سید داوود مصباح

 

گذرگاه خطرناک تاریخ

  قسمت بیستم

 سده نوزدهم در اروپا و امریکا سه موضوع الکتریسیته ، فولاد و نفت موجبات دومین انقلاب صنعتی را در کشورهای چون ایالات متحده ، المان و جاپان رقم زد . نفت جای دغال سنگ را در کشتی رانی و خط آهن گرفت و این سرعت کشتی رانی را چند برابر ساخت . کشتی رانی تجاری و نظامی را برای دست یابی به کشور ها و قاره ها برای استعمارگران اروپایی به ویژه بریتانیایی بشتر مساعد ساخت . با التریسیته و نفت ، صنعت و کشاورزی هم به مرحله نوین رسید و دسترسی به انرژی مدرن ، رقابت بین ملاکین و صنایع را به رقابت بین صنعت و تجارت تبدیل نمود ودربخش صنعت یک آنتی تیزدیگر بوجود آمد که تضاد بین سرمایه و کاروتولیدوتوزیع وکارگروکرخانه دار را شکل داد . یعنی گروه های عظیمی از کارگران صنعتی را افزایش داد که نسبت به کارگران پراگنده روز مزد و دهقانان ، متشکل تر و منسجم تر و با آیدا و دارای آگاهی طبقاتی بودند . همچنانی که قرن 19 اوج صنعتی شدن است ، اوج روشنگری نیز بود . از اوایل قرن شانزدهم با پروتستانیسم وظهور سوسیالیسم و یا کمونیسم عیسوی ، روشنگری مستقل از مسحیت و دین باوری آغاز و در قرن نوزدهم به اوج روشنگری می رسد . صدها دانشمند ، فیلسوف ، اقتصادان ، استادان دانشگاه ها و اندیشمندان در مغرب زمین موج بلندی در برابر بی عدالتی و ستمگری حکومت سرمایه داری ایجاد کردند . دولت های سرمایه داری مجبور به تمکین در برابر منتقیدان و مبارزین کارگری می شدند و در قانون گذاری رعایت اندیشه گران فیلسوف و اقتصادانها را داشته باشند . یک نقطه قابل ذکر است ، که آیین مسحیت هم ارشادات ضد سرمایه داری و مالکیت و اشرافیت و دولت می باشد و این موضوع در قرن 17 توسط فلاسفه ای که خود کشیش بودند بیان و توضح داده شده بود و از این جهت حزب( لولرها) و جناح چپ آن حزب (دیگر ها) کمونیسم را اصل زرین عدالت اجتماعی میدانستند . صنعت و تکنالوژی در انگلستان و بعد در المان و فرانسه صنوف وسیعی از کارگران صنعتی را بوجود آورد . یعنی سرمایه داری انتی تیز ( ضد) خود را که عبارت از کارگران بحیث یک طبقه اجتماعی کنشگر و فعال را بوجود آورد . این یک مسئله ای تصادفی نبود ، بلکه استمرار دوران طولانی چند سده از تاریخ سیستم های حکومت داری و مبارزات طبقاتی به اشکال مربوط به زمان خودش بوده است گرچه از گذشته های بسیار دور تا کنون درکنار تفکرو اذهان مردمان زمانه های مختلف فلاسفه نقش اساسی داشته و به کمک مردم برای زندگی بهتر خدمت نموده است و برای رفع نواقص و کاستی های حقوقی و اجتماعی و به ویژه اقتصادی جوامع بشری رسالت خود را بجا آورده است . استاد داکتر بهاوالدین پازارگاد شیرازی در چهار جلد آثار ارزشمند خود بنام « تاریخ فلسفه سیاسی » تاریخ اندیشه مدوین فلسفه سیاسی را از تالس ( ملیطوس ) تا کارل مارکس و انگلس به چهار دوره تقسیم فرموده است : « عهد اول فرضیه « دولت سیته » است که آغاز آن از زمان سولون قانونگذار یونان است و پایان آن قرن سوم قبل از میلاد . عهد دوم فرضیه « جامعه جهانی » است ، مدت این عهد 16قرن از نیمه دوم قرن سوم پیش از میلاد تا پایان قرن چهاردهم میلادی . عهد سوم فرضیه ( دولت ملی ) که مدت آن چهار قرن است ، از اواسط قرن پانزدهم آغاز می گردد و دنباله آن تا کنون باقی است و نسل معاصر در پایان این عهد و در آغاز عهد نوین است که، عصر انترناسیونالیسم  می باشد . » 1 

  گرچه داکترپازارگاد اولین قانون را توسط سولون در یونان نگاشته است ، اما تاریخ نشان داده است که فلاسفه و قوانین حکومت داری از زمانه های بسیار کهن در چین ، مصر و ایران وهند وجود داشته است . مثلاً اولین دانشگاه و استادانی که در آن تدریس می کرده ، دانشگاه شانگیانگ در 2357پیش از میلاد در عصر حکومت یویو تاسیس شده بود . در 618- 581پ م در زمان حکومت سلسله سوی قانونی وجود داشته که طبق آن قانون اشخاص بیسواد نمی توانسته در حکومت شامل شود . برای انتخاب افرادحکومتی یک آزمون برگزار می شده . در میان همه ملل قدیم چینی ها به تمام معنا دانشمندان کار بردی داشتند . چینی ها در بسیاری از فن های تولیدی پیش تاز بوده و اولین طراح دم آهنگری و پمپ آب ، تولید آهن و فولاد ، حفر چاهای عمیق ، صنعت کشتی سازی و تولید چینی و ساختن رنگ ، کاغذ و باروت وغیره .2          وقتی که از قانون صحبت می شود ، قانون مدون حموربی ششمین پادشاه بابل ( 1750 – 1810 پ م ) شامل 282 ماده در باب حقوق مدنی ، حقوق خانواده ، تجارت و جزا وغیره . این قانون به زبان اکدیان با خط میخی بر روی یک ستون از سنگ بازالت به ارتفاع دونیم متر در 34 ردیف نگاشته شده . 3

منشور کوروش شاه هخامنشی یکی دیگر از قانون و قانون مداری در مشرق زمین است . این منشور با زبان اکدی با خط میخی در 539 – 538 پ م بروی یک استوانه از گل رس می باشد .       خلاصه ای مطلب این است که قدامت تمدن مشرق زمین به گفته محقق و مورخ شناخته شده امریکایی ویل دوران  گهواره تمدن بشری می باشد و این که با این همه تمدن در مغرب زمین شاخ و برگ کرد و انکشاف یافت ، سوال اساسی است که بی پاسخ نمانده . عوامل مختلفی دست بدست هم داد تا مغرب زمین پیش تاز گردد . از سرعت یافتن تأسس دانشگاه ها و ظهور صدها فیلسوف و دانشمند و مخترعین و روشنگران امور اجتماعی ، تا صنعتی شدن اروپا و پا گرفتن اتحادیه های کارگری بحیث یک طبقه مولد و متشکل . درکنار تشکل های کارگری ، صدها محافل و انجمن های روشنفکری ، کنفرانسها ، ومجامع دانشگاهی بوجود آمد که درمسایل بررسی اوضاع روز اروپا و جهان بشریت مباحث داغ و گسترده ای را سازمان می دادند و نظریات فلاسفه و دانشمندان علوم اجتماعی و انسانی را در تحلیل و تجزیه قرار می دادند و از ماتریالیسم علمی توماس هابس ( 1588- 1679) تا ماتریالیسم هولباخ ( 1723 - 1789 ) و دیالیکتیک هگل( 1770 – 1831 ) مورد مباحثه محافل دانشگاهی و مجامع روشنفکری بود . از آغاز قرن 19 که صنعت و تکنالوژی اوج می گرفت ، گروه های عظیمی از کارگران بوجود آمد و در ضمن فقر و گرسنگی و محرومیت ها هم رو به افزایش و انباشت و تراکم سرمایه و رقابت های شدید بین ملاکین اشراف فیودالی و بورژوازی تشدید گردید و به برخوردهای خونباری انجامید تا بورژوازی به قدرت کامل برسد . درمیان بحث های عمده دو موضوع بشترین توجه را معطوف می داشت . یکی توزیع ثروت ، که به ناعادلانه بودنش همه موافق بودند و دومی ، مسئله حکومت و سیستم های کهنه و نو . از اوایل قرن 19 فیلسوف ها و دانشمندان زیادی دست بکار نشر عقاید شان بودند که در بین این دانشمندان نیز فقرو ثروت و امکانات مالی و محدود وجود داشت . آن عده ای که دارای امکانات مالی و از جایگاه اجتماعی به طبقه ممتاز اقتصادی و اجتماعی قرار داشتند ، بشترین مباحث در محور اندیشه آنان می چرخید . مثلا : « جان استوارد میل ( 1806 – 1873 ) فیلسوف و اکونومیست انگلیسی متولد لندن فرزند جیمزمیل . وی از سن سه سالگی در تحت تعلیم منظم پدر قرار گرفت وبخواندن زبان یونانی مشغول شد ، در هشت سالگی هرودود را تمام کرد و در ده سالگی کتاب افلاطون و دیموستن را به سهولت می خواند و می فهمید . در 1820 به فرانسه رفت و مشغول آموزش علوم خقوق و ادبیات فرنسه گردید و در 1823 بخدمت کمپانی هند شرقی در آمد وو »  4 -  وی سوسیالیست اید الیست بوده و در مجامع روشنفکری پیروان و علاقمندان زیادی داشت . موقعی که نماینده مردم در پارلمان انگلستان بود از حقوق کارگران ، حق رای زنان و دموکراسی دفاع می کرد . هدف از ذکر این پروگراف این است که اندیشه ای سوسیالیسم قبل از تدوین جهانبینی علمی مارکس و انگلس ، سوسیالیسم عامیانه بوده که از باستان تا عصر ظهور جهانبینی علمی ادامه داشته که اندیشه پروتستانیسم تا انقلابات کارگری 1848 اروپا ناشی از اندیشه های برابری طلبانه اجتماعی و مباحثات اقتصادی اجتماعی طیف وسیعی از فلاسفه و دانشمندان بوده است . ازین جمله سوسیالیسم رابرت اوون :

رابرت اوون ( 1771 1858 م )

رابرت اوونRobert Owen متولد ویلز انگلستان از جمله اندیشمندان هومانیست بود که علاوه بر نوشتن چهارجلد آثار و مقالات و سخنرانی در کنفرانس ها و از جمله دفاع از سیستم تعاونی خود در پارلمان بریتانیا ، از متفکرین و بنیانگذار تعاونی های کارگری و ایجاد مجتمع های اقتصادی و فرهنگی و آموزشی برای کارگران کارخانه های خود بود و این درسی در عمل به دولت و سرمایه داران و پارلمان بریتانیا و همچنین ایالت اندیانای امریکا بود . در باره وی داکتر پازارگاد در کتاب تاریخ فلسفه ای خود چنین می نویسد : « رابرت اوون ابتدا یکنفر نخ باف بود در شهر منچستر که اورا موسس سوسیالیسم نوین می شمارند و اصطلاح سوسیالیسم نیز که در سال 1835 تجدید حیات کرده وارد حوضه فلسفه سیاسی و اقتصادی گردید با عملیات وی ارتباط داشت . رابرت اوون که ابتدا با سرمایه قلیل دکانی برای رشتن پنبه و تبدیل آن به نخ وارد کار صنعت و معامله شده بود ، بکار خود موفق گردید دکان کوچک وی مبدل به یک کارخانه گردید . » 5

 رابرت اوون علاوه بر این که مرد روف ومهربانی از بخش متوسط بود ، دارای اندیشه فلسفی سیاسی و عمل گرا بود . بعد از این که کارگاه کوچک وی به کارخانه ای تبدیل شد که بیش از هزار کارگرداشت . رابرت ، ساعت کار کارگران را تقلیل داد ، کار اطفال را ممنوع کرد ، کارخانه ای خود را با وسایل بهداشتی مجهز نمود و برای خانواده کارگران خود خانه ساخت و کودکستان و مکتب برای اطفال کارگران تأسس نمود و برای ایام مریضی به کارگرخود مرخصی با معاش می داد وبرای کارگران بیکار حقوق می پرداخت . مغازه های تعاونی فروش مایحتاج کارگران را تاسس کرد. این تسهیلات باعث رونق کارخانه شد و شهرکی از کارگران صنعتی نمونه بوجود آورد . این کارها را در خلال سالهای 1800 – 1828 م سازمان داد که مارکس هنوز    در 1800 تولد نشده بود و در 1828 مارکس دوران کودکی خود را می گذرانید . در آن زمان در میان روشنفکران وکارگران اگاه عده ای زیادی بودند که از سوسیالیسم آرمانی ( یوتوپیایی ) سخن کی گفتند ، که منظور شان برابری خواهی و بشر دوستی و عدالت اجتماعی بودند . عمل رابرت اوون یک نوعی سوسیالیستی تعاونی محسوب می شد، جون کار وی در چوکات حفظ نظام سرمایه داری بود ، در صورتی که سوسیالیسم تغییر بنیاد سرمایه داری است .

به اثر سازماندهی ، تبلیغات و فشاری وی در سال 1819 پارلمان انگلستان مجبور شد قانونی را به تصویب براساند که در آن کار اطفال در کارخانه ها ممنوع و ساعت کار کارگران در روزی 12 ساعت محدود کردید و تاسیس هرنوع اتحادیه و شرکت را بمنظور تضییق امر تجارت یا انحصار یا افزایش فیمت ها را ممنوع کرد . اما این قانون رابرت اوون و طرفداران شان را قانع نکرد و به مبارزات شان ادامه دادند . به اثر مبارزات گروه رابرت اوون ، مجلس عوام انگلستان لزوم تغییر وضع را احساس کرده ناگزیر شد در 1824 قانونی وضع کند که طبق آن به کارگران اجازه تشکیل اتحادیه برای « چانه زدن دسته جمعی » با کارفرمایان میداد . این قانون موجب تشکیل ترید یونیونها Trade Unions گردید که به تمام کشورهای اروپایی مورد قبول قرار گرفت . رابرت اوون ، اتحادیه کارگری تجمع ملی بزرگ را در سال 1835 تشکیل داد ، که اولین تلاش برای تشکیل یک کنفدراسیون ملی اتحادیه های کارگری در انگلستان بود .

رابرت اوون معتقد بود که مالکیت خصوصی ، ثروت ، طبقه ، رقابت و جهل و بیماری های اجتماعی ایجاد می کند و میگفت ، که این آسیب های اجتماعی ، نه از طریق دین یا مسئولیت فردی ، بلکه از طریق آرمانهای سوسیالیستی می تواند ریشه کن شود . وی نگاشته است : « جامعه می تواند به گونه ای شکل بگیرد که بتواند بدون جرم  ، بدون فقر ، باسلامتی بسیار بهتروباهوش و خوشبختی صد برابر افزایش یابد . درین زمان هیچ مانعی دخالت نمی کند ، مگر جهل . برای جلوگیری ازجهانی شدن چنین وضعیتی از جامعه . تنها یک راه وجود دارد که انسان می تواند بطور دایمی تمام سعادت را که طبیعت اوقادر به لذت بردن است ، بدست آورد ، یعنی اتحاد و همکاری همه ، به نفع هریک »

همچنانی که در بخش های قبلی توضیح داده شد ، تاسیس دانشگاه ها و عمومی شدن آموزش های ابتدایی و پایه و دسترسی همه مردم به آموزش یک رشد کیفی امور اجتماعی عصر مدرنیته در اروپا محسوب می شود . در دانشگاه ها پژوهش های علمی و عملی صورت می گرفت و سرمایه داران مستقیماً دانشمندانی که روی پروژه های تخنیک و فن آوری واختراعات کار می کردند ، حمایت مالی می شدند و محصول اختراعات و فن آوری مخترعین را می خریدند و بکار می بستند و این کار شوروشوقی بوجود آورد که باعث رشد صنعت و تکنالوژی مدرن گردید . این کار در مورد دانشمندان امور اقتصادی ، فلسفی سیاسی و اجتماعی نیز گسترش یافت و آثار نوشته شده ای این دانشمندان به کمک مالی سرمایه داران چاپ و نشر می شد و در مجامع روشنفکری مورد بحث و ارزیابی قرار می گرفت و دیگر دستگاه دینی نمی توانستند مانع نشر اندیشه های حتی ضد دینی گردند . در امور حکومتداری نیز از تیوری های برگزیده گان فلسفی و اقتصادی استفاده در قوانین و مباحث در پارلمانها می شد . فیلسوف های که در اوایل قرن نوزدهم تأثیر زیاد به سیر عقاید لیبرالیسم داشت عبارت بودند از : جرمی بنتهام ، دومونت ، ساموئل ورملی  توماس گارلیل ، بروگهام ، سیدنی اسمیت ، توماس پاین ، جان آستین ، رابرت اوون ، مالتوس ، دیوید ریکاردو و دیگران ، که هرکدام در حوضه اندیشه پردازی خود تاثیر گذار در امور ملی و دولتی و سیر لیبرالیسم بوده اند . مفهوم از لیبرالیسم قرن نوزدهم این بود : « هر گاه اصطلاح لیبرالیسم سیاسی را بکار بریم مقصود از آزادی فکروبیان و قلم وشغل ومسکن است ، هرزمانی اصطلاح لیبرالیسم اقتصادی بکار رود ، منظور آزادی در تجارت و معاملات وعدم دخالت دولت در اقتصاد است . » 7  .  لیبرالیسم قرن 19 همان ادامه حقوق طبیعت برمحوریت منافع فردی می باشد ، گرچه باظهور فلسه روسو و برک تا هگل نتوانیست در برابر حقوق طبیت تغییری بوجود بیاورد ، فلسفه یوتیلیتاریانیسم در میان روشنگران رواج و طرفدار زیاد داشت . با آنهم سیر لیبرالیسم ادامه یافت . خلاصه ، قرن نوزدهم ، قرن شتاب دهنده اندیشه های فلسفی و سیاسی و هم عصر تشدید تضاد طبقاتی و فاصله زیادی بین سرمایه داران و اکثریت جامعه رشد می کرد ، نضاد بین سرمایه داری و ملاکین شدت می گرفت . درین اوضاع رقابت بین کشورهای اروپایی برای تصرف سرزمین های دورونزدیک جهان و استعمار وغارت منابع کشورهای اشغال شده بشدت ادامه داشت . تلاش حکومت استعماری انگلیس برای اشغال افغانستان به اثر رشادت فرزندان این آب وخاک به شکست انجامید . اما در هند تسلط کامل یافت وتمام صنایع کارگاهی هند را نابود و هند را به تامین کننده موادخام صنایع خود در انگلستان تیدیل نمود . کشورهای استعماری و در راس انگلستان جهان را غارت می کردند ، اما فقر و گرسنگی و امراض و بیکاری و ستم طبقاتی همچنان در کشورهای شان ادامه داشت و مردم از ستم آنان رنج می بردند . سرمایه داران وحکومت های شان با تشکیلات نظامی در برابر مردم خود شان و مردم مستعمره ها استاده بودند و ستم و غارت گری می کردند . منشاء اصلی ستم وغارتگری را کارل مارکس کشف و تحلیل و تجزیه نمود . طبق آن به این نتیجه می رسیم که مالکیت خصوصی بر وسایل تولید بشریت را تا بدانجا رسانیده که هستی او محیط او را به خطر انقراض تهدید می کند .  بشریت از روزی که به همدیگر اجازه داد که به مالکیت شخصی رو آورد ، انسانیت خود را قربانی کرد . انسانیتی که می توانیست استمرار یابد و آدمی به مقام انسانیتش وفادار بماند .زندگی راحت و شادی داشته باشد بدون جنگ و وحشیگری و بربریت . زندگی چه زیبا و لذت بخش است ، آگر آدمی عاقل می بود . مالکیت بر وسایل تولید آدمی را از انسانیتش جدا کرد و به او یاد داد که دروغ بگوید ، رمزوراز ثروت اندوزی را بیاموزد ، حکومت بوجود آورد ، دین اختراع کند ، علیه هم دسیسه کند و حتی قویتر ها ضعفای شان را اسیر و غلام سازد و همدیگر را بخاطر مالکیت و ثروت بدون کوچکترین احساس گناه به اشکال فجیع به قتل برساند . درگذرگاه تاریخ گاه گاهی عده ای خیر اندیش و انسان، کوشش کرد تا این عادت سخیف و بشدت ضد انسانی را از میان بردارد ، که به تأسف نشد . نهضت های چون « مزدک بامداد » بابک خرم دین ، انابیب تیسم در قرن 16 در اروپا به ویژه حزب « دیگر» ها و فیلسوفانی در تیوری و نگارش و تبلیغ و منجمله « رابرت اوون » در اوایل قرن 19 در انگلستان . سرانجام مکتب بزرگ و جهانی کارل مارکس و انگلس این راز را کشف و لنین و صدرمائو و پیروان این نهضت عظیم و رهایی بخش جهانی به کارو تلاش ومبارزات بیدریغ برای رهایی انسان ادامه دادند تا بشریت را از هرگونه ستم وعذاب طبقاتی رهایی ببخشند و انسانیت را به پایگاه انسانیش .برگردانند .  رهایی انسان جز از طریق جنبش کمونیستی مارکسی ممکن نیست . بگذار هزاران آخند شیاد خیال باف تکفیر مان کنند ، باید این رسالت انسانی را برای نجات انسان و محیط آن که مارکسیسم و لننیسم بما می آموزاند از دست ندهیم !!!  

منابع :

1       -  پازارگاد ، بهاولدین ، تاریخ فلسفه سیاسی ، جلد دوم ،  1333خ ، تهران ، ص 440 .  

 2 – کالین رنان ، تاریخ علم کمبریج ، برگردان فارسی : حسن افشار ، نشر : مرکز ، چاپ ششم ، تهران ، 1388خ .      

3       – دیاکونوف ، تاریخ ماد ( کرد ) برگردان فارسی : کریم کشاورز ، نشر امیرکبیر ، تهران

      4 – راوندی ، مرتضی ، تاریخ اجتماعی ایران ، جلداول ، تهران ، 1354خ .

 5 – پازارگاد ، بهاوالدین ، دکتر ، تاریخ فلسفه سیاسی ، جلد سوم ، تهران ، 1334خ ، ص 999 .

  6 -  اریکا کامینگز ، ( 2019 ) ، رابرت اوون ، زندگی نامه و عقاید ، ناشیر : میکملن ، 1930 ، زبان انگلیسی . 

      7 -  پازارگاد ، بهاوالدین ، تاریخ فلسفه سیاسی ، جلد سوم ، تهران ، 1334خ ، فصل بیست ونهم ، ص 921 .   

دوشنبه‏، 28‏ ژوئن‏ 2021

 

+++++++++++++++

قسمت نوزدهم

از آنجایکه تاریخ بشریت پر از حوادثی است که بیشتر بر اساس اراده افراد رقم خورده نه بر اساس اراده ی جمعی . با مطالعه دقیق و راستین تاریخ ، بعد از کمون اولیه آرام آرام بر منافع افراد بر اساس شیوه های تولید و توزیع و مصرف بنا یافته است . در سده نوزدهم میلادی شیوه تولید آسیایی و غربی یا مدرن از هم با سرعت فاصله می گیرد . در مشرق زمین بجز شرق دور ( چین و جاپان ) تا عصر حاضر تولیدات کشاورزی هنوز هم بر اساس همان گاو یوغ اسپار است ، در صورتی که در مغرب زمین ( اروپا و امریکای شمالی ) از اوایل قرن نوزدهم گام بگام وسایل میکانیزاسیون کشاورزی را اختراع و تولید کردند . سرمایه داری تولید کشاورزی معیشتی زارعین را با تولیدات انبوه و صنعتی و تک محصولی تبدیل و مزارع را از دست خورده مالکین و دهقانان خارج و انبوهی از روستانیان را روانه ای شهر ها و به کار گران روز مزد و نیمه وقت و دائیم وقت و سیلی از بیکاران و آوارگان تبدیل کردند ، به ویژه در انگلستان . دوعامل باعث فقر بشتر و ترک دهقانان از روستا گردید ، یکی تصویب تجارت کاملاً آزاد در پارالمان انگلستان  در 1820م  ،  دیگر باز داشتن دهقانان از تولیدات معیشتی کشاورزی و تک محصولی نمودن زراعت و بعد ها به اثر فشار و نفوذ سرمایه داران بر دولت ، بر داشتن قانون حمایت از کاشت ذرت توسط دولت . دکتر ویلیام اف انگدال ، در فصل اول کتاب خود زیر عنوان « سه رکن امپراتوری بریتانیا » چنین می نویسد : « لغو قوانین حمایتی ذرت دروازه ها را در تمام امپراتوری انگلیس عملاً بروی « سیاست کارگر ارزان » باز نمود . از این سیاست تجارتخانه های بزرگ و بانک های بزرگ سود بردند و این روند باعث فقر فزاینده و شگاف عظیم طبقاتی گردید . » ( تخلیص از نگارنده ) 1    

  هدف از این نگارش تشریح سیاست ها و رویکرد های دولت های انگلیس و اروپایی نیست ، اما الزاماً برای روشن کردن این که سرمایه داری به مردمان کشورهای خود هم رحم نمی کنند ، باید یاد آوری کرد . علت فقر و محرومیت بیش از نود در صد مردم جهان بر اساس بنیان نادرست اداره امور اجتماعی و اقتصادی بشریت بوده است و دکتر ویلیام اف انگدال در مقدمه چاپ انگلیسی 2011 کتاب خود می نویسد : « جهان از راه تقلب رهبری شد ...» 2 بلی ، واقعاً چنین است . نه تنها که ملاکان و فیودال ها و سرمایه داران و تاجران با تقلب بر آدمیان ستم کردند ، بلکه دین و آیین های مختلف هم با تقلب بر اذهان عامه فرمان راندند و در تقلب کنار استثمارگران قرار داشتند و دارند . در اروپا بعد از عبور از فیودالیسم به سرمایه داری ، یکی از عمده ترین موءلفه های ساختاری سیستم نوین ، ملت سازی بود . یعنی ایجاد دولت و ملت بود . این هم با تقلب . به این معنی که بنیاد تشکیل حکومت بر اساس اراده ملت ها نبود ، بلکه بر اساس اراده سرمایه داران و شرکت های تجاری وکمپانی های بزرگ بوده است . اما از لحاظ اجتماعی سیاسی ، انگلیس و فرانسه و دیگران ملت سازی کردند . چون نمی شد به شیوه ارباب رعیتی ادامه داد . این ملت سازی بر اساس لطف سرمایه داران نبود ، بلکه بر اثر ازدیاد دانشگاه و همگانی بودن آموزش و ظهور فیلسوها و اقتصاد دان ها و دانشمندان فراوانی بودند که در جامعه تأثیر گذار بوده و به بلوغ جوامع کمک کرد . جوامع اروپا و امریکای شمالی بخوبی می توانستند که شیوه حکومت داری را به چالش بگیرند .

استعمار در قرن 19 :  قرن 19 اوج اقتدار انگلیس و بحیث ابر قدرت جهان در سکوی استعمار اروپا قرار داشت . انگلیس علاوه بر مستعمره های خود در افریقا ، امریکای لاتین و شبه قاره هند ، بسیار علاقه مند اشغال ایران و افغانستان هم بود . چون امپراتوری تزار روس یکی از قدرت های جهان آن زمان بود ، انگلیس از پیشروی و نفوذ آن در ترکیه و خاورمیانه و شبه قاره هند تشویش داشت و سخت میکوشید که افغانستان را بحیث منطقه حایل در تحت استعمار خود داشته باشد . ترکیه عثمانی بحیث خط سبز حایل باعث دوام سلاطین شاخ زرین ( سلاطین عثمانی ) به حمایت انگلیس قرار داشت . مثلث طلایی ، هند ، ترکیه و ایران که تریاک مورد ضرورت انگلیس را تأمین می کرد ، برای انگلیس از لحاظ تجاری و سیاسی استعماری اهمیت داشت . انگلیس صد برابر از مصارفی که به سلاطین ترکیه ( خلافت اسلامی ) می کرد ، از تریاک ترکیه بدست می آوردند . مثل آنچه امریکا ازمنابع معدنی و تریاک افغانستان بدست می آورد . حکومت انگلیس در شبه قاره هند تسلط کامل داشت و در جنوب ایران حضور نظامی و در حکومت ایران نقش هدایت کننده داشت و آنچه که وصل این دو منطقه را مانع می شد ، افغانستان بود و انگلیس برای وصل این دو منطقه و هم برای ایجاد یک منطقه حایل بین روسیه و هند بریتانوی بود ، ایجاب می کرد که افغانستان را اشغال نمایند . به این منظور انگلیس برای اشغال افغانستان سه بار لشکرکشی و با تمام قوا حمله نمود که دوبار در سده 19 و آخرین بار در قرن بیستم ، که بنام جنگ افغان و انگلیس مشهور است . بار اول از 1839 – 1842 م/ 1218 – 1221 خورشیدی صورت گرفته است حمله و تجاوز نظامی انگلیس از منطقه سرحدی ضعیف یعنی از کویته به هلمند آغاز گردید . بنا به حضور جنگجویان قبایل در وزیرستان و کوه های کنر و خیبر ، انگلیسی ها نمی توانستند از دره خیبر تجاوز نمایند . درکابل همیشه قبایل غلزایی ، درانی ودیگرقبایل که با قبایل آن طرف دره ای خیبر هم زبانی و تباری داشتند ، برای انگلیس اشغال و حضور مستقیم در افغانستان بسیار دشوار بود . ازین سبب بود که انگلیس ها همیشه یک فردی را از قبایل بحیث حاکم کابل تعیین می کردند . امیر دوست محمد غلجایی حاکم کابل گرچه از دستور انگلیس اطاعت کامل داشت ، اما تحت فشار آزادی خواهان نتوانیست مقاومت نماید ، خود را تسلیم انگلیس نمود و انگلیس شاه شجاع را که بر خلاف نامش یک بزدل و سر سپرده انگلیس بود در کابل حاکم ساختند . با اشغال هلمند ، قندهار و کابل توسط انگلیس ، آزادیخواهان دست به تحرکات نظامی و مسلحانه زدند و شورای مرکب از 12 نفر را بحیث رهبری کننده روند آزادی و استقلال افغانستان انتخاب کردند منجمله ، نائب امین الله خان لوگری رئیس شورای مبارزین ملی ، وزیر محمد اکبرخان ، خان شرین خان ، جوانشیر چنداولی ، حاجی علی ، آقا حسین و حسین کاکه از جمله اعضای شورای مبارزین ملی بودند که جبهات جنگ علیه قشون انگلیس را رهبری می کردند که موضوع در تاریخ غبار و دیگر اسناد تاریخی با تفصیل تشریح گردیده است . تاریخ نشان داد که چنین تشکیلاتی با آن همه کوچکی از آزادیخواهان بزرگترین قدرت جهانی آن زمان را برای اولین بار شکست داد و با سرکوب تمام قشون انگلیس بزرگترین تحقیر به استعمار انگلیس و تخت و تاج ملکه بریتانیا وارد کرد . این تجربه تاریخی روشن می سازد که ، گرچه این مردمان از قبایل و اقوام با شدت مخالف همدیگر در این سرزمین بنام افغانستان زندگی و سکونت دارند ، اما در مواقع خطر جدی اختلاف های داخلی شان را کنار می گذارند و باهم در یک سنگر واحد در دفاع از خاک و سرزمین مشترک می پردازند . این درس بخوبی حکایت از آن دارد که اگر مردم این آب و خاک باهم متحد و یک ملت را تشکیل دهند ، بدون مبالغه هیچ کشور متخاصم جهان علیه این مردم به پیروزی نظامی دست پیدا نمی کند . خلق های این سرزمین کوهستانی دارای چنین خصوصیات ذاتی اند . هم اکنون اگر شخصیت های ملی  باهم یک شورای رهایی ملی تشکیل دهند و به مردم افغانستان فراخوان دهند که نه طالب و نه حکومت موجود بلکه یک حکومت شورایی و ملی ! در افغانستان قیامت برپا می شود و مردم بسیچ و با امکانات خود به میدان می آیند و بایک حرکت فراقومی هردو جبهه ساخت امریکا را دفن می نمایند . درکشورهای پر تکثر قومی بهترین گزینه ای یک حکومت با ثباط ملی « نظام شورایی » می باشد و شورای عالی مظهر اراده ای ملی است .

                    شکست استعمار در سده نوزدهم میلادی : بعد از انقلاب هائیتی و انقلاب امریکا علیه استعمار برینانیا و فرانسه ، یکی از عمده ترین آسیب پذیری امپراتوری استعماری بریتانیا ، شکست انگلیس در جنگ اول افغان انگلیس در « بازی بزرگ » بشمار می آید . سیزده مستعمره امریکای شمالی برای استقلال متشکل شدند و جنگیدند ، دارای سلاح مدرن زمان شان و هم امکانات مالی فراوان در اختیار داشتند و بریتانیا را مجبور ساختند که استقلال امریکای شمالی را بپذیرند . این یک روند معمولی جنگ استقلال است ، اما مردم افغانستان در جنگ با استعمار انگلیس هیچگونه سلاح و امکانات مالی نداشتند و این بسیار آموزنده و پر افتخار تاریخی است . یکی از دلایل پیروزی افغانها بر ارتش منظم و با تجهیزات کامل نظامی انگلیس ، علاوه بر شجاعت ، جنگ های چریکی و نامنظم ( هزار زخم ) است . انسانها در تمام ادوار تاریخی دو نوع جنگیدن را تجربه کرده اند ، جنگ گروهای کوچک و شکارگونه با شبیخون و حمله از کمینگاه ها ( پارتیزانی ) . دوم ، جنگ های منظم و لشکری و میدانی . جنگ های چریکی و پارتیزانی سابقه ای به حیات انسان در روی زمین دارد . اما جنگ های منظم تاریخ کمتر از جنگ های پارتیزانی دارد . تجربه تاریخی نشان داده است که جنگ های پارتیزانی همیشه برتری داشته نسبت به جنگ های منظم میدانی . جنگ پارتیزانی با تلفات کمتر بزرگترین تلفات و آسیب را به ارتش های میدانی وارد می کند و هم نقش فرسایشی دارد ، که مقابل را ضعیف و فرسوده و خسته می سازد . در افغانستان در این مدت بیست سال حضور قوای تا به دندان مسلح امریکا ، ناتو و شرکا به شمول قوای نظامی و امنیتی کشور ، یک گروه جنگجوی شانزده هزار نفری به شکل جنگ هزارزخم و چریکی جنگیده و اکنون بحیث یک جانب قدرت محاسبه می شود .  یکی ازین تجارب جنگ و مقاومت خلق های افریقای جنوبی در مقابل ارتش منظم و تا دندان مسلح استعمارگران انگلیسی بود ، که چنین آمده است : انگلیس برای اشغال مستعمرات هلند در افریقای جنوبی حمله نظامی کرد و قبایل « بوئر » مجبور به مهاجرت دسته جمعی به سمت شمال گردید که با مقاومت قبایل « زولو » مواجه گردید و این دو قبایل از 1830- 1839م باهم جنگیدند و هردوطرف به قدر کافی ضعیف شدند ، انگلیس با استفاده از این موقعیت طلایی استفاده کرده برای اشغال باقی سرزمین های افریقایی به تهاجم نظامی پرداختند ، قبایل در مقابل با جنگ های پارتیزانی و هزار زخم پرداختند و ارتش انگلیس را شکست دادند . « ویلیام گلدستون » نخست وزیر انگلستان از در سازش وارد شد و خود مختاری « ترانسوال » را پذیرفت .  بعد با کشف طلا در « ترانسوال » هزاران انگلیسی در ظاهر ، برای کار درمعادن طلا وارد منطقه شدند و در « هانسبورگ » یک شهر بوجود آوردند . این نوع اشغال آرام و نرم از تجارب تاریخی کوج دسته جمعی اعراب به سرزمین های آریانا و فارس و آسیای میانه در زمان خلفای عباسی اتفاق افتاد. این ترفند انگلیس بعداً برای اشغال آسترلیا استفاده شد . چنانچه که در اشغال امریکای شمالی میلیونها بومی قتل عام گروید ، در آسترلیا نیز چنین شد . در افغانستان امیر عبدالرحمن هم دست به نسل کشی و نابود کردن یک قوم زد .  انگلیس نه تنها که در برابر نیروهای مردمی و جنبش های رزمنده افریقا و آسیا شکست های پیهم و سخت را متقبل شد ، بلکه در بخش اقتصاد و صنعت هم المان از وی پیشی گرفت .

                     تجارب المانی :  المان از رقابت انگلیس با فرانسه ، اسپانیا ، هلند و اتریش بر سر اشغال کشورهای ضعیف جهان این درس را آموخت که ،  بجای استعمارگری و نابود کردن سرزمین ها و سرقت و غارت منابع و حتی محصولات غدایی مردمان مستعمره  ، بیشترین توجه را در صنعت و تکنالوژی مدرن معطوف نماید . و دریافتند که رسیدن به این اهداف ، جز از طریق آموزش و آماده نمودن نیروی بشری جوان خود امکان پذیر نیست . المان یک نظام آموزیشی فنی را سازماندهی کردند و بزرکترین دانشگاه فنی و انجنیری را بنام « تکنیشه هوشولن » تأسیس کرد . در یک دهه صدها هزار انجنیر ، تکنیسین و کارگران فنی و زراعتی را تربیت کرد و حتی در بخش تجارت خارجی افراد خود را آموزش دادند . به این ترتیب بکار صنعتی ساختن کشور شان پرداختند . نتیجه این کار این شد که المان به صنعتی شدن و رشد سریخ اقتصادی دست یابد . المان تا سال 1850تقلید از مدل اقتصادی انگلیس که بر بنیادنطریات آدام اسمیت و دیویدریکاردو بنا یافته بود . پس از آن که انگلیس در دهه 1870 به رکود طولانی دچار شد که دامن المان و اتریش را نیز گرفت . المان با آموزش های پایه برای ارتقاع سطح نیروی کارخود پرداخت و راه خود را از مدل انگلیس جداکرد . « در المان با استفاده از نو آوری های « توماس گیل کرایست » در فرایند تولید فولاد به موفقیت های بزرگی دست یافت . تولید فولاد المان در بیست سال بین 1880 – 1900 م ده برابر شد ، با فاصله زیادی سطح تولید انگلیس را پشت سر گذاشت . تا سال 1890 انگلیس با تولید 7/9 میلیون تن آهن خام از تولیدات 4/6میلیون تن المان جلو بود . ولی تا 1910 المان با تولید 6/14میلیون تن آهن خام 50درصد 10میلیون تن تولید انگلیس پیشی گرفت .» 3 

                   * -  در بخش زراعت : آغاز علمی شیمی کشاورزی « ون لیبیک » میکانیزه کشاورزی شروع و از بیست هزار ماشین درو ، در سال 1882 به سه صد هزار ماشین تا سال 1907 پیش رفت . به این ترتیب المان تا سال 1913 از گندم ، گوشت و لبنیات خود کفا گردید

                  * -  در بخش کشتی رانی و حمل کالا : در سال 1870 کل کشتی های تجارتی المان به سختی 64 هزار تن ظرفیت داشتند . تا سال 1901 به 900هزارتن کالا بر روی کشتی های مختلف با پرچم المان بندر آن را ترک می کرد .

                   بدین صورت تجربه المان نشان داد که آموزش علوم پایه در دانشگاه ها و پلتخنیک ها و موئسیسات آموزشی هدف مند ، پایه و اساس صنعتی شدن و رشد اقتصادی می باشد .

                    تجربه جاپان هم نشان داد که آموزش علوم پایه عمده ترین راز موفقیت و دست یافتن به صنعتی نمودن کشور و انکشاف اقتصادی می باشد . جاپان بدون مشارکت کمپانی های خارجی و صنعت گران کشورهای صنعتی با آموزش های پایه نیروی مولیده صنعتی خود به تکنولوژی مدرن دست یافت . در ابتدا جاپان به خرید ماشین و آلات صنعتی از کشورهای اروپا یی ، توسط نیروی انسانی آموزش دیده ای خود بکار اندازی ماشین های خریداری شده پرداخت و بعد ملاحظه شد که جاپان تا آنجا پیشرفت کرد که ظریف ترین تراشه های الکترونیکی و کمپیوتری را تولید کردند و جاپان قبل از چین کنونی به دومین کشور صنعتی جهان رسیده بود . اما کشورهای خاورمیانه ، منجمله افغانستان چنین آموخته اند ، به عبارت دیگر چنین به تنبلی و خود بی باوری غرق اند که باید یک شرکت خارجی بیاید پروژه مورد ضرورت را بسازد با صد ترفند های غارتگری . افغانستان با صدها معدن نمی خواهند که با آموزش های پایه ، متکی به نیروی کار آموزش دیده ای خود به استخراج معادن خود بپردازد و منتظر شرکت های غارتگر کشورهای امپریالیستی است . در این زمینه تجربه صنعت نفت ایران روشن ترین مثال است : وقتی که داکتر مصدق نخست وزیر ایران شرکت نفت را ملی ساخت ، یکباره تولید نفت کاهش یافت ، چون از هفت هزار پرسونل فنی شرکت نفت صرف صدوچند کارگر آن ایرانی بود وباقی تمام کارگران آن خارجی بودند که کار در صنایع نفت را رها کردند و ایران قادر به جاگزینی کارگران فنی را نداشت . این است یکی از ترفند های شرکت های خارجی در زمینه صنعت و تکنالوژی . از همین سبب است که معادن زیرخاک بماند بهتر از آن است که حکومت های ضد ملی ووابسته آن را در اخیار شرکت های خارجی قرار دهد و ثروت ملی را به سود کمپانی های امپریالیستی نابود سازد . ادامه دارد -                                                                              --------------------------------                                                                                                    منابع : 1 -  داکتر ویلیام اف انگدال ، صد سال جنگ / سیاست های نفتی انگلیس – امریکا و نظم نوین جهانی ، برگردان به فارسی : داکتر ابراهیم شایان ، نشر رود ، 1397خ ، تهران .

                   2 -  همان .

                  3 -  همان ، ص 33 

قبلی

 

 


بالا
 
بازگشت