عثمان نجیب
ضرب زدن مدال برای کُشتن مردمانِ شمالی
شمال و تاجیک و پارسی زبان
چرا پارسی گویان در سهصد سال اخیر سرکوب شدند بر میگردد به طرحهای بلند مدت تبار زداییها. پسا سقوط نادر افشار و کشته شدن او هرج و مرجی رویداد و احمدشاه درانی یا ذکاوت و کاردانی درک کرد که احیای ساختاری نظام آریایی و خراسانزمینی بهزودی ممکن نه بود. حاصلی که از آن موقعیت طلایی به دست او رسید همان لشکر، بخشی از ثروت و یعدها هم الماس کوهنور بود. با آن که روایات در مورد بهدست آوردن الماس گونهگون است. اما نتیجهی همه
یکی. یعنی الماس بهدست احمدشاه درانی رسید. با آن خود احمدشاه درانی متولد خراسان زمین بود و دوران خدمت او هم برای امپراتوری آریایی ها پارسی زبانان بود اما پسا رسیدن به اقتدار سلطنتی و شاهی و امپراتوری اگر کاری با پارسیگویان نهداشت خدمتی هم به آنان نهکرد. تاریخ شاهد نیست که تاجیک تباری یا پارسیگویی یکی از ارکان مهم رهبری در امپراتوری احمدشاهی بوده باشد. افولی که تا امروز ادامه یافت. پارسیگویان و تاجیک تباران از گذشته های دور صاحبان اقتدار رزمی و دانش و مدنیت بودند. این دو خصوصيت بارز اگر برای خودشان مثلأ در قیام یعقوب لیث صفار افتخاراتی داشت اما برای دیگران و به خصوص حاکمان خراسانی غیر پارسیگوی نه قابلپذيرش بود و نه قابلتوجیه و تحمل.
البته پارسی هراسی نزد قدرت های جهانی آن زمانها و پیش از آنها هم وجود داشت. تا سرحدی که سازمان های اطلاعاتی و استخباراتی برای تضعیف تاجيکان و پارسیگویان داخل اقدام شدند. نمونهی بارز آن بیانیهی اخیر و هدفمندِ سياه پیرامون تضعیف زبانپارسی و پارسیگویان بود. گامی برای عملی شدن برنامهی آمریکا در سپردن قدرت به پشتونهای خیبر و افغانستان و به خصوص طالب.
تاجیکان و پارسیگویان در افغانستان که مردمان بومی سرزمینهای خود بودند پسا استقرار حاکمیت های قبیلهسالار و تقریباً اشغالگر به عنوان مردمان دست دوم و سوم و دشمنان سلاطین قبیلهگرا نشانی شدند.از تغییر نام کشور شان تا تلاشها برای حذف هویت شان. عبدالرحمان خان به این موضوع سرعت بیشتر بخشید، نادر غدار آن را جهمنی ساخت و متباقی باالنوبه بر نابودیآن کوفتند. اما هرگز نهتوانستند پارسی و گویش آن را در گلوی مردم و حتا مردمان خودشان و دستگاه های قدرت شان از بین ببرند. آقای ناظم یکی از دوستان شخصی و رسمی من نگارهی مدالی را تازه برایم فرستاده اند که نادر رذیل در دوران قدرت خود ضرب زده است. جالب آنکه همه اقدامات قبیلهگرایان علیه پارسی و پارسی زبانان به زبان پارسی دری است.
این مدال که در حقیقت بیان آشکار دشمنی نادر غدار با مردمان شمالی تاجیک تباران است برای کشتار مردم شمال ترتیب شده بوده است. یعنی هرکی که زیاد تاجیک تبار، پارسیگوی و اهل شمال و شمالی را شهید میساخت صاحب این مدال ها میشد. حالا نه میدانم ما چیوقت به خودمیآئیم تا زبان مادری خودرا، موقعیت های جغرافیایی خودرا، دست یافتن به استقلال فکری و ارضی خود را در دستان خودمان داشته باشیم و رهبران قبیله بر سرنوشت ما تصمیم نه گیرند؟ به الفبای زیان خود ما مدال ضرب میزنند تا خودمان را به شهادت برسانند. اما ما باز هم در تَوَهُم وحدت و ملت شدن قرار داریم. دوستی در پی انتقاد من از بانوی گویندهی تلویزیون صدای آشنای آمریکا به تعصب متهم کرد. حالا در مورد این مدال چی خواهند گفت؟