هدايت حبيب
آيا طالبان يک گروه تروريستی هستند يا اسلام ديوبندی ويا هردو؟
وطن ويرانه از يار است، يا اغيار، يا دو
مصيبت از مسلمانهاست، يا کفار، يا هردو
همه لاف وطن خواهی زنند؛ اما نمی دانند
وطن خواهی به گفتاراست، يا کردار، يا هردو
به[طالب] نسبت ميهن فروشی می دهند؛ اما
نمی دانم کنم اقرار، يا انکار، يا هردو
وزيران و کيلانند خائن فاش می گويم
اگر در زير تيغم يا به روی دار، يا هرد
(ابوالقاسم لاهوتی)
آقای اشرف غنی که در این روزها بشدت تحت فشار آمریکا برای رهایی محبوسین طالبان و تشکیل دولت موقت یا انتقالی قرار گرفته است؛ خوب می داند که رهایی محبوسین باعث تقویت شورشگری و تقويت شورشیان طالب در کشورخواهد شد؛ سخت در یک دوراهی خطیری قرار گرفته است.
و آن این که يا خود از قدرت که بسيار شيرين است و هميشه بدست نمی آيد؛ کنار برود، تا جاگزين وی پروسه ی جنگ و صلح و دساتير اوليای امور(!) را مو به مو پياده کند و یا همین پنج هزار طالبی که دست های هريک آنان به خون هزاران فرزند مدافع ميهن و مردم مان آلوده است؛ از زندان پلچرخی مطابق نسخه های سيا خليلزاد رها گردند.
آگاهان سياسی را عقيده براين است، که پس از بيرون شدن افتضاح اميز سربازان امريکا از افغانستان، مانند ناکامی آنان در ويتنام؛ و پيشروی طالبان در جبهات جنگ؛ بيرون کشيدن و اشغال حدود ۲۰۰ ولسوالی از تصرف دولت؛ آقايان عبدالله ـ کرزی ـ حکمتيار و محقق و خليلی... را سراسيمه ساخته آنان از ترس تکرارتاريخ اوايل دهه نود سده ی بيستم و سقوط حاکميت دکتر نجيب الله به گونه آشکار ويا با ايما و اشاره، به دستور بيرونی ها و ترس از فردای شان خواستار رهایی زندانیان طالب شده، حتا حکمتیار را جرأت بيشتر داده تا روی نزديکی تا سرحد تسليم شدن به امر و نهی زمامداران پاکستان صحبت می نمايد.
تا جائيکه شنيده می شود، دولت افغانستان، با ارائه طرحی خواستار به رسمیت شناختن گروه طالبان به عنوان سازمانی تروریستی، توسط اتحادیه اروپا، امریکا شده است. تا این گروه را در فهرست سازمانهای تروريستی و تحریمشده خود قرار دهند.
اما سازمان ملل متحد و کشورهای غربی بشمول امريکا دراين رابطه تصميمی اتخاذ نکرده به همان درج بودن اسم شان درليست سياه بسنده شده؛ شوربختانه برعکس انتظار تغيير را در عملکردهای آنها دارند؛ چيزی که در فطرت و تفکر آنها اصلاً جوانه نزده و به باورمن اين يک خواب است و خيال.
به گفته ی شاعر:
هيچ صيقل نکو نخواهد کرد ــ آهنی را که بد گهُر باشد
از شرارت طالبان و حاميان آنان، که امروز خودها را به نام «مدافعین حقوق بشر(!)» و «مبارزين ضد تروريزم« قلمداد می کنند؛ ثانیۀ نیست؛ خانمی به قتل نرسد؛ خواهری بیوه نگردد؛ امید و اعصای پیری؛ پدر و مادر ناتوانی نشکند؛ منزل مردم تخریب نگردد؛ گندم زاری به مزرعۀ تریاک مبدل نگردد؛ درازدحام مردم انفجاری صورت نگیرد؛ در مراسم مذهبی ومحافل عروسی مردم انتحاری ای خود را انفجار ندهد و مهاجرت عظیم شهروندان اين سرزمين آفت زده به تاجیکسان و ازبکستان و ساير کشورهای جهان صورت نگیرد و به این منوال دها بلای دیگری نیست که به سر مردم مان هردم تحمیل نگردد. چنین بی رحمی و قساوت را حتا هتلریان انجام نداده بودند.
در این تونل تاریک کدام روشنایی ای، به جز افکار سياه و تحجر طالبانی، دیده نمی شود، که نویدی از صلح بدهد. خواست های پاکستان بوسیله طالبان به گونه ی سختگیرانه ای یکی پی دیگری مطرح می گردد.
گروه طالبان در قبال تمامی درخواستهای هيأت صلح و دولت افغانستان، همواره پاسخی توام با خشونت داده اند. نمونه ای از صدها مورد حملات خونبار آنان در حوادث شهر کابل و ولايات کشور، اظهر من الشمس است.
هم چنان مردم تشويش آن را دارند که دوباره حاکميت طالبانی مستقر نگردد؛ مردها ترس ريش ماندن و محکوم شدن به ضرب دره ی محتسب و زن ها ميخکوب شدن درزندان منزل را مانند گذشته را می نمايند.
مجاهدان تشويش اين راهم دارند تا در پروسه صلح کنونی قدرت و حاکمیت خود را که از برکت جهاد امريکايی بدست آورده بودند پایان یافته بینند و همين جايگاهی را که در حکومات کرزی و غنی داشتند در حکومت طالبان ويا در نفوذ بيشتر طالبان بکلی از دست بدهند.
شور بختانه، از برکت معاهده ی ننگين دولت امريکا با طالبان در دوحه و برسميت شناختن آنان بحيث يک تنظيم سياسی قدرتمند در افغانستان؛ رهايی شش هزار زندانی آنان از زندان بگرام وسپردن پروسه بعدی ادامه ی جنگ بدست جنرال های خون آشام پاکستان و سازمان جهنمی آی. اس. آی و مولاناهای پاکستانی؛ سفرهای خليلزاد نماینده امریکا به کشورهای منطقه، نه تنها برگه ی تروريست بودن آنها پاره کردند؛ بلکه به اين گروه منزوی شده شهرت کاذب يک تنظيم سياسی بخشيدند تا آنها وارد مذاکرات با کشورهای بزرگ گردند.
اکنون سفر هیات طالبان به چین، روسیه، ایران و پاکستان؛ آنها را شجاعتر ساخت تا مطالبات شان را مبنی بر تصرف قدرت بيشتر سازند.
اين جاه است که فرجام اين بازی های دشمنانۀ کمرشکن و زندگی برانداز امريکا و غرب، پيرامون سرنوشت ميهن ما جنگ و تلفات مردم افغانستان بيشتر از پيشتر شدت خواهد بخشيد.
پس دراين صورت به گفته شاعر ما چاره ی ديگری نداريم، بجز اين که بگوييم:
راه ما راه دراز است، سفر بايد کرد
همه جا سخره و سنگ است گذر بايد کرد
به سيه رويی تسليم شدگانی زر و زور
پای کوبان کفن مرگ به بر بايد کرد