خوشه چین

 

شمالی بزرگ

شمـــالـــی بــــزرگ عامــــل ثبــــات است

بایان،قلعـــه جواجـــه،بگـــرام ورباط است

کوهدامــــن وکوهستــــان تتمــــدره افتخـــار

میوه نجراب غوربند وپنجشیرقندونبات است

دسترخوان هموارداریم نوش جان مهمان عزیز

عیاری وکاکگی وجوانمردی رسم هرخُرآباد است

حدشناسی قدرشناسی عنعنۀ دیرین خراسان بزرگ

تعرض رامشت ولگــــدودرپشت کــــله سلی چپــــات است

دوستی ورفــاقت زادۀ مغـــزوعمـــل کرد است یــــارعزیز

عیاربنیان گذاراین رسم یک ممیزچهل قلندرقندونبات است

بلی!

چوچه خارپشتک بخملی است.

هرجا که میخوابد سرش کمپلی است.

بودنه بدخوان است چوچه اش به فغان است.

درقفس اسیر گال ودا نه میخورد چتلی است

دوستان محترم زیاد مینویسم تلخ وتند.

میدانم که بدفراوان مردم می آیم بیایم.

کاسنی تلخ است.

مرچ سرخ تند.

حقیقت‌ هم سیا هست وهم سفید.

چراکه انگورخورومرچ خورهستم.

کسی مرامجبورساخته نمیتواند که ماره برا ت بده که ما حق به جانبیم.

دراخیر هر نوشته ام.

انسانم آرزوست.

طفلی بگفت:

افتخار به کارکرد گذشتگان ننگ است.

بخاطریکه آینده های ما تاریک وتنگ است.

جهان به کهکشانها درسفر رفت وبرگشت.

بزرگان ما مزدور جوانان غرق در چرس وبنگ است.

از من یک توصیه است.

تاریخت سپری شده است.

درصورتیکه حدومرزت را نشناسی!

درنده های قبل ازتاریخ انقراض یافتند توهم منقرض میشوی چراکه علیه ستم واستبداد وخودسریهای بی حد زیاد اتحاد‌ جبری شکل میگیرد.

از من یک توصیه است.

تاریخت سپری شده است.

درصورتیکه حدومرزت را نشناسی!

درنده های قبل ازتاریخ انقراض یافتند توهم منقرض میشوی چراکه علیه ستم واستبداد وخودسریهای بی حد زیاد اتحاد‌ جبری شکل میگیرد.

 

نوروزگفت:

من‌ دیگر درین ویرانه ها نمی آیم.

دیگر مهمان شما درد سترخوان بیگانه ها نمی آیم.

خدا گفته است به تو دید وتعقل داده ام حرکت کنید.

از خودنوسازی نمایید برای شنیدن افسانه ها نمی آیم.

هنوزهم شماریدن دندان اسپ درافغانستان گنه دارد.

روی علت های واقعی واکاوی صورت نمیگــــــیرد.

هریکی ازطرفین افتخاربه وحشی گری های گذشتگان مینمایند.

خوشبختیهای آینده را که درجمع وترکیب وضرب وتقسیم حدود الجبری را ترکیب قوه های خودی را به منظور تجزیه قوه های مقابل را که عامل تعین کننده است به صفر تقلیل میدهند

یگانه چبزی که به ابد باقی میماند حقیقت است.

یگانه چیزی که حقیقت را زیبا میسازد صداقت است.

آن چیزی که به آن قیافه زیبا می بخشد شرافت است.

آنچیزی که به آن بوی خوش می بخشد بیان واقعیت است.

آن شیوه ای که این پیوندرا محکم میدارد سلک عیاری برادری ورفافت است

بیایید که انسان زاده شده ایم انسان بمانیم.

وقتی انسان باقی میمانیم که به مردم دروغ نگوییم.

هیچ کسی دروغ نمی‌گوید تنها یگان سیاست مدار دروغ می‌گوید عزت شرافت حیثیت وقار وشرف مردم را ازموقف قدرت ازنام دین ومذهب واندیشه معامله مینمایند.

ازبی خردی بندگی آدم کرد.

گوهری داشت نذر قباد جم کرد.

یعنی زخوی غلامی زسگان خوار تراند

من ندیدم که سگی پیش سگ سرخم کرد.

دفاع از اشرف دفاع از اشغال کشوراست.

دفاع ازاشرف غنی دفاع از مافیای قدرت است.

دفاع از اشرف غنی دفاع از فساد گسترده است.

دفاع از اشرف غنی دفاع ازدزد روز روشن ودزد چراغ دردست است.

سگ سگ است اگرچه پاسبان باشد.

بد بد است اگرچه نیک دادن باشد.

مزدور بیگانه دشمن است

ولی اگرازهند وایران وپاکستان باما دشمن است

 

عشق ومحبت

سزاوار هرانسان است

ذهن می آفریند ودل به کارمی گیرد

عقل میگوید:

 حسرت نخور، مال مردم نخور، فریب دشمن نخور.

بروبه انسان وانسانیت عشق بورز

 عشق که بهترین وشایسته ترین مذهب است

مذاهب ماره درجنگ انــداخت 

رنگ ها ماره درجنگ انداخت

اقوام مـــاره درجنــگ انــــداخت

ادیان ماره درجنگ انداخت

محل زیست ماره درجنگ انداخت

زبان ماره درجنگ انداخت

پس عشق به دوستی ومحبت به انسان  را پیش کن.

چه که؟

چه که درآریانا زندگی کنی ،یادرخراسان ویاافغانستان

این هرسه عنـــوان زادگاه من است.

انسان رااشاره یکی دوسخــن است.

زندگی برای ماتنگ شده آوارۀ جهان

دلیلش:

 ذهن کورقلب پرازکینه دربدن است

راه حل این هرکس بگوید ازتووازاو

هیچ نگوید که ازمن است ازمن است

دیوارچین نتوانست مانع دشمن شود.

اعمـــال خاینانـــه پنهان نمـــی مــاند

تغیروتحول دردست علم مانع سخن شود

ولی تواحمق کورنگروعقب گر باعث

باعث شدی مالک ساخت سوزن شود.

آگاه باش

همه میگویند دادوفریاد می زنند که

 درکشـــورمان جنبش کثافت کاری رونق بازاردارد.

هریک جنس تقلبی دردست برای فروش دارداردارد.

جنس بدل لیلامی دست دوازکادرشروع تــــا پیاده

امریکا یکی اشرف غنی دیگرکرزی ازقندهاردارد

مرغ دزد مصروف درکارخود پردرکـــلاه خویش

  مرغ کدکد میکند درخانه بیکانه تخم بسیاردارد

(زدیگ پختگان ناید صدایی.)
(خروش ازمردمان خام خیزد.)

سیات ساز کهنه کار متحول ومتغییر
به زرگری میماند که بدشکل ترین قیافه دارد.
مگرزیباتر ین وظریف ترین حمایل گردن و انگشتر برای نسل جوان میسازد.

دستگاه عالی ستره محکمه یک کشور ،منحیث وجدان جامعه است.
اعمال امور کشورداری را عادلانه قضاوت مینمایند.
امید که وجدانهای جامعه ای ما
بیدارباشند.
خدا هیچ انسانی را بی وجدان نسازد و هیچ کشوری را بدون قاضی.

 

آقای اشرف غنی شکسته است شکسته است

شکستگی های خود را باتارخام بسته است.

یک عمرتوسخن گوی ارتجاعیـــون بودی

 گویند خبرگان ازحوادث ذره نیاموخته است

اما!

عیاران نوین انقلابی این شکستی را باآب وجدان وشرافت انسانی مخلوط مرکب ازطلاوالماس نگین جامعه میسازند هیج انسانی به حساب قوم نژاد برتروجود ندارد.

مگراینکه صفات نیک انسانی قدم رنجه فرماید.

آگاه باش وآزاد،مگرخود سرنباش ببینیم اکثرن خودسریها حالات را به عمل کردهای جنون آمیزمی کشاند.نتیجه اش جزفاجعه چیزدیگری رابه ارمغان نمی آورد.

وزیرخارجۀ فدراتیف روسیه درجواب تقاضای حامد کرزی گفت:            بازی های جیوپولیتیک منطقوی هیچ ربطی برنظارت ودلسوزی کشورندارد.

یعنی که دل خود تان برای خود تان بسوزد

داود خان درتغیر نظام سیاسی ازشاهی به جمهوری تاریخ را به خود رقم زد.
حفیظ الله امین درتغیر نظام درمسیر راه رشد غیر سرمایه داری من حیث فرد جسور تاریخ را به نام خود رقم زد.
داکترنجیب درتغیر نظام سیاسی وابسطه به یک قطب ایدئولوژی تاریخ را بنام خود رقم زد.
ازین که درین تغییرات و تحولات شتابنده راه شکست را درپیش گرفتند.
دورمیزند.
(زدیگ پختگان ناید صدایی.)
(خروش ازمردمان خام خیزد.)
به جای اینکه عبرت بگیریم.
فرهنگ تاپه زدن وبدنام خیزد.
خلاف احکام دین عمل میکنند.
مخلوط ومرکب جنگ اقوام خیزد.
نباشدپندارنیک گفتارنیک کردارنیک
تعفن از دهن تو،ازاو، ازمام خیزد.

اوبرادر شیطان گفت:
به پرنده دانه می اندازم که جنگ کنند.
به گاوکنجاره می اندازم که بجنگند.
به سگ استخوان می اندازم که بجنگند.
به افغان د ا لر می اندازم که بجنگند همدیگرخودرا پاره پاره کنند.

 

خشم عیاران را تحریک نکنید.
بارش باران را تحریک نکنید.
سیلاب میشوند می پرانندمانع
حلقه باوجدان را تحریک نکنید.
تراشیده چوب است برای زورگوی.
خشم خلق باوجدان را تحریک نکنید.

درطول تاریخ عزم عیاران مبنی برحل و فصل فیصله کن بوده است.
زمانی نیروی بازو کارکرافتیده است.
یعقوب لیث صفار
خادم دین رسول الله.
زمانی اصالت منطق نسبت به جنگ پیشی میگیرد.
روی همین اصل بوده است که پیش روان جهان معاصر مکاتب اصول مبارزه را بخاطر احقاق حقه ای توده های محروم اساس گذاشتند

حرف عیاران چون کارد جراح است.
غده ای سرطان در جامعه مباح است.
جامعه ما همه رنج میبرند ازدرد نفاق.
نفاق از ترکیب قوم و زبان اشباح است.
هدف شیطان درکالبدافغان خبیثه ارواح است.
کشورمن چون بحر بی ثبات مدو جذردارد.
همین اکنون اشغالگر درکشتی ملاح است.

. عیاران نوین انقلابی شیرنیستتد شیر نیستند شیر نیستند.
یعنی موجود وحشی درنده خوی.
عیاران نوین انقلابی انسان هستند انسان هستند وانسان‌،شیر راتسخیر مینمایند وبعد مسخرواهلی میسازند.

دزد را میتوان با سرمایه اش درراه درست سوق داد.
اما یک فاشست که حامل یک مکتب است نمیتوان جلوش را گرفت بلکه او جامعه را به طرف فاجعه میبرد.

مقصد(خیام)

من دانۀ بـــزرشده درزیرخاکم

زجرستم دیده ام دفن سینه چاکم

طلب من آزادی بودازوحشت قرن

ازپرنــدۀ  دانــــه خوربی باکـــم

منتظر قطــــرۀ آبم ازابــرخــرد

به امید تحفۀ محبت آفتاب تابناکم

میوه میدهم با مهربانی وعشـــق

فردا مقصد (خیـــام) انگـــورتاکم

سرکشید مرا یاران ازجام بلورین

قضاوت اول وآخرنداردعمل ملاکم

والبعث بعدالموت گویمت وقت بهار

گفته بودی تودروغ چابک وچالاکم

اکنون وقت محاسبه است برادرعزیز

خوشه نگوهنگام غروب که غم ناکم

بادست کردی توویران باگردن بکش

کارنامۀ خودت استد نگوغضب ناکم

یگانه چیزی که سند با اعتبارو شهادت برای آموزش است پشیمانیست.
پشیمانی از عمل کردهای زشت.
پشیمانی ازناکرده های که باید می کردی.
طور مثال:
مرگ خو حتمی است.هنگام وداع هرکس بگوید خوب آدم بود همه گفته هایس برای خیر صلح وفلاح جامعه بودحرفهایش را نشنیدیم وساده گرفتیم وعبورکردیم.

ای آنانی که برسر سرگین امپریالیزم در جنگ وستیزهستید و مردم خودرا می کشید.
بدانید که عیاران نوین انقلابی هیچ گاهی قاتل خود و ملت خودرا نمی بخشند.

مبارزه

وجدان: به حیث حکم میدان اشاره به نیروی چپ پرستان گفت شما غربا دارای فرهنگ خیلی (انسانی.)قهرمان دست تان بالا است. نسبت به وطن فروشان (سرمایه ) قهرمان تاریخ گشته اید.

وجدان آینه حقیقتی است آنچه را که برایش امانت بدهی امانت را به سلامت واپس میدهد منظره ای دلپذیر(درخت پرازگل وشگوفه)درلب آب شفاف،عبارت از محبتی است که ازجانبی برای طرفی روا داشته میباشد.

هرانسان عادی جامعه آن تعهدی را که(حزب دموکراتیک خلق افغانستان)برای مردم داده بودند تعهد نیمه تمام آن روزها مردم راوادارساخته است که امروزبگویند شما مردم خیلیها باشرف بودید.

مبــارزه جــانـــم مبـــارزه آب روان است

آب روان ازجمـــع قطــــرات بــاران است

گفت این مطلب را پدرمردۀ نســـل امــروز

 شما باشرفان بودیـــد ازنسـل باشرفان دیروز

بروید به سوی هدف به اصل(بحـــر)خویش

شما گم شده گان ره انسان(جامعۀ)طرازنوین

 ببریدآب حیات که آنجا دشت سـوزان است

ازقدومش فرداسبزه وگل بلبــل فراوان است

آب رابه روش بیل گفتــه اند قربان باغبــان

بند بساز،جمع بساز،سطــح آب را بــالا بیــار

 رنــج دهقان میوه وغله دربازارفراوان است

با بالاآوردن سطح آب ازعمق دره درتاریکی ها روشنایی میبری دشت های بی آب را باآب میسازی.

ازریسمان های توته نوک به نوک گره زده ریسمان طولانی تابه هدف ساخته میتوانی.

ازحلقه های پراگنده تومیتوانی به دوریک پلی ثابت پلی های متحرک بسازی بزرگترین وزنها را به ارتفاع بلند بکشانی.

ازترکیب قوه ها، خود میتوانی قوۀ مقابل(جهالت) را تجزیه ومهاربسازی.

هموطنان شریف وطنم اعم ازپیروجوان زن ومرد درکشورمن وزادگان پدران من وتوجنگ وخون وآتش شعله اش برآسمان بالا گردیده ،درگران این آتش افتراقات قومی زبانی ومذهبی است که همین اکنون افراد واشخاص معین گردانندگان اصلی آتش سوزان درسطح کشورنقش اساسی را بازی مینمایند تامنافع بیگانگان را تأمین نمایند.

شما وطن پرستان هریک تان به مانند نمک هرگندیده) را باعث ازمیان بردن تعفنش میشوید.

آن نمک های گندیده شده اند را:

 درپسامرحلۀ ازجهان نوین گندیده را برگشت نیست

بعد ازشکست استاده شدن به پارا دیگرشکست نیست

هدف انسانی صلح وآرامش است برای انسان وطن

انسان با(شرف) رامحورقراردهید جای مست نیست

گل

میان گلهاسفید است گل سفیـــد
برای فردا میـــرســد مرد امیــد
فردا،روزآفتابی دارد لذت بخش
نشستن درزیرسایه ای سرد بید‌
ازمیان گلهای ســـرخ وبنـــــفش
این قدرسا(صلح)رامیرساند نوید.

آنها ازپایک زدن ودستگ زدن درشنا وحرکت برروی زمین به فلک رسیده اند ماازعقب گردی ومفت خوری خویش درتلک رسیده ایم.

ای انسان فضا ساز فضای انسان برای زیست انسانی وپروازکیهانی بسازتصویربساز که تصویرت چنین تعریف بگیرد.

تصویرازآفغانستان((انسانستان)) و تصور پیرامون انسان و انسانیت و به حیث انسان زیستن منظره بهشت را در دنیا می گشاید.

اما اصهای زیرین را نباید فراموش کرد

یک - ثروت بدون زحمت

دو - لذت بدون وجدان

سه - دانش بدون شخصیت

چهار - تجارت بدون اخلاق

پنج - علم بدون انسانیت

شش - عبادت بدون ایثار

هفت - سیاست بدون شرافت

 

 

 


بالا
 
بازگشت