان صورت گرفته است ، درادامه ی همان استراتژی قدیم تصفیه ی قومی صورت می گیرد که یگانه هدف آن تحکیم هژمونی ویرانگرقومی درسراسرکشورودرتمام ارکان دولتی افغانستان میباشد . اینکه این تحرکات خطرناک ودشمنانه ی طالبان،هژمونی قومی آنان را مستحکم ساخته بتواند ، نتنها درآن شک وجود دارد؛بلکه آن را با خطرات جدی فروپاشی وسقوط مواجه کرده ، سبب تضعیف وویرانی بیشترافغانستان خواهدشد.این حرکات خطرناک ، خشم سایرگروههای قومی افغانستان را برانگیخته سبب تقابل اقوام وخیزش های خودجوش درسراسرکشورـ بخصوص سمت شمال ونقاط مرکزی افغانستان خواهد شد ـ خیزش های قوی ای که کاخ لرزان امارت طالبان رابیشتر به لرزه درخواهد آورد.
ناظران وتحلیلگران اوضاع افغانستان که باوردارند نظام تک قومی، تک گروهی وتک جنسیتی طالبان دیریا زود ازدرون فروخواهدریخت ؛ می خواهند به این پرسش هم پاسخ بیابند که آیا امارت طالبان آخرین مرحله ی حضور پررنگ بنیادگرایی اسلامی درمنطقه ی ما بوده وبا فروریختن کاخ ستم آنان ، فصل سیاه طالبانیزم و بنیادگرایی دینی درافغانستان وپاکستان هم به پایان خواهد رسید ؟
برخی ازپژوهشگران اموراسلامی به این باوراند : همانگونه که بامرگ محمد مرسی رییس جمهوراخوانی مصر وسقوط دولت اخوانی آنکشور درسال 2013 ، افول اخوان المسلمین رقم خورده وبرحضورموثروسازنده ی آن برروندسیاستهای جهانی نقطه ی پایان گذاشته شد؛ با سقوط امارت طالبان درافغانستان نیز، نابودی طالبانیزم وجهادیزم درافغانستان ودرمنطقه ی ما رقم خواهد خورد.
اساساً باختم ضرورت فلسفه ی وجودی احزاب و گروه های میانه رو وتندرو مجاهدین، طالبان وبرخی گروه های اسلامی دیگرکه همه ریشه ی فکری مشترک داشته وقبل ازهمه به غرض مقابله با نفوذ کمونیزم شوروی و پس ازآن به هدف بدنام کردن دین اسلام ایجاد ومدیریت می شدند؛ همانگونه که به کارنامه های اخوان المسلمین و حضورموثرآن برروند سیاستهای جهانی نقطه ی پایان گذاشته شد وهمانطورکه گروههای جهادی افغانستان به شیوه ها وطریقه های گونه گون ــ ازجمله آلوده کردن همه ی آنان به فساد ــ ازصحنه ی سیاست دورشدند ، طالبانیزم هم ( دیریا زود ) بسوی زوال ونابودی سوق داده خواهدشد.
شاید هنوززود باشد تا ازاجماع قطعی قدرتهای بزرگ جهانی ومنطقه ای برای زوال تندروی اسلامی ، طالبانیزم وجهادبازی درافغانستان وپاکستان سخن بزنیم ؛ امامی توانیم باصراحت ازتمایل مطلق پس پرده میان تمام قدرتهای جهان ومنطقه - حتا تمایل پنهانی پاکستان منحیث قدرت اتمی منطقه ، برای تطبیق این طرح سخن بگوییم .
قدرت های بزرگ وقدرتهای منطقه ای بشمول پاکستان، همه بخوبی می دانند که کشورپاکستان منحیث قدرت اتمی منطقه ، نباید بیش ازین با خطربنیادگرایی اسلامی وتسلط احتمالی گروه های افراطی اسلامی برتأسیسات اتمی آنکشورنزدیکترگردد .
پیروزی طالبان درافغانستان که می تواند سبب تشویق وترغیب اسلامگرایان پاکستان شده ، درنتیجه خطری برای پاکستان وبرای تاسیسات اتمی پاکستان ایجاد نمایند ، بیش ازین به سود حتاپاکستان نبوده ولازم است تاهرچه زود تر، به آن لگام زده شود . اینکه چگونه وازکدام راهی ، تاهنوزروشن نیست .
اما همینکه امارت اسلامی طالبان با بن بست حکومتداری وبن بست مشروعیت روبروشده وحتا حامی اصلی شان پاکستان هم آنانرابه رسمیت نمی شناسد. واینکه پاکستان درمواردی خود به این بن بست دامن می زند ، تکیه برهمین حقیقت دارد .
مانع شدن دشمنانه ی پاکستان برای دسترسی مردم محتاج وگرسنه ی افغانستان به 50000 تن گندم کمکی هندوستان ، نظارت مکارانه ی پاکستان برسقوط نظام بانکی واقتصادی افغانستان، نظارت برسقوط نظام تعلیمی واداری مملکت وتشویق طالبان بردگرگونی دیوانه واربنیادهای وزارت های دفاع ، داخله وامنیت ملی افغانستان ، شواهد روشنی براین مدعا میتوانند باشند.
نباید از یاد ببریم که پاکستان هرگزطرفدارقوی شدن بیش ازحدطالبان ( طوری که ازاداره وکنترول آنان خارج شوند )، نبوده و نیستند. پاکستان آرزو ندارد مشکل طالبان پاکستان را با تقویت طالبان افغانستان حل وفصل نمایند. نظامیان پاکستان ماهرانه میکوشند تا سیاست عمق استراتژیک آنکشوررادرافغانستان چنان تحقق ببخشند که طالبان قدرت تصمیم گیری درامور مهم ملی و منطقه ای نداشته باشند .