میر عصمت الله سادات
صلح جنگی
در این روزها که بحث صلح و مذاکرات بالا گرفته،
همزمان بحث روی نوع حکومت داری هم گرم گردیده است. یکی نظام متمرکز میخواهد و
آن دیگری نظام غیر متمرکز و فدرالی را ترجع میدهد. اما همه فراموش میکنند که
افغانستان هنوز در آستانه مذاکرات وصلح احتمالی قرار دارد و تارسیدن به صلح راه
دور و درازی در پیش است. طرز حکومت داری، بعد از احیای صلح و باید توسط مردم در
جریان یک ریفرندم تعیین گردد. هرگونه تحمیل عقاید و افکار باعث ادامه خون ریزی
در کشور میگردد.اصول بنیادی، حفظ حقوق و آزادیهای دموکراتیک، حقوق زنان و
عدالت اجتماعی میباشد.
در این میان اضافه از سی طرح از جانب، به اصطلاح
هواداران جمهوریت، آماده گردیده است. هواداران احزاب به اصطلاح جهادی که چند
دهه اخیر را، در تقابل خونین گزراندن و باعث سقوط نهاد های دولتی در افغانستان،
گردیدند، حال بخاطر منافع کوتاه مدت شأن ، طرح واحد ارایه میدارند. این تعدد
طرح ها باعث کندی پروسه صلح میگردد. در واقع با ارائه طرح های متفاوت، آنها
میخواهند، منافع شخصی و گروهی خود را حفظ و متبارز نمایند.
در این میان، بحث فدرالیسم هم مطرح گردیده است.در
اشکال دولت های مدرن، منابع، ساختار و تقسیم قدرت سیاسی ، اساس دولت ها را
تشکیل میدهد. دولت های فدرال و متمرکز( unitary)
نظر به خواست و اراده مردم باید شکل بگیرد، در
غیر آن منجر به بیثباتی و دیکتاتوری میگردد. ذیلا انواع سیستم های سیاسی را
که بعضی گروه ها و نخبگان مطرح میدارند ، بطور مختصر به مطالعه میگیریم.
فدرالیسم:
از لغت لاتین Foedus
منشه میگیرد که به معنی قرارداد میباشد. خود
فیودوس از کلمه کهنه تر لاتین Fides
اشتقاق گردیده که به معنی اعتماد میباشد. کلمه فیودوس اولین بار در رابطه به
تنظیم روابط امپراطوری روم با جمعیت های خارج از ایتالیا مانند بربرها بکار
رفته است. در قرون وسطی، کلمه فیودوس به شکل هم پیمان در میان قدرت های سیاسی
استفاده گردیده است. مونتسکیو اولین دانشمندی بود که لغت فدرالیسم را در اثر
اش, روح قوانین ( The Spirit of Laws) در
1747 بکار برد. بارشد جوامع بشری، فدرالیسم هم اشکال نوین کسب نموده است.
دانشمندان تقریباً دوازده شکل فدرالیسم در جوامع مختلف را تثبیت کرده اند. بطور
مثال، Daul Federalism در آمریکا و سویس،
Implementation Federalism در جرمنی،
Centralized Federalism در اطریش،
Funktional Federalism در بلژیک و غیره را
میتوان نام برد. فدرالیسم همانند، سایر سیستم های سیاسی دارای جوانب مثبت و
منفی میباشد و وابسته به سطح رشد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه میباشد.
بعضی ها، فکر میکنند که در سیستم فدرال حقوق اتباع و اقلیت بهتر حفظ میگردد،
اما این درست نمیباشد. در تمام جوامع قانون سالار حقوق همه اتباع یکسان مراعات
میشود.
پلوتوکراسی Plutocracy:
به سیستم سیاسی اطلاق میشود که اقلیت کوچک پولدار
و زورمند ، بر نظام سیاسی کنترول و تسلط داشته باشند. این نظامی است که همین
اکنون در کشور ما، عملاً وجود دارد. اقلیت جنگ سالاران و قومندانان به اصطلاح
جهادی که توسط آمریکا به قدرت رسیده اند و با فساد گسترده، زر اندوزی کرده اند،
اکثریت نودفیصدجامعه رانادیده میگیرند و بر همه عرصه های جامعه مسلط میباشند.
اکنون هم میخواهند، خود و یا فرزندان شأن، مقدرات صلح را بدست داشته باشند.
تیوکراسی Theocracy :
نظام سیاسی است که توسط نخبگان مذهبی کنترول و
رهبری میگردد. این همان نظامی میباشد که طالبان میخواهند، در وجود امارت
اسلامی، بالای مردم ما تحمیل نمایند. نمونه دیگر این چنین نظام در ایران
میباشد.
از دیگر نظام های سیاسی میتوان نظام های جمهوری
متمرکز که همه صلاحیت های در درست ریس جمهور میباشد و ریس جمهور مستقیماً با
رأی مردم انتخاب میگردد و سیستم پارلمانی، که در صدراعظم به پارلمان جواب گو
میباشد و از جانب حزبی که در پارلمان اکثریت کرسی ها را بدست دارد، معرفی
میگردد.
در شرایط کنونی کشور ما، شاید، بهترین نظام
سیاسی، همان نظامی باشد، که از تمرکز قدرت به دست یک شخص جلوگیری گردد و صلاحیت
ها بین ریس جمهور و صدراعظم تقسیم گردد. یعنی ریس جمهور در رأس دولت و صدراعظم
در رأس حکومت، امور کشور را به پیش ببرند. در این صورت نقش و مسولیت پذیری ،
احزاب در پارلمان ،بالا میرود و از آنارشیسم کنونی در پارلمان جلوگیری بعمل
میآید. برای ثبات پایه دار در کشور ضرور است، تا نوع نظام سیاسی به همه پرسی
یا ریفرندم گذاشته شود.
اگر کسی فکر کند که با پیش کشیدن طرح فدرالیسم و
یا کدام سیستم سیاسی دیگر صلح در کشور میآید، در اشتباه است و ریشه ها و عوامل
جنگ کنونی را درست ارزیابی نکرده است. اولاً جنگ بخاطر این و یا آن سیستم سیاسی
آغاز و ادامه ندارد، ثانیاً این جنگ، جنگ افغانها نمیباشد. افغانها وسیله و
چوب سوخت در این جنگ میباشند.
لازم است، عوامل و ویژه گی های جنگ جاری در کشور
را برجسته و شناسایی کرد. جنگ موجود، بامداخلات مستقیم پاکستان، در زمان
ریاستجمهوری داود خان ، آغاز گردید و در دهه هشتاد میلادی شکل جنگ اعلام ناشده
را بخود گرفت ،که تاکنون ادامه دارد. این جنگ، ریشه های تاریخی و استعماری
دارد. این جنگ برای تسلط جیوپولتیک ، استراتژیک و خطوط ترانزیتی، منطقه میباشد
، این جنگ برای کنترول منابع آب است، این جنگ، جنگ نیابتی است که قربانی اصلی
آن مردم بیچاره و خسته از جنگ ما میباشد. از لحاظ تاریخی، هر زمانی که تشنج بین
روسیه تزاری و انگلیسی در اروپا بالا میگرفت ، جنگ در آسیا به وقوع می پیوست.
با رفع تشنج صلح در منطقه ما حکمفرما میگردید. با رویارویی موجود در اوکراین،
بیم آن میرود که پروسه صلح در افغانستان، با چالش روبرو گردد. این را باید
هرافغان وطن دوست بداند که در کنار پاکستان، رژیم آخوندی ایران ،در این سرنوشت
غمانگیز ما نقش کمتر ندارد. این بار نخست نیست که ایران در جنگ سوریه، تحت نام
لشکر فاطمیون ،از افغانها به حیث گوشت دمی توپ استفاده کرد، در جنگ با اعراق
هم، ایران، هزاران افغان را تحت نام لشکر زینبیون بسیج و به جنگ با اعراق
فرستاد.
صلح ، اجماع منطقوی و جهانی، قطع مداخلات خارجی و
بیرون رفتن نیروهای خارجی از افغانستان نیاز زمان است. تمامیت ارضی، تساوی حقوق
ملیت ها و اقوام با هم برادر وبرابر، آزادی های دیموکراتیک به شمول حق مردم ما
برای انتخاب نظام و زعیم شأن، حقوق بشر، حقوق زنان و تأمین عدالت و عدالت
اجتماعی قابل معامله نمیباشد. بر همه اقشار مردم ما است تا در چنین لحظات
سرنوشت ساز کشور با درک تجارت تلخ گذشته ، باهم متحد و یکپارچه شوند، تا صلح و
آرامش به کشور بازگردد.
با عرض حرمت،
میر عصمت الله سادات 11/04/2021, جرمنی