مهرالدین مشید

 

پایگاهء نظامی السیلیه گذرگاهء مهاجران افغانستان به امریکا

در این روزها پایگاهء نظامی السیلیهء قطر میزبان هزاران مهاجر است که افغانستان را به قصد رسیدن به آمریکا ترک می کنند. این مهاجران شامل کسانی می شوند که دارای پاسپورت و یا گرین کارت آمریکایی و یا دارای اسناد اس آی وی اند و یا کسانی که از سوی خارجی ها معرفی شده اند تا کنون هزاران شهروند افغانستان توانسته اند با عبور از هفت خوان رستم و حتا دشوارتر از آن خود را به این کمپ برسانند و هزاران شهروند افغانستان هنوزهم در عقب دروازه های میدان های هوایی کابل به بهای قبول مرگ منتظر اند تا وارد میدان شوند و خود را به کمپ السیلیه برسانند.
در همین حال پایگاه اینترنتی آمریکایی اکسیوس نوشت: پایگاه هوایی قطر مملو از مدفوع، ادرار و موش است. این ایمیل نشان دهنده ناامیدی در دولت فدرال و برخی از عناصر دولت آمریکا از نحوه رسیدگی به خروج از افغانستان است.
کمپ السیلیهء قطر  از جمله کمپ هایی است که زمانی سرشار از تجهیزات نظامی و تفریحی بود؛ اما آمریکا در سال
۲۰۱۱ تجهیزات و نیروهای خود را به اردن انتقال داد و کمپ السیلیه و مرکز مهمات فالتون و فودافون را تخلیه نمود. کارشناسان این اقدام را در راستای راهبرد جدید امریکا به منظور کاهش حضور نظامی در منطقه غرب آسیا تلقی کردند. از تحلیل گرانی چون "استارزاند استرایپس"  این اقدام آمریکا، را نشان دهنده تغییر اولویت‌های این کشور در منطقه عنوان کردند. پایگاه السیلیه یک پایگاه برای استراحت سربازان آمریکایی بود که بیش از ۲۰۰ هزار نیرو می‌توانستند به مدت ۴ روز در آن به استراحت بپردازند. برنامه استراحت سربازان آمریکایی از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۱ اجرا می‌شد و نظامیان مستقر در این پایگاه از انواع امکانات تفریحی و ورزشی برخوردار بودند. تعطیلی این سه پایگاهها زمانی انجام می‌شد که آمریکا در حال کاهش و تغییر منابع خود در حوزه مسوولیت سنتکام بود. این امر شامل کاهش حضور نظامی آمریکا در افغانستان پس از ۲۰ سال و همچنین خروج هشت سامانه ضد موشکی پاتریوت از عراق، کویت، اردن و عربستان گردید. همزمان با خارج شدن نظامیان از افغانستان، آمریکا اعلام کرده است به دنبال تمرکز بیشتر بر منطقه آسیا و اقیانوسیه و رقابت با قدرت‌هایی مانند چین است. براساس بیانیه ارتش آمریکا، ارتش این کشور همچنان از پایگاه هوایی العدید در قطر استفاده خواهد کرد.
رسیدن به کمپ السیلیه امر ساده ای نیست. کسانی به اینجا می رسند که با داشتن اسناد ورودی به میدان روزها و شب های دشوار و سختی را در عقب دروازه های میدان های هوایی کابل سپری کرده اند و تا توانسته اند با عبور از یکی از دروازه های شمالی چون قصبه، بلک گیت و  کمپ باران و دروازه های جنوبی چون؛ دروازهء خروجی، اببی گیت، دروازهء  عمومی و دروازهء نزدیک به وزارت داخله وارد شوند؛ اما ورود به میدان؛ در روزهای نخستین افراد زیادی توانستند، حتا بدون پاسپورت شامل کسانی که بل برق را با خود داشتند، با عبور از دروازه های یادشده خود را به کمپ السیلیه برسانند.
این موضوع زمانی خبرساز شد که چند جوان خود را بر تایر های طیاره چسبانده بودند و از یک ارتفاع به زمین افتادند. پس از این حادثه بسیاری سیاست گران غربی به شمول اعضای سنای آمریکا جوبایدن را متهم کشتار بیرحمانهء افغان ها کردند و او را عامل شکست آمریکا خوانده و خواهان استحضای او شدند.
شماری این صحنه و صحنه های بعدی را دست کاری های مقام های آمریکایی پنداشتند تا به جهانیان بگویند که گویا حضور بیست سالهء آمریکا سبب علاقمندی شهروندان افغانستان به آمریکا و زنده گی و فرهنگ آمریکا شده است که حتا حاضر اند به بهای از دست دادن جان های شان پیش از خروج سربازان آمریکایی وارد این کشور شوند. باورها براین است که کاخ سفید با این صحنه سازی ها خواست تا برشکستن خود در افغانستان پرده بکشد؛ زیرا آمریکا در حالی افغانستان را ترک کرد که نه تنها گروه های تروریستی در این کشور سرکوب نشدند؛ بلکه برعکس این کشور به بهشت گروه های تروریستی شامل طالبان و القاعده و داعش بدل شد. حالا از تشدید درگیری ها میان داعش و القاعده فهمیده می شود که این بار امریکا در زیر چتر حمایت از طالبان؛ داعش را به روی صحنه می آورد و این بار جنگ نیابتی دیگری را در افغانستان به راه می اندازد تا ار طریق داعش کشور های روسیه و چین و ایران را مورد تهدید قرار بدهد تا به اهداف استراتیژیک خود در منطقه برسد.  
در روز های بعدی امکان ورود به دروازه های یادشده خیلی دشوارتر شد.؛ زیرا دروازه های یاد شده همیشه باز نمی بود و در اوقات گوناگون باز می شدند. زمانی که این دروازه ها باز هم می شدند، هزاران منتظر به دروازه هجوم آورده و در میان فیر های هوایی و بالون های انفجاری خود را به دروازه می رساندند. هرچند شانس ورود به آنانی نبود که خود را نزدیک دروازه ها می رساندند و بسیار اندک زمانی اتفاق می افتاد که دروازه باز می شد و افراد واجد شرایط از طریق این دروازه ها وارد میدان می شدند؛ زیرا حق اولویت به کسانی داده می شد که به نحوی با آمریکایی ها در داخل از طریق دوستان و نزدیکان خود رابطه برقرار می کردند و یا کسانی که بوسیلهء سرویس ها به این دروازه ها منتقل می شدند. این در حالی بود که هزاران نفر با اسناد و بدون اسناد به دروازه های یادشده هجوم می بردند تا شانس ورود به میدان برای شان فراهم شود. این فراهم شدن چندان ساده نبود و در روز های آخر اقبال اندک کسانی و حتا آنانی بلندی می کرد که دارای اسناد بودند و از طریق این دروازه ها وارد میدان می شدند؛ زیرا هزاران افرادی به دروازه ها هجوم می بردند که حتا اسناد نداشتند. این در حالی بود که صدها افراد با اسناد مجال ورود به میدان را پیدا نمی کردند. هجوم برون پیهم به دروازه ها سبب می شد که آمریکایی ها و طالبان که در قسمت بیرون دروازه کمربند امنیتی ایجاد کرده بودند؛ ناگزیر به فیر های هوایی می شدند که هر از گاهی سبب مرگ شماری ها می گردید. در این حال آمریکایی ها هم از کنترل وضعیت موفقانه بیرون نمی شدند و ناگزیر به فیر های هوایی می شدند که در نتیجه تر و خشک می سوخت. در شماری موارد بویژه سربازان صفریک نه تنها به غیر های هوایی می پرداختند؛ بلکه تفنگ های شان را بر روی مردم نشانه می رفتند و تهدید می کردند؛ در صورتی که عقب نروید، مورد اصابت مرمی قرار می گیرید. این صحنه های دلخراش سبب می شد که افراد با اسناد نمی توانستند؛ بررغم تلاش های زیاد موفقانه وارد میدان شوند و ناگزیر صحنه را ترک می کردند.
صحنهء تماشایی؛ در میان این کش و گیر ها و تیر و کمان کشی ها یک صحنه خیلی جالب واقع شد. از آنجا که می گویند، احتیاج مادر ایجاد است و انسان با دشوار شدن شرایط دست به ابتکار می زند و  با دست یازی به رویکرد های جدید هفت خوان دشواری ها را ماهرانه می پیماید.  چنانکه روزی یک جوان به نام مبارز در فاصلهءهشتاد متری دروازهء بلگ گیت میدان هوایی بالای یک موتر کرولا بلند شد و از چهار طرف عکس می گرفت و به آدرس مورد نظر خود می فرست و این صحنه چندان دوامدار شد که خشم شماری را برانگیخت. شماری بروی صدا زدند که: عکس زنان ما را می گیری و در عین زمان سرباز صفر یک وی را تهدید کرد تا آنکه آن جوان ناگزیر شد تا از بام موتر پایین شود. هنوز چند دقیقه سپری نشده بود که  سه افسر و سرباز آمریکایی خود را  به سرعت به صحنه رساندند و افسر امریکایی آن جوان را با نام صدا زد. آن جوان به وی پاسخ داد و وی فوری دست او را گرفت و برایش گفت که کجا است، دیگر اعضای خانواده ات و او هم اشاره به اعضای خانوادهء خود نمود. امریکایی به آنان گفت که بهم رنجیر شوید و آنان را مانند عقاب برداشت و به سرباران سپرد تا آنان را به دراوزه ببرند. بعد از این حادثه حضار فهمیدند که آن جوان با گرفتن عکس از ساحه می خواست که محل خود را تثبیت کند تا آمریکایی بیاید و او را ببرد. البته طوری بود که آن جوان آمریکایی را نمی شناخت و عکس های را به کسی می فرستاد و آن شخص عکس را به یک افسر آمریکایی به آمریکا می فرستاد. آن افسر آمریکایی عکس را از آمریکا به افسر آمریکایی در میدان هوایی کابل می فرستاد. این رد و بدل کردن تصویر ها تا زمانی ادامه یافت که افسر آمریکایی در میدان هوایی کابل قادر به شناخت محل و آن جوان گردید.
با نزدیک شدن ضرب الاجل خروج هجوم مردم بر  دروازه های میدان افزایش می یافت و برمیزان خشونت ها افزوده می شد. در موجی از کش و قوس های شدید میان سربازان آمریکایی و طالبان و چنانکه باری در قصبه سبب درگیری میان هردو شد. با انجام حملهء انتحاری در مقابل دروازهء اببی گیت بوسیلهء داعش، خشونت ها به خود رنگ دیگر گرفت. در این حمله بیش از صدتن کشته و بیش از
۱۵۰ نفر جراحت برداشتند. انفجار های پیهم در مقابل دروازه های ورودی میدان هوایی درجهء تهدید درمیدان را بلند برد و تا آنکه با گرفتن کنترل میدان بوسیلهء طالبان پرواز طیاره های نظامی امریکا از میدان هوایی کابل قطع شد. حال آمریکایی ها تلاش دارند تا با استفاده از آخرین فرصت شهروندان خود را از میدان هوایی مزارشریف انتقال بدهد.
این پرسش در ذهن همه خطور می کند که چگونه شده تا آمریکا هزاران شهروند افغانستان را به آمریکا منتقل کند؛ هرچند در ویتنام هم پس از خروج سربازان آمریکایی چنین اتفاقی افتاده است و اما با این کمیت و کیفیت نبود. سقوط سایگون نشانه شکست آمریکا و همدستانش در ویتنام و پایان این جنگ بود.
۴۶ سال پس از افتضاح آمریکا در ویتنام، ارتش آمریکا این بار با همراهی ۴۴ کشور دیگر با شعار مبارزه و ریشه کنی تروریسم در افغانستان، همان صحنه‌ها را در این کشور خلق کرد. آیا آمریکا با این رویکرد خواسته تا افغانستان را به یاغی ستان تبدیل کند و بالاخره با جایگزینی داعش بجای طالب پس از یک فصل جدید جنگ نیابتی هرچه بیشتر تیغ از دمار این ملت بیرون کند و از جوانان تحصیل یافتهء آن در آینده بحیث نیروی کار استفاده کند. زیرا آمریکا یک کشور مهاجر و سرمایه داری است و به نیروی کار نیاز دارد. چنانکه حالا در میان مهاجران صدها جوان تحصیل یافته به شمول سربازان صفر یک و دو و سه دیده می شود که با خواسته سدن از طریق یی میل و دادن چندین هزار دالر  ترغیب به رفتن به آمریکا شده اند. در صورتی که چنین باشد؛ مس چگونه شده که این همه با این گونه تحقیر ها از کابل تا قطر و آلمان و کشور های دیگر و آمریکا صورت می گیرد. باتوجه به این که تحقیر ها در هر کشوری متفاوت است.  در کابل به آنگونه که از آن یاد شد. به همین گونه تحقیر ها در کمپ السیلیه قطر به گونهء دیگر که شصت و شش رگ انسان را می سوزاند. افزون بر اینکه مهاجران افغانستان در کمپ های نظامی با شرایط دشوار به سر می برند و با صف کشیدن های هزاران نفری به گونهء شگفت انگیزی تحقیر می شوند و نه تنها تحقیر یک انسان؛ بلکه تحقیر یک ملت بر آنان روا داشته می شود؛ ملتی که از نهایت غرور سنگ را بر سر خود می افگند و اکنون چنان ذبون شده و این چنین به ذلت کشانده شده است که نظیر آن در تاریخ کم دیده شده است. به بهای این ذلت غنی غدار و دزد و مکار موفق به سرقت ۱۶۲ میلیون دالر می شود و اما در بدل آن هزاران انسان از افغانستان فراری و در نتیجه با تبدیل شدن این کشور به یاغی ستان؛ مارا وادار به گذاستن شصت های مان بر روی سند تباهی افغانستان مظلوم کرده است. از رویکرد کنونی آمریکا در پیوند به افغانستان فهمیده می شود که سرنوشت اندوهبار این کشور را هنوز پایانی نیست و تراژدی های فاجعه باری در پیش دارد. خم‌و پیچ زنده گی در این کشور دشوارتر از  عبور کردن از هفتاد خوان رستم و هفت شهر عشق عطار  شده و حتا پیچیده تر از آن، انسان به ساده گی قادر نیست و نخواهد بود که برای رهایی آن حتا در خم یک کوچهء آن گام بگذارد. یاهو 

 

 


بالا
 
بازگشت