خوشه چین
خودت را بساز
اگرنسازی حتماً تــــورا میســازند
اسپ،برســــرت ســـوارمینــازنــد
به عقــــب بنگــــرتاریخت را بخوان
مغزت را گرفتند پوچاقت می اندازند
سه لنگه
بیگانه آمــد توراعجـــم(گنگه)گفتند.
احتیاجت جاسوس بَرده مُنگه گفتند
مثال تازه گویم به تونظام موجودرا
ساختمان بی ثبات سه لنگــه گفتند
چنان ویـــران کــردند مادروطن را
کشت زارخارمُغیلان وسُنـــده گفتند
آندم که متفق بودی برمحورعدالت اجتمــاعی
دستۀ تبــرشــدی گفت بــزن درکُـــنده گفتـــند
زن رادرجمـــلۀ حیـــوان بشمــاربی عقل بگو
چونکه نیم پیگرجامعه است ملا وآخونده گفتند
شیطان علیه انسان غلبه پیدا کرد این دشمن خدا
درکشـــورما درمقابلــه این گُنــده وآن گُنــده گفتند
ازخوردها وگروپها که بگذریم ماویزم وسویتیزم
هردوطرف جاسوسی رااختیارپالنده وجوینده گفتند
پایگاه اجتماعی هردورا گرفـــت شیــطان ازانســان
درمحیط تاریک اخوان المسلمین را تیغ بُرنده گفتند
آمـــاده ساختــند اخــوان را تختــۀ خــیز پاکستان را
آتشکده ساختند افغانستان را وضعیت را شتابنده گفتند
دست سیا ازآستین خرص بیرون آمد روزبودهفت ثور
آتشی بود شعله ور،روشنایی اش را آفتاب تابنده گفتند
اصولها بی اصول شدند بیراه نادانهاهمگی غـول شدند
سی آی ای به دهل کوبیدن آغازید اتن را،زیبنده گفتند
پس:
خودت را بسازکه جهان را بسازی
به زیبایی های ساخته هایت بنا زی
به این حساب بگومرا خدا ساخته است تاکه جهان بسازم.
تحقیق کنم ایجاد کنم هنربیافرینم زیبا بسازم بکاربگیرم تسخیرکنم به انسان وطنم تغیرش بدهم.
همیش ازصفرقدم اولی برمیدارم به سوی یک ودولایتناهی همین گونه ازداشته های خوب گذشته خویش سود میگیریم دراختیار انکشا فات وتکنالوژی معاصر میگذاریم.
این مطالب را ازذهن تان دورنسازید.
(خوشه چین)را به انتقاد مجبورنسازید.
انسان بودن شرط راه رسیدن انسانیت
تکرارًجنایت را درعمل منظورنسازید.
علایمی که انسان را نسبت به سایرحیوانات بهترنشان میدهد.
عاشق بودن ومهربان بودن به همدیگراست.
انسان فاقد وجدان پاک درجمع حیوان وحشی حساب میگردد.
هفت گفتۀ گاندی فقید.
اول- ثروت بدون زحمت
دوم- لذت بدون وجدان
سوم - دانش بدون شخصیت
چهارم-تجارت بدون اخلاق
پنجم-علم بدون انسانیت
ششم-عبادت بدون ایثار
هفتم-سیاست بدون شرف
پندارنیک،گفتارنیک،کردارنیک
مغزسرد، قلب گرم،دستان پاک
انسانهای مغروروازخود راضی بی اعتنا به خواست همگانی سرانجام به حیث حقیرترین شخصیت درمحیط ومنطقه وجهان ثبت نام میگردند.
ما ازبحرشوربا تیارنمیکنم وازسلسله هندوکش گوشت قورمۀ برای مردم خویش وعدۀ سرخرمن بدهم.
ما هریک قطره وذره همه درجمع وترکیب هم، هم بحرمیشویم وهم کوه.
ذره به ذره تپه کوه بچه وکوه وسلسله کوه تاکه شویم(خردمندان آگان آمور) منابع ذخیره طلا ومس لاجورد وزمرد.
درختهارا برویانیم ارچه وبلوط پسته وجلغوزه وغیره برف گیرشویم ذخیرۀ منابع آبی برای کشت وذرع وآبیاری.
ازذره که تابه سلسلـــه کـوه رسیدیم
درسرسلسله کوه به بگومگورسیدیم
قطره برادرمن است(عضو حــزب)
دوباره قطره ها هـم آوغوش شدیم
روان روان آب جویچه وجورسیــدیم
داکترمفید قلم زن تاریخ خیلـی مفـــید
درمزرعۀ ذهن عطرخوش بورسیدیم
این جهش بازنگری بود تیگــری بود
هوشیارانه ضد جهالت وخرگری بود
جوی به جوی ده به ده انبوه رسیدیم
مدبران پل شدند عابرین بابل شــدند
بابِل : نام شهرى است باستاني در قسمتهاى مركزى كشور عراق كه بر آن (ارْضُ شِنْعَار) اطلاق مى شده و در آن نواده هاى نوح پيغمبر مى زيستند و خداوند زبان آنها را در هم آميخت و گسترده كرد.
(پشتووفارسی)
ویا دارای چشمان افسونگری.
پس مدبران، خردمندان، قلم زنان، شاعران،دانشمندان باحفظ استقلالیت اندیشه این شما باوجدانها هستید که پل میشوید. وبابل میشوید.
افراد اشخاص زعما شخصیتها ی که دریک زمان معین گردانندگان ارمان ها خواست ونیازهای جامعۀ خویش میباشند.
خلق میشوند وزاده طورطبعی کهنه میشوند وازمیان میروند.
مگرارمان ها نیازها وخواستها ازمیان نمی دردل نسل جدید جاگرفته درزمان نوین افراد وشخصیتها عصرخویش را به گونۀ جدید درآغوش میپروراند.
مردی آن نیست که پول ازبیگانه بگیری هموطنت را با تفنگ بیگانه بکشی.
این نامردی را هم چپ کرده است وهم راست.
درین گناه من هم خودم را شریک میدانم.
مردی آن است که انتقاد پذیر باشی واصلاح پذیر آگاهی وبیداری را برای آزادی واستقلال درسرفصل گفته هایت برای تطبیق آن مدنظر داشته باشی.
آنقدرمدبر ومتعقل باشی که حریف نادانت بعداز گذشت سالها برایت بگوید توخبلی باوجدان بودی ما نمی فهمیدیم به مقابل هرگونه زشت خویی عکس العمل نشان ندادی به مهربانی ات ادامه دادی.
کنون همان مردان داخل معرکه شده اند هرقدر ناروایی بکنید ما تلاش خودرا برای یک پارچگی مردم خود به دور آرمان آزادی وعدالت بکار میگیریم.
درکشورمان کنهکاران چپ امریکا را حلال مشکل خود پنداشته اند راستیها ازدامن روسها محکم گرفته اندبه سلسله مراتب صاحب روزی میشود.
گاوهای اتومی سرگین خودرا درکشورما توده مینمایند.
شرم است که ازین به بعد قبله حل وفصل زندگی ما دیگران باشد مسولین سرافکنده درآنجاها برای تعین سر نوشت شخصی خود میروند نه سرنوشت ملت.
آنکه ما نیست من نمیشود
خوشه بدون خوشه خرمن نمیشود.
آدمیت را محبت است وعشق زندگی.
ارتفاع کوه رفتن بدون دامن نمیشود.
بی خبری ازاطراف کشور جرم.
لایق محفل شاد یانه انجمن نمیشود.
گوسفند خارک
ماگوسفند خارک میشویم
قطـارقطـــارک میشویم
می چسپیم درلباس بیگانه تاکه درجای خود شسته نتاند.
ازسوزخاردرد وعذاب نشیمن گاه به کسی گفته نتاند.
ما ازجا برخاسته ایم مطلبی را جهت جبهه پرداخته ایم تاکه چون گوسفند خارک درهم وباهم بچسپیم چون توپ لولنده دهن هربلعنده را پاره نماییم.
ازبی خردی بندگـــــــــی آدم کرد
گوهری داشت نذرقبادوجم کــــــــــرد
یعنی زخوی غلامی زسگان خوارتراند
من ندیدم که سگی پیش سگی سرخم کرد.
آنگاه است جادۀ هموار برای سازندگی ورهیابی برای آزادی ورفتن به سوی آبادی.
مردی آن نیست که پول ازبیگانه بگیری هموطنت را با تفنگ بیگانه بکشی.
این نامردی را هم چپ کرده است وهم راست.
درین گناه من هم خودم را شریک میدانم.
مردی آن است که انتقاد پذیر باشی واصلاح پذیر آگاهی وبیداری را برای آزادی واستقلال درسرفصل گفته هایت برای تطبیق آن مدنظر داشته باشی.
آنقدرمدبر ومتعقل باشی که حریف نادانت بعداز گذشت سالها برایت بگوید توخبلی باوجدان بودی ما نمی فهمیدیم به مقابل هرگونه زشت خویی عکس العمل نشان ندادی به مهربانی ات ادامه دادی.
کنون همان مردان داخل معرکه شده اند هرقدر ناروایی بکنید ما تلاش خودرا برای یک پارچگی مردم خود به دور آرمان آزادی وعدالت بکار میگ